عاشقانه های فاطیما
807 subscribers
21.2K photos
6.48K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
‏درون هر کسی نغمه‌ای هست
‏که او را این سو و آن سو می‌دواند
‏تا نی‌زنی بیاید که
‏نغمه‌ی او را بنوازد
‏و او خودش را
‏در نغمه‌ خویش فراموش کند ..

#بیژن_الهی‌

@asheghanehaye_fatima
.


خیلی دوری،
شانه‌هایت دور است،
هُرم نَفَست دور است،
بادی که موهایت را می‌برد، دور است،
چشم‌هایت دور است و خیلی نزدیکی!
سایه‌ات.. سایه‌ات همه جا هست؛
کنار موسیقی و باران و جاده و نور و کلمه.
و سکوتت،
شبیه‌ترینت کرده به خدا!



#بیژن_الهی
#شما_فرستادید


@asheghanehaye_fatima
زن کرکره‌ها را گشود. شمدها را
فرازِ درگاه آویخت.
روز را دید.
یک پرنده یک‌راست توی چشم‌اش نگریست.
«تنهام»، زیرِ لب چنین گفت.
«زنده‌ام.» توی اتاق آمد.
آینه هم پنجره‌یی‌ست
اگر از آن بپرم در آغوشِ خودم می‌افتم.

■شاعر: #یانیس_ریتسوس
■برگردان: #بیژن_الهی


@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«تو را می‌نگرم تا کنارم بنشینی
‏و دست‌هایت را در گیسوان من نهان سازی
‏چون نسیم
‏چون راز جهان.»

‏‌ #بیژن_الهی

@asheghanehaye_fatima
🔵مرا دفنِ سراشیب‌‌ها کنید
که تنها نَمی از باران به من رسد
اما سیلابه‌‌اش از سر گذر کند
مثل عمری که داشتم
 
#بیژن_الهی
بنا بر وصیتش ، بر سنگ گور او هیچ‌چیز جز امضایش حک نشد


@asheghanehaye_fatima
شده‌ای شبیه خُدا ؛
خیلی دوری ،
شانه هایت دور است ،
هُرمِ نَفَست دور است ،
بادی که موهایت را
میبَرَد ، دور است ،
چشم‌هایت دور است ...
وَ خیلی نزدیکی !
سایه اَت ... سایه اَت
همه جا هست ؛
کنارِ موسیقی وُ باران وُ
جاده وُ نور وُ کلمه ...
وَ سکوتَت ،
شبیه تَرین‌اَت کرده ؛
به خُدا !!!

#بیژن_الهی

@asheghanehaye_fatima
با تو حرف می‌زنم
با تو حرف می‌زنم
از ته این دل‌ام
می‌دانم جواب نمی‌دهی
جواب چطوری بدهی
وقتی که تو را خیلی‌ها با فریاد
می‌خوانند!
تمام آن‌چه من می‌خواهم اجازه‌یی‌ست
بدهی این‌جا منتظر بایستم
که علامتی به من بدهی
از ته این دل‌ام از
خودت.

شاعر: #گونار_اکلوف [ Gunnar Ekelöf / سوئد، ۱۹۶۸-۱۹۰۷ ]

برگردان: #بیژن_الهی 

@asheghanehaye_fatima
‏چه دریاهایِ آبی زیر آفتاب، چه جنگل‌های یشمی در رگبارهای گرم، چه خُسوف‌ها با خوشیِ جفت بودن با هم که نمی‌بینیم و می‌میریم. چه کودکانی که شاد نمی‌کنیم و می‌میریم. چه سِتم‌ها که هست و مرگشان را نعره نمی‌کِشیم و می‌میریم.

#بیژن_الهی

@asheghanehaye_fatima
.

اين تو بودی ، تو
که از نگاهِ من  بوی دريا گرفتی ...




    #نامه‌ای از :  #بیژن_الهی

             به :  محمود شجاعی

@asheghanehaye_fatima
امشب نرو، نرو که خرابم.
پیشم بمان
یک امشبی فقط.
حرفی به من بزن. تو چرا ساکتی همیشه؟ چرا
بُغ کرده‌یی تو؟ فکرِ چه‌یی؟ فکری‌ام که چی.

من فکر می‌کنم
در کوچه‌راهِ لانه‌ی موشان‌ایم،
آن‌جا که از هزار مُرده وَ لُو استُخوان نمانْد.

«آن هِزٌه چیست؟  هِزٌه‌ی چی؟»
بادْ زیرِ در.

«دیگر صدای چیست؟
دارد چه می‌کُند این باد؟»
هیچ،هیچ.

«یعنی تو هیچ چیز نمی‌بینی؟
یعنی تو هیچ چیز نمی‌دانی؟
یعنی تو یادت هیچ‌چیز اصلن نمی‌‌آید؟»

آن دو مرواریدِ تر
یادم می‌آید
چشم‌هایش بوده‌اند.
"اصلن تو در قیدِ حیاتی یا نه، جان‌ام؟
بل‌که بالاخانه‌ات خالی‌ست؟

■شاعر: #تی_اس_الیوت [ T.S Eliot / آمریکا-انگلیس، ۱۹۶۵-۱۸۸۸ ]

■برگردان: #بیژن_الهی

@asheghanehaye_fatima
به عبارت دیگر
هرچه استعاره بود می‌دادم
در عوضِ یک کلمه
که چون دنده‌یی از سینه‌ام زده بیرون
یک کلمه
که نشسته میانِ مرزهای پوست‌ام.

■شاعر: #زبیگنیو_هربرت [ Zbigniew Herbert / لهستان، ۱۹۹۸–۱۹۲۴ ]

■برگردان: #بیژن_الهی

@asheghanehaye_fatima
چه رنجی کشیده‌یی از عادت‌ات به من،
به روحِ تنها و وحشی‌ام،
و به نام‌ام که می‌رماند همه را.

■شاعر: #پابلو_نرودا [ Pablo Neruda / شیلی، ۱۹۷۳-۱۹۰۴ ]

■برگردان: #بیژن_الهی   


@asheghanehaye_fatima
خیلی دوری،
شانه‌هایت دور است،
هُرم نَفَست دور است،
بادی که موهایت را می‌برد، دور است،
چشم‌هایت دور است و خیلی نزدیکی!
سایه‌ات.. سایه‌ات همه جا هست؛
کنار موسیقی و باران و جاده و نور و کلمه!
و سکوتت....
#بیژن_الهی
@asheghanehaye_fatima