عاشقانه های فاطیما
812 subscribers
21.2K photos
6.49K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima



ما آدمِ رها کردنیم،
آدمِ تا نیمه یِ راه اومدن و جا زدن...
درست مثلِ موجی که یه ماهی رو اسیرِ خودش میکنه و اونقدر با خودش میارتش تا به ساحل برسه و بعد رهاش میکنه و میره جایی که موجایِ بزرگتر باشن و ماهی های بیشتر...
ما آدمِ به هزار و یک دلیل نموندنیم،
آدمِ تنها گذاشتن و دل کَندَن،
ما آدمِ امروزیم
دَمدَمی
خسته
شایدم بی رَحم..!



#نازنین_عابدین_پور
@asheghanehaye_fatima🌸



اصلأ ما عادت داریم...
به ترجمه کردن رفتار دیگران ...
اگر اینطور نبود...
اگر تا تقی به توقی نمی خورد...
از رفتارهای کسی ...
که به تازگی یکجای زندگیمان پیدایش شده ...
برداشت های عاشقانه نمی کردیم ...
و بعضی شب ها تا صبح...
روی فلان حرف یا رفتارش حساس نمی شدیم...
و داستانی که دوست داشتیم نمی ساختیم ...
و ذوق نمی کردیم...
این همه آدم ...
اسیر عشق های یک طرفه اطرافمان نبودند...
اشتباهمان اینست که فرصت نمی دهیم ....
آدم ها به زبان بیایند ....
تا نگاه مهربان دیدیم ...
خیال می کنیم عاشقانه است !
تا کمی توجه و حمایت دیدیم ...
دلمان به عشقی گرم می شود ...
که توی ذهنمان ساختیم ...
تا اسمش را صدا کردیم
و در پاسخ "جانم" شنیدیم
دلمان لرزید و عشق آمد نشست روی شانه هایمان..ِِ
اما این برداشت های اشتباه...
یکجا راه درست را پیدا می.کنند ...
و دستشان رو می شود...
آن وقت اسمشان را می گذارند"سوء تفاهم"
و هیچ کاری هم از دستت برنمی آید ...
وقتی کسی اسمش را صدا زد و جانم شنید ...
وقتی نگاه هایی که تو تحویل گرفتی
به دیگری سپرد...
وقتی فهمیدی آهنگ عاشقانه ای که برایت فرستاد...
برای دیگران هم ارسال شده ...
وقتی به خودت آمدی ...
و دست پیش بینی هایت رو شد...
تازه آن وقت می نشینی ...
و کلاف دلخوشی هایت را می شکافی ...
غصه میخوری ...
و به حماقت خودت توی آینه می خندی...
اما یاد می.گیری تا آدمها با زباخودشان ...
خیلی چیزهارا نگفته اند...
از رفتارهای نامفهوم ...
و اتفاق های پیش پا افتاده ی عادی...
چیزی که دلت می خواهد نسازی ...
و ناراحت یا دلخوش نشوی!
لطفأ جوری خیالبافی کنید ...
که وقتی حقیقت را فهمیدید ...
تلخی أش حال زندگیتان را بهم نزند !

#نازنین_عابدین_پور
بعضی چیزهارا باید
سروقت خودش داشته باشی ،
وقتش که بگذرد
دیگر بود و نبودش برایت فرقی نمیکند
چون به نبودنش عادت کرده ای
و یاد گرفته ای چگونه بدون اینکه
داشته باشی أش ، زندگی کنی....
بعضی چیزها ، مثل حس ها
و تجربه ها ؛ دوره ی خاص خودش را دارد ‌‌..
مثلأ یک دوره ای آدم دوست دارد عاشق باشد ...مثل خیلی های دیگر کادو بخرد ، ذوق کند ، برای کسی مهم باشد...
وقتی نیست ، زمانش که بگذرد دیگر فایده ای ندارد...کم کم به تنها بودن میان جمعیت بزرگ دو نفره ها عادت میکنی و یاد میگیری تنهایی حال خودت را خوب کنی
اینکه میگویند
عشق تاریخ مصرف ندارد
و پیروجوان نمی شناسد ، درست...
اما عاشق شدن در بیست سالگی با عاشق شدن در چهل سالگی قابل مقایسه است !؟! آدم یک چیزهایی را سر وقت خودش باید داشته باشد
وقتی سرزنده و شاد است
وقتی جوان است
یک چیزهایی مثل عشق و حس و حال عاشقی
وقتش که بگذرد ، رنگش خاکستری میشود
و شاید هرگز نتوانی تجربه اش کنی ، هرگز ...

