شاید بعضی از زن ها دلشون نخواد رام بشن.
شاید تنها بخوان آزادانه پیش برن
تا وقتی کسی رو پیدا کنن
که مثل خودشون رام نشدنی باشه.
#سی_بوشنل
@asheghanehaye_fatima
شاید تنها بخوان آزادانه پیش برن
تا وقتی کسی رو پیدا کنن
که مثل خودشون رام نشدنی باشه.
#سی_بوشنل
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
#سی_سالگیها
باید سی سالگیات را پنجاه سال گذرانده باشی ،
تا شاید درک کنی از تمامِ خانه چرا کنجِ تنهایی و از تمامِ فنجانها همان شکستهی یادگاری عزیزتر است ،
تا شاید بفهمی چرا آسمان هرجا که باشی همان آسمان است و باران تنها بهانهایست شبیه شعرهای شاملو ، تا که زنی شبیه آیدا در آغوش درد مردی گریه کند .
باید یک سی و چند سالهی غمدیده باشی تا درک کنی ، مادر و پدر از آنچه کتابها میگویند مهربانترند ،
که از کودکانِ خیابانی باید معنای خانه را سوال کرد و از حرکتِ آرام حلزونهای باغچه ، خانه به دوشی را میشود فهمید ،
باید خیلی بیشتر از سی سالت گذشته باشد ،
تا شاید بفهمی چشمها چه میگویند که چروکِ کنار لبهای مادر چه عمقِ دردناکی دارد و چرخاندنِ کلیدِ خانه به دست عشقت معنای آمدن را تفهیم میکند .
اینکه گلدان سفالی شکستهی گوشهی بالکن از تنهایی شکسته و هیچ بذری ،
خاک تنهاییاش را گلدار نکرده است ،
و تنهایی تعبیریست که باید خیلی از روزها و شبهای زندگیات بگذرد چیزی شبیه چند عمر را سپری کنی تا درک کنی صدای غمگینِ بسته شدنِ در ،
چه التماسی به وسعتِ یک ماندن است
که تکرارِ صبح را به جان بخری و شب را با چشمهای باز سحر کنی .
باید خیلی بیشتر از سنت زندگی کرده باشی تا مُهرِ تقدیر را به روی پیشانیات احساس کنی و صلح با زندگی را به جنگهای سکوت ترجیح دهی ،
و باید پیرِ دردهایت شده باشی ،
تا یک انحنای رو به بالای لبهایت را ستایش کنی و صدای بلندِ خندههایت را به گوش دنیایی برسانی که نه تو را و نه هیچکس دیگری را با خنده به وجودش راه نداده است .
#مرجان_پورشریفی
#سی_سالگیها
باید سی سالگیات را پنجاه سال گذرانده باشی ،
تا شاید درک کنی از تمامِ خانه چرا کنجِ تنهایی و از تمامِ فنجانها همان شکستهی یادگاری عزیزتر است ،
تا شاید بفهمی چرا آسمان هرجا که باشی همان آسمان است و باران تنها بهانهایست شبیه شعرهای شاملو ، تا که زنی شبیه آیدا در آغوش درد مردی گریه کند .
باید یک سی و چند سالهی غمدیده باشی تا درک کنی ، مادر و پدر از آنچه کتابها میگویند مهربانترند ،
که از کودکانِ خیابانی باید معنای خانه را سوال کرد و از حرکتِ آرام حلزونهای باغچه ، خانه به دوشی را میشود فهمید ،
باید خیلی بیشتر از سی سالت گذشته باشد ،
تا شاید بفهمی چشمها چه میگویند که چروکِ کنار لبهای مادر چه عمقِ دردناکی دارد و چرخاندنِ کلیدِ خانه به دست عشقت معنای آمدن را تفهیم میکند .
اینکه گلدان سفالی شکستهی گوشهی بالکن از تنهایی شکسته و هیچ بذری ،
خاک تنهاییاش را گلدار نکرده است ،
و تنهایی تعبیریست که باید خیلی از روزها و شبهای زندگیات بگذرد چیزی شبیه چند عمر را سپری کنی تا درک کنی صدای غمگینِ بسته شدنِ در ،
چه التماسی به وسعتِ یک ماندن است
که تکرارِ صبح را به جان بخری و شب را با چشمهای باز سحر کنی .
باید خیلی بیشتر از سنت زندگی کرده باشی تا مُهرِ تقدیر را به روی پیشانیات احساس کنی و صلح با زندگی را به جنگهای سکوت ترجیح دهی ،
و باید پیرِ دردهایت شده باشی ،
تا یک انحنای رو به بالای لبهایت را ستایش کنی و صدای بلندِ خندههایت را به گوش دنیایی برسانی که نه تو را و نه هیچکس دیگری را با خنده به وجودش راه نداده است .
#مرجان_پورشریفی
@asheghanehaye_fatima
چرا کسی در رابطهای که دو طرف میدانند نادرست است تا این حد پیش میرود؟ تا وقتی برای کسی این اتفاق نیفتد متوجه نخواهد شد. آدم میتواند به راحتی خودش را گول بزند. ما در چنین مواردی همه چیز را در جایی که آزارمان ندهد انباشته میکنیم؛ خودمان را متقاعد میکنیم و عذر و بهانه میآوریم.
#سی_بل_هاگ
کتاب #پشت_سرت_را_نگاه_کن
چرا کسی در رابطهای که دو طرف میدانند نادرست است تا این حد پیش میرود؟ تا وقتی برای کسی این اتفاق نیفتد متوجه نخواهد شد. آدم میتواند به راحتی خودش را گول بزند. ما در چنین مواردی همه چیز را در جایی که آزارمان ندهد انباشته میکنیم؛ خودمان را متقاعد میکنیم و عذر و بهانه میآوریم.
#سی_بل_هاگ
کتاب #پشت_سرت_را_نگاه_کن
درود جلوه گران خوش خبر نور و خرد و روشنی!
بامدادتان عطرآگین شمعدانی های لب حوض فیروزه ی خاطره ها؛
صبحتان عنبرافشان و شادی ارمغان و به یاد ماندنی...
درس امروز
نمی توانی به عقب برگردی و
شروع را عوض کنی
ولی می توانی از جایی که هستی
آغاز کنی و پایان را عوض کنی
#سی_اس_لوئیس
@asheghanehaye_fatima
#صبح
بامدادتان عطرآگین شمعدانی های لب حوض فیروزه ی خاطره ها؛
صبحتان عنبرافشان و شادی ارمغان و به یاد ماندنی...
درس امروز
نمی توانی به عقب برگردی و
شروع را عوض کنی
ولی می توانی از جایی که هستی
آغاز کنی و پایان را عوض کنی
#سی_اس_لوئیس
@asheghanehaye_fatima
#صبح
@asheghanehaye_fatima
چرا کسی در رابطه ای که دو طرف می دانند نادرست است، تا این حد پیش می رود؟
تا وقتی برای کسی این اتفاق نیفتد، متوجه نخواهد شد. آدم می تواند به راحتی خودش را گول بزند. ما در چنین مواردی همه چیز را در جایی که آزارمان ندهد، انباشته می کنیم، خودمان را متقاعد می کنیم و عذر و بهانه می آوریم. مرز بین جنون و عشق بسیار ظریف است!
#وقتی_خاطرات_دروغ_میگویند #سی_بل_هاگ
چرا کسی در رابطه ای که دو طرف می دانند نادرست است، تا این حد پیش می رود؟
تا وقتی برای کسی این اتفاق نیفتد، متوجه نخواهد شد. آدم می تواند به راحتی خودش را گول بزند. ما در چنین مواردی همه چیز را در جایی که آزارمان ندهد، انباشته می کنیم، خودمان را متقاعد می کنیم و عذر و بهانه می آوریم. مرز بین جنون و عشق بسیار ظریف است!
#وقتی_خاطرات_دروغ_میگویند #سی_بل_هاگ
🔝
در سفـــر ..
از جایی در دل کویر به ساحل رسیدم .پاهایم در آب،ماسه ها را دانه دانه شماره می کرد . در چند ساعت از کویر و ستاره چینی به آبی بیکران رسیدم .قدم می زدم ، صدای مرغابی ها و موج ها روحم را نوازش می کرد “حیات” شگفت انگیز است ، فکر می کردم دیگر کجا می توانم باشم دلم خواست به جنگل بروم،رفتم و نفسی عمیق کشیدم .این حجم از “بودن” فوق العاده است ، صبح در شهری از خواب بر می خیزی و شب هنگام در نقطه ای دیگر از این کره خاکی به خواب می روی .بعد به تو فکر کردم، تو می توانستی همین لحظه همین حالا در شهری دیگر در کشور و یا حتی قاره ای دیگر باشی .من خدایی را که تو را به پدر و مادرت بخشید به تو زندگی عطا کرد و آنگاه در این سفر طولانی همراه تو بود تا در آستانه #سی سالگی ، در همین اکنون ، کنار من باشی را می پرستم .
#پوریا_نبی_پور
#نامه_هایی_برای_حنا
@asheghanehaye_fatima
در سفـــر ..
از جایی در دل کویر به ساحل رسیدم .پاهایم در آب،ماسه ها را دانه دانه شماره می کرد . در چند ساعت از کویر و ستاره چینی به آبی بیکران رسیدم .قدم می زدم ، صدای مرغابی ها و موج ها روحم را نوازش می کرد “حیات” شگفت انگیز است ، فکر می کردم دیگر کجا می توانم باشم دلم خواست به جنگل بروم،رفتم و نفسی عمیق کشیدم .این حجم از “بودن” فوق العاده است ، صبح در شهری از خواب بر می خیزی و شب هنگام در نقطه ای دیگر از این کره خاکی به خواب می روی .بعد به تو فکر کردم، تو می توانستی همین لحظه همین حالا در شهری دیگر در کشور و یا حتی قاره ای دیگر باشی .من خدایی را که تو را به پدر و مادرت بخشید به تو زندگی عطا کرد و آنگاه در این سفر طولانی همراه تو بود تا در آستانه #سی سالگی ، در همین اکنون ، کنار من باشی را می پرستم .
#پوریا_نبی_پور
#نامه_هایی_برای_حنا
@asheghanehaye_fatima
و شب به رویاهای من بیا،
حضورت را حس میکنم
بین نفس و باد،
تو روحم را خراش می دهی
با پنجه های دلتنگی
دل اشک خاطرات می گرید
و من به امید نیاز دارم
که جادو می کند،
حافظه را متحول کند
در انتظار خوشحال کننده از شما،
دیگر خبری از خراش نیست جز نوازش
دیگر اشک نیست اما قطره
که به یک رودخانه حیات می بخشد
جایی که غم از بین می رود
و اجازه دادیم خودمان را تکان دهند
از وعده خوشبختی
#سی_لیچی
@asheghanehaye_fatima
حضورت را حس میکنم
بین نفس و باد،
تو روحم را خراش می دهی
با پنجه های دلتنگی
دل اشک خاطرات می گرید
و من به امید نیاز دارم
که جادو می کند،
حافظه را متحول کند
در انتظار خوشحال کننده از شما،
دیگر خبری از خراش نیست جز نوازش
دیگر اشک نیست اما قطره
که به یک رودخانه حیات می بخشد
جایی که غم از بین می رود
و اجازه دادیم خودمان را تکان دهند
از وعده خوشبختی
#سی_لیچی
@asheghanehaye_fatima
.
نمی توانی به عقب برگردی و شروع را عوض کنی،
ولی می توانی از جایی که هستی آغاز کنی و پایان را عوض کنی!
🍁🍂
#سی_اس_لوئیس
@asheghanehaye_fatima
نمی توانی به عقب برگردی و شروع را عوض کنی،
ولی می توانی از جایی که هستی آغاز کنی و پایان را عوض کنی!
🍁🍂
#سی_اس_لوئیس
@asheghanehaye_fatima
.
قدرت يك زن در اثری كه ناهمواری ها و سختی های زندگی بر او داشته نيست، بلكه قدرت زن در اين است كه اجازه نمی دهد اين سختی ها به او ديكته كنند كه چه كسی بشود.
#سی_جويبل
@asheghanehaye_fatima
قدرت يك زن در اثری كه ناهمواری ها و سختی های زندگی بر او داشته نيست، بلكه قدرت زن در اين است كه اجازه نمی دهد اين سختی ها به او ديكته كنند كه چه كسی بشود.
#سی_جويبل
@asheghanehaye_fatima
_*
آدمی مدام سعی میکند از مرحلهای بگذرد، اما اندوه باز سراغش میآید. پشت به پشت. همه چیز تکرار میشود. درون یک دایره گیر افتادهام؟ یا میتوانم امیدوار باشم این دایره، یک راهپلهی مارپیچ است؟
اما اگر راهپلهی مارپیچ است، بالا میروم یا پایین؟ تا کی قرار است ابدی باشد؟ این تهی بودن وسیع مبهوتم میکند و هر بار زخمم را طوری تازه کرده که میگویم «تا به حال متوجه عمق این مصیبت نشده بودم؟» همان پا، مدام قطع میشود. همان دردِ وحشتناک اولیه بارها و بارها راهی برای تکرار پیدا میکند.
میگویند «بزدل هزاران بار میمیرد.»؛ عاشق هم همینطور. آیا عقاب زئوس وقتی برای تغذیه از پرومتئوس میآمد، هر روز با جگری تازه روبرو نمیشد؟
#سی_اس_لوئیس
@asheghanehaye_fatima
آدمی مدام سعی میکند از مرحلهای بگذرد، اما اندوه باز سراغش میآید. پشت به پشت. همه چیز تکرار میشود. درون یک دایره گیر افتادهام؟ یا میتوانم امیدوار باشم این دایره، یک راهپلهی مارپیچ است؟
اما اگر راهپلهی مارپیچ است، بالا میروم یا پایین؟ تا کی قرار است ابدی باشد؟ این تهی بودن وسیع مبهوتم میکند و هر بار زخمم را طوری تازه کرده که میگویم «تا به حال متوجه عمق این مصیبت نشده بودم؟» همان پا، مدام قطع میشود. همان دردِ وحشتناک اولیه بارها و بارها راهی برای تکرار پیدا میکند.
میگویند «بزدل هزاران بار میمیرد.»؛ عاشق هم همینطور. آیا عقاب زئوس وقتی برای تغذیه از پرومتئوس میآمد، هر روز با جگری تازه روبرو نمیشد؟
#سی_اس_لوئیس
@asheghanehaye_fatima