همسایه بودیم
قبل از اینکه قاره ها از هم جدا شوند
حالا پناهنده های زیادی
در مسیر تو غرق میشوند
مرزهایمان
آنقدر به هم نزدیک است
که پرچم هایمان
در لباسشویی به هم رنگ پس میدهند
پس چرا در من
جنگهای زیادیست برای پیوستن به تو
در تو
جشنهای زیادی برای استقلال
تروریست نیستم
که چهره نگاریم میکنی در عکسهای یادگاری
سیاسی نبوده ام
که اثر انگشت هایم را از خانه پاک میکنی
من قسمتی از تو بوده ام
شبها خواب اوراسیا را میبینم
دو قاره ای
که یکدیگر را در آغوش کشیده اند
@asheghanehaye_fatima
#مانی_معینی
مجموعه :
#اوراسیا
#نشر_مایا
قبل از اینکه قاره ها از هم جدا شوند
حالا پناهنده های زیادی
در مسیر تو غرق میشوند
مرزهایمان
آنقدر به هم نزدیک است
که پرچم هایمان
در لباسشویی به هم رنگ پس میدهند
پس چرا در من
جنگهای زیادیست برای پیوستن به تو
در تو
جشنهای زیادی برای استقلال
تروریست نیستم
که چهره نگاریم میکنی در عکسهای یادگاری
سیاسی نبوده ام
که اثر انگشت هایم را از خانه پاک میکنی
من قسمتی از تو بوده ام
شبها خواب اوراسیا را میبینم
دو قاره ای
که یکدیگر را در آغوش کشیده اند
@asheghanehaye_fatima
#مانی_معینی
مجموعه :
#اوراسیا
#نشر_مایا
@asheghanehaye_fatima
قرص هایم را که خورده ام
پس چرا لوسترها
تلو تلو میخورند روی سقف؟
چرا کتابخانه کنار تختم آمد و
روی من بالا آورد
چرا پناه گرفته ای زیر مبل
وقتی جنگ سالهاست تمام شده
دروغ میگویند
تو نمرده ای
پرستار همین آسایشگاهی
که میگویی دوستت دارم
تا قرصهایم را بخورم
دوستم نداشته باش
بهتر از این است که بفهمم
آن شب مرگ بود که گهواره را تکان می داد
بهتر از این است بفهمم
روپوش سفید پرستار
لباس عروس تو نیست
اینکه باید برگردم
در قبرستانی را باز کنم
و خانه ام را حدس بزن
#مانی_معینی
مجموعه #اوراسیا
نشر #مایا
قرص هایم را که خورده ام
پس چرا لوسترها
تلو تلو میخورند روی سقف؟
چرا کتابخانه کنار تختم آمد و
روی من بالا آورد
چرا پناه گرفته ای زیر مبل
وقتی جنگ سالهاست تمام شده
دروغ میگویند
تو نمرده ای
پرستار همین آسایشگاهی
که میگویی دوستت دارم
تا قرصهایم را بخورم
دوستم نداشته باش
بهتر از این است که بفهمم
آن شب مرگ بود که گهواره را تکان می داد
بهتر از این است بفهمم
روپوش سفید پرستار
لباس عروس تو نیست
اینکه باید برگردم
در قبرستانی را باز کنم
و خانه ام را حدس بزن
#مانی_معینی
مجموعه #اوراسیا
نشر #مایا
@asheghanehaye_fatima
همسایه بودیم
قبل از اینکه قاره ها از هم جدا شوند
حالا پناهنده های زیادی
در مسیر تو غرق میشوند
مرزهایمان
آنقدر به هم نزدیک است
که پرچم هایمان
در لباسشویی به هم رنگ پس میدهند
پس چرا در من
جنگهای زیادیست برای پیوستن به تو
در تو
جشنهای زیادی برای استقلال
تروریست نیستم
که چهره نگاریم میکنی در عکسهای یادگاری
سیاسی نبوده ام
که اثر انگشت هایم را از خانه پاک میکنی
من قسمتی از تو بوده ام
شبها خواب اوراسیا را میبینم
دو قاره ای
که یکدیگر را در آغوش کشیده اند
#مانی_معینی
مجموعه:
#اوراسیا
همسایه بودیم
قبل از اینکه قاره ها از هم جدا شوند
حالا پناهنده های زیادی
در مسیر تو غرق میشوند
مرزهایمان
آنقدر به هم نزدیک است
که پرچم هایمان
در لباسشویی به هم رنگ پس میدهند
پس چرا در من
جنگهای زیادیست برای پیوستن به تو
در تو
جشنهای زیادی برای استقلال
تروریست نیستم
که چهره نگاریم میکنی در عکسهای یادگاری
سیاسی نبوده ام
که اثر انگشت هایم را از خانه پاک میکنی
من قسمتی از تو بوده ام
شبها خواب اوراسیا را میبینم
دو قاره ای
که یکدیگر را در آغوش کشیده اند
#مانی_معینی
مجموعه:
#اوراسیا
@asheghanehaye_fatima
پایان دنیا روزی بود
که کلاغ نشان داد
معده ی خاک همه چیز را هضم می کند*
از برادری که برادرش را نشناخت
تا منی که تو را نشناختم
شاید روزی
کودکت میان خاک بازی هایش
چشم های هابیل را
با تیله ی گمشده اش اشتباه بگیرد
و یا قلب مرا
از درخت انار باغچه برایت بچیند
و تو دوباره تبر شوی
که چرا این درخت میوه تلخ می دهد
#مانی_معینی
مجموعه #اوراسیا
*کلاغی به قابیل نشان داد که چگونه هابیل را در خاک دفن کند
پایان دنیا روزی بود
که کلاغ نشان داد
معده ی خاک همه چیز را هضم می کند*
از برادری که برادرش را نشناخت
تا منی که تو را نشناختم
شاید روزی
کودکت میان خاک بازی هایش
چشم های هابیل را
با تیله ی گمشده اش اشتباه بگیرد
و یا قلب مرا
از درخت انار باغچه برایت بچیند
و تو دوباره تبر شوی
که چرا این درخت میوه تلخ می دهد
#مانی_معینی
مجموعه #اوراسیا
*کلاغی به قابیل نشان داد که چگونه هابیل را در خاک دفن کند
@asheghanehaye_fatima
طبل میزنند
شاید شهر
ماهیهای بُرده را به دریا برگرداند
شاید
تاجِ گل مراسم ختم
برگردد به کودکی
شاخه گلی شود گوشهی قنداق
طبل میزنند
اما تنها جنازهی مردی به ساحل میآید
که فکر میکرد ماهیهای تُنگ
پس از مرگ
فضای بیشتری برای زندگی دارند!
#مانی_معینی
مجموعه #اوراسیا
طبل میزنند
شاید شهر
ماهیهای بُرده را به دریا برگرداند
شاید
تاجِ گل مراسم ختم
برگردد به کودکی
شاخه گلی شود گوشهی قنداق
طبل میزنند
اما تنها جنازهی مردی به ساحل میآید
که فکر میکرد ماهیهای تُنگ
پس از مرگ
فضای بیشتری برای زندگی دارند!
#مانی_معینی
مجموعه #اوراسیا