#نازنین_عابدین_پور


@asheghanehaye_fatima
🌾


ما آدمِ رها کردنیم،
آدمِ تا نیمه یِ راه اومدن و جا زدن...
درست مثلِ موجی که یه ماهی رو اسیرِ خودش میکنه و اونقدر با خودش میارتش تا به ساحل برسه و بعد رهاش میکنه و میره جایی که موجایِ بزرگتر باشن و ماهی های بیشتر...
ما آدمِ به هزار و یک دلیل نموندنیم،
آدمِ تنها گذاشتن و دل کَندَن،
ما آدمِ امروزیم
دَمدَمی
خسته
شایدم بی رَحم..

#نازنین_عابدین_پور
#شما_فرستادید


@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ما آدمِ رها کردنیم،
آدمِ تا نیمه یِ راه اومدن و جا زدن...
درست مثلِ موجی که یه ماهی رو اسیرِ خودش میکنه و اونقدر با خودش میارتش تا به ساحل برسه و بعد رهاش میکنه و میره جایی که موجایِ بزرگتر باشن و ماهی های بیشتر...
ما آدمِ به هزار و یک دلیل نموندنیم،
آدمِ تنها گذاشتن و دل کَندَن،
ما آدمِ امروزیم
دَمدَمی
خسته
شایدم بی رَحم...!

#نازنین_عابدین_پور

@asheghanehaye_fatima
.
بزنم به تخته ، عشق جدید چقدر به زندگی أت می آید...
چهارخانه های پیراهنت بزرگتر بنظر میرسند و خنده هایت با دوام تر ، نه اینکه فکر کنی حسادت میکنم ها نه ، اتفاقأ وقتی بر خلاف میل تو ، توافق کردیم برویم دنبال زندگی هایمان و رفتیم ، گل های پیراهن من هم شکفت و عطر بهار لبخندم توی کوچه ها پیچید و های و هوی تنهایی أم به گوش آسمان و پرنده هایش هم رسید...
اما...اما همه چیز به اینجا ختم نشد ، بعد از مدتی عشق در من جان گرفت ، مثل یک بیماری پنهان و بدون نشانه که یکباره خودش را نشان میدهد و آدم را از پا در می آورد.! شاید باور نکنی اما از پا در آمدم ، تازه فهمیدم چقدر از دوست داشتنت زیر پوستم جریان داشت اما متوجهش نبودم ، تازه فهمیدم آن گل های شکفته و های و هوی ، آرامش قبل از طوفان عشق بوده و قرار است بلایی به جانم بیاندازد که درمانش از دست هیچ طبیبی برنمی آید جز تو ، اما آنقدر دیر عاشقت شدم که نتوانی بدادم برسی... من که نخواسته بودم دوستت نداشته باشم ، نخواسته بودم تورا به پای دوست نداشتنم بسوزانم...اصلأ تقصیر من نبود که عشق با رفتنت آغاز شد و ویرانم کرد فقط آمدم بگویم
هیچ حسرتی بزرگتر از این نیست که دیر بفهمی عاشق کسی بوده ای....
حسادت نمیکنم اما...
آدم عاشق که این حرف ها سرش نمیشود...
.....
تا دیر نشده
عشق را
در خودتان پیدا کنید
قبل از اینکه
آدمها برای همیشه
از کنارتان بروند...

#نازنین_عابدین_پور


@asheghanehaye_fatima
یک روز از خواب بیدار می شوی و به تو می گویند این آخرین روز زندگی توست از جایت بلند می شوی دلت به حال خودت می سوزد با خودت فکر می کنی امروز چقد می توانی بیشتر زندگی کنی بیشتر از زندگی لذت ببری !دوش می گیری ، از کمدت بهترین لباس هایت را انتخاب می کنی و می پوشی ، جلوی آینه می ایستی موهایت را شانه می کنی ، به خودت عطر می زنی و غرق فکر می شوی که امروز باید هرچه می توانی مهربان باشی ، بخشنده باشی ، بخندی و لذت ببری !
از خواب بیدارش می کنی به او می گویی در این همه سال که گذشت چقد دوستش داشتی و نگفتی ، چقد عاشقش بودی و نمی دانست ، به او می گویی مرا بیشتر دوست بدار ، بیشتر نگاهم کن ، بگذار بیشتر دستانت را بگیرم و به این فکر می کنی فردا دیگر نمی بینی اش و چقد آن لحظه ها برایت قیمتی می شود لحظه هایی که هیچ وقت حسشان نمی کردی !
دوتایی از خانه می زنید بیرون می روی ته مانده حسابت را می تکانی ، کادو می گیری برای مادرت و پدرت به سراغشان می روی و به آنها می گویی که چقد برایت مهم هستند که چقد مدیونشان هستی ، مادرت را بغل می کنی ، پدرت را می بوسی و اشک می ریزی چون می دانی فردا دیگر نیستی ...
آن روز جور دیگری مردم را نگاه می کنی ، جور دیگری به حیوان خانگی ات اهمیت می دهی ، جوری دیگر می خندی ، جور دیگری دلت می لرزد ، جور دیگری زنده هستی و دائم به این فکر میکنی که چقدر حیف است اگر نباشم ... ، آن روز می فهمی هیچ چیز به اندازه ی بودنت و ماندنت با ارزش نبوده و نیست !
شب که می شود جشن می گیری و در کنارش احساس می کنی چقدر خوشبختی ولی حیف که آخرین شب زندگی توست ، پس بیشتر بغلش میکنی بیشتر نوازشش می کنی بیشتر نازش را می خری و بیشتر ... می گویی : آه کاش فردا هم بودم !
خوب اگر فردا هم باشی قول می دهی همین گونه باشی یا نه ؟
قول می دهم !
ممکن است فردا باشی ، قدر لحظه هایت را بیشتر بدان ، چون هیچ چیز به اندازه ی خودت و ماندنت ارزش ندارد...

#نازنین_عابدین_پور



@asheghanehaye_fatima
خستگی و حوصله نداشتن که به معنای دوست نداشتن نیست ،
آدمها حق دارند گاهی کلافه باشند و دلشان تنهایی بخواهد ،
مگر مادرها وقتی از شیطنت و لجبازی بچه هایشان خسته میشوند و میگویند دیگر دوستت ندارم چیزی از دوست داشتنشان کم میشود؟
یا پدرها که گاهی یادشان میرود با بچه هایشان بازی کنند و آنهارا ببوسند دوست داشتنشان تمام شده است؟
من هم دوستت دارم ، حتی وقتی یادم میرود در طول روز با پیام های عاشقانه حالت را خوب کنم یا گاهی که چایَت را داغ میخوری فراموش میکنم چشم غٌره بروم و مجبورت کنم برای سرد شدنش صبر کنی یا وقتی لباس جدیدت را نشانم میدهی و نمیگویم چرا بی من برای خودت خرید کرده ای...
تمام عصرهایی که آمدی و در آغوش نگرفتمت ، بد اخلاق بودم و دلم تنهایی میخواست ، تمام شب هایی که برایت شعر نخواندم و بیدار نماندم که بخوابی و نگاهت کنم ...
تمام این وقت ها عشقت مثل باران بر سرم میبارید اما جانِ دلم ، آدم گاهی یادش میرود عاشقی کند ، نه اینکه عاشق نباشدها اتفاقا خیلی عاشق است اما حالِ حوصله أش ابریست و ترجیح میدهد عشق را پشت ابرِ اندوهش پنهان کند تا آفتاب سرزندگی و نشاط دوباره بتابد.
اینجور روزها برای همه ی آدمها اتفاق می افتد چون هیچکس آنقدر قدرتمند نیست که حالَش همیشه خوب باشد و دوست داشتن را مدام زمزمه کند ، 
کاش حال بدِ هم را درک کنیم و خستگی و بی حوصلگی را پای بی علاقگی نگذاریم...
.....
راستی جانِ دلم
حتی وقتی حال حوصله ات ابریست
دوستت دارم...

