عاشقانه های فاطیما
812 subscribers
21.2K photos
6.49K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima




این اسب را زین کن مهیا شو
من باز شعر تازه میخواهم
خارج کن از ضامن تفنگت را
یک عشق بی اندازه میخواهم

روشن کن اینجا هیزمت را باز
دنیای من سردست و یخچال ست
بردار بیل و تیشه ات را که
در من هزاران شعر نو چال ست


باید دوباره کاشفم باشی
با بوسه هایت کشف و ضبطم کن
این مرده را پیدا کن و بعدا
در موزه ی چشمات ثبتم کن


در قاب چشمت حبس حبسم کن
سلول تنگت را محقر کن
اقلیم من از سینه تا چشم ست
این مرز را کمتر وَ کمتر کن

زین کن، بپر بر اسب ذهن من
باید جهان را زیر و رو سازیم
ما با همین اشعار زیبامان
تا فتح قلب واژه می تازیم


خارج کن از ضامن تفنگت را
رگبار شعر و بوسه و عشق ست
پرواز کن در متن اشعارم
جاخوش کن اینجا،در همین بن بست



#م_ح_م_د_رضا_واقف

19تیر 1396
لعنت به این تنهایی و این عمر بی حاصل
رفتی که در تنهایی خود دق کند این دل
خون می کشاند سوی من پای ترا ،اما
گردن بگیر این قتل مشکوک مرا ،قاتل


#م_ح_م_د_رضا_واقف


@asheghanehaye_fatima
اگر تنها مرا به قدر آغوش تو
خفتن گاه مرگ است
مرا چه باک
زمینی حتی برای خفتنم نیست

وگر
چشم تو
آن آخرین جای,پرواز نیست
مرا چه سود
تمامی درهای آسمانم باز باشد.

#م_ح_م_د_رضا_واقف
@asheghanehaye_fatima




در پشت این لبخند اجباری
تصویری از یک غصه ناپیداست
می خندی و پشت نقاب تو
یک مهلکه از گریه ات برپاست


چشمی پر از راز مگو داری
چشمی که خود آیینه ی دردست
بغضی که تو توی گلو داری
یک بغض بی اندازه نامردست


تو مثنوی حسرت و عشقی
تو لهجه ی بارانی فریاد
این زندگی ساقط شد از هستی
وقتی که اشک از چشم تو افتاد


شاید شبیخون خورده چشمانت
شاید که باغ نرگست مرده
اما کنار اسم تو مُهرِ
یک ماده شیر قهرمان خورده


#م_ح_م_د_رضا_واقف
@adheghanehaye_fatima





‍ با دامن کوتاه میرقصی
پاهای تو تفسیر زیبایی ست
آتش کشیدی جسم و جانم را
این استریپ تیزت تماشایی ست

حالا بیا در عمق آغوشم
غارتگر پیراهنت هستم
با بوسه فتحم کن خداوندِ
شهوت، که درگیر تنت هستم

کشورگشایی کن ،بزن آتش
بامن بیا زورآزمایی کن
گم کن مرا در عمق آغوشت
زن باش و بر قلبم خدایی کن

آتش پرستم تا تنت آتش
شهوت پرستم تا تو اینجایی
یکتا پرستم تا خدایی تو
اغواگری، تندیس زیبایی





#م_ح_م_د_رضا_واقف
@asheghanehaye_fatima




اینسان که من به تو مؤمنم
هیچ پرستنده یی نیست
به خدای خود
مؤمن ؛
وین چنین که منت دوست میدارم
عاشقی را به عشق
ایمان نیست...

تو آن اولین جرعه ی حیات منی
تو اذانی هستی
که گوشم را نواخت
روزی که پا گشاده
در این بیشه ،
رها گشتم و
نام تو
امان بود و امنیت...
که من تو را پیش از
فرود آمدن
بر گُرده ی این خاک
میپرستیدم به مهر،
چنان که شیطان خدای را...
که من به کفر تو ایمان فروختم
که تو خالق و مخلوق و
تمامی خلق بودی در کشور قلبم.
که ترا دوست میداشتم
چنان که جنینی
زهدان مادرش را...





