This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به دست هایم شک نکن
به عاشقانه هایی که کشیده ام روی پوست تن ات
و به حرف هایی که
هراز چند گاهی نمی زنم!
من اینجا یک فنجان نیم خورده دارم
یک صندلی کنار بی حوصله گی هایم
و صداهای زندانی که گاه گاه سر می کشند
از استخوانهایم
موهایم
سینه ام
و ریز ریز می شوند روی پیراهن غروب......
#ناهید_عرجونی
@asheghanehaye_fatima
به عاشقانه هایی که کشیده ام روی پوست تن ات
و به حرف هایی که
هراز چند گاهی نمی زنم!
من اینجا یک فنجان نیم خورده دارم
یک صندلی کنار بی حوصله گی هایم
و صداهای زندانی که گاه گاه سر می کشند
از استخوانهایم
موهایم
سینه ام
و ریز ریز می شوند روی پیراهن غروب......
#ناهید_عرجونی
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به دست هایم شک نکن
به عاشقانه هایی که کشیده ام روی پوست تن ات
و به حرف هایی که
هراز چند گاهی نمی زنم!
من اینجا یک فنجان نیم خورده دارم
یک صندلی کنار بی حوصله گی هایم
و صداهای زندانی که گاه گاه سر می کشند
از استخوانهایم
موهایم
سینه ام
و ریز ریز می شوند روی پیراهن غروب......
#ناهید_عرجونی
@asheghanehaye_fatima
به عاشقانه هایی که کشیده ام روی پوست تن ات
و به حرف هایی که
هراز چند گاهی نمی زنم!
من اینجا یک فنجان نیم خورده دارم
یک صندلی کنار بی حوصله گی هایم
و صداهای زندانی که گاه گاه سر می کشند
از استخوانهایم
موهایم
سینه ام
و ریز ریز می شوند روی پیراهن غروب......
#ناهید_عرجونی
@asheghanehaye_fatima
روبرویم بنشین
میخواهم برايت شعر بخوانم
به همين سادگی كه چای میخوريم
و حرف میزنيم
حالا زمين بچرخد يا بايستد
برف ببارد يا تيغ
من تنها از روی شانههای تو نگاه میکنم
و پيشانیام رام میشود
با عاشقانههايی كه جنگ را
خاموش میكند
كه دلهره را
تاریکی را
و میدرخشند چشمهايت
كه دوستشان دارم
نگاه كن
کمی از برف مانده است روی قلهها
کمی از برف روی موهايت
روی سالهایی كه از شانههای تو دور بودهام
روزنامه بخوان
نگاهت میكنم
حرف بزن
نگاهت میكنم
پنجره را باز كن
بگذار باد موهايت را به بازی بگيرد
باران گونههای مرا
نگاهت میكنم
وقتی كه صندلیات خالیست
و باد پرده را تكان میدهد
#ناهید_عرجونی
@asheghanehaye_fatima
میخواهم برايت شعر بخوانم
به همين سادگی كه چای میخوريم
و حرف میزنيم
حالا زمين بچرخد يا بايستد
برف ببارد يا تيغ
من تنها از روی شانههای تو نگاه میکنم
و پيشانیام رام میشود
با عاشقانههايی كه جنگ را
خاموش میكند
كه دلهره را
تاریکی را
و میدرخشند چشمهايت
كه دوستشان دارم
نگاه كن
کمی از برف مانده است روی قلهها
کمی از برف روی موهايت
روی سالهایی كه از شانههای تو دور بودهام
روزنامه بخوان
نگاهت میكنم
حرف بزن
نگاهت میكنم
پنجره را باز كن
بگذار باد موهايت را به بازی بگيرد
باران گونههای مرا
نگاهت میكنم
وقتی كه صندلیات خالیست
و باد پرده را تكان میدهد
#ناهید_عرجونی
@asheghanehaye_fatima
برای خودم که نه
برای اسبی که توی خون ام شیهه می کشد
فکری بکن
بگو چطور بگویم دویدنم به دردش نمی خورد
به دردش نمی خورد موهای بلند
و چشم هایی که اسمشان مریم است
برای یک اسب سخت است دکتر
سخت است مدام بخورد به دیواره ی رگ های یک زن
بخورد به انگشت هایش که مضطرب هستند
برای یک اسب دویدن توی دایره ای که خاکستری اش قرص می خورد
زیان آور است
گیرم که حال من خوب بشود اما
برای اسبی که یالش بلند است
و توی رگ های یک زن شیهه می کشد
سخت است زندگی
سخت است که اسم چشم های زن مریم باشد
و با قرص هایی که رنگشان سبز است
به خواب برود
#ناهید_عرجونی
@asheghanehaye_fatima
برای اسبی که توی خون ام شیهه می کشد
فکری بکن
بگو چطور بگویم دویدنم به دردش نمی خورد
به دردش نمی خورد موهای بلند
و چشم هایی که اسمشان مریم است
برای یک اسب سخت است دکتر
سخت است مدام بخورد به دیواره ی رگ های یک زن
بخورد به انگشت هایش که مضطرب هستند
برای یک اسب دویدن توی دایره ای که خاکستری اش قرص می خورد
زیان آور است
گیرم که حال من خوب بشود اما
برای اسبی که یالش بلند است
و توی رگ های یک زن شیهه می کشد
سخت است زندگی
سخت است که اسم چشم های زن مریم باشد
و با قرص هایی که رنگشان سبز است
به خواب برود
#ناهید_عرجونی
@asheghanehaye_fatima
.
مثل درختی که شناسنامهاش را
میخ کرده اند
روی تن اش
زخم هایت را
به رهگذران
نشان
می دهم
#ناهید_عرجونی
@asheghanehaye_fatima
مثل درختی که شناسنامهاش را
میخ کرده اند
روی تن اش
زخم هایت را
به رهگذران
نشان
می دهم
#ناهید_عرجونی
@asheghanehaye_fatima
روبرویم بنشین
میخواهم برايت شعر بخوانم
به همين سادگی كه چای میخوريم
و حرف میزنيم
حالا زمين بچرخد يا بايستد
برف ببارد يا تيغ
من تنها از روی شانههای تو نگاه میکنم
و پيشانیام رام میشود
با عاشقانههايی كه جنگ را
خاموش میكند
كه دلهره را
تاریکی را
و میدرخشند چشمهايت
كه دوستشان دارم
نگاه كن
کمی از برف مانده است روی قلهها
کمی از برف روی موهايت
روی سالهایی كه از شانههای تو دور بودهام
روزنامه بخوان
نگاهت میكنم
حرف بزن
نگاهت میكنم
پنجره را باز كن
بگذار باد موهايت را به بازی بگيرد
باران گونههای مرا
نگاهت میكنم
وقتی كه صندلیات خالیست
و باد پرده را تكان میدهد
#ناهید_عرجونی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
میخواهم برايت شعر بخوانم
به همين سادگی كه چای میخوريم
و حرف میزنيم
حالا زمين بچرخد يا بايستد
برف ببارد يا تيغ
من تنها از روی شانههای تو نگاه میکنم
و پيشانیام رام میشود
با عاشقانههايی كه جنگ را
خاموش میكند
كه دلهره را
تاریکی را
و میدرخشند چشمهايت
كه دوستشان دارم
نگاه كن
کمی از برف مانده است روی قلهها
کمی از برف روی موهايت
روی سالهایی كه از شانههای تو دور بودهام
روزنامه بخوان
نگاهت میكنم
حرف بزن
نگاهت میكنم
پنجره را باز كن
بگذار باد موهايت را به بازی بگيرد
باران گونههای مرا
نگاهت میكنم
وقتی كه صندلیات خالیست
و باد پرده را تكان میدهد
#ناهید_عرجونی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
لبخند می زنم
انگار
دوربین های جهان را کاشته اند
توی خانه ام
لبخند می زنم
و دردی سخت
راه می کشد توی سینه ام
زهر می شود توی این فنجان
سرد می شود نیامدن ات
#ناهید_عرجونی
@asheghanehaye_fatima
انگار
دوربین های جهان را کاشته اند
توی خانه ام
لبخند می زنم
و دردی سخت
راه می کشد توی سینه ام
زهر می شود توی این فنجان
سرد می شود نیامدن ات
#ناهید_عرجونی
@asheghanehaye_fatima
.
به دَستهایم شَک نکن
به عاشقانههایی که
کشیدهام روی پوستِ تَناَت
و به حرفهایی که
هر از چندگاهی نمیزنم!
من اینجا
یک فنجانِ نیمخورده دارم
یک صندلی کنارِ بیحوصلگیهایم
و صداهای زندانی که گاهگاه
سر میکشند
از استخوانهایم
از موهایم
سینهام
و ریزریز میشوند روی پیراهنِ غروب ...
#ناهید_عرجونی
@asheghanehaye_fatima
به دَستهایم شَک نکن
به عاشقانههایی که
کشیدهام روی پوستِ تَناَت
و به حرفهایی که
هر از چندگاهی نمیزنم!
من اینجا
یک فنجانِ نیمخورده دارم
یک صندلی کنارِ بیحوصلگیهایم
و صداهای زندانی که گاهگاه
سر میکشند
از استخوانهایم
از موهایم
سینهام
و ریزریز میشوند روی پیراهنِ غروب ...
#ناهید_عرجونی
@asheghanehaye_fatima
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
"نیاز"
🎙 #شهیار_قنبری
نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیههایی که
لبخند و بوسه را آزاد میخواهند.
#ناهید_عرجونی
@asheghanehaye_fatima
🎙 #شهیار_قنبری
نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیههایی که
لبخند و بوسه را آزاد میخواهند.
#ناهید_عرجونی
@asheghanehaye_fatima
اگر نگفته باشم که دوستت دارم
شهید می میرم
اگر پاییز آمده باشد
و در زیبایی غمگین اش
دلم را تکانده باشند برگ های درخت
اگر باران پا به پای دلم آمده باشد
باد آمده باشد
و من نگفته باشم دوستت دارم
شهید غمگینی هستم
که پس از مرگ
مدام گریه می کند
#ناهید_عرجونی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
شهید می میرم
اگر پاییز آمده باشد
و در زیبایی غمگین اش
دلم را تکانده باشند برگ های درخت
اگر باران پا به پای دلم آمده باشد
باد آمده باشد
و من نگفته باشم دوستت دارم
شهید غمگینی هستم
که پس از مرگ
مدام گریه می کند
#ناهید_عرجونی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
دنیا جای خوبی
برای شاعر شدن نیست!
این بار که برگردم،
درخت خواهم شد...
#ناهید_عرجونی
@asheghanehaye_fatima
برای شاعر شدن نیست!
این بار که برگردم،
درخت خواهم شد...
#ناهید_عرجونی
@asheghanehaye_fatima