Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
اگه زنی در کار نباشد، عشقی هم در کار نیست. شکسپیر و حافظ و رومئو و ژولیت و شیرین
و فرهاد، وِل معطّل اند.
اگه روزی زن ها بخواهند از این جا بروند،
تقریباً همه ی ادبیات و سینما و هنرِ دنیا را
باید با خودشان ببرند.
📙 #استخوان_خوک_و_دستهای_جذامی
✍ #مصطفی_مستور
@asheghanehaye_fatima
و فرهاد، وِل معطّل اند.
اگه روزی زن ها بخواهند از این جا بروند،
تقریباً همه ی ادبیات و سینما و هنرِ دنیا را
باید با خودشان ببرند.
📙 #استخوان_خوک_و_دستهای_جذامی
✍ #مصطفی_مستور
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دلم تنگ میشود گاهی،
برای يک «دوستت دارم» ساده
دو فنجان قهوه ی داغ
سه روز تعطيلی در زمستان
چهار خندهی بلند
و پنج انگشت دوست داشتنی!
#مصطفی_مستور
@asheghanehaye_fatima
برای يک «دوستت دارم» ساده
دو فنجان قهوه ی داغ
سه روز تعطيلی در زمستان
چهار خندهی بلند
و پنج انگشت دوست داشتنی!
#مصطفی_مستور
@asheghanehaye_fatima
من موهای منیژ را بیشتر از هر چیزی توی این دنیا دوست دارم یعنی اول موهای منیژ را دوست دارم، بعد مادرم را، بعد... نه، اول مادرم را دوست دارم، بعد موهای منیژ را، بعد خود منیژ را، بعد ستارهها را.
بعضی وقتها چندتا گل یاس از توی باغچه میچیند و میگذارد لای موهاش.
یک بار گفتمش: "منیژ کاش من یاس بودم. خوش به حال یاسها."
📕 تهران در بعد از ظهر
#مصطفی_مستور
@asheghanehaye_fatima
بعضی وقتها چندتا گل یاس از توی باغچه میچیند و میگذارد لای موهاش.
یک بار گفتمش: "منیژ کاش من یاس بودم. خوش به حال یاسها."
📕 تهران در بعد از ظهر
#مصطفی_مستور
@asheghanehaye_fatima
خیلی زود عاشق هم شدیم. مثل بیشتر عشقها، تقریبا بیدلیل.
یعنی، حتی اگر دلیلی داشته باشد، من دلیلش را بخاطر نمیآورم. تنها دلیلی که به خاطر میرسد انگشتان افسانه است.
من به طرز احمقانهای ناگهان عاشق دستها و انگشتهای او شدم.
در واقع اول انگشتهایش را دیدم و بعد صورتش را.
دست راستش را گذاشته بود روی پیشخوان کتابخانه و داشت با دست چپ چند تار مو را که روی گونهی راستش افتاده بود زیر روسریاش میگذاشت.
همهی اینها چند ثانیه بیشتر طول نکشید. حتی وقتی روسریاش را صاف کرد و دستش را پایین آورد و من میتوانستم نیمرخش را ببینم، هنوز محو دستها بودم.
داشتم فکر میکردم... یعنی حس میکردم که این انگشتها به خاطر ظرافت و زیبایی و انحنای نرم و معصومیت تا مرز تقدسشان شایستهی دوستداشتناند.
همان لحظه بود که عاشقاش شدم.
#مصطفی_مستور
@asheghanehaye_fatima
یعنی، حتی اگر دلیلی داشته باشد، من دلیلش را بخاطر نمیآورم. تنها دلیلی که به خاطر میرسد انگشتان افسانه است.
من به طرز احمقانهای ناگهان عاشق دستها و انگشتهای او شدم.
در واقع اول انگشتهایش را دیدم و بعد صورتش را.
دست راستش را گذاشته بود روی پیشخوان کتابخانه و داشت با دست چپ چند تار مو را که روی گونهی راستش افتاده بود زیر روسریاش میگذاشت.
همهی اینها چند ثانیه بیشتر طول نکشید. حتی وقتی روسریاش را صاف کرد و دستش را پایین آورد و من میتوانستم نیمرخش را ببینم، هنوز محو دستها بودم.
داشتم فکر میکردم... یعنی حس میکردم که این انگشتها به خاطر ظرافت و زیبایی و انحنای نرم و معصومیت تا مرز تقدسشان شایستهی دوستداشتناند.
همان لحظه بود که عاشقاش شدم.
#مصطفی_مستور
@asheghanehaye_fatima
مصطفی مستور.pdf
2 MB
#معرفی_کتاب
"من گنجشک نیستم" تصویر آشفته ایست از زندگی ابراهیم، مردی که همسر و دخترش را از دست داده و مبتلا به نوعی جنون شده است و در تیمارستانی خارج از شهر به سر می برد.
#مصطفی_مستور
📕من گنجشک نیستم
@asheghanehaye_fatima
"من گنجشک نیستم" تصویر آشفته ایست از زندگی ابراهیم، مردی که همسر و دخترش را از دست داده و مبتلا به نوعی جنون شده است و در تیمارستانی خارج از شهر به سر می برد.
#مصطفی_مستور
📕من گنجشک نیستم
@asheghanehaye_fatima
باید اعتراف کنم که من
همیشه آدمهایی را که با یک نگاه عاشق میشوند
ملامت میکردم.
مادربزرگم اعتقادات عجیبی داشت،
یکی از آنها این بود
که اگر چیزی را سرزنش کردی
دیر یا زود خودت گرفتارش میشوی...
عشق و چیزهای دیگر | #مصطفی_مستور
@asheghanehaye_fatima
همیشه آدمهایی را که با یک نگاه عاشق میشوند
ملامت میکردم.
مادربزرگم اعتقادات عجیبی داشت،
یکی از آنها این بود
که اگر چیزی را سرزنش کردی
دیر یا زود خودت گرفتارش میشوی...
عشق و چیزهای دیگر | #مصطفی_مستور
@asheghanehaye_fatima
⊱یکی از دلایلِ عوضی بودن دنیا ، این است که آدمهاش ، هر غلطی که خواسته اند ، کرده اند..
شرط می بندم اگر غلطی هست که نکرده باشند ، به خاطرِ دلسوزی و شرافت و این جور چیزها نبوده! لابد نتوانسته اند بکنند..
📚 حکایت عشق بی شین ، بی قاف ، بی نقطه
#مصطفی_مستور
@asheghanehaye_fatima
شرط می بندم اگر غلطی هست که نکرده باشند ، به خاطرِ دلسوزی و شرافت و این جور چیزها نبوده! لابد نتوانسته اند بکنند..
📚 حکایت عشق بی شین ، بی قاف ، بی نقطه
#مصطفی_مستور
@asheghanehaye_fatima
.
اگر چیزی هست
برای رام کردن این اسبِ وحشیِ روح
صدایت صدایت صدایت....
#مصطفی_مستور
@asheghanehaye_fatima
اگر چیزی هست
برای رام کردن این اسبِ وحشیِ روح
صدایت صدایت صدایت....
#مصطفی_مستور
@asheghanehaye_fatima
آخ مهتاب!
کاش یکی از آجرهای خانه ات بودم یا یک مشت خاک باغچه ات...
کاش دستگیره اتاقت بودم تا روزی هزار بار مرا لمس کنی!
کاش چادرت بودم ، نه!
كاش دستهایت بودم...
کاش چشمهایت بودم ،کاش دلت بودم!
نه!!!
كاش ریه هایت بودم تا نفس هایت را در من فرو ببری و از من بیرون بیاوری...
کاش من تو بودم!کاش تومن بودی...
کاش ما یکی بودیم!یک نفر دوتایی...
#مصطفی_مستور
@asheghanehaye_fatima
کاش یکی از آجرهای خانه ات بودم یا یک مشت خاک باغچه ات...
کاش دستگیره اتاقت بودم تا روزی هزار بار مرا لمس کنی!
کاش چادرت بودم ، نه!
كاش دستهایت بودم...
کاش چشمهایت بودم ،کاش دلت بودم!
نه!!!
كاش ریه هایت بودم تا نفس هایت را در من فرو ببری و از من بیرون بیاوری...
کاش من تو بودم!کاش تومن بودی...
کاش ما یکی بودیم!یک نفر دوتایی...
#مصطفی_مستور
@asheghanehaye_fatima
آخ مهتاب!
کاش یکی از آجرهای خانه ات بودم یا یک مشت خاک باغچه ات...
کاش دستگیره اتاقت بودم تا روزی هزار بار مرا لمس کنی!
کاش چادرت بودم ، نه!
كاش دستهایت بودم...
کاش چشمهایت بودم ،کاش دلت بودم!
نه!!!
كاش ریه هایت بودم تا نفس هایت را در من فرو ببری و از من بیرون بیاوری...
کاش من تو بودم!کاش تومن بودی...
کاش ما یکی بودیم!یک نفر دوتایی...
#مصطفی_مستور
@asheghanehaye_fatima
کاش یکی از آجرهای خانه ات بودم یا یک مشت خاک باغچه ات...
کاش دستگیره اتاقت بودم تا روزی هزار بار مرا لمس کنی!
کاش چادرت بودم ، نه!
كاش دستهایت بودم...
کاش چشمهایت بودم ،کاش دلت بودم!
نه!!!
كاش ریه هایت بودم تا نفس هایت را در من فرو ببری و از من بیرون بیاوری...
کاش من تو بودم!کاش تومن بودی...
کاش ما یکی بودیم!یک نفر دوتایی...
#مصطفی_مستور
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️
من موهای منیژ را بیشتر از هر چیزی توی این دنیا دوست دارم یعنی اول موهای منیژ را دوست دارم، بعد مادرم را، بعد...نه، اول مادرم را دوست دارم، بعد موهای منیژ را، بعد خود منیژ را، بعد ستارهها را ..
#مصطفی_مستور / تهران در بعد از ظهر
@asheghanehaye_fatima
من موهای منیژ را بیشتر از هر چیزی توی این دنیا دوست دارم یعنی اول موهای منیژ را دوست دارم، بعد مادرم را، بعد...نه، اول مادرم را دوست دارم، بعد موهای منیژ را، بعد خود منیژ را، بعد ستارهها را ..
#مصطفی_مستور / تهران در بعد از ظهر
@asheghanehaye_fatima
خرمن گیسویت را نمیخواهم
و کمان ابرویت را
یا نرگس چشم
یا غنچهی دهان
یا قامت سرو
یا لب لعل
و ماه صورتت را
نمیخواهم
آه،
اگر چیزی هست
برای رام کردن این اسبِ وحشیِ روح
صدایت صدایت صدایت
تنها صدایت از پشت تلفن راه دور...
#مصطفی_مستور
@asheghanehaye_fatima
و کمان ابرویت را
یا نرگس چشم
یا غنچهی دهان
یا قامت سرو
یا لب لعل
و ماه صورتت را
نمیخواهم
آه،
اگر چیزی هست
برای رام کردن این اسبِ وحشیِ روح
صدایت صدایت صدایت
تنها صدایت از پشت تلفن راه دور...
#مصطفی_مستور
@asheghanehaye_fatima
من موهای منیژ را
بیشتر از هر چیزی
توی این دنیا دوست دارم...
یعنی اول موهای منیژ را دوست دارم،
بعد مادرم را، بعد...
نه!
اول مادرم را دوست دارم،
بعد موهای منیژ را،
بعد خود منیژ را، بعد ستارهها را...
بعضی وقتها چند تا گل یاس
از توی باغچه میچیند و
میگذارد لای موهاش...
یکبار گفتمش:
"منیژ کاش من یاس بودم،
خوش به حال یاسها" ...
#مصطفی_مستور
📓تهران در بعد از ظهر
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
بیشتر از هر چیزی
توی این دنیا دوست دارم...
یعنی اول موهای منیژ را دوست دارم،
بعد مادرم را، بعد...
نه!
اول مادرم را دوست دارم،
بعد موهای منیژ را،
بعد خود منیژ را، بعد ستارهها را...
بعضی وقتها چند تا گل یاس
از توی باغچه میچیند و
میگذارد لای موهاش...
یکبار گفتمش:
"منیژ کاش من یاس بودم،
خوش به حال یاسها" ...
#مصطفی_مستور
📓تهران در بعد از ظهر
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima