@asheghanehaye_fatima
نه نقاش هستم
نه شاعر...
فقط آنقدر عاشقت هستم
که تورا از وهم تاریکی بوم نقاشی
به معراج آغوش شعر ببرم
جایی که پریان قصه
غبطه بخورند
برجای بوسه ها
در ابریشم تنت
#فرشته_گیلک
نه نقاش هستم
نه شاعر...
فقط آنقدر عاشقت هستم
که تورا از وهم تاریکی بوم نقاشی
به معراج آغوش شعر ببرم
جایی که پریان قصه
غبطه بخورند
برجای بوسه ها
در ابریشم تنت
#فرشته_گیلک
@asheghanehaye_fatima
دهانت 💫
طعم گس
دوست داشتن می دهد
و چشمانت
خمار آلودی از عریانی
معشوقه ایی برهنه
که تمام تنت را
به جهنم تند
نفس هایت کشانده
کاش...
کمی حرف بوسه می زدی
تا اغوا گری را
در بازوانت
به حصار می کشیدم
و طنین ملیح
نفس هایم
جهان را
در تو متولد می کرد...
#فرشته_گیلک
دهانت 💫
طعم گس
دوست داشتن می دهد
و چشمانت
خمار آلودی از عریانی
معشوقه ایی برهنه
که تمام تنت را
به جهنم تند
نفس هایت کشانده
کاش...
کمی حرف بوسه می زدی
تا اغوا گری را
در بازوانت
به حصار می کشیدم
و طنین ملیح
نفس هایم
جهان را
در تو متولد می کرد...
#فرشته_گیلک
@asheghanehaye_fatima
این قرص های صورتی اخر کار خودشان را کردند
هر شب یک ساعت کمتر به تو فکر می کنم
هر صبح نیم ساعت عقربه دلم
خواب می ماند
سر هر صبحانه دهانم یک لقمه کمتر
هذیان دوست داشتنت را می گوید
صلات ظهر هم اذان یک سانتی متر
مانده به قامت تو
اقتدا می کند
و همیشه غروب، بی تو پاییز است
سرد و دل گیر و بی طاقت
و باز شب شد
اری امروز یک ساعت کمتر
این هفته یک روز
این ماه. یک هفته
و این سال یک ماه کمتر از دوریت مرده ام
#فرشته_گیلک
#سکوت
این قرص های صورتی اخر کار خودشان را کردند
هر شب یک ساعت کمتر به تو فکر می کنم
هر صبح نیم ساعت عقربه دلم
خواب می ماند
سر هر صبحانه دهانم یک لقمه کمتر
هذیان دوست داشتنت را می گوید
صلات ظهر هم اذان یک سانتی متر
مانده به قامت تو
اقتدا می کند
و همیشه غروب، بی تو پاییز است
سرد و دل گیر و بی طاقت
و باز شب شد
اری امروز یک ساعت کمتر
این هفته یک روز
این ماه. یک هفته
و این سال یک ماه کمتر از دوریت مرده ام
#فرشته_گیلک
#سکوت
@asheghanehaye_fatima
بی واژه می سرایمت
و بال در می اورند
عاشقانه هایم....
برمی گردم به پیراهنی که
عطر خاطرات روزهای رفته را دارد
در مختصات اغوش تو
حل می شوم
و بغض این روزهای ابری را
به روی شانه های بودنت
می بارم
#فرشته_گیلک
بی واژه می سرایمت
و بال در می اورند
عاشقانه هایم....
برمی گردم به پیراهنی که
عطر خاطرات روزهای رفته را دارد
در مختصات اغوش تو
حل می شوم
و بغض این روزهای ابری را
به روی شانه های بودنت
می بارم
#فرشته_گیلک
آلوده ام به تو
و به طغیانِ رودخانهی چشمانت
آن هنگام که در عبور از دهلیز شب
خواب بوسه هایت
دشت های تشنه تنم را
سیراب می کند!
آلوده ام به تو
وقتی از من عبور می کنی
چونان باد در خوابِ نمناک جنگل
و شاخه های تنم
در هراس از لختی شبنم
یک عمر برای برگ ها
لالایی نوازش می خوانند!
@asheghanehaye_fatima
#فرشته_گیلک
و به طغیانِ رودخانهی چشمانت
آن هنگام که در عبور از دهلیز شب
خواب بوسه هایت
دشت های تشنه تنم را
سیراب می کند!
آلوده ام به تو
وقتی از من عبور می کنی
چونان باد در خوابِ نمناک جنگل
و شاخه های تنم
در هراس از لختی شبنم
یک عمر برای برگ ها
لالایی نوازش می خوانند!
@asheghanehaye_fatima
#فرشته_گیلک
@asheghanehaye_fatima
صدای وحشی تو
در آغوشم می گیرد
زمزه ایی عجیب، از هوسی گنگ
در سرم می پیچد
چون دست های باد رو به اندام جنگل
رمه های یادت،
مرزهای اندیشه ام را درنَوَردیده اند
و طاقدیس و ناودیس لب هایم
چون قنوت علف به پای رود
تو را ذکر می کنند
برای استجابتِ تنم
بخوان مرا
به معراج آغوشت
که وحشی صدای تو
یک جنگل را در من رام می کند
#فرشته_گیلک
صدای وحشی تو
در آغوشم می گیرد
زمزه ایی عجیب، از هوسی گنگ
در سرم می پیچد
چون دست های باد رو به اندام جنگل
رمه های یادت،
مرزهای اندیشه ام را درنَوَردیده اند
و طاقدیس و ناودیس لب هایم
چون قنوت علف به پای رود
تو را ذکر می کنند
برای استجابتِ تنم
بخوان مرا
به معراج آغوشت
که وحشی صدای تو
یک جنگل را در من رام می کند
#فرشته_گیلک
@asheghanehaye_fatima
می پیچم به دور تنت
پریشان می کنم
باور ایستاده قامتت را
افسانه موهایم
تعبیر می شود در تاکستان نگاهت
غلیظ نفس می کشی
جهانت گیج می شود
و آخرین دکمه
آوار های به جامانده از شهوت
را در تو لو می دهد
کافیست
فنجان قهوه ات را
من بریزم
آنوقت تمام فال های جهان
به آغوش تو ختم می شود...
#فرشته_گیلک
می پیچم به دور تنت
پریشان می کنم
باور ایستاده قامتت را
افسانه موهایم
تعبیر می شود در تاکستان نگاهت
غلیظ نفس می کشی
جهانت گیج می شود
و آخرین دکمه
آوار های به جامانده از شهوت
را در تو لو می دهد
کافیست
فنجان قهوه ات را
من بریزم
آنوقت تمام فال های جهان
به آغوش تو ختم می شود...
#فرشته_گیلک
@ofoghedour
می پیچم به دور تنت
پریشان می کنم
باور ایستاده قامتت را
افسانه موهایم
تعبیر می شود در تاکستان نگاهت
غلیظ نفس می کشی
جهانت گیج می شود
و آخرین دکمه
آوار های به جامانده از شهوت
را در تو لو می دهد
کافیست
فنجان قهوه ات را
من بریزم
آنوقت تمام فال های جهان
به آغوش تو ختم می شود...
#فرشته_گیلک
@asheghanehaye_fatima
می پیچم به دور تنت
پریشان می کنم
باور ایستاده قامتت را
افسانه موهایم
تعبیر می شود در تاکستان نگاهت
غلیظ نفس می کشی
جهانت گیج می شود
و آخرین دکمه
آوار های به جامانده از شهوت
را در تو لو می دهد
کافیست
فنجان قهوه ات را
من بریزم
آنوقت تمام فال های جهان
به آغوش تو ختم می شود...
#فرشته_گیلک
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
جنگل کوچک عاشقی هستم
پر از استعاره های سکوت....
با دره ای در شکاف سینه ام
که تو را آه می کشد
آاااه....
و دو نیم می شود
نیمی که از بغضِ نبودنت
کوه می شود
و نیمه ی دیگر
که از احتمال بودنت
رود
در من؛
چشمه هایی ست با آب های گرم
که از شریان تو می جوشند
و ماهیانی قرمز
که در تنگ بلور به دریای چشمان تو عاشق می شوند
و پرندگانی سینه سرخ از یادت
که همه ی آوازهای جهان
در حنجره شان
خلاصه نام توست !
در من؛
الوارهایست از تبار تبر
که به اعتبار یادت
قیام می کنند
تا ضخامت پوستت را
رو به جنگل نحیف تنم
بشورانند
و شاخه هایی از تمشکِ نرِ وحشی
که سرانجامم را
به سرانگشتانت
می کشاند
به من بگو...
باکدامین باد
در سرم پیچیده ایی
که در چهار موسم
برگ هایم از تو می خوانند و زرد نمی شوند..؟!
#فرشته_گیلک
جنگل کوچک عاشقی هستم
پر از استعاره های سکوت....
با دره ای در شکاف سینه ام
که تو را آه می کشد
آاااه....
و دو نیم می شود
نیمی که از بغضِ نبودنت
کوه می شود
و نیمه ی دیگر
که از احتمال بودنت
رود
در من؛
چشمه هایی ست با آب های گرم
که از شریان تو می جوشند
و ماهیانی قرمز
که در تنگ بلور به دریای چشمان تو عاشق می شوند
و پرندگانی سینه سرخ از یادت
که همه ی آوازهای جهان
در حنجره شان
خلاصه نام توست !
در من؛
الوارهایست از تبار تبر
که به اعتبار یادت
قیام می کنند
تا ضخامت پوستت را
رو به جنگل نحیف تنم
بشورانند
و شاخه هایی از تمشکِ نرِ وحشی
که سرانجامم را
به سرانگشتانت
می کشاند
به من بگو...
باکدامین باد
در سرم پیچیده ایی
که در چهار موسم
برگ هایم از تو می خوانند و زرد نمی شوند..؟!
#فرشته_گیلک
.
به تو نیاز دارم؛
چون روزنامه به خبرهای روز
چون صبح به آواز گنجشک ها!
نیاز دارم ...
به خنکای صدای تو؛
به لحن آرام عاشقانه هایت
به بوی بابونه و نسترن پنهان شده
در لبخند هایت...
به تو نیاز دارم؛
برای گذشتن از پلِ عظیم ِ تنهایی ام!
و برای عبور از افتاب خسته ی روز
مرا پناه بده؛
در گندم زار سینه ات!
و به وقت بادهای شمالی
ترک های لبم را ببوس
که این جغرافیای سری ،بی فرمانروایی تو
متلاشی خواهد شد
#فرشته_گیلک
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
به تو نیاز دارم؛
چون روزنامه به خبرهای روز
چون صبح به آواز گنجشک ها!
نیاز دارم ...
به خنکای صدای تو؛
به لحن آرام عاشقانه هایت
به بوی بابونه و نسترن پنهان شده
در لبخند هایت...
به تو نیاز دارم؛
برای گذشتن از پلِ عظیم ِ تنهایی ام!
و برای عبور از افتاب خسته ی روز
مرا پناه بده؛
در گندم زار سینه ات!
و به وقت بادهای شمالی
ترک های لبم را ببوس
که این جغرافیای سری ،بی فرمانروایی تو
متلاشی خواهد شد
#فرشته_گیلک
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima