و هیچکس، هیچزمان چیزی را از اندوخته با خود نمیبرد.
پس رفتنِ نابهنگام چه اهمیتی دارد؟
#هملت
#ویلیام_شکسپیر
@asheghanehaye_fatima
پس رفتنِ نابهنگام چه اهمیتی دارد؟
#هملت
#ویلیام_شکسپیر
@asheghanehaye_fatima
رومئو: اکنون با لبان تو،
گناه از لبانم پاک شده است.
ژولیت: پس لبان من با گرفتن آن گناه،
گناهکار شدهاند.
رومئو: گناه از لبان من؟
آه! چه بیحرمتی بزرگی که باید جبران شود ،
گناه مرا به من پس بده.
" ودوباره او را میبوسد."
#ویلیام_شکسپیر
نمایشنامه رومئو و ژولیت
@asheghanehaye_fatima
گناه از لبانم پاک شده است.
ژولیت: پس لبان من با گرفتن آن گناه،
گناهکار شدهاند.
رومئو: گناه از لبان من؟
آه! چه بیحرمتی بزرگی که باید جبران شود ،
گناه مرا به من پس بده.
" ودوباره او را میبوسد."
#ویلیام_شکسپیر
نمایشنامه رومئو و ژولیت
@asheghanehaye_fatima
کیست که بتواند آتش بر کف دست نهد
و با یاد کوههای پر برف قفقاز خود را سرگرم کند
یا تیغ تیز گرسنگی را با یاد سفرههای رنگارنگ کند کند
یا برهنه در برف دیماه فروغلتد
و به آفتاب تموز بیاندیشد
نه هرگز
هرگز كسی
چنین خطری را به چنان خاطرهای تاب نیاورد
از اینکه خیال خوبیها درمان بدیها نیست
بلکه صد چندان بر زشتی آنها میافزاید.
O, who can hold a fire in his hand
By thinking on the frosty Caucasus
Or cloy the hungry edge of appetite
By bare imagination of a feast
Or wallow naked in December snow
By thinking on fantastic summer’s heat
O, no! the apprehension of the good
Gives but the greater feeling to the worse.
#ویلیام_شکسپیر
■برگردان: #حسین_الهیقمشهای
√●از نمايشنامهی «ريچارد دوم»، پردهی سوم
@asheghanehaye_fatima
و با یاد کوههای پر برف قفقاز خود را سرگرم کند
یا تیغ تیز گرسنگی را با یاد سفرههای رنگارنگ کند کند
یا برهنه در برف دیماه فروغلتد
و به آفتاب تموز بیاندیشد
نه هرگز
هرگز كسی
چنین خطری را به چنان خاطرهای تاب نیاورد
از اینکه خیال خوبیها درمان بدیها نیست
بلکه صد چندان بر زشتی آنها میافزاید.
O, who can hold a fire in his hand
By thinking on the frosty Caucasus
Or cloy the hungry edge of appetite
By bare imagination of a feast
Or wallow naked in December snow
By thinking on fantastic summer’s heat
O, no! the apprehension of the good
Gives but the greater feeling to the worse.
#ویلیام_شکسپیر
■برگردان: #حسین_الهیقمشهای
√●از نمايشنامهی «ريچارد دوم»، پردهی سوم
@asheghanehaye_fatima
مثل #ویلیام_شکسپیر کسی که دوستش دارید رو عینِ وطن ببینید، که میگه:
من در قلبِ تو خواهم زیست، در دامنِ تو خواهم مُرد و در چشمانِ تو دفن خواهم شد.
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
من در قلبِ تو خواهم زیست، در دامنِ تو خواهم مُرد و در چشمانِ تو دفن خواهم شد.
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
من در قلبِ تو خواهم زیست، در دامنِ تو خواهم مُرد و در چشمانِ تو دفن خواهم شد.
#ویلیام_شکسپیر
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
#ویلیام_شکسپیر
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
عشق آن نیست که دگرگون شود
آنگاه که ساعتها روزها و سالها
شتابان بر آن میگذرند
بلکه آن است که تا روز ابد
زنده و جاوید میماند
اگر این حقیقت نباشد
نه هرگز چیزی مینوشتم
نه هرگز کسی عاشق میشد . . .
#ویلیام_شکسپیر
@asheghanehaye_fatima
آنگاه که ساعتها روزها و سالها
شتابان بر آن میگذرند
بلکه آن است که تا روز ابد
زنده و جاوید میماند
اگر این حقیقت نباشد
نه هرگز چیزی مینوشتم
نه هرگز کسی عاشق میشد . . .