#م_ح_م_د_رضا_واقف
@asheghanehaye_fatima



اگر تنها مرا به قدر آغوش تو
خفتن گاه مرگ است
مرا چه باک
زمینی حتی برای خفتنم نیست

وگر
چشم تو
آن آخرین جای,پرواز نیست
مرا چه سود
تمامی درهای آسمانم باز باشد.




#م_ح_م_د_رضا_واقف
@asheghanehaye_fatima



اینسان که من به تو مؤمنم
هیچ پرستنده یی نیست
به خدای خود
مؤمن ؛
وین چنین که منت دوست میدارم
عاشقی را به عشق
ایمان نیست...

تو آن اولین جرعه ی حیات منی
تو اذانی هستی
که گوشم را نواخت
روزی که پا گشاده
در این بیشه ،
رها گشتم و
نام تو
امان بود و امنیت...
که من تو را پیش از
فرود آمدن
بر گُرده ی این خاک
میپرستیدم به مهر،
چنان که شیطان خدای را...
که من به کفر تو ایمان فروختم
که تو خالق و مخلوق و
تمامی خلق بودی در کشور قلبم.
که ترا دوست میداشتم
چنان که جنینی
زهدان مادرش را...


#م_ح_م_د_رضا_واقف
ترادوست دارم
چرا که بسیار شبیه منی...
آن لبهایت
با رد تیره ی سیگار
زیر رژ سرخی که میزنی...
جای زخم عمیق
شلاقها
زیر پوست نازک تنم...
آن چشمهای مات
نگاه خیره،
سرد، غمگین...
با این فصل زنده بودنم
زنده ماندنم...
و آن دستها....قطب جنوبی
در پر کولاک ترین شب سال..
و حجم سرد اتاقی که
کاغذها یخ زده اند در آن
و خودکار نیز
که خون نمیدَود بر رگ
این خودکار بهت زده...
ترا دوست میدارم
انگاه که خیسی موهایت چون شلاقی میکوبد بر
سرخی صورتت
و این باد ولنگار
میتازد به موهایت
که سرنوشت تو بودند
که هزار راز در موهای تو بودند و
میخورد بر صورتت
دستهای سرد باد
دستهای خیس موهایت
دستهای زمخت سرنوشتت
و من
که خیس و سرد
ترا به انتظار نشسته ام
که کی برمیگردی
از زیر بارانها....

ترا دوست میدارم
و این آخرین رخصت زیستن من است
مثال زندانی محکوم به مرگ
که حکم رهاییش لبخند توست..
و آزادی
با دهان تو آواز میخواند...
ترا دوست میدارم
که سرزمین مقدس آرامشی
ای فلسطین خفته در آشوب!

ترا دوست میدارم
آخرین گلوله
بر شقیقه ی مرگم
ترا دوست میدارم


#م_ح_م_د_رضا_واقف

@asheghanehaye_fatima
@Nude_Art1


اینسان که من به تو مؤمنم
هیچ پرستنده یی نیست
به خدای خود
مؤمن ؛
وین چنین که منت دوست میدارم
عاشقی را به عشق
ایمان نیست...

تو آن اولین جرعه ی حیات منی
تو اذانی هستی
که گوشم را نواخت
روزی که پا گشاده
در این بیشه ،
رها گشتم و
نام تو
امان بود و امنیت...
که من تو را پیش از
فرود آمدن
بر گُرده ی این خاک
میپرستیدم به مهر،
چنان که شیطان خدای را...
که من به کفر تو ایمان فروختم
که تو خالق و مخلوق و
تمامی خلق بودی در کشور قلبم.
که ترا دوست میداشتم
چنان که جنینی
زهدان مادرش را...


#م_ح_م_د_رضا_واقف

@asheghanehaye_fatima