#نازنین_عابدین_پور


@asheghanehaye_fatima
کتاب رو از تو کیفم درمیارم و میگم یه جایی تو کتابِ دخترِ پرتقالی نوشته "وقتی دو نفر عاشق هم میشن چندحالت پیش میاد، یا شروع میکنن به دعواهای ساختگی یا موهای همدیگرو میکشن یا با گلوله های برفی که به همدیگه میزنن حسشونو بیان میکنن" بیشتر شبیهِ یه نسخه از یه رابطه ست که هردو طرف میدونن همو دوست دارن اما هیچکدوم حرفی نمیزنن، من فکر میکنم نوعِ ابراز علاقه کردنِ هر آدمی خاصِ خودشه، یکی هیچوقت نمیگه عاشقتم اما وقتی بارون میاد میون آب گرفتگیِ خیابون دستتو میگیره و از خُشکیا ردت میکنه، تیکه های پیتزاشو آروم میخوره که بیشترشو بده به تو، وقتی یه کلمه رو اشتباه میگی واسه اینکه کسی بهت نخنده سریع بحث رو عوض میکنه، واسه اینکه عطرتو پیش خودش داشته باشه میگه دستمالی که تو جیبته میدی بهم؟ به خواسته های بچگونه ی ذهنت آفرین میگه و برات آهنگای عاشقانه میفرسته، گاهی هم ممکنه ازت دوری کنه اما از همون دور دورا حواسش بهت باشه و بدونه لباسِ جدیدت چه رنگیه و کدوم روزِ هفته سرما خوردی و قرمزیِ چشمات چه دلیلی داره...
اینجور وقتا اگه جایِ اونی باشی که این واکنشارو نشون میده مدام با خودت میگی چرا متوجه نمیشه پس؟ و اگه جای اونی باشی که اینارو میبینه میگی چرا نمیگه پس؟
میدونی بنظرم اینجوری خیلی سخته چون آدم واقعا نمیدونه باید چیکار کنه!!
کتاب رو از دستم گرفت و صفحه هاشو ورق زد، بعد یه مکث کوتاه از روی جمله ای که زیرش خط کشیده بودم خوند " گاهی از دست دادن چیزی که برات عزیزه بدتر از هرگز نداشتن اونه"
نگام کرد، تو چشاش زُل زدم و بعد از چند لحظه سکوت گفتم چرا نمیگی؟
کتابو بست و دستاشو زیرِ چونه هاش قلاب کرد و گفت: چرا نمیفهمی؟
دلم هُری ریخت، چند لحظه بی هیچ واکنشی به هم نگاه کردیم و بعد با صدای بلند خندیدیم اندازه ی تمومِ نگفته هامون....

#نازنین_عابدین_پور

@asheghanehaye_fatima
ما آدمِ رها کردنیم،
آدمِ تا نیمه یِ راه اومدن و جا زدن...
ما آدمِ به هزار و یک دلیل نموندنیم،
آدمِ تنها گذاشتن و دل کَندَن...

ما آدمِ امروزیم
دَمدَمی
خسته
شایدم بی رَحم...!

#نازنین_عابدین_پور

@asheghanehaye_fatima