و تنم
معبدی ست
که در آن
هزاران "من"
مومن به آتشِ نگاهت نفس می کشند
و
زندگی را
نذرِ وطنی به نام
آغوشت عقیقه می کنند...
#الهه_محقق
@asheghanehaye_fatima
معبدی ست
که در آن
هزاران "من"
مومن به آتشِ نگاهت نفس می کشند
و
زندگی را
نذرِ وطنی به نام
آغوشت عقیقه می کنند...
#الهه_محقق
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
بوی توطئه می آید
از پلک هایی
که دوست داشتنت را
به هم می فشارند
چشم و دل
دست به یکی می کنند؛
خائن ها،
رفتنت را
در من
به خواب زده اند
مسئله این است
که نمی توانم از تو متنفر باشم
اینکه
عاشقت مانده ام؛
دسیسه ای در کار است...
امیدها پنجره ای رو به رویا گشوده اند
برگشتی اگر
به شیوه ی خودت
بیدارم کن
تا در پایتخت عشق
در حافظیه
تفالی بزنیم
قهوه ای بنوشیم
و عهدنامه ی ترکمانچای را
امضا کنیم...
#الهه_توکلی
بوی توطئه می آید
از پلک هایی
که دوست داشتنت را
به هم می فشارند
چشم و دل
دست به یکی می کنند؛
خائن ها،
رفتنت را
در من
به خواب زده اند
مسئله این است
که نمی توانم از تو متنفر باشم
اینکه
عاشقت مانده ام؛
دسیسه ای در کار است...
امیدها پنجره ای رو به رویا گشوده اند
برگشتی اگر
به شیوه ی خودت
بیدارم کن
تا در پایتخت عشق
در حافظیه
تفالی بزنیم
قهوه ای بنوشیم
و عهدنامه ی ترکمانچای را
امضا کنیم...
#الهه_توکلی
عشق
خواننده: #الهه (بهار غلامحسینی) | ۱۳۸۶-۱۳۱۳ |
ترانهسرا: #بیژن_سمندر
آهنگساز: #آذرمیدخت_دادگر
@asheghanehaye_fatima
خواننده: #الهه (بهار غلامحسینی) | ۱۳۸۶-۱۳۱۳ |
ترانهسرا: #بیژن_سمندر
آهنگساز: #آذرمیدخت_دادگر
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach 📎
به روی سینه ی گرمت بخوابانم و رامم کن
بجز عشق خودت هر عشق دیگر را حرامم کن
مرا بر سینه ات بفشار ای هرم تنت آتش!
لبت را... آن شراب ناب انگوری به جامم کن
تنم را فتح کن با بوسه ای سکرآور و آنوقت
بلندی های لاهیجان و تهران را به نامم کن!
به قله چون رسیدی.، آفتابی شو و از بالا،
فراز آسمانی آبی و روشن سلامم کن!
مرا تا اوج ها بالا ببر... در مه بپیچان و
برانگیزان به رقصی نرم و دنیا را به کامم کن
اگر دیوانه تر می خواهیَم، مستم کن ای ساقی!
بریزان و بنوشان و بسوزان و تمامم کن!
#الهه_مرتضایی
@asheghanehaye_fatima
بجز عشق خودت هر عشق دیگر را حرامم کن
مرا بر سینه ات بفشار ای هرم تنت آتش!
لبت را... آن شراب ناب انگوری به جامم کن
تنم را فتح کن با بوسه ای سکرآور و آنوقت
بلندی های لاهیجان و تهران را به نامم کن!
به قله چون رسیدی.، آفتابی شو و از بالا،
فراز آسمانی آبی و روشن سلامم کن!
مرا تا اوج ها بالا ببر... در مه بپیچان و
برانگیزان به رقصی نرم و دنیا را به کامم کن
اگر دیوانه تر می خواهیَم، مستم کن ای ساقی!
بریزان و بنوشان و بسوزان و تمامم کن!
#الهه_مرتضایی
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
رؤيايم سوختن در تو بود. تطهير شدن، به پاكی و نرمیِ خاكستر، بروز گرما و نور، و عطر گوشت سوخته.
اوجِ نورانیِ مرگ.
قسمت نبود... شايستهی سوختن.
گرگها چگونه به صدا درمیآیند
#الهه_رهرونیا
رؤيايم سوختن در تو بود. تطهير شدن، به پاكی و نرمیِ خاكستر، بروز گرما و نور، و عطر گوشت سوخته.
اوجِ نورانیِ مرگ.
قسمت نبود... شايستهی سوختن.
گرگها چگونه به صدا درمیآیند
#الهه_رهرونیا
«آوای تنهایی»
🎙●خواننده: #الهه (بهار غلامحسینی) | ۱۳۸۶-۱۳۱۳ |
○●ترانهسرا: #تورج_نگهبان
○●آهنگ و تنظیم: #فریدون_شهبازیان
@asheghanehaye_fatima
🎙●خواننده: #الهه (بهار غلامحسینی) | ۱۳۸۶-۱۳۱۳ |
○●ترانهسرا: #تورج_نگهبان
○●آهنگ و تنظیم: #فریدون_شهبازیان
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach 📎
@asheghanehaye_fatima
بی واسطه؛
چشمانت را قاب
گرفته ام...
تا سیاهیِ مطلقِ روزگارم را
ستاره باشی؛
آنجا که بودنت،
عطرِ عاشقی دارد؛
ودرنا ها،
در وسعتِ آغوشِ تو
خیال برگشتن...
#الهه_محقق
بی واسطه؛
چشمانت را قاب
گرفته ام...
تا سیاهیِ مطلقِ روزگارم را
ستاره باشی؛
آنجا که بودنت،
عطرِ عاشقی دارد؛
ودرنا ها،
در وسعتِ آغوشِ تو
خیال برگشتن...
#الهه_محقق
کاش صدات نوار کاستِ دو لبه ای بود که از تموم شدنش نمی ترسیدم. می دونستم میشه برش گردوند. می دونستم یه جاهایی گیر میکنه،به خودش میپیچه. اما با دستام درست می شه.
کاش صدات کیفم بود که می ذاشتم روی میز. کاش صدات مبل خونه م بود. شناسنامه بود. اسم کوچیکم بود. دستخطم بود.کاش صدات هود اشپزخونه م بود. لولای در اتاقم بود. زنگ ِ تلفن همراهم بود.
کاش می شد از صدات عکس گرفت.نگاهش کرد. کاش میشد بعد از نبودن،صدات رو گذاشت توی کمد.
کاش صدات جیب داشت. دستهام رو گرم میکرد.
کاش میشد روی صدات نوشت.تاش زد،گریه کرد. کاش می شد سرم رو روی صدات میذاشتم. دستم رو دورش میگرفتم،دست دیگهم خیس می شد.
کاش صدات چنگالی بود که موقع ظرف شستن از دستم افتاد توی سینک. صدات ترافیک اتوبان کرج بود. کاش صدات دکمه ی اسانسوری بود که هر روز به انگشتم میخورد. به زحمت بسته شدن ِ در تاکسی قدیمی بود.خوردنِ پاشنه ی کفش به سرامیکای راهرو بود.کاش صدات گلستان بود وقتی از فروغ می پرسن. نیچه بود وقتی با اسب گریه کرد. همینگوی بود وقتی به معشوقه ش گفت"انگار پاهات از شونه هات شروع میشن".
کاش صدات یه جفت پابود. می تونستم با صدات برم. با صدات بیفتم. با صدات دراز بکشم. با صدات بپرم.
کاش صدات دستی بود که شیشه ی ماشینو می کشه پایین. کاش صدات با سرعت بیست تا زیر بارون می روند. صدات گرماشو می ذاشت روی پشتی صندلی م. صدات میخندید. صدات توی تراس ِ خونه سیگار می کشید. دوش رو باز میکرد.موهاشو کنارِ میز صبحونه با حوله خشک می کرد و چند قطره اش می پرید روی صورتم.
کاش من صدات بودم. کاش من بودم.حتی با اینکه نیستی.
#الهه_موسوی
@asheghanehaye_fatima
کاش صدات کیفم بود که می ذاشتم روی میز. کاش صدات مبل خونه م بود. شناسنامه بود. اسم کوچیکم بود. دستخطم بود.کاش صدات هود اشپزخونه م بود. لولای در اتاقم بود. زنگ ِ تلفن همراهم بود.
کاش می شد از صدات عکس گرفت.نگاهش کرد. کاش میشد بعد از نبودن،صدات رو گذاشت توی کمد.
کاش صدات جیب داشت. دستهام رو گرم میکرد.
کاش میشد روی صدات نوشت.تاش زد،گریه کرد. کاش می شد سرم رو روی صدات میذاشتم. دستم رو دورش میگرفتم،دست دیگهم خیس می شد.
کاش صدات چنگالی بود که موقع ظرف شستن از دستم افتاد توی سینک. صدات ترافیک اتوبان کرج بود. کاش صدات دکمه ی اسانسوری بود که هر روز به انگشتم میخورد. به زحمت بسته شدن ِ در تاکسی قدیمی بود.خوردنِ پاشنه ی کفش به سرامیکای راهرو بود.کاش صدات گلستان بود وقتی از فروغ می پرسن. نیچه بود وقتی با اسب گریه کرد. همینگوی بود وقتی به معشوقه ش گفت"انگار پاهات از شونه هات شروع میشن".
کاش صدات یه جفت پابود. می تونستم با صدات برم. با صدات بیفتم. با صدات دراز بکشم. با صدات بپرم.
کاش صدات دستی بود که شیشه ی ماشینو می کشه پایین. کاش صدات با سرعت بیست تا زیر بارون می روند. صدات گرماشو می ذاشت روی پشتی صندلی م. صدات میخندید. صدات توی تراس ِ خونه سیگار می کشید. دوش رو باز میکرد.موهاشو کنارِ میز صبحونه با حوله خشک می کرد و چند قطره اش می پرید روی صورتم.
کاش من صدات بودم. کاش من بودم.حتی با اینکه نیستی.
#الهه_موسوی
@asheghanehaye_fatima