@asheghanehaye_fatima
او کسی را خطاب نمیکرد. منظورم این نیست که با من حرف نمیزد، اما کسی غیر از من به او گوش میداد، کسی شاید غنیتر، عظیمتر و با اینحال منحصربهفردتر، کسی بیش از حد معمولی، چنانکه گویی در مواجهه با او، آن چیزی که "من" بود به طرز غریبی به هیأت "ما" در میآمد، به هیأت حضور و نیروی یکپارچهی روح مشترک. "من" چیزی بودم اندکی بیشتر و اندکی کمتر از خودم: و در هر حال بیشتر از همهی انسانها. در این "ما" زمین و قدرت عناصر وجود دارد ،آسمانی که این آسمان نیست، احساسی از گردن فرازی و آرامش و نیز تلخی یک تنگنای مبهم. همهی اینها منِ در مقابل او است و او تقریبا هیچ به نظر میآید.
کتاب: آخرین انسان
#موریس_بلانشو
او کسی را خطاب نمیکرد. منظورم این نیست که با من حرف نمیزد، اما کسی غیر از من به او گوش میداد، کسی شاید غنیتر، عظیمتر و با اینحال منحصربهفردتر، کسی بیش از حد معمولی، چنانکه گویی در مواجهه با او، آن چیزی که "من" بود به طرز غریبی به هیأت "ما" در میآمد، به هیأت حضور و نیروی یکپارچهی روح مشترک. "من" چیزی بودم اندکی بیشتر و اندکی کمتر از خودم: و در هر حال بیشتر از همهی انسانها. در این "ما" زمین و قدرت عناصر وجود دارد ،آسمانی که این آسمان نیست، احساسی از گردن فرازی و آرامش و نیز تلخی یک تنگنای مبهم. همهی اینها منِ در مقابل او است و او تقریبا هیچ به نظر میآید.
کتاب: آخرین انسان
#موریس_بلانشو
گاهی هم بیگفتوگو، در سکوتی که تا مرز خفگی بر من سنگینی میکرد کاملاً رهایش میکردم.
✏️ #موریس_بلانشو
📚 #واپسین_انسان
@asheghanehaye_fatima
✏️ #موریس_بلانشو
📚 #واپسین_انسان
@asheghanehaye_fatima
ما فراموش نمیکنیم، تنها میان هر خاطره و هر غیابِ خاطره در تعلیق هستیم.
ما فراموش میکنیم بدونِ امکانِ فراموشی.
موریس بلانشو
✏️#موریس_بلانشو
📚#انتظار_فراموشی
@asheghanehaye_fatima
ما فراموش میکنیم بدونِ امکانِ فراموشی.
موریس بلانشو
✏️#موریس_بلانشو
📚#انتظار_فراموشی
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
آدم چهکار میتواند علیه شب انجام دهد؟
خوابیدن، این رویای ما بود و ما نمیتوانستیم از آن خلاص شویم.
#آمینادب
#موریس_بلانشو
آدم چهکار میتواند علیه شب انجام دهد؟
خوابیدن، این رویای ما بود و ما نمیتوانستیم از آن خلاص شویم.
#آمینادب
#موریس_بلانشو
-فکر میکنی که آنها بهخاطر آورند؟
-نه، فراموش میکنند.
-فکر میکنی که فراموشی راهی است که با آن بهخاطر میآورند؟
-نه، فراموش میکنند و در فراموشی چیزی از کف نمیدهند.
-فکر میکنی آنچه در فراموشی از کف میرود از خطر فراموشی در آن (فراموشی) محفوظ میماند؟
-نه، فراموشی نسبت به فراموشی بیتفاوت است.
-پس ما، شگفتانگیز، عمیق و جاودان به فراموشی سپرده خواهیم شد؟
-فراموش خواهیم شد بیشگفتی، بیعمق، بیجاودانگی.
#انتطار_فراموشی
#موریس_بلانشو
@asheghanehaye_fatima
-نه، فراموش میکنند.
-فکر میکنی که فراموشی راهی است که با آن بهخاطر میآورند؟
-نه، فراموش میکنند و در فراموشی چیزی از کف نمیدهند.
