با قلبی ديگر بيا
ای پشيمان
ای پشيمان
تا زخمهايم را به تو باز نمايم
من كه اينک
از شيارهای تازيانهی قوم تو
پيراهنی كبود به تن دارم
#هوشنگ_چالنگی
@asheghanehaye_fatima
ای پشيمان
ای پشيمان
تا زخمهايم را به تو باز نمايم
من كه اينک
از شيارهای تازيانهی قوم تو
پيراهنی كبود به تن دارم
#هوشنگ_چالنگی
@asheghanehaye_fatima
به مرگ
که دیوانه میکند
صبح را
در فاصلهی لباس من
به شب
که چرخشام میدهد و
بیدستام میکند
که اگر مرا ببینی
که نمیخندم
پس مرا ندیدهای
من که هربار بیشتر دوست داشتهام
تنفس چشمهایام را
و این حبابهایی که
به تن دارم.
#هوشنگ_چالنگی | ۲۹ مرداد ۱۳۱۹ مسجدسلیمان – ۲ آبان ۱۴۰۰ کرج |
🌹نام و یادش گرامی🌹
@asheghanehaye_fatima
که دیوانه میکند
صبح را
در فاصلهی لباس من
به شب
که چرخشام میدهد و
بیدستام میکند
که اگر مرا ببینی
که نمیخندم
پس مرا ندیدهای
من که هربار بیشتر دوست داشتهام
تنفس چشمهایام را
و این حبابهایی که
به تن دارم.
#هوشنگ_چالنگی | ۲۹ مرداد ۱۳۱۹ مسجدسلیمان – ۲ آبان ۱۴۰۰ کرج |
🌹نام و یادش گرامی🌹
@asheghanehaye_fatima
ای شب
ای آگه از تمامی اندوهم...
من از تمام راز تو آگاهم....
دیگر مرا نیاز به صبحی نیست...
من خویش را کنار تو می خواهم...
#هوشنگ_چالنگی
@asheghanehaye_fatima
ای آگه از تمامی اندوهم...
من از تمام راز تو آگاهم....
دیگر مرا نیاز به صبحی نیست...
من خویش را کنار تو می خواهم...
#هوشنگ_چالنگی
@asheghanehaye_fatima
.
نمیتوانم گفت،
با تو این راز نمیتوانم گفت
در کجای دشت، نسیمی نیست
که زلف را پریشان کند
آرام، آرام
از کوه اگر میگویی
آرامتر بگوی!
بار گریهای بر شانه دارم
برکهای که شب از آن آغاز میشود،
ماهی اندوهگین میگردد
و رشد شبانهی علف
پوزهی اسب را مرتعش میکند.
آرام، آرام
از دشت اگر میگویی.
گیاهی که در برابر چشم قد میکشد
در کدامین ذهن است
به جز گوسفندی که
اینک پیشاپیش گله میآید.
آه، میدانم!
اندوه خویشتن را من
صیقل ندادهام!
بتاب؛ رویای من! بر گیاه و بر سنگ،
که معراج تو را آراستهام من.
گرگی که تا سپیدهدمان بر آستانهی دِه میمانَد
بوی فراوانی را در مشام دارد
صبحی اگر هست، بگذار با حضورِ آخرین ستاره
در تلاوتی دیگرگونه آغاز شود.
ستارهها از حلقومِ خروس
تاراج میشوند
تا من از تو بپرسم
اکنون ای سرگردان!
در کدام ساعت از شبیم؟
انبوهیِ جنگل است که پلک مرا
بر یال اسب میخواباند
و ستارهای غیبت میکند
تا سپیدهدمان را به من باز نماید.
میراث گریه، آه
در قوم من
سینهبهسینه بود.
#هوشنگ_چالنگی
@asheghanehaye_fatima
نمیتوانم گفت،
با تو این راز نمیتوانم گفت
در کجای دشت، نسیمی نیست
که زلف را پریشان کند
آرام، آرام
از کوه اگر میگویی
آرامتر بگوی!
بار گریهای بر شانه دارم
برکهای که شب از آن آغاز میشود،
ماهی اندوهگین میگردد
و رشد شبانهی علف
پوزهی اسب را مرتعش میکند.
آرام، آرام
از دشت اگر میگویی.
گیاهی که در برابر چشم قد میکشد
در کدامین ذهن است
به جز گوسفندی که
اینک پیشاپیش گله میآید.
آه، میدانم!
اندوه خویشتن را من
صیقل ندادهام!
بتاب؛ رویای من! بر گیاه و بر سنگ،
که معراج تو را آراستهام من.
گرگی که تا سپیدهدمان بر آستانهی دِه میمانَد
بوی فراوانی را در مشام دارد
صبحی اگر هست، بگذار با حضورِ آخرین ستاره
در تلاوتی دیگرگونه آغاز شود.
ستارهها از حلقومِ خروس
تاراج میشوند
تا من از تو بپرسم
اکنون ای سرگردان!
در کدام ساعت از شبیم؟
انبوهیِ جنگل است که پلک مرا
بر یال اسب میخواباند
و ستارهای غیبت میکند
تا سپیدهدمان را به من باز نماید.
میراث گریه، آه
در قوم من
سینهبهسینه بود.
#هوشنگ_چالنگی
@asheghanehaye_fatima
.
بمان و نگاه کن
گیاهی کوچک را
که روحِ اقلیمیِ خود به تماشا گذاشته
اَمّا من دورم دور ...
و میتوانم در این یالها بِخَزم
و مرگ را تحقیر کنم ...
#هوشنگ چالنگی
(کتاب: زنگولهی تنبل)
@asheghanehaye_fatima
بمان و نگاه کن
گیاهی کوچک را
که روحِ اقلیمیِ خود به تماشا گذاشته
اَمّا من دورم دور ...
و میتوانم در این یالها بِخَزم
و مرگ را تحقیر کنم ...
#هوشنگ چالنگی
(کتاب: زنگولهی تنبل)
@asheghanehaye_fatima
.
با قلبی دیگر بیا
ای پشیمان
ای پشیمان
تا زخمهایم را به تو بازنمایم
من که اینک
از شیارهای تازیانهی قوم تو
پیراهنی کبود به تن دارم
ای که دست لرزان بر سینه نهادهای
بنگر!
اینک منم که شب را سوار بر گاو زرد
به میدان آوردهام
#هوشنگ_چالنگی
@asheghanehaye_fatima
با قلبی دیگر بیا
ای پشیمان
ای پشیمان
تا زخمهایم را به تو بازنمایم
من که اینک
از شیارهای تازیانهی قوم تو
پیراهنی کبود به تن دارم
ای که دست لرزان بر سینه نهادهای
بنگر!
اینک منم که شب را سوار بر گاو زرد
به میدان آوردهام
#هوشنگ_چالنگی
@asheghanehaye_fatima
اینک دوباره شب
با آن همه سخاوت بیپایان
مانند یک رفیق فروتن
با من به سازش و مدارا
و من سرود کهنهی خود را
که یک سرود ساده و تکراریست
در گوش او به زمزمه میخوانم
ای شب...
ای آگه از تمامی اندوهم
من از تمام راز تو آگاهم
دیگر مرا نیاز به صبحی نیست
من خویش را کنار تو میخواهم
#هوشنگ_چالنگی
@asheghanehaye_fatima
با آن همه سخاوت بیپایان
مانند یک رفیق فروتن
با من به سازش و مدارا
و من سرود کهنهی خود را
که یک سرود ساده و تکراریست
در گوش او به زمزمه میخوانم
ای شب...
ای آگه از تمامی اندوهم
من از تمام راز تو آگاهم
دیگر مرا نیاز به صبحی نیست
من خویش را کنار تو میخواهم
#هوشنگ_چالنگی
@asheghanehaye_fatima
.
با قلبی دیگر بیا
ای پشیمان
ای پشیمان
تا زخمهایم را به تو باز نمایم
من که ، اینک
از شیارهای تازیانه قوم تو
پیراهنی کبود به تن دارم
#هوشنگ_چالنگی
@asheghanehaye_fatima
با قلبی دیگر بیا
ای پشیمان
ای پشیمان
تا زخمهایم را به تو باز نمایم
من که ، اینک
از شیارهای تازیانه قوم تو
پیراهنی کبود به تن دارم
#هوشنگ_چالنگی
@asheghanehaye_fatima
اکنون
خاموشترین زبانها را در کام دارم
با پرندهای بر ترک
که هجاها را به یاد نمیآرم
میرانم
میرانم.
از بهار چیزی به منقار ندارم
از شرم منتظران به کجا بگریزم
هر شب
همه شب
در تمامی سردابههای جهان
زنی که نام مرا به تلاوت نشسته است
هر شب
همه شب
در همه محرابها
بوی مذهبی که اندوهگینم میکند!
ای آبرویِ اندوه من
سقوط مرا اینک! از ابرها ببین:
_چونان باژگونه بلوطی
که بر چشم پرندهای _
بر کدامین رودبار میراندم
هر روز
همه روز
با مردی که در کنار من
مه صبحگاهی را پارو میکرد.
در آواز خروسان
هر صبح
همه صبح
به کدامین تفرج میرفتم
با لبخندهای از مادر
که به همراه میبردم.
اینک شیههی اسب است که شبچره را مرصع میکند
و ترکه چوپانان
که مرا به فرود علامتی میدهند.
#هوشنگ_چالنگی
@asheghanehaye_fatima
خاموشترین زبانها را در کام دارم
با پرندهای بر ترک
که هجاها را به یاد نمیآرم
میرانم
میرانم.
از بهار چیزی به منقار ندارم
از شرم منتظران به کجا بگریزم
هر شب
همه شب
در تمامی سردابههای جهان
زنی که نام مرا به تلاوت نشسته است
هر شب
همه شب
در همه محرابها
بوی مذهبی که اندوهگینم میکند!
ای آبرویِ اندوه من
سقوط مرا اینک! از ابرها ببین:
_چونان باژگونه بلوطی
که بر چشم پرندهای _
بر کدامین رودبار میراندم
هر روز
همه روز
با مردی که در کنار من
مه صبحگاهی را پارو میکرد.
در آواز خروسان
هر صبح
همه صبح
به کدامین تفرج میرفتم
با لبخندهای از مادر
که به همراه میبردم.
اینک شیههی اسب است که شبچره را مرصع میکند
و ترکه چوپانان
که مرا به فرود علامتی میدهند.
#هوشنگ_چالنگی
@asheghanehaye_fatima