عاشقانه های فاطیما
812 subscribers
21.2K photos
6.49K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
شناخت زنها از موقعی سخت میشود که با او سرد رفتار میکنین....
که وقتی وسط حرف زدنها و شلوغ کردنهایش ......
در نقطه ی حساس کلماتی که با شوق و ذوق فراوان برایتان میگوید:
سرد؛
سرتان را تکان دهید و بگویید:
چه خوب بعدن راجبش حرف میزنیم....
زنها بی دلیل و به یکباره از خروشان شدن احسااسشان دست برمیدارند....
به یکباره در کنج تنهایی اتاقشان پناه میبرند .....
انگار در آن لحظه هیچ تکیه گاه و مانندی ندارند و منفورترین زن دنیا هستند....
و افکاری که مثل طاعون به جانشان چنگ میزند: چرا هی گفتم؟! چرا خسته اش کردم....
لطفن همیشه مهربان باشین.....
لطفن همیشه با وجود خستگی؛ باز هم گوش کنین....حتا اگر متوجه نباشید....
لطفن...با ما......مهربان باشید....

#فرگل_مشتاقی


@asheghanehaye_fatima
به یکباره غریبه نشوید
این حجمِ تغییر در رفتارتان
سردی در کلام و نگاهِ گیرایتان
محبت هایی که به جا و نابه جا در حق هم روا داشته ایم یا حتی از هم دریغش کرده ایم.
این غریبه شدن و نامحرم شدن هایتان.
یکجا نشستن و کله پاچه ی رفاقت و هر آنچه که بینمان بوده را بار گذاشتن بین کَس و ناکسی که یک روزی باهمدیگر خودمان سوژه غیبت هایمان کردیم.
از یک آدم تکه یخ میسازد.
آدم پر میشود از ای کاش ها وبایدها.
از چرا این جوری شدن ها و
چرا اینکارو کردم ها.
یک ویروس موزی در احساسمان تلالو میرود مثل یک جنونِ احساسی.
که یعنی برایش کم بوده ام؟
آدم را سرنگون میکند.
به یکباره غریبه نشوید.


#فرگل_مشتاقی


@asheghanehaye_fatima
با غریبه ها حرف زدن را بیشتر دوست دارم
آن ها که بی قضاوت کنارت مینشینند و به حرفهایت با دقت گوش میکنند.
آنهایی که باهم هیچ گذشته ی مشترکی ندارید.
ولی مینشینند تا آرامت کنند.
سکوت میکنند تا همه ات را برایشان بریزی رویِ دایره.
که شناختشان فقط محدود به همان ساعتی است که تورا میبینند.
نه میدانند کجای دنیا زندگی میکنی.
و نه بلدند راجبت فکرهای رنگارنگ کنند.
آن غریبه های مهربان را از همه ی دنیا بیشتر دوست دارم
آنهایی که وقتی تمام میشوی از حرف، راهشان را میگیرند و میروند و شاید هیچ وقت دیگری در زندگی ات سرو کله شان پیدا نشود.
و تو نمیترسی که وسطِ بگو مگوهای صمیمی،
رازهایت را فاش کنند.
که تورا پر کنند از منّت هایی که سرت خروار میشوند وحرمت هایی که روزی همه ی جانت را پایشان گذاشته ای تا حفظ شوند.
آن غریبه های هزار ویک پشت آشنا رو از همه ی دنیا بیشتر دوست دارم.


#فرگل_مشتاقی
@asheghanehaye_fatima
همه ی آدمها مسببِ آرامش هستند...!
یکی با دوست داشتنش ؛
دیگری با آمدنش...!
یکی با دست کشیدنش ؛
دیگری با رفتن اش.

#فرگل_مشتاقی


@asheghanehaye_fatima
هرجایی از زندگی ات...
وقتی به من نیاز داشتی
گوشیِ تلفنت را بردار
به من زنگ بزن
و از کارها و دلتنگی هایت بگو؛
نگران نباش
مکالمه مان که تمام شود
من میشوم همان غریبه یِ
از صد پشت غریبه تر
تو هم بمان همان نامهربانِ زیباتر.
مگر من از همه ی این دنیا جز
حالِ دلِ خوبت چه میخواهم.

#فرگل_مشتاقی

@asheghanehaye_fatima
سرت را بالا بگیر
بگذار همه‌ی آدم‌هایی که دورت ایستاده‌اند و برای زمین خوردنت با هم شرط بسته‌اند وا بمانند از اینکه هنوز میخندی که هنوز جای دست‌هایت روی زانوهایت جا خشک میکند. و مصرّانه به همه‌ی بی‌مهری‌ها میخندی
سرت را بالا بگیر...
بگذر از تمام چاله‌های اشتباهی که پاهایت را آزردند. حرف‌هایی که دلت را شکستند، آدم‌هایی که نگاهشان از هزاران تیشه بر ریشه‌ات بدتر بودند.
خودت را ببخش.
برای همه‌ی روزهایی که با سادگیِ کامل خودت بودی، خودت ماندی و خودت خواهی ماند.
سرت را بالا بگیر.
این روزها تاوانِ لحظه‌های سنگینی است که هر دقیقه‌اش خودت را خرج کسانی کرده‌ای که منتظر بودند افتادنت را ببینند و بلند سوت بزنند و بلندتر برای شکستنت دست بزنند.
سرت را بالا بگیر....

#فرگل_مشتاقی



@asheghanehaye_fatima
زنی را میشناسم عاشق مردیست معمولی تر از همه ی مردانِ شهرش.
لب هایش همیشه میخندند
چشم هایش برق میزند
حرف هایش...
آخ که وقتی روبه رویش مینشینی
آرزو میکنی کاش لحظه ای جایِ خوشی هایِ کوچکش بودی.
زنی را میشناسم دور از هیاهویِ شهر
جدا از شلوغی هایِ روزگارانش
افسارِ زندگی اش را در دست هایش محکم میگیرد و همه ی خوشبختی هایِ دنیایش را دِرو میکند.
که عاشقِ مردیست که با همه ی وجود دوستش دارد.
و خوشبختی اش تنها ثمره یِ عشقِ بی نهایتِشان است.
زنی که با وجودِ همه ی ناملایماتِ زندگی اش یک دلگرمیِ عظیم
شبیه یک کوه پشتِ تمام روزهای خاکستری اش نقش میگیرد.
و او را قوی ترین زنِ دنیا میکند.

#فرگل_مشتاقی


@asheghanehaye_fatima
دیگر از یک روز و لحظه‌ای به بعد
همه اضافی‌های زندگی‌ات را پاک میکنی
عادت‌ها؛
اخلاق‌ها؛
خاطره‌های زخمی و کشنده؛
احساس‌های به ثمر نرسیده؛
آدم‌های نصف و نیمه؛
و دوست داشتن‌های نیمه کاره...
آدمهای نامهربان
نامهربان...
نامهربان...

#فرگل_مشتاقی


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima


و تو باید یک نفر را داشته باشی که آرامِ جانِ بی قرارت باشد.
به وقتِ خوب نبودنِ احوالاتت
دانه دانه دلتنگی هایت را از شانه هایِ سنگینت بردارد.
تا آرامشِ روحِ متلاشی شده ات شود.
و تو باید به دور از هیاهویِ شهر
یک را کنجِ دلِ زندگی ات داشته باشی که به دل و دوست داشتنش تکیه کنی،
کسی که دوست داشتنش به این راحتی ها تمام نشود.
که اگر پیشَش هر کسی باشی و در هر لباس و موقعیتی،
امنیتِ بودنش گرمایِ مطبوعی زیرِ پوستِ زندگی ات ببخشد.
کسی که برایت با همه ی آنهایی که دیده ای فرق کند
مثلِ روح و جانت تمام و کمال دوستش داشته باشی.
و تو این یک نفر را از همه یِ این دنیا و
ادمهایش طلبکاری.

#فرگل_مشتاقی
اونجای زندگی که همه جلو روت می ایستن میگن نمیشه، نمیتونی، از پسش برنمیای....

اونجایی که همه روبه روت ایستادن و برای زمین خوردنت باهم دیگه شرط بستن،
اونجایی که کل دنیا میشن یه جفت چشم ،
تا ببینن چطوری کم میاری و میشینی و دیگه پا نمیشی تا بهم دیگه نگاه کنن و بگن:
نتونست، نشد، بعد داد بزنن و بگن:
دیدی ، دیدی نشد، دیدی نتونستی ، دیدی از پسش بر نیومدی!

اونجایی که میری تا از پسش بر بیای،
قدم میذاری، میدوی، نفس میکشی، زخمی میشی ....
ولی انجامش میدی!
اونجایی که برمیگردی پشت سرتو نگاه میکنی و به همه این راه‌های بی‌راهه ای که اومدی زل میزنی و به تک تک کسایی که محکم به زانوهات زدن تا بشکننش میخندی و با لذت به تک تکشون زل میزنی و میگی :
دیدین شد ،دیدین تونستم،
قشنگ نگاه کنید این جاپایِ منه تو همه این راهی که ساختم و اومدم.

پس‌ بهت میگم :
رویاهات رو به کسی نگو، نشونشون بده..

#فرگل‌_مشتاقی



@asheghanehaye_fatima
برای زن بودن زیادی قوی‌بودیم،
زیادی محکم و نشکن به چشم اومدیم.
زیادی به دیگران نشون دادیم انقدر جسور و شجاع و بی پرواییم که از هیچ چیزی نمیترسیم.
برای زن بودن زیادی روی عشق و محبتی که بی چشم داشت نثار دیگران میکردیم و‌ حتی یک دونه ش رو پس نمیگرفتیم حساب کرده بودیم.
زیادی دنیا رو دستِ کم گرفتیم و هر بار که با شلاق به تن و روحمون میزد و زمین میخوردیم لبخندی میزدیم و از زمین بلند میشدیم و جسورانه در حالی که از درد به خودمون می‌پیچیدیم میگفتیم:
اصلا هم درد نداشت.

ما زیادی دردهامون رو دست کم گرفتیم
تا اینکه روزی‌روزگاری درخفا و تنهایی جلوی آینه ایستادیم و از تَرک‌هایی که برداشته بودیم و چشمهایی که هرآن در حال طوفان و روحی که هرلحظه در حال متلاشی شدن بود ترسیدیم‌ و یک قدم به عقب برگشتیم تا نفس تازه کنیم و اینبار قدمِ بلندتری برداریم تا نشون بدیم اون بالی که به رویاها میدیم رو خودمون میسازیم.

#فرگل_مشتاقی


@asheghanehaye_fatima