-فکر میکنی آنچه در فراموشی از کف میرود از خطر فراموشی در آن (فراموشی) محفوظ میماند؟
-نه، فراموشی نسبت به فراموشی بیتفاوت است.
-پس ما، شگفتانگیز، عمیق و جاودان به فراموشی سپرده خواهیم شد؟
-فراموش خواهیم شد بیشگفتی، بیعمق، بیجاودانگی.
#انتطار_فراموشی
#موریس_بلانشو
@asheghanehaye_fatima
_ اگر زنده بودیم...
_ ولی ما زنده ایم!
_ تو زنده ای، امّا با چیزی که در تو زنده نیست می پرسی و چیزی را در من میجویی که دیگر نمی تواند زنده باشد.این دلیل رنج و اضطراب و اندوه توست..
#انتظار_فراموشی
#موریس_بلانشو
@asheghanehaye_fatima
_ ولی ما زنده ایم!
_ تو زنده ای، امّا با چیزی که در تو زنده نیست می پرسی و چیزی را در من میجویی که دیگر نمی تواند زنده باشد.این دلیل رنج و اضطراب و اندوه توست..
#انتظار_فراموشی
#موریس_بلانشو
@asheghanehaye_fatima
کسانی را دوست داشتم، از دستشان دادم. وقتی این ضربه به من وارد شد، دیوانه شدم. چون عین جهنم است. اما دیوانگیام بیشاهد ماند، سرگردانیام ظاهر نمیشد. فقط باطنم دیوانه بود. گاهی به خشم میآمدم. به من میگفتند: چرا اینقدر آرامید؟ حال آنکه از سر تا به پا سوخته بودم. شبها در کوچه میدویدم. نعره میکشیدم. روز به آرامی کار میکردم.
#موریس_بلانشو
@asheghanehaye_fatima
#موریس_بلانشو
@asheghanehaye_fatima
ما سرانجام در اوجِ دیوانگی،
این را فهمیدیم و
به هیچوجه
نمیتوانیم از موجودِ هیولایی
که سَرِ راهِ ما قرار گرفته است،
فرار کنیم ...
به سَمتَش هجوم بردیم،
خودمان را زیرِ پایش انداختیم،
با تشنج او را بوسیدیم
و بالاخره خسته و مانده
کمی آرامش را بهدست آوردیم.
ما متوجه شدیم که اکثرِ این تغییرات
خیالی بوده
و چهرهای که زمانی محبوب بود،
تنها بهخاطرِ خستگی و تنهایی ،
بدينگونه تغییرِ شکل داده بود ...
#موریس_بلانشو
@asheghanehaye_fatima
این را فهمیدیم و
به هیچوجه
نمیتوانیم از موجودِ هیولایی
که سَرِ راهِ ما قرار گرفته است،
فرار کنیم ...
به سَمتَش هجوم بردیم،
خودمان را زیرِ پایش انداختیم،
با تشنج او را بوسیدیم
و بالاخره خسته و مانده
کمی آرامش را بهدست آوردیم.
ما متوجه شدیم که اکثرِ این تغییرات
خیالی بوده
و چهرهای که زمانی محبوب بود،
تنها بهخاطرِ خستگی و تنهایی ،
بدينگونه تغییرِ شکل داده بود ...
#موریس_بلانشو
@asheghanehaye_fatima
✔️ • به زودی ما برای همیشه متحد خواهیم شد. من دراز خواهم کشید و تو را در آغوش خواهم گرفت. و با تو در قلب رازهای بزرگ غلت خواهم زد. ما خودمان را گم خواهیم کرد، و دوباره خودمان را پیدا خواهیم کرد. دیگر چیزی بین ما قرار نمیگیرد. چقدر مایهی تأسف است که در این شادی حضور نخواهی داشت!
#موریس_بلانشو
@asheghanehaye_fatima
#موریس_بلانشو
@asheghanehaye_fatima
گاهی هم بیگفتوگو، در سکوتی که تا مرز خفگی بر من سنگینی میکرد کاملاً رهایش میکردم.
✏️ #موریس_بلانشو
📚 #واپسین_انسان
@asheghanehaye_fatima
✏️ #موریس_بلانشو
📚 #واپسین_انسان
@asheghanehaye_fatima