عاشقانه های فاطیما
807 subscribers
21.2K photos
6.48K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
همه چیز مردنی است
چون غوغای غم انگیز امواجی
که در کرانه‌های دور دست
به هم می‌پیچند
چون نجوای شبآهنگی
در جنگلی خاموش

ردپای ناپایداری است نام من
بر برگی
یا چونان چون سنگ مزاری
که ناخوانایش نوشته‌اند

نام ِ من برای تو چه دارد ؟
نامی که سال‌هاست
از یاد رفته است
در کشاکش ِ ویرانی

نام من هدیه‌ای شایسته
به قلب ِ تو نیست

اما تو
در روزی اندوه‌بار
آرام و از سر حسرت
نامم را بگو

بگو هنوز به یادم می‌آوری
بگو در این دنیا
قلبی هست
که هنوز
در آن مسکن دارم

#الکساندر_پوشکین
ترجمه: حسین طوافی


@asheghanehaye_fatima
من از مردن هراسی ندارم،
لیکن این ترس، روح‌ام را می‌فشارد،
که مرگ با من ناتوان
به بازی‌یی هجوآمیز و تلخ بپردازد.
چون از آن بسیار می‌ترسم، که بر جنازه‌ی من، اشک‌های سوزان دوستان روان شود
و هنگامی که بسیار دیر است، آنان با اشتیاق بر جسم من گل‌های تازه ببارند.
می‌ترسم که مرگ با زهرخند فراخواند،
آنان را که دوست می‌داشته‌ام، به پهلوی سردم
و مرا در خاک بخواباند،
بازی‌چه‌ی عشقی بی‌سرانجام.
می‌ترسم که تمام آرزوهای قلبی‌ام،
که به عبث از بدو تولد جست‌وجو شدند،
ناخوانده بر پشته‌ی خاکی که گور من است؛
جمع شده، مهربانانه لب‌خند زنند.

#الکساندر_پوشکین


@asheghanehaye_fatima
‍ .


در نام من برای تو چیست ای رفیق؟
در روزگار غصه اما در خاموشی‌ات غمناک نجوا کن نامم را
و بدان که از تو یادی هست
و بدان که در دنیا قلبی هست، قلبی که تو در آن زنده‌ای..


#الکساندر_پوشکین

@asheghanehaye_fatima
عاشقانه های فاطیما
در مدح طاعون _ پوشکین
چون زمستان با غضب
همچو سرداری مخوف
لشکری از برف و یخ
پُر بتازانَد به ما
در مصافش آتشی
می‌جهد از هیزمی
یا که گرمایی مهیب
می‌رسد از محفلی.

ملْکه‌ای دیوانه‌سر،
نام او طاعون
تاختن بر ما گرفته بی‌امان
شادمان نازد به خود
زانکه هستش کشتگان از حد فزون.
گورکن‌ها روز و شب با بیل‌شان
زیر هر دیوار شهر
نغمه‌ای غمبار را سر می‌دهند.

پس همان طوری که بر
هر زمستان، سخت می‌بستیم در
راه می‌بندیم بر طاعون کنون.
آتش افروزیم سخت،
لب‌به‌لب ریزیم جام،
شادمانه فروبنشانیم عقل،
با ضیافت، شاد نوشیدن و رقص،
می‌شماریمش گرامی، سلطه طاعون را.

حس مستی‌آوری باشد به هر پیکار و رزم؛
آن‌گهی کاستاده‌ای بر پرتگاهی ژرف و شوم؛
در خروشانیّ اقیانوس پست،
گردِ قایقْ موج و توفان‌های سخت،
یا که در توفان شن در سرزمین تازیان،
یا که در پیشت خرامانیّ این طاعون مست.

هرچه تهدیدت کند،
باشدش نیت که نابودت کند،
در همان دم برفروزد جوششی در قلب تو
جوششی یا لذتی
لذتی ناگفتنی:
گو نهاده‌ای گرو
بر حیات جاودان.
پس خوش آن کس کو تواند در میان خوف و ترس
آن گرو بشناسد و برگیردش.

پس ستایش بر تو ای طاعون!
ما نمی‌ترسیم از تاریکِ گور،
برنیاشوبیم از غوغای تو!
کف به جام آریم و سرخوش
به هر دم بوییم بی‌ترسی نفس از دُخت رَز،
آن که شاید…
آن که شاید خود بوَد آکنده از طاعون!



در مدح طاعون
#الکساندر_پوشکین
ترجمه و خوانش:آبتین گلکار

@asheghanehaye_fatima
Jadooye Ney
صدا و سکوت
در میان تمام لذت‌های زندگی،
موسیقی فقط در برابر عشق عقب می‌نشیند.
ولی عشق هم چیزی جز یک نغمه نیست.

#الکساندر_پوشکین

@asheghanehaye_fatima
سال‌ها گذشت
توفان‌های آزارنده
مه‌آلود
خیال‌های خامِ برساخته‌‌ام را از هم پراکند
و صدای لطیفت را فراموش کردم
شمایل‌های بس الهی‌ات را

در تبعید
در دل‌تنگیِ حبس
روزهای بی‌حادثه‌ام می‌پوسیدند
محروم از هیبت و الهام
محروم از اشک‌ها، از زندگانی، از عشق

روح‌ام دیگربار بیدار شد:
و دیگربار نزدم آمدی
درست مانند خیالی گریزنده
درست مانند چکیده‌یی از زیبایی ناب

قلب‌ام دوباره در خلسه طنین می‌افکند
از درونِ آن دیگربار برمی‌آورد
احساس‌هایی حاکی از هیبت و الهام را
از زندگانی، از اشک، از عشق

#الکساندر_پوشکین

@asheghanehaye_fatima
Salar Aghili - delbaste shodam [HavadarMusic.com]
Salar Aghili [HavadarMusic.com]
#سالار_عقیلی
دلبسته شدم


در میان تمام لذت‌های زندگی،
موسیقی
فقط در برابر عشق عقب می‌نشیند.
ولی عشق هم چیزی جز یک نغمه نیست.


#الکساندر_پوشکین
@asheghanehaye_fatima
ای عشق
ای عشق
پیامِ مرا بشنو
این رؤیاهای دل‌پذیر را به نزد من بازفرست
کاری کن که شام‌گاهان
مستِ باده‌ی خیال
در خواب روم و هرگز بیدار نشوم...

■شاعر: #الکساندر_پوشکین [ Alexander Pushkin | روسیه، ۱۸۳۷-۱۷۹۹ ]

@asheghanehaye_fatima
‌واقعیت این است که فریبی که ما را خرسند می‌سازد، بیش از صد حقیقت برایمان ارزش دارد.

#الکساندر_پوشکین



@asheghanehaye_fatima
دوستت داشتم!
گویی هنوز هم دوستت می‌دارم
و این احساس مدتی پابرجاست
اما بگذار عشق‌ام بیش از این
تو را نیازارد

آرزویم این نیست که سبب درد و رنج تو باشم
دوستت داشتم و با تو شناختم
نومیدی را
رشک و شرم را
اگرچه بیهوده
در جست‌وجوی عشقی لطیف‌تر و حقیقی‌تر از عشق من باش
چرا که خدا به تو بخشیده
فرصت دوباره عاشق شدن را...


#الکساندر_پوشکین
#شما_فرستادید


@asheghanehaye_fatima
به رسم یادگار
@InjaZanVojuddArad
نشد با شاخه هام بغل کنم تورو!
نشد نشد نشد،
برو برو برو!
اراده داشتم بدون کاشتن
که عادتت بدم به ریشه داشتن
که عادت بدم یه گوشه بند شی!
به مبتلا شدن علاقمند شی! 

برو برو ولی به رسم یادگار
شناسنامت رو تو خونه جا بذار… 

به رسم یادگار...
#محسن_چاووشی

@asheghanehaye_fatima

در میان تمام لذت‌های زندگی،
موسیقی فقط در برابر عشق عقب می‌نشیند.
ولی عشق هم چیزی جز یک نغمه نیست.


#الکساندر_پوشکین
من از مردن هراسی ندارم،
لیکن این ترس روح‌ام را می‌فشارد،
که مرگ با منِ ناتوان
به بازی‌یی هجوآمیز و تلخ بپردازد.
چون از آن بسیار می‌ترسم، که بر جنازه‌ی من، اشک‌های سوزانِ دوستان روان شود
و هنگامی که بسیار دیر است، آنان با اشتیاق بر جسمِ من گل‌های تازه ببارند.
می‌ترسم که مرگ با زهرخند فراخواند،
آنان را که دوست می‌داشته‌ام، به پهلوی سردم
و مرا در خاک بخواباند،
بازی‌چه‌ی عشقی بی‌سرانجام.
می‌ترسم که تمامِ آرزوهای قلبی‌ام،
که به عبث از بدوِ تولد جست‌وجو شدند،
ناخوانده بر پشته‌ی خاکی که گورِ من است؛
جمع شده، مهربانانه لب‌خند زنند.

■شاعر: #الکساندر_پوشکین [ Alexander Pushkin / روسیه، ۶ ژوئن ۱۷۹۹ – ۱۰ فوریه‌ی ۱۸۳۷ ]

@asheghanehaye_fatima