@asheghanehaye_fatima
بیداری، پریدن با چتر از رویاست
آزاد از چرخه نفسگیر
مسافر، سمت قلمرو سبز صبح سقوط میکند
اشیا به جانب اوج شعله میگیرند
مرد در جای چکاوک لرزان
چراغهای چرخان در اعماق
نظم نیرومند ریشهها را احساس میکند
اما بر خاک، خرمیای هست که ایستاده
در جریانِ حارهی گرمسیری
با بازوانی افراشته
گوش به آهنگِ تلمبهخانهای ناپیدا
و او بهسوی تابستان غرق میشود
آرام از طنابی فرود میآید در دهانهی آتشفشاناش
از میان لایههای سبز مرطوب سالیان
لرزان زیر توربین آفتاب
اینگونه این سفر عمود در بطن لحظه قطع میشود
و بالها وسیع میشود
تا حد دم گرفتن مرغ ماهیخوار بر آب روان
نوای بینوایی از عصر پارینه سنگ
بر فراز بی پایگی آویزان است
در ساعات نخست روز
آگاهی میتواند جهان را فراگیرد
چون دستی که سنگ گرم از خورشید را.
مسافر زیر درخت ایستاده است
پس از سقوط در چرخه تنومند مرگ
نوری عظیم آیا
بالای سرش خواهد شکفت؟
🔘شاعر: #توماس_ترانسترومر★
🔘برگردان: #سهراب_رحیمی
★"توماس گوستا ترانسترومر" Tomas Gösta Tranströmer (زادهی ۱۹۳۱) شاعر اهل سوئد.
بیداری، پریدن با چتر از رویاست
آزاد از چرخه نفسگیر
مسافر، سمت قلمرو سبز صبح سقوط میکند
اشیا به جانب اوج شعله میگیرند
مرد در جای چکاوک لرزان
چراغهای چرخان در اعماق
نظم نیرومند ریشهها را احساس میکند
اما بر خاک، خرمیای هست که ایستاده
در جریانِ حارهی گرمسیری
با بازوانی افراشته
گوش به آهنگِ تلمبهخانهای ناپیدا
و او بهسوی تابستان غرق میشود
آرام از طنابی فرود میآید در دهانهی آتشفشاناش
از میان لایههای سبز مرطوب سالیان
لرزان زیر توربین آفتاب
اینگونه این سفر عمود در بطن لحظه قطع میشود
و بالها وسیع میشود
تا حد دم گرفتن مرغ ماهیخوار بر آب روان
نوای بینوایی از عصر پارینه سنگ
بر فراز بی پایگی آویزان است
در ساعات نخست روز
آگاهی میتواند جهان را فراگیرد
چون دستی که سنگ گرم از خورشید را.
مسافر زیر درخت ایستاده است
پس از سقوط در چرخه تنومند مرگ
نوری عظیم آیا
بالای سرش خواهد شکفت؟
🔘شاعر: #توماس_ترانسترومر★
🔘برگردان: #سهراب_رحیمی
★"توماس گوستا ترانسترومر" Tomas Gösta Tranströmer (زادهی ۱۹۳۱) شاعر اهل سوئد.
گاهی خوابات را میبینم
بیصدا
بیتصویر
مثلِ ماهی در آبهای تاریک
که لب میزند و معلوم نیست
حبابها کلمهاند،
یا بوسههایی از دلتنگی...
☆☆☆☆☆
🔺برگردان ترکیآذربایجانی
گاهدان سنی یوخلاییرام کی
سسسیزسن،
شکیلسیز
قارانلیق دنیزلرین بالیغی کیمی
دوداقلارین اوخشاییر
سانکی بللی دئییل
کُوُپوکلر بیر سوُزمو
یوخسا
داریخماق اوُپوشلری...
○●شاعر: #توماس_ترانسترومر ●Tomas Gösta Tranströmer●سوئد، زادهی ۱۹۳۱●
○●برگردان به فارسی: #خلیل_پاکنیا
○●برگردان به ترکی: #ارشد_نظری
@asheghanehaye_fatima
بیصدا
بیتصویر
مثلِ ماهی در آبهای تاریک
که لب میزند و معلوم نیست
حبابها کلمهاند،
یا بوسههایی از دلتنگی...
☆☆☆☆☆
🔺برگردان ترکیآذربایجانی
گاهدان سنی یوخلاییرام کی
سسسیزسن،
شکیلسیز
قارانلیق دنیزلرین بالیغی کیمی
دوداقلارین اوخشاییر
سانکی بللی دئییل
کُوُپوکلر بیر سوُزمو
یوخسا
داریخماق اوُپوشلری...
○●شاعر: #توماس_ترانسترومر ●Tomas Gösta Tranströmer●سوئد، زادهی ۱۹۳۱●
○●برگردان به فارسی: #خلیل_پاکنیا
○●برگردان به ترکی: #ارشد_نظری
@asheghanehaye_fatima
آینه فقط آخرین
چهره ام را می بیند.
من اما همه ی چهره های گذشته ام
را با خود دارم.
#توماس_ترانسترومر
@asheghanehaye_fatima
چهره ام را می بیند.
من اما همه ی چهره های گذشته ام
را با خود دارم.
#توماس_ترانسترومر
@asheghanehaye_fatima
گاهی زندگیام
چشمانش را در تاریکی باز میکرد.
احساسی مثل اینکه انبوه مردم در
خیابانها راه بروند
در کوری وهراس به سوی معجزهای،
در حالی که من نامریی ایستاده باشم.
چون کودکی که با شنیدن
ضربان سنگین قلبش
از وحشت به خواب رود .
طولانی، طولانی،
تا صبح نورهایش را در قفلها بریزد
و درهای تاریکی بازشوند.
@asheghanehaye_fatima
#توماس_ترانسترومر
چشمانش را در تاریکی باز میکرد.
احساسی مثل اینکه انبوه مردم در
خیابانها راه بروند
در کوری وهراس به سوی معجزهای،
در حالی که من نامریی ایستاده باشم.
چون کودکی که با شنیدن
ضربان سنگین قلبش
از وحشت به خواب رود .
طولانی، طولانی،
تا صبح نورهایش را در قفلها بریزد
و درهای تاریکی بازشوند.
@asheghanehaye_fatima
#توماس_ترانسترومر
چراغ را خاموش می کنند
و حباب سپیدش لحظه ای سوسو میزند
پیش ازآنکه چون قرصی در لیوان ِ تاریکی حل شود
بعد پرواز میکنند
دیوارهای هتل به تاریکی ِآسمان پرتاب میشوند .
جزرو مد عشق فرونشسته و میخوابند
اما پنهانترین فکرهایشان همدیگر را مییابند
مثل دو رنگ که روی برگی خیس
درنقاشی کودک دبستانی
به هم میرسند و با هم یکی میشوند.
تاریک و ساکت است
اما شهر با پنجرههای خاموش
شبانه نزدیکترشده
خانهها نزدیکترشده
انبوه مردم نزدیکتر آمدهاند
در انتظار بیقرارشان
با چهرههایی که چیزی نمیگویند.
#توماس_ترانسترومر
@asheghanehaye_fatima
و حباب سپیدش لحظه ای سوسو میزند
پیش ازآنکه چون قرصی در لیوان ِ تاریکی حل شود
بعد پرواز میکنند
دیوارهای هتل به تاریکی ِآسمان پرتاب میشوند .
جزرو مد عشق فرونشسته و میخوابند
اما پنهانترین فکرهایشان همدیگر را مییابند
مثل دو رنگ که روی برگی خیس
درنقاشی کودک دبستانی
به هم میرسند و با هم یکی میشوند.
تاریک و ساکت است
اما شهر با پنجرههای خاموش
شبانه نزدیکترشده
خانهها نزدیکترشده
انبوه مردم نزدیکتر آمدهاند
در انتظار بیقرارشان
با چهرههایی که چیزی نمیگویند.
#توماس_ترانسترومر
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
رازها در راه
روشنیِ روز
برچهرهای تابید که خواب بود
رویایی پُرشورتر دید،
اما بیدار نشد.
تاریکی
برچهرهای تابید
که میرفت در میان دیگران
در نورهای بیقرار خورشید پُرتوان.
تاریک شد ناگهان،
گویی از رگبار
در اتاقی ایستاده بودم
که تمام لحظهها را در بَر داشت
ـ موزهی پروانهها ـ
با این حال خورشید همچنان شدید بود که بود
قلمموهای بیقرارش جهان را نقاشی میکرد.
گاهی زندگیام چشمانش را در تاریکی باز میکرد.
احساسی مثل اینکه انبوه مردم در خیابانها راه بروند
در کوری و هراس بهسوی معجزهای،
در حالی که من نامرئی ایستاده باشم.
چون کودکی
که با شنیدن ضربان سنگین قلبش
از وحشت به خواب رود.
طولانی.. طولانی..
تا صبح، نورهایش را در قفلها بریزد
و درهای تاریکی بازشوند.
#توماس_ترانسترومر
رازها در راه
روشنیِ روز
برچهرهای تابید که خواب بود
رویایی پُرشورتر دید،
اما بیدار نشد.
تاریکی
برچهرهای تابید
که میرفت در میان دیگران
در نورهای بیقرار خورشید پُرتوان.
تاریک شد ناگهان،
گویی از رگبار
در اتاقی ایستاده بودم
که تمام لحظهها را در بَر داشت
ـ موزهی پروانهها ـ
با این حال خورشید همچنان شدید بود که بود
قلمموهای بیقرارش جهان را نقاشی میکرد.
گاهی زندگیام چشمانش را در تاریکی باز میکرد.
احساسی مثل اینکه انبوه مردم در خیابانها راه بروند
در کوری و هراس بهسوی معجزهای،
در حالی که من نامرئی ایستاده باشم.
چون کودکی
که با شنیدن ضربان سنگین قلبش
از وحشت به خواب رود.
طولانی.. طولانی..
تا صبح، نورهایش را در قفلها بریزد
و درهای تاریکی بازشوند.
#توماس_ترانسترومر
گاهی خوابت را میبینم
بیصدا
بیتصویر
مثلِ ماهی در آبهای تاریک
که لب میزند و
معلوم نیست
حبابها کلمهاند
یا بوسههایی از دلتنگی
#توماس_ترانسترومر
@asheghanehaye_fatima
بیصدا
بیتصویر
مثلِ ماهی در آبهای تاریک
که لب میزند و
معلوم نیست
حبابها کلمهاند
یا بوسههایی از دلتنگی
#توماس_ترانسترومر
@asheghanehaye_fatima
هر کس
دری نیمهگشوده است
به سمت زندگی کسی دیگر...
■شاعر: #توماس_ترانسترومر [ Tomas Gösta Tranströmer | سوئد، ۱۹۳۱ ]
■برگردان: #بابک_زمانی
@asheghanehaye_fatima
دری نیمهگشوده است
به سمت زندگی کسی دیگر...
■شاعر: #توماس_ترانسترومر [ Tomas Gösta Tranströmer | سوئد، ۱۹۳۱ ]
■برگردان: #بابک_زمانی
@asheghanehaye_fatima
گاهی خوابت را میبینم
بیصدا
بیتصویر
مثلِ ماهی در آبهای تاریک
که لب میزند و معلوم نیست
حبابها کلمهاند
یا بوسههایی از دلتنگی...
#توماس_ترانسترومر
🆔 @asheghanehaye_fatima
بیصدا
بیتصویر
مثلِ ماهی در آبهای تاریک
که لب میزند و معلوم نیست
حبابها کلمهاند
یا بوسههایی از دلتنگی...
#توماس_ترانسترومر
🆔 @asheghanehaye_fatima
.
چهرههای گذشتهام را
با خود حمل میکنم
چون درختی که حلقههای سالهایش را
آینه فقط آخرین چهرهام را میبیند
من
اما
همهٔ چهرههای گذشتهام را
با خود دارم
#توماس_ترانسترومر
@asheghanehaye_fatima
چهرههای گذشتهام را
با خود حمل میکنم
چون درختی که حلقههای سالهایش را
آینه فقط آخرین چهرهام را میبیند
من
اما
همهٔ چهرههای گذشتهام را
با خود دارم
#توماس_ترانسترومر
@asheghanehaye_fatima