دیله به دیل، کویه رایه
وفا نیافته، روسوایه
هچین تره فدا نوکون
فدای بی وفا نوکون
وفا به باد بده مره
زمانه یاد بده مره
که هر کی بینوا تره
محبت آشنا تره
..............
برگردان فارسی
...............
دل به دل کجا راه داره
وفا ندیده رسوا میشه
بیخودی خودتو فدانکن
فدای بی وفایی نکن
وفاداری منو به باد داد
اینو زمونه یادم داد
که هرکسی ساده تر و( بی آلایش تره)
محبت وعشق رو بیشتر میشناسه
..............................
شعر : زنده یاد #شیون_فومنی
وفا نیافته، روسوایه
هچین تره فدا نوکون
فدای بی وفا نوکون
وفا به باد بده مره
زمانه یاد بده مره
که هر کی بینوا تره
محبت آشنا تره
..............
برگردان فارسی
...............
دل به دل کجا راه داره
وفا ندیده رسوا میشه
بیخودی خودتو فدانکن
فدای بی وفایی نکن
وفاداری منو به باد داد
اینو زمونه یادم داد
که هرکسی ساده تر و( بی آلایش تره)
محبت وعشق رو بیشتر میشناسه
..............................
شعر : زنده یاد #شیون_فومنی
@asheghanehaye_fatima
#شیون_فومنی
پشت پگاه پنجره، محصور خانهای
خاتون قصههای بلند شبانهای
بیافتاب میگذرد روزهای سرد
خالیست از تو کوچه پریزاد خانهای
بر شاخهای که سر کشد از لابهلای برف
تنهاترین پرندهی بیآب و دانهای
مغشوش از خیال تو خواب دریچههاست
گنجشک بامداد کدامین کرانهای؟
روئیده بر لبان تو وحشیترین تمشک
از روزگار گمشده در من نشانهای
روح تو آن پرنده که محفوظ مانده است
از دستبرد کودکی من به لانهای
آنسوی درههای سکوت صدای آب
در برفپوش بدبده، تیهو ترانهای
تکرار از تو میشود آواز آبیام
بر آبگیر خاطرهها سنگدانهای
وقتی ستاره بر سر پل تاب میخورد
تشویش ماه در سفرِ رودخانهای
تصویری سرشکِ روان منی، اگر
تا ناکجای دربدریها روانهای
از دودمان شعلهام ـ امّا، چه بی تو سرد
در آتشم نشانده هوای زبانهای
هر غنچهای، به دیدهی من زخم تازهای
هر شاخهای، به شانهی من تازیانهای
ای شعر … ای گلوله ـ که در قلب «شیونی»
این خوشتر از تو بر دل سنگش، کمانهای (پیش پای برگ، ص ۳۴ و ۳۵)
#شیون_فومنی
پشت پگاه پنجره، محصور خانهای
خاتون قصههای بلند شبانهای
بیافتاب میگذرد روزهای سرد
خالیست از تو کوچه پریزاد خانهای
بر شاخهای که سر کشد از لابهلای برف
تنهاترین پرندهی بیآب و دانهای
مغشوش از خیال تو خواب دریچههاست
گنجشک بامداد کدامین کرانهای؟
روئیده بر لبان تو وحشیترین تمشک
از روزگار گمشده در من نشانهای
روح تو آن پرنده که محفوظ مانده است
از دستبرد کودکی من به لانهای
آنسوی درههای سکوت صدای آب
در برفپوش بدبده، تیهو ترانهای
تکرار از تو میشود آواز آبیام
بر آبگیر خاطرهها سنگدانهای
وقتی ستاره بر سر پل تاب میخورد
تشویش ماه در سفرِ رودخانهای
تصویری سرشکِ روان منی، اگر
تا ناکجای دربدریها روانهای
از دودمان شعلهام ـ امّا، چه بی تو سرد
در آتشم نشانده هوای زبانهای
هر غنچهای، به دیدهی من زخم تازهای
هر شاخهای، به شانهی من تازیانهای
ای شعر … ای گلوله ـ که در قلب «شیونی»
این خوشتر از تو بر دل سنگش، کمانهای (پیش پای برگ، ص ۳۴ و ۳۵)
@asheghanehaye_fatima
پشت پگاه پنجره، محصور خانهای
خاتون قصههای بلند شبانهای
بیافتاب میگذرد روزهای سرد
خالیست از تو کوچه پریزاد خانهای
بر شاخهای که سر کشد از لابهلای برف
تنهاترین پرندهی بیآب و دانهای
مغشوش از خیال تو خواب دریچههاست
گنجشک بامداد کدامین کرانهای؟
روئیده بر لبان تو وحشیترین تمشک
از روزگار گمشده در من نشانهای
روح تو آن پرنده که محفوظ مانده است
از دستبرد کودکی من به لانهای
#شیون_فومنی
پشت پگاه پنجره، محصور خانهای
خاتون قصههای بلند شبانهای
بیافتاب میگذرد روزهای سرد
خالیست از تو کوچه پریزاد خانهای
بر شاخهای که سر کشد از لابهلای برف
تنهاترین پرندهی بیآب و دانهای
مغشوش از خیال تو خواب دریچههاست
گنجشک بامداد کدامین کرانهای؟
روئیده بر لبان تو وحشیترین تمشک
از روزگار گمشده در من نشانهای
روح تو آن پرنده که محفوظ مانده است
از دستبرد کودکی من به لانهای
#شیون_فومنی
@asheghanehaye_fatima
پشت پگاه پنجره، محصور خانهای
خاتون قصههای بلند شبانهای
بیافتاب میگذرد روزهای سرد
خالیست از تو کوچه پریزاد خانهای
بر شاخهای که سر کشد از لابهلای برف
تنهاترین پرندهی بیآب و دانهای
مغشوش از خیال تو خواب دریچههاست
گنجشک بامداد کدامین کرانهای؟
روئیده بر لبان تو وحشیترین تمشک
از روزگار گمشده در من نشانهای
روح تو آن پرنده که محفوظ مانده است
از دستبرد کودکی من به لانهای
#شیون_فومنی
پشت پگاه پنجره، محصور خانهای
خاتون قصههای بلند شبانهای
بیافتاب میگذرد روزهای سرد
خالیست از تو کوچه پریزاد خانهای
بر شاخهای که سر کشد از لابهلای برف
تنهاترین پرندهی بیآب و دانهای
مغشوش از خیال تو خواب دریچههاست
گنجشک بامداد کدامین کرانهای؟
روئیده بر لبان تو وحشیترین تمشک
از روزگار گمشده در من نشانهای
روح تو آن پرنده که محفوظ مانده است
از دستبرد کودکی من به لانهای
#شیون_فومنی
@asheghanehaye_fatima
به یکبار
درّه ای پُر از پروانه می شود
آغوشم
چنگ می اندازم
شعرهایی کوتاه
در دستان شب
پرپر می زنند
رهایشان می کنم
در ماه
خرده ریز واژه ها
فانوس برمی دارند
به جستجوی تو ...
#شیون_فومنی
به یکبار
درّه ای پُر از پروانه می شود
آغوشم
چنگ می اندازم
شعرهایی کوتاه
در دستان شب
پرپر می زنند
رهایشان می کنم
در ماه
خرده ریز واژه ها
فانوس برمی دارند
به جستجوی تو ...
#شیون_فومنی
@asheghanehaye_fatima
به یکبار
درّه ای پُر از پروانه می شود
آغوشم
چنگ می اندازم
شعرهایی کوتاه
در دستان شب
پرپر می زنند
رهایشان می کنم
در ماه
خرده ریز واژه ها
فانوس برمی دارند
به جستجوی تو....
#شیون_فومنی
به یکبار
درّه ای پُر از پروانه می شود
آغوشم
چنگ می اندازم
شعرهایی کوتاه
در دستان شب
پرپر می زنند
رهایشان می کنم
در ماه
خرده ریز واژه ها
فانوس برمی دارند
به جستجوی تو....
#شیون_فومنی
@asheghanehaye_fatima
برگرد
با تنهایی ات
کجا می گریزی؟
برگرد.
گیسوانت را
در بادهایم
رها کن
در من فرشتگانی ست
با چشمانی ابریشمین
پروانه هایم را کودکی باش
با خال های سرخی
بر سیب
برگرد
با تنهایی ات
کجا می گریزی؟
برگرد
من آبادیِ توام
#شیون_فومنی
برگرد
با تنهایی ات
کجا می گریزی؟
برگرد.
گیسوانت را
در بادهایم
رها کن
در من فرشتگانی ست
با چشمانی ابریشمین
پروانه هایم را کودکی باش
با خال های سرخی
بر سیب
برگرد
با تنهایی ات
کجا می گریزی؟
برگرد
من آبادیِ توام
#شیون_فومنی
@asheghanehaye_fatima
برگرد
با تنهایی ات
کجا می گریزی؟
برگرد.
گیسوانت را
در بادهایم
رها کن
در من فرشتگانی ست
با چشمانی ابریشمین
پروانه هایم را کودکی باش
با خال های سرخی
بر سیب
برگرد
با تنهایی ات
کجا می گریزی؟
برگرد
من آبادیِ توأم ...
#شیون_فومنی
برگرد
با تنهایی ات
کجا می گریزی؟
برگرد.
گیسوانت را
در بادهایم
رها کن
در من فرشتگانی ست
با چشمانی ابریشمین
پروانه هایم را کودکی باش
با خال های سرخی
بر سیب
برگرد
با تنهایی ات
کجا می گریزی؟
برگرد
من آبادیِ توأم ...
#شیون_فومنی
@asheghanehaye_fatima
عطر آواز منی
پیچیده در تنفس سازها
سینهسوز
بیش از اینت ، پنهان نمیتوانم داشت
برگچهی شوری
در چهل و چهارمین بهار این تقویم سالمند
میتابی
میشتابی
دهانیست حیران
جهان
به رفتارت
به ذهن خار نمیآیی
میرمی
از حافظهی سنگی سنگ
پهنای دیگری دارد با تو بودن
در نمیگنجی
در هر چه توانمش گفت
چاکست گریبان قلم
از تو
#شیون_فومنی
#عزیز_روزهام
عطر آواز منی
پیچیده در تنفس سازها
سینهسوز
بیش از اینت ، پنهان نمیتوانم داشت
برگچهی شوری
در چهل و چهارمین بهار این تقویم سالمند
میتابی
میشتابی
دهانیست حیران
جهان
به رفتارت
به ذهن خار نمیآیی
میرمی
از حافظهی سنگی سنگ
پهنای دیگری دارد با تو بودن
در نمیگنجی
در هر چه توانمش گفت
چاکست گریبان قلم
از تو
#شیون_فومنی
#عزیز_روزهام
به زخمه ای که به زخمت زدم چگور شدی
زبان زمزمه ی زندگان گور شدی
فشردمت به خیال شبانه در آغوش
چکیدی از غزلم چکه چکه نور شدی
گرفت یاسِ تنت رعشه های دستم را
برای سر زدن از کوچه ناصبور شدی
از این گریوه مگر تنگه تنگه بگریزی
غبار قافله ی گردبادِ دور شدی
تراش بوسه گرفتی چو شبنم از لب عشق
زلال جامه شدی نه خدا ... بلور شدی
درآمدی به تماشای روشنایی خویش
به چشم آینه ها غایب از حضور شدی
تن تو این همه لاله نداشت وقت بهار
گداخت جان تو از بوسه ام تنور شدی
درآمدی به برم با دو چشم فانوسی
چو گربه در شب شیدایی ام سمور شدی
نمی شد از سرِ شیون هوای باغ به دور
به دست برگ خزان برگه ی عبور شدی
#شیون_فومنی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
زبان زمزمه ی زندگان گور شدی
فشردمت به خیال شبانه در آغوش
چکیدی از غزلم چکه چکه نور شدی
گرفت یاسِ تنت رعشه های دستم را
برای سر زدن از کوچه ناصبور شدی
از این گریوه مگر تنگه تنگه بگریزی
غبار قافله ی گردبادِ دور شدی
تراش بوسه گرفتی چو شبنم از لب عشق
زلال جامه شدی نه خدا ... بلور شدی
درآمدی به تماشای روشنایی خویش
به چشم آینه ها غایب از حضور شدی
تن تو این همه لاله نداشت وقت بهار
گداخت جان تو از بوسه ام تنور شدی
درآمدی به برم با دو چشم فانوسی
چو گربه در شب شیدایی ام سمور شدی
نمی شد از سرِ شیون هوای باغ به دور
به دست برگ خزان برگه ی عبور شدی
#شیون_فومنی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
عاشق است مه
معشوق است
درّه
دلشوره هایم را می سراید
توکای جوان
بر مازوی پیر
می خواهمت
می خواهمت
چون نرینه ی مِه
درّه های دشوار را ...
#شیون_فومنی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
معشوق است
درّه
دلشوره هایم را می سراید
توکای جوان
بر مازوی پیر
می خواهمت
می خواهمت
چون نرینه ی مِه
درّه های دشوار را ...
#شیون_فومنی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima