@asheghanehaye_fatima
در هر گوشه ای از این ولایت که بمیرم
می توانم دوباره زنده شوم
اما
هراس من از غربت است
غربت در چشمان تو
که چون بیگانه ای مرا می نگرند!
#فریاد_شیری
در هر گوشه ای از این ولایت که بمیرم
می توانم دوباره زنده شوم
اما
هراس من از غربت است
غربت در چشمان تو
که چون بیگانه ای مرا می نگرند!
#فریاد_شیری
در هر گوشه ای از این ولایت که بمیرم
می توانم دوباره زنده شوم
اما
هراس من از غربت است
غربت در چشمان تو
که چون بیگانه ای مرا می نگرند!
#فریاد_شیری
@asheghanehaye_fatima
می توانم دوباره زنده شوم
اما
هراس من از غربت است
غربت در چشمان تو
که چون بیگانه ای مرا می نگرند!
#فریاد_شیری
@asheghanehaye_fatima
بوسههایم ابری میشوند و
پشتسرت
آسمان، آسمان فرو میریزند
و مثل پرستویی
کنار پنجره اتاقات میخوابند و
سراغات را میگیرند
هرجا که بوی تو باشد
همانجا فرو میریزند
بوسههایم نیز مثل خودم
نه مادر دارند، نه وطن
و نه کسی که غمخوارشان باشد
بوسههایم تکه ابری بیمرزند
و گردباد سبزِ عشق
که یکسر سراغ تو را میگیرند
اگر شبی زمستانی و یخبندان
صدایی از پشت درِ خانهات شنیدی
بدان ابرِ بوسههای من است
که دارد درِ خانهات را میکوبد.
■●شاعر: #لطیف_هلمت | کردستان-عراق، ۱۹۴۷ |
■●برگردان: #فریاد_شیری
@asheghanehaye_fatima
بوسههایم ابری میشوند و
پشتسرت
آسمان، آسمان فرو میریزند
و مثل پرستویی
کنار پنجره اتاقات میخوابند و
سراغات را میگیرند
هرجا که بوی تو باشد
همانجا فرو میریزند
بوسههایم نیز مثل خودم
نه مادر دارند، نه وطن
و نه کسی که غمخوارشان باشد
بوسههایم تکه ابری بیمرزند
و گردباد سبزِ عشق
که یکسر سراغ تو را میگیرند
اگر شبی زمستانی و یخبندان
صدایی از پشت درِ خانهات شنیدی
بدان ابرِ بوسههای من است
که دارد درِ خانهات را میکوبد.
■●شاعر: #لطیف_هلمت | کردستان-عراق، ۱۹۴۷ |
■●برگردان: #فریاد_شیری
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
چشمانت ضمیمه ی شناسنامه ام
تاری از موهات لای پاسپورتم
با خود به سفر می برمت
از مرز که بگذریم
هر خاکی بر من قدم بگذارد
سرزمین مادری نام می گیرد
سرگذشت من سرزمینی دارد
با نام های تازه ای
در چهار گوشه ی پرچم بی رنگش:
در کرکوک لطیف
در باکو رسول رضا
در اودسا مایاکوفسکی
در گرانادا لورکا، لورکا، لورکا...
در تهران اما نامی ندارم
ایستاده ام میدان فردوسی
با انگشت به هم نشانم می دهند
بی آنکه تو را ببینند
دستم را گرفته ای
از مرز عبورم می دهی
کجا پنهان کنم واژه های مادرزادم را
و نقشه ی سرزمینی که روی پوستم کشیده ای؟
این رگ های باریک و آبی
به نفت می رسند آیا؟
نفرینی پشت سر دارم
طلسمی همراه
با چشم های نظر کرده ی تو اما چه باک
که هرگز پسر خوبی نبودم برای مادرم
مزرعه ی پدری را سپردم به کلاغ ها
تا دانه های گندم را
به اشتباه در گیسوان مادرم بکارند
و زمین با لبان تَرَک خورده نفرینم کند:
بروی برنگردی، برنگردی، برنگردی...
سرزمین من سرگذشتی دارد
با دروغ هایی پیرتر از عصای پدربزرگ
پیر نمی شود، تکرار می شود
تکرار می شوم، پیر نمی شوم:
تنبورش را پیش از کوچ
کنار کاکل نذری ام دفن کرد
و تمام دانه های تسبیح را با « نُچ » سرکرد
شصت و پنج... گسست
چشم هایش را مادر بست
سبیل هایش را دست نخورده خاک کردند
دانه های تسبیح اش را اما
من جمع کردم
گردن آویز اسب چوبی ام نچ!
و این دروغ مادرزادی است
که مدام تکرارش می کنم نچ، نچ، نچ...
ربطی به سرگذشت سرزمینم ندارد
من اما باورش دارم! نُچ!
دوباره از مرز می گذریم
دستم را که رها می کنی
ترس را بر می دارم بی وطن بمیرم
بر پوستم دست می کشی
نقشه ی سرزمینم را
مرزها را
خاطراتم، دروغ هایم
و نام های تازه ام را پاک می کنی
شناسنامه ای تازه توی جیبم می گذاری
بی نام و نشان!
وقتی هیچ سرزمینی نامم را به خاطر نمی آورد
چرا به آغوش تو پناه نیاورم
با دست هایی که
رنج ها نیامده می گریزند از آن!
سری که درد دستمالش را
سرچوپیِ پدر نچ!
کلاهش سرِ زندگی نچ!
دردسرهای نمیرتری دارد زیر سر نچ!
ای بمیری زندگی!
بمیری که شانه خالی کنم زیر تابوتت!
بمیری که این همه سال
عقیم مانده ام
تا بر هر خاکی قدم بگذارم
غریبه تر شوی با من نچ!
پس نام های تازه اش را چگونه صدا بزنم:
در شناسنامه ام ایرسا
در زادگاهم روژینا
در کرکوک ...
در باکو ...
در گرانادا ...
در اودسا ماریا، ماریا، ماریا...
در تهران اما فقط شما خطابش می کنم
شما که چشمانتان ضمیمه ی شناسنامه ام
شما که تاری از موهایتان لای پاسپورتم
شما که...
با من همسفر می شوید از مرز بگذریم؟ نچ!
بگذریم از رنگ پوست آدم ها
بگذریم از رنگ پرچم ها
بگذریم از رنگ چشم های شما
بگذریم... بگذریم
از من فاصله بگیر بیگانه!
دارم زنده به گور می کنم
بر پرچم بی رنگ سرزمینم
سرگذشت تازه ام را:
از فرط نفت در رگ هایم
من و خودم
دسته جمعی خودکشی کردیم
من زنده ماندم
خودم را اما به شهید دادم
شهید زنده سرزمین مادری ندارد!
#فریاد_شیری
#روز_جهانی_پناهندگان
@asheghanehaye_fatima
بوسههایم ابری میشوند و
پشتسرت
آسمان، آسمان فرومیریزند
و مثل پرستویی
کنار پنجره اتاقات میخوابند و
سراغات را میگیرند
هرجا که بوی تو باشد
همانجا فرومیریزند
بوسههایم نیز مثل خودم
نه مادر دارند، نه وطن
و نه کسی که غمخوارشان باشد
بوسههایم تکه ابری بیمرزند
و گردباد سبزِ عشق
که یکسر سراغ تو را میگیرند
اگر شبی زمستانی و یخبندان
صدایی از پشت درِ خانهات شنیدی
بدان ابرِ بوسههای من است
که دارد درِ خانهات را میکوبد.
#لطیف_هلمت | کردستان-عراق، ۱۹۴۷ |
برگردان: #فریاد_شیری
بوسههایم ابری میشوند و
پشتسرت
آسمان، آسمان فرومیریزند
و مثل پرستویی
کنار پنجره اتاقات میخوابند و
سراغات را میگیرند
هرجا که بوی تو باشد
همانجا فرومیریزند
بوسههایم نیز مثل خودم
نه مادر دارند، نه وطن
و نه کسی که غمخوارشان باشد
بوسههایم تکه ابری بیمرزند
و گردباد سبزِ عشق
که یکسر سراغ تو را میگیرند
اگر شبی زمستانی و یخبندان
صدایی از پشت درِ خانهات شنیدی
بدان ابرِ بوسههای من است
که دارد درِ خانهات را میکوبد.
#لطیف_هلمت | کردستان-عراق، ۱۹۴۷ |
برگردان: #فریاد_شیری
@asheghanehaye_fatima
بوسههایم تکه ابری بیمرزند
و گردباد سبز عشق
که یکسر سراغ تو را میگیرند
اگر شبی زمستانی و یخبندان
صدایی از پشت در خانهات شنیدی
بدان بوسههای من است
که دارد در خانهات را میکوبد.
#لطیف_هلمت
ترجمه: #فریاد_شیری
بوسههایم تکه ابری بیمرزند
و گردباد سبز عشق
که یکسر سراغ تو را میگیرند
اگر شبی زمستانی و یخبندان
صدایی از پشت در خانهات شنیدی
بدان بوسههای من است
که دارد در خانهات را میکوبد.
#لطیف_هلمت
ترجمه: #فریاد_شیری
در هر گوشهی این ولایت که بمیرم
میتوانم دوباره زنده شوم
اما
هراسِ من از غربت است
غربت در چشمانِ تو،
که چون بیگانهای مرا مینگرد.
فریاد شیری - شاعر کورد
برگردان: آرش سنجابی
#فریاد_شیری
#آرش_سنجابی
@asheghanehaye_fatima
میتوانم دوباره زنده شوم
اما
هراسِ من از غربت است
غربت در چشمانِ تو،
که چون بیگانهای مرا مینگرد.
فریاد شیری - شاعر کورد
برگردان: آرش سنجابی
#فریاد_شیری
#آرش_سنجابی
@asheghanehaye_fatima
عشق تو آفتاب است؛
آنگاه که
درونم طلوع میکنی و میبینمت.
آن هنگام هم که میروی، نمیبینمت.
سایهی تنم میشوی و ابر خیالم
پابهپایم راه میافتی و
همراهم میشوی.
#شیرکو_بیکس
■برگردان: #فریاد_شیری
@asheghanehaye_fatima
آنگاه که
درونم طلوع میکنی و میبینمت.
آن هنگام هم که میروی، نمیبینمت.
سایهی تنم میشوی و ابر خیالم
پابهپایم راه میافتی و
همراهم میشوی.
#شیرکو_بیکس
■برگردان: #فریاد_شیری
@asheghanehaye_fatima