به شب که مرا با تو آشنا کرده
توسل میجویم
باشد که مرا بشنود
باشد که در تمام طول بیداری با من باشد
آه ای شب نزدیک
روح مرا بگیر و برایاش ببر
به او بگو
این اشتهای آن دو چشم است برای دیدن رؤیای تو
که از آتش و لهیب حکایت میکند
تو که خود زیباترین کلمات و شبهایی
کیستی تو؟
امان از سستی واژگانام
امان از ناتوانیام
امان از برباد رفتنام در تو
کیستی تو؟
جهان هستی
و هیچ جهانی چون تو نیست
آسمان هستی و باران و شمیم
تو آن صدای شب زندهداری
صدای چکیدن دانههای باران
زمستان و بهار هستی
شبهای تابستان هستی
از آن زمان که به تو دل دادم
جهان دگرگون شد
و تو بدل به خواب و رؤیا و بیداری من شدی
امان از اشتیاقام برای تو
کاش بدانی
با تو چگونه محو میشوم
و چقدر خواهم مرد
اگر چشمانام در پیشگاه تو بایستند
در تلفظ نامات
شهدیست که دهانام نمیشناسدش
پس هرگز بهدنیا نیامدهام
و هرگز نبودهام
جز بهخاطر تو!
#سهام_الشعشاع | سوریه |
برگردان: #سودابه_مهیجی
توسل میجویم
باشد که مرا بشنود
باشد که در تمام طول بیداری با من باشد
آه ای شب نزدیک
روح مرا بگیر و برایاش ببر
به او بگو
این اشتهای آن دو چشم است برای دیدن رؤیای تو
که از آتش و لهیب حکایت میکند
تو که خود زیباترین کلمات و شبهایی
کیستی تو؟
امان از سستی واژگانام
امان از ناتوانیام
امان از برباد رفتنام در تو
کیستی تو؟
جهان هستی
و هیچ جهانی چون تو نیست
آسمان هستی و باران و شمیم
تو آن صدای شب زندهداری
صدای چکیدن دانههای باران
زمستان و بهار هستی
شبهای تابستان هستی
از آن زمان که به تو دل دادم
جهان دگرگون شد
و تو بدل به خواب و رؤیا و بیداری من شدی
امان از اشتیاقام برای تو
کاش بدانی
با تو چگونه محو میشوم
و چقدر خواهم مرد
اگر چشمانام در پیشگاه تو بایستند
در تلفظ نامات
شهدیست که دهانام نمیشناسدش
پس هرگز بهدنیا نیامدهام
و هرگز نبودهام
جز بهخاطر تو!
#سهام_الشعشاع | سوریه |
برگردان: #سودابه_مهیجی
@asheghanehaye_fatima
به شب که مرا با تو آشنا کرده
توسل میجویم
باشد که مرا بشنود
باشد که در تمام طول بیداری با من باشد
آه ای شب نزدیک
روح مرا بگیر و برایاش ببر
به او بگو
این اشتهای آن دو چشم است برای دیدن رؤیای تو
که از آتش و لهیب حکایت میکند
تو که خود زیباترین کلمات و شبهایی
کیستی تو؟
امان از سستی واژگانام
امان از ناتوانیام
امان از برباد رفتنام در تو
کیستی تو؟
جهان هستی
و هیچ جهانی چون تو نیست
آسمان هستی و باران و شمیم
تو آن صدای شب زندهداری
صدای چکیدن دانههای باران
زمستان و بهار هستی
شبهای تابستان هستی
از آن زمان که به تو دل دادم
جهان دگرگون شد
و تو بدل به خواب و رؤیا و بیداری من شدی
امان از اشتیاقام برای تو
کاش بدانی
با تو چگونه محو میشوم
و چقدر خواهم مرد
اگر چشمانام در پیشگاه تو بایستند
در تلفظ نامات
شهدیست که دهانام نمیشناسدش
پس هرگز بهدنیا نیامدهام
و هرگز نبودهام
جز بهخاطر تو!
#سهام_الشعشاع | سوریه |
برگردان: #سودابه_مهیجی
@asheghanehaye_fatima
به شب که مرا با تو آشنا کرده
توسل میجویم
باشد که مرا بشنود
باشد که در تمام طول بیداری با من باشد
آه ای شب نزدیک
روح مرا بگیر و برایاش ببر
به او بگو
این اشتهای آن دو چشم است برای دیدن رؤیای تو
که از آتش و لهیب حکایت میکند
تو که خود زیباترین کلمات و شبهایی
کیستی تو؟
امان از سستی واژگانام
امان از ناتوانیام
امان از برباد رفتنام در تو
کیستی تو؟
جهان هستی
و هیچ جهانی چون تو نیست
آسمان هستی و باران و شمیم
تو آن صدای شب زندهداری
صدای چکیدن دانههای باران
زمستان و بهار هستی
شبهای تابستان هستی
از آن زمان که به تو دل دادم
جهان دگرگون شد
و تو بدل به خواب و رؤیا و بیداری من شدی
امان از اشتیاقام برای تو
کاش بدانی
با تو چگونه محو میشوم
و چقدر خواهم مرد
اگر چشمانام در پیشگاه تو بایستند
در تلفظ نامات
شهدیست که دهانام نمیشناسدش
پس هرگز بهدنیا نیامدهام
و هرگز نبودهام
جز بهخاطر تو!
#سهام_الشعشاع | سوریه |
برگردان: #سودابه_مهیجی
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach 📎
@asheghanehaye_fatima
اندوهام رو به فزونیست
وقتیکه چشمانات گشودهتر و سیاهتر میشوند.
من از جادو نمیسرایم
تنها آتش و خاکستر را زیر و رو میکنم.
#نزار_قبانی | سوریه
برگردان: #سودابه_مهیجی
به نقل از کتاب: «برایت نامی سراغ ندارم» | #نشر_علم |
اندوهام رو به فزونیست
وقتیکه چشمانات گشودهتر و سیاهتر میشوند.
من از جادو نمیسرایم
تنها آتش و خاکستر را زیر و رو میکنم.
#نزار_قبانی | سوریه
برگردان: #سودابه_مهیجی
به نقل از کتاب: «برایت نامی سراغ ندارم» | #نشر_علم |
ما همانهاییم که بر پیراهن شب ستارهها
را دوختهایم
و عمرمان چه بسا همچون عمر گلهاست
و بر کوهها چه بسیار تاک نشاندیم
و زمین زیر پایمان را غرق در عیدها کردیم.
عشق ژرف تو بداهه نیست
اندیشه و فکر و باور است
پس در امتداد بافهای از نور فروببار
تا پرتو لطیفات
نیکی را همه جا روان سازد
و باران پیاپی را
با توفانی از نعمتها
آشکار کنی
که تا شبنمها جاری شوند و
مردمان خشنود...
و آنوقت کاشانهی من
در کشتگاه گلهاست
و این قافیههای زیبا را بر لب خواهم داشت.
چه وقت خواهی دانست
که تو زن هستی
و در آغوشت کفر به ایمان میرسد.
#نزار_قبانی
برگردان: #سودابه_مهیجی
@asheghanehaye_fatima
را دوختهایم
و عمرمان چه بسا همچون عمر گلهاست
و بر کوهها چه بسیار تاک نشاندیم
و زمین زیر پایمان را غرق در عیدها کردیم.
عشق ژرف تو بداهه نیست
اندیشه و فکر و باور است
پس در امتداد بافهای از نور فروببار
تا پرتو لطیفات
نیکی را همه جا روان سازد
و باران پیاپی را
با توفانی از نعمتها
آشکار کنی
که تا شبنمها جاری شوند و
مردمان خشنود...
و آنوقت کاشانهی من
در کشتگاه گلهاست
و این قافیههای زیبا را بر لب خواهم داشت.
چه وقت خواهی دانست
که تو زن هستی
و در آغوشت کفر به ایمان میرسد.
#نزار_قبانی
برگردان: #سودابه_مهیجی
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
امروز نمیگویم دوستات دارم
چه بسا فردا هم نگویم
تا زمین شکوفهای به بار آورد نه ماه طول میکشد
و شب چه عذابها خواهد چشید تا ستارهای را بهدنیا بیاورد
و انسان هزاران سال منتظر میماند تا پیامبری ظهور کند
پس تو چرا کمی صبر نمیکنی
تا معشوقهی من شوی...؟!
#نزار_قبانی
برگردان: #سودابه_مهیجی
امروز نمیگویم دوستات دارم
چه بسا فردا هم نگویم
تا زمین شکوفهای به بار آورد نه ماه طول میکشد
و شب چه عذابها خواهد چشید تا ستارهای را بهدنیا بیاورد
و انسان هزاران سال منتظر میماند تا پیامبری ظهور کند
پس تو چرا کمی صبر نمیکنی
تا معشوقهی من شوی...؟!
#نزار_قبانی
برگردان: #سودابه_مهیجی
@asheghanehaye_fatima
و من از آغاز آفرینش
بهدنبال وطنی برای پیشانیام بودم
بهدنبال گیسوان زنی
که مرا روی دیوار بنویسد و پاک کند
بهدنبال عشق زنی
که مرا تا مرزهای خورشید ببرد
و در آن بیندازد
بهدنبال لبان زنی
که مرا به طلای ساییده بدل کند.
#نزار_قبانی
برگردان: #سودابه_مهیجی
و من از آغاز آفرینش
بهدنبال وطنی برای پیشانیام بودم
بهدنبال گیسوان زنی
که مرا روی دیوار بنویسد و پاک کند
بهدنبال عشق زنی
که مرا تا مرزهای خورشید ببرد
و در آن بیندازد
بهدنبال لبان زنی
که مرا به طلای ساییده بدل کند.
#نزار_قبانی
برگردان: #سودابه_مهیجی
جهان هستی
و هیچ جهانی چون تو نیست
آسمان هستی و باران و شمیم
تو آن صدای شب زندهداری
صدای چکیدن دانههای باران
زمستان و بهار هستی
شبهای تابستان هستی
از آن زمان که به تو دل دادم
جهان دگرگون شد
و تو بدل به خواب و رؤیا و بیداری من شدی
امان از اشتیاقام برای تو
کاش بدانی
با تو چگونه محو میشوم
و چقدر خواهم مرد
اگر چشمانام در پیشگاه تو بایستند
در تلفظ نامات
شهدیست که دهانام نمیشناسدش
پس هرگز بهدنیا نیامدهام
و هرگز نبودهام
جز بهخاطر تو!
#سهام_الشعشاع
برگردان: #سودابه_مهیجی
@asheghanehaye_fatima
جهان هستی
و هیچ جهانی چون تو نیست
آسمان هستی و باران و شمیم
تو آن صدای شب زندهداری
صدای چکیدن دانههای باران
زمستان و بهار هستی
شبهای تابستان هستی
از آن زمان که به تو دل دادم
جهان دگرگون شد
و تو بدل به خواب و رؤیا و بیداری من شدی
امان از اشتیاقام برای تو
کاش بدانی
با تو چگونه محو میشوم
و چقدر خواهم مرد
اگر چشمانام در پیشگاه تو بایستند
در تلفظ نامات
شهدیست که دهانام نمیشناسدش
پس هرگز بهدنیا نیامدهام
و هرگز نبودهام
جز بهخاطر تو!
#سهام_الشعشاع
برگردان: #سودابه_مهیجی
@asheghanehaye_fatima
عشق تو یکهوتنها قد میکشد
آنسان که باغها گل میدهند
آنسان که شقایقهای سرخ
بر درگاه خانهها میرویند
آنگونه که بادام و
صنوبر بر دامنهی کوه سبز میشوند
آنگونه که حلاوت در هلو جریان مییابد
عشقت، محبوب من!
همچون هوا مرا در بر میگیرد
بی آنکه دریابم.
جزیرهایست عشق تو
که خیال را به آن دسترس نیست
خوابیست ناگفتنی…
تعبیر ناکردنی…
#نزار_قبانی
برگردان: #سودابه_مهیجی
@asheghanehaye_fatima
آنسان که باغها گل میدهند
آنسان که شقایقهای سرخ
بر درگاه خانهها میرویند
آنگونه که بادام و
صنوبر بر دامنهی کوه سبز میشوند
آنگونه که حلاوت در هلو جریان مییابد
عشقت، محبوب من!
همچون هوا مرا در بر میگیرد
بی آنکه دریابم.
جزیرهایست عشق تو
که خیال را به آن دسترس نیست
خوابیست ناگفتنی…
تعبیر ناکردنی…
#نزار_قبانی
برگردان: #سودابه_مهیجی
@asheghanehaye_fatima
آن هنگام که تو در میانِ مردم هستی، مردمان نیستند
گویی هیچکس جز تو در اطرافام نیست
و نه هیچ صدایی غیر از تو
که درجماعتِ نفسها، نفس میکشی.
و نمیدانم
آیا یأسام از آرزوهایم سرچشمه میگیرد
یا آرزوهایم حاصلِ یأس مناند...
■شاعر: #میسون_السویدان [ کویت ]
■برگردان: #سودابه_مهیجی
@asheghanehaye_fatima
گویی هیچکس جز تو در اطرافام نیست
و نه هیچ صدایی غیر از تو
که درجماعتِ نفسها، نفس میکشی.
و نمیدانم
آیا یأسام از آرزوهایم سرچشمه میگیرد
یا آرزوهایم حاصلِ یأس مناند...
■شاعر: #میسون_السویدان [ کویت ]
■برگردان: #سودابه_مهیجی
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
به شب که مرا با تو آشنا کرده
توسل می جویم
باشد که مرا بشنود
باشد که در تمام طول بیداری با من باشد
آه ای شب نزدیک
روح مرا بگیر و برایش ببر
به او بگو
این اشتهای آن دو چشم است برای دیدن رویای تو
که از آتش و لهیب حکایت می کند
تو که خود زیباترین کلمات و شب هایی
کیستی تو ؟
امان از سستی واژگانم امان از ناتوانی ام
امان از برباد رفتنم در تو
کیستی تو ؟
جهان هستی و هیچ جهانی چون تو نیست
آسمان هستی و باران و شمیم
تو آن صدای شب زنده داری
صدای چکیدن دانه های باران
زمستان و بهارهستی
شب های تابستانه هستی
از آن زمان که به تو دل دادم جهان دگرگون شد
و تو بدل به خواب و رویا و بیداری من شدی
امان از اشتیاقم برای تو
کاش بدانی با تو چگونه محو می شوم
و چقدر خواهم مرد اگر چشمانم در پیشگاه تو بایستند
در تلفظ نامت شهدی ست که دهانم نمی شناسدش
پس هرگز بدنیا نیامده ام و هرگز نبوده ام جز بخاطر تو
#سهام_الشعشاع
ترجمه: #سودابه_مهیجی
به شب که مرا با تو آشنا کرده
توسل می جویم
باشد که مرا بشنود
باشد که در تمام طول بیداری با من باشد
آه ای شب نزدیک
روح مرا بگیر و برایش ببر
به او بگو
این اشتهای آن دو چشم است برای دیدن رویای تو
که از آتش و لهیب حکایت می کند
تو که خود زیباترین کلمات و شب هایی
کیستی تو ؟
امان از سستی واژگانم امان از ناتوانی ام
امان از برباد رفتنم در تو
کیستی تو ؟
جهان هستی و هیچ جهانی چون تو نیست
آسمان هستی و باران و شمیم
تو آن صدای شب زنده داری
صدای چکیدن دانه های باران
زمستان و بهارهستی
شب های تابستانه هستی
از آن زمان که به تو دل دادم جهان دگرگون شد
و تو بدل به خواب و رویا و بیداری من شدی
امان از اشتیاقم برای تو
کاش بدانی با تو چگونه محو می شوم
و چقدر خواهم مرد اگر چشمانم در پیشگاه تو بایستند
در تلفظ نامت شهدی ست که دهانم نمی شناسدش
پس هرگز بدنیا نیامده ام و هرگز نبوده ام جز بخاطر تو
#سهام_الشعشاع
ترجمه: #سودابه_مهیجی
و این منم
خسته از زمانهای که زن را
فقط مجسمهای مرمرین میخواهد
به ملاقاتم که میآیی با من سخن بگو
چرا مردانِ شرقی
بهوقتِ دیدارِ زن
نیمی از کلامشان را از یاد میبرند؟
و زن را فقط یک شاخهنبات
یا کبوتربچه میبینند؟
چرا مردِ مشرق زمین
سیب را از شاخه میچیند و سپس به خواب میرود؟
#سعاد_الصباح
ترجمه: #سودابه_مهیجی
@asheghanehaye_fatima
خسته از زمانهای که زن را
فقط مجسمهای مرمرین میخواهد
به ملاقاتم که میآیی با من سخن بگو
چرا مردانِ شرقی
بهوقتِ دیدارِ زن
نیمی از کلامشان را از یاد میبرند؟
و زن را فقط یک شاخهنبات
یا کبوتربچه میبینند؟
چرا مردِ مشرق زمین
سیب را از شاخه میچیند و سپس به خواب میرود؟
#سعاد_الصباح
ترجمه: #سودابه_مهیجی
@asheghanehaye_fatima
در تنهایی
خطوط دستانت را بر خویش میخوانم
و از آینده سر در میآورم
و با بوییدن عطرت
بارها و بارها آبستن میشوم.
#سعاد_الصباح
برگردان: #سودابه_مهیجی
@asheghanehaye_fatima
خطوط دستانت را بر خویش میخوانم
و از آینده سر در میآورم
و با بوییدن عطرت
بارها و بارها آبستن میشوم.
#سعاد_الصباح
برگردان: #سودابه_مهیجی
@asheghanehaye_fatima
ای مرد
که از میان مه و ابرهای خواب و رویا پدید میآیی
خانهی آرزوها را در میکوبی
مرا که بر بالش دلتنگی خمیازه میکشم
غافلگیر میکنی
بر درگاه انتظار من
از اندوه کهنهات
برهنه میشوی
و چشم به راه طلوع ماه میمانی
که مرا از مرگ به سوی خویش گمراه کنی
با سلامی فیروزهای
و بوسههای احتمالی
به من بگو
پیش از آنکه عاشق شکوفهی لیمو شوی
بگو ای همراه خوابهایم
ای آکنده از عطر دریا
کیستی؟
#ریتا_عوده
برگردان: #سودابه_مهیجی
@asheghanehaye_fatima
که از میان مه و ابرهای خواب و رویا پدید میآیی
خانهی آرزوها را در میکوبی
مرا که بر بالش دلتنگی خمیازه میکشم
غافلگیر میکنی
بر درگاه انتظار من
از اندوه کهنهات
برهنه میشوی
و چشم به راه طلوع ماه میمانی
که مرا از مرگ به سوی خویش گمراه کنی
با سلامی فیروزهای
و بوسههای احتمالی
به من بگو
پیش از آنکه عاشق شکوفهی لیمو شوی
بگو ای همراه خوابهایم
ای آکنده از عطر دریا
کیستی؟
#ریتا_عوده
برگردان: #سودابه_مهیجی
@asheghanehaye_fatima