عاقبت
همهی ما زیرِ این خاک
آرام خواهیم گرفت
ما که روی آن
دمی به همدیگر
مجالِ آرامش ندادیم...
■شاعر: #آنا_آخماتووا
■برگردان: #احمد_پوری
@asheghanehaye_fatima
همهی ما زیرِ این خاک
آرام خواهیم گرفت
ما که روی آن
دمی به همدیگر
مجالِ آرامش ندادیم...
■شاعر: #آنا_آخماتووا
■برگردان: #احمد_پوری
@asheghanehaye_fatima
مهم نیست که سپیدهدمان را دیگر نبینیم
و مهتاب بر ما نتابد
هدیهای نثارت میکنم امروز
که در جهان بیمثل و مانند است
عکس رقصانم را در آب
در ساعتی که جویبار شبانه هنوز بیدار ست
نگاهم را
نگاهی که ستارههای افتان در برابرش
تاب بازگشت به آسمانها را نیافتند
پژواک میرای صدایم را
صدایی که زمانی گرم و جوان بودهست
اینها همه نثارت باد
تا تو بتوانی بیتشویش
پرگوییِ کلاغهای حوالی شهر را تاب آوری
مرا هم به خاطر بسپار، فرشتهی من
تا اولین برف
تا آخرین برف
به خاطر بسپار
#آنا_آخماتووا
@asheghanehaye_fatima
شهر محبوبم را، سرزمینم را
ترک کردهام
و در خیابانهای این پایتختِ بیگانه
چون کولیِ سیاهپوشی
سرگردانام؟
اما چه زیباست
اندیشهی دیداری دیگر با تو!
#آنا_آخماتووا
برگردان: #احمد_پوری
@asheghanehaye_fatima
ترک کردهام
و در خیابانهای این پایتختِ بیگانه
چون کولیِ سیاهپوشی
سرگردانام؟
اما چه زیباست
اندیشهی دیداری دیگر با تو!
#آنا_آخماتووا
برگردان: #احمد_پوری
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
و گویی چشمانش
شعلههای آتش بودند
که تا صبحگاه
با من پرواز میکردند
و من در نیافتم
این چشمان عجیبرنگ چهاند؟
#آنا_آخماتووا
#برگردان:#عبدالعلی_دست_غیب
@asheghanehaye_fatima
شعلههای آتش بودند
که تا صبحگاه
با من پرواز میکردند
و من در نیافتم
این چشمان عجیبرنگ چهاند؟
#آنا_آخماتووا
#برگردان:#عبدالعلی_دست_غیب
@asheghanehaye_fatima
.
جدائی تاریک است و گس
سهم خود را از آن میپذیرم،
تو چرا گریه میکنی؟
دستم را در دست خود بگیر
و بگو که در یادم خواهی بود
قول بده سری به خوابهایم بزنی
من و تو چون دو کوه،
دور از هم جدا از هم
نه توانِ حرکتی نه امیدِ دیداری
آرزویم اما این است که عشق خود را
با ستارههای نیمهشبان به سویم بفرستی
#آنا_آخماتووا
برگردان:احمدپوری
@asheghanehaye_fatima
جدائی تاریک است و گس
سهم خود را از آن میپذیرم،
تو چرا گریه میکنی؟
دستم را در دست خود بگیر
و بگو که در یادم خواهی بود
قول بده سری به خوابهایم بزنی
من و تو چون دو کوه،
دور از هم جدا از هم
نه توانِ حرکتی نه امیدِ دیداری
آرزویم اما این است که عشق خود را
با ستارههای نیمهشبان به سویم بفرستی
#آنا_آخماتووا
برگردان:احمدپوری
@asheghanehaye_fatima
.
خاطرهای در درونم است
چون سنگی سپید درون چاهی
سر ستیز با آن ندارم، توانش را نیز
برایم شادی است و اندوه.
#آنا_آخماتووا
برگردان:احمد پوری
@asheghanehaye_fatima
خاطرهای در درونم است
چون سنگی سپید درون چاهی
سر ستیز با آن ندارم، توانش را نیز
برایم شادی است و اندوه.
#آنا_آخماتووا
برگردان:احمد پوری
@asheghanehaye_fatima
.
خاطرهای در درونم است
چون سنگی سپید درون چاهی
سر ستیز با آن ندارم، توانش را نیز
برایم شادی است و اندوه.
#آنا_آخماتووا
برگردان:احمد پوری
@asheghanehaye_fatima
خاطرهای در درونم است
چون سنگی سپید درون چاهی
سر ستیز با آن ندارم، توانش را نیز
برایم شادی است و اندوه.
#آنا_آخماتووا
برگردان:احمد پوری
@asheghanehaye_fatima
من و تو چون دو کوه،
دور از هم
جدا از هم
نه توان حرکتی نه امید دیداری.
آرزویام اما این است که
عشق خود را
با ستارههای نیمهشبان
به سویام بفرستی.
#آنا_آخماتووا [ روسیه، ۱۹۶۶-۱۸۸۹ ]
@asheghanehaye_fatima
دور از هم
جدا از هم
نه توان حرکتی نه امید دیداری.
آرزویام اما این است که
عشق خود را
با ستارههای نیمهشبان
به سویام بفرستی.
#آنا_آخماتووا [ روسیه، ۱۹۶۶-۱۸۸۹ ]
@asheghanehaye_fatima
امروز کارهای بسیار دارم
باید خاطراتم را قربانی کنم،
روح زندهام را سنگ کنم،
سپس
به خودم بیاموزم
که دوباره زندگی کنم.
#آنا_آخماتووا
@asheghanehaye_fatima
باید خاطراتم را قربانی کنم،
روح زندهام را سنگ کنم،
سپس
به خودم بیاموزم
که دوباره زندگی کنم.
#آنا_آخماتووا
@asheghanehaye_fatima
و ای کاش میدانستی دراین لحظه
لب های خشک و صورتی رنگت راچقدر دوست دارم.
❄️ #آنا_آخماتووا
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
لب های خشک و صورتی رنگت راچقدر دوست دارم.
❄️ #آنا_آخماتووا
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima