من ادم مضحکی ام حالا دیگر به من می گویند دیوانه.این خودش نوعی ترفیع به حساب میاید به شرط اینکه باز هم نگویند من همان ادم مضحک همیشگی ام اما من دیگر ناراحت نمیشوم حتی وقتی به من میخندند همه ی شان برایم عزیزند ... اصلا، به دلیلی برایم بسیار عزیز تر میشوند اگر موقع نگاه کردن به آن ها اینقدر غمگین نمیشدم، ممکن بود من هم همراه شان بخندم البته نه به خودم ، بلکه چون دوست شان دارم. برای این غمگین میشوم که حقیقت را نمیدانند در حالی که من میدانم. خدایا، چه قدر سخت است آدم تنها کسی باشد که حقیقت را میداند! ولی نخواهند فهمید. نه، نخواهند فهمید.
#رویای_آدم_مضحک
#داستایفسکی
@asheghanehaye_fatima
#رویای_آدم_مضحک
#داستایفسکی
@asheghanehaye_fatima
شاید اشتباه میکنم، اما به نظرم آدمها را میتوان از روی لبخندشان شناخت و اگر در اولین برخورد از لبخند یک شخص کاملا غریبه خوشتان بیاید، با قاطعیت خواهید گفت که آدم خوبی است.
#داستایفسکی
خاطرات خانهی مردگان
@asheghanehaye_fatima
#داستایفسکی
خاطرات خانهی مردگان
@asheghanehaye_fatima
در دنیا هیچ کاری سختتر از صداقت و صمیمیت نیست، هیچ کاری هم آسانتر از تملق و چاپلوسی.
در صداقت و صمیمیت، حتی اگر یک درصد دروغ و تزویر باشد، فوری نغمهی ناسازش بلند میشود و کار را به رسوایی میکشاند. برعکس، اگر همهی حرفها تا نقطهی آخرش دروغ و تزویر باشد، مثلِ نغمهی گوشنواز به دل مینشیند و لذت میبخشد.
چاپلوسی، هرچقدر هم که نتراشیده و زننده باشد، دستِکم نیمی از آن همیشه به نظر حقیقت میآید. ربطی هم به موقعیت اجتماعی آدمها و این طبقه و آن طبقه ندارد، همه را دربرمیگیرد. حتی یک راهبه را هم میشود با تملق از راه به در کرد. آدمهای معمول که جای خود دارند.
#داستایفسکی
کتاب: جنایت و مکافات
@asheghanehaye_fatima
در صداقت و صمیمیت، حتی اگر یک درصد دروغ و تزویر باشد، فوری نغمهی ناسازش بلند میشود و کار را به رسوایی میکشاند. برعکس، اگر همهی حرفها تا نقطهی آخرش دروغ و تزویر باشد، مثلِ نغمهی گوشنواز به دل مینشیند و لذت میبخشد.
چاپلوسی، هرچقدر هم که نتراشیده و زننده باشد، دستِکم نیمی از آن همیشه به نظر حقیقت میآید. ربطی هم به موقعیت اجتماعی آدمها و این طبقه و آن طبقه ندارد، همه را دربرمیگیرد. حتی یک راهبه را هم میشود با تملق از راه به در کرد. آدمهای معمول که جای خود دارند.
#داستایفسکی
کتاب: جنایت و مکافات
@asheghanehaye_fatima
.
آلیوشا غمخوارانه گفت: "کارترینا ایوانوونا دختر فهميدهای است. دختری نیست عمقِ تاسف تو را درک نکند. مطمئنا درک میکند و خطای تو را میبخشد. او را دست کم نگیر. میفهمد دلت دردمند است"
میتیا نیشخندی زد و گفت: "او از خطای من نمیگذرد. برادر عزیزمن، چیزهایی هست که هیچ زنی نمیبخشد"
#داستایفسکی
برادران کارامازف، ترجمه رستگاری
ج ۱، ص ۱۸۴
@asheghanehaye_fatima
آلیوشا غمخوارانه گفت: "کارترینا ایوانوونا دختر فهميدهای است. دختری نیست عمقِ تاسف تو را درک نکند. مطمئنا درک میکند و خطای تو را میبخشد. او را دست کم نگیر. میفهمد دلت دردمند است"
میتیا نیشخندی زد و گفت: "او از خطای من نمیگذرد. برادر عزیزمن، چیزهایی هست که هیچ زنی نمیبخشد"
#داستایفسکی
برادران کارامازف، ترجمه رستگاری
ج ۱، ص ۱۸۴
@asheghanehaye_fatima
.
از خودش می پرسد؛ «من چرا باید یک نفر را احتیاج داشته باشم که با او دو کلمه حرف بزنم؟ خودم با خودم میتوانم بیشتر از دو کلمه حرف بزنم و حرفهای خودم را راحت تر بفهمم!» و اگر کسی به اینجا برسد دیگر نه میگردد، نه انتظار میکشد...
#داستایفسکی
@asheghanehaye_fatima
از خودش می پرسد؛ «من چرا باید یک نفر را احتیاج داشته باشم که با او دو کلمه حرف بزنم؟ خودم با خودم میتوانم بیشتر از دو کلمه حرف بزنم و حرفهای خودم را راحت تر بفهمم!» و اگر کسی به اینجا برسد دیگر نه میگردد، نه انتظار میکشد...
#داستایفسکی
@asheghanehaye_fatima
▪️
او را برای معالجهی جنون به آنجا سپرده بودند ..
دیوانه نبود؛ بلکه بسیار رنج کشیده بود.
تمام دردش همین بود.
ابله / #داستایفسکی
@asheghanehaye_fatima
او را برای معالجهی جنون به آنجا سپرده بودند ..
دیوانه نبود؛ بلکه بسیار رنج کشیده بود.
تمام دردش همین بود.
ابله / #داستایفسکی
@asheghanehaye_fatima
مهربان من،
آدمهایی که خاطره میسازند و مدام خاطرهها را ثبت و ضبط میکنند، شکنندهتر میشوند؛ مثل دریاچهٔ یخزدهای که سنگینی وزن آدمها آن را پر از تَرَکهای ریز و درشت میکند و درنهایت فرومیریزد. خاطرهها مثل دخانیات هستند... مثل افیون. آدمهای خاطرهباز میدانند که لحظههای نابِ زندگیشان برنمیگردد. آنها خطرِ نیستی و مرگ و جدایی را حس کردهاند؛ برای همین تا میتوانند یادگاری جمع میکنند برای روزهای دوری، روزهای دلتنگی، روزهای خماریِ بعد از لحظههای خوب...
ثبت هر خاطره مثل کار گذاشتن یک فشنگ در سلاحیست که قرار است به طرف خودمان شلیک شود و ما آدمهای خاطرهباز چقدر عاشق خودزنی هستیم! من دارم با سرعت زیاد به قلب خودم شلیک میکنم. از ترسِ از دست ندادنِ لحظههای عزیز، دیوانهوار خاطره جمع میکنم. دارم آماده میشوم برای روزهای خماری. حالا کلی فشنگ دارم برای شلیک به قلبم و احساس میکنم باز هم کم است...
#داستایفسکی
@asheghanehaye_fatima
آدمهایی که خاطره میسازند و مدام خاطرهها را ثبت و ضبط میکنند، شکنندهتر میشوند؛ مثل دریاچهٔ یخزدهای که سنگینی وزن آدمها آن را پر از تَرَکهای ریز و درشت میکند و درنهایت فرومیریزد. خاطرهها مثل دخانیات هستند... مثل افیون. آدمهای خاطرهباز میدانند که لحظههای نابِ زندگیشان برنمیگردد. آنها خطرِ نیستی و مرگ و جدایی را حس کردهاند؛ برای همین تا میتوانند یادگاری جمع میکنند برای روزهای دوری، روزهای دلتنگی، روزهای خماریِ بعد از لحظههای خوب...
ثبت هر خاطره مثل کار گذاشتن یک فشنگ در سلاحیست که قرار است به طرف خودمان شلیک شود و ما آدمهای خاطرهباز چقدر عاشق خودزنی هستیم! من دارم با سرعت زیاد به قلب خودم شلیک میکنم. از ترسِ از دست ندادنِ لحظههای عزیز، دیوانهوار خاطره جمع میکنم. دارم آماده میشوم برای روزهای خماری. حالا کلی فشنگ دارم برای شلیک به قلبم و احساس میکنم باز هم کم است...
#داستایفسکی
@asheghanehaye_fatima
▪️
من با آنکه انتقامجو و کینهتوز نیستم،
حافظهام در مورد جراحات و تحقیرها،
به رغم بزرگواریام، بسیار قوی است.
#داستایفسکی/ جوان خام
@asheghanehaye_fatima
من با آنکه انتقامجو و کینهتوز نیستم،
حافظهام در مورد جراحات و تحقیرها،
به رغم بزرگواریام، بسیار قوی است.
#داستایفسکی/ جوان خام
@asheghanehaye_fatima
▪️
حالا خودمانیم، عشقی که با بدبختی مراقبش باشی، به چه درد میخورد؟ عشقی که با حصار و بند و غل و زنجير محافظت بشود، چه ارزشی دارد؟
#داستایفسکی
@asheghanehaye_fatima
حالا خودمانیم، عشقی که با بدبختی مراقبش باشی، به چه درد میخورد؟ عشقی که با حصار و بند و غل و زنجير محافظت بشود، چه ارزشی دارد؟
#داستایفسکی
@asheghanehaye_fatima