#ویلیام_شکسپیر
@asheghanehaye_fatima
📕#اتللو
✍#ویلیام_شکسپیر
نمایشنامهای عاشقانه و تراژیک اثر ویلیام شکسپیر که در حدود سالهای ۱۶۰۳–۱۶۰۴ میلادی نوشته شدهاست. این نمایشنامه بر اساس داستانی به نام کاپیتان مغربی (۱۵۶۵ م)، نوشتهٔ سینسیو، نویسندهٔ ایتالیایی، نگاشته شدهاست. در این نمایشنامه شکسپیر به مضمون خیانت در عشق می پردازد.
@asheghanehaye_fatima
✍#ویلیام_شکسپیر
نمایشنامهای عاشقانه و تراژیک اثر ویلیام شکسپیر که در حدود سالهای ۱۶۰۳–۱۶۰۴ میلادی نوشته شدهاست. این نمایشنامه بر اساس داستانی به نام کاپیتان مغربی (۱۵۶۵ م)، نوشتهٔ سینسیو، نویسندهٔ ایتالیایی، نگاشته شدهاست. در این نمایشنامه شکسپیر به مضمون خیانت در عشق می پردازد.
@asheghanehaye_fatima
■گفتوگوی پنهانی
ای روحِ مسكينِ من
كه در كمندِ اين جسمِ گناهآلود اسير آمدهیی
و سپاهيانِ طغيانگرِ نفس، تو را در بند كشيدهاند!
چرا خويش را از درون میكاهی و در تنگدستی و حرمان به سر میبری
و ديوارهای برون را به رنگهای نشاطانگيز و گرانبها آراستهیی؟
حيف است چنان خراجی هنگفت
بر چنين اجارهیی كوتاه، كه از خانهی تن كردهیی
آيا اين تن را طعمهی مار و مور نمیبينی
كه هر چه بر آن بيفزايی، بر ميراثِ موران خواهد افزود؟
اگر پايانِ قصهی تن چنين است،
ای روحِ من،
تو بر زيانِ تن زيست كن؛
بگذار تا او بكاهد و از اين كاستن بر گنجِ درون ِ تو بيفزايد.
اين ساعاتِ گذران را
كه بر دريای سرمد كفي بيش نيست، بفروش
و بدين بهاي اندک، اقليمِ ابد را به مـُلکِ خويش درآور،
از درون سير و برخوردار شو،
و بيش از اين ديوارِ بيرون را به زيب و فر ميارای
و بدينسان مرگِ آدمی خوار را خوراکِ خود ساز؛
كه چون مرگ را در كام فروبری،
ديگر هراس نيست و بيمِ فنا نخواهد بود.
#ویلیام_شکسپیر
برگردان: #حسین_الهیقمشهای
@asheghanehaye_fatima
ای روحِ مسكينِ من
كه در كمندِ اين جسمِ گناهآلود اسير آمدهیی
و سپاهيانِ طغيانگرِ نفس، تو را در بند كشيدهاند!
چرا خويش را از درون میكاهی و در تنگدستی و حرمان به سر میبری
و ديوارهای برون را به رنگهای نشاطانگيز و گرانبها آراستهیی؟
حيف است چنان خراجی هنگفت
بر چنين اجارهیی كوتاه، كه از خانهی تن كردهیی
آيا اين تن را طعمهی مار و مور نمیبينی
كه هر چه بر آن بيفزايی، بر ميراثِ موران خواهد افزود؟
اگر پايانِ قصهی تن چنين است،
ای روحِ من،
تو بر زيانِ تن زيست كن؛
بگذار تا او بكاهد و از اين كاستن بر گنجِ درون ِ تو بيفزايد.
اين ساعاتِ گذران را
كه بر دريای سرمد كفي بيش نيست، بفروش
و بدين بهاي اندک، اقليمِ ابد را به مـُلکِ خويش درآور،
از درون سير و برخوردار شو،
و بيش از اين ديوارِ بيرون را به زيب و فر ميارای
و بدينسان مرگِ آدمی خوار را خوراکِ خود ساز؛
كه چون مرگ را در كام فروبری،
ديگر هراس نيست و بيمِ فنا نخواهد بود.
#ویلیام_شکسپیر
برگردان: #حسین_الهیقمشهای
@asheghanehaye_fatima
به لبهایت خوار و خفیف کردن نیاموز که برای بوسیدن آفریده شدهاند.
#ویلیام_شکسپیر
@asheghanehaye_fatima
#ویلیام_شکسپیر
@asheghanehaye_fatima