"به یاد او"
آری، تو رفتهای
و دیگر لبخندِ خورشیدگونت
بر من نمیتابد و مرا شاد نمیکند
اما میتوانم درهای آن
کلیسای کهنسال را بگشایم
و گام بر خاکی نهم،
که تو را در آغوش گرفته است
می توانم بر آن سنگ سرد
و نمناک بایستم
و بیندیشم که در زیر این
تودۀ سنگین و فسرده،
سبکترین و مهربانترین دلی
خفته است که هرگز شناختهام
با این همه،
هرچند که دیگر تو را نمیبینم،
اما همین که به موهبت دیدارت رسیدهام
مایۀ آرامش و تسلی خاطر است
و هرچند دوران عمر فانیات
گذشته است
و دیگر در فضای هستی ما نیستی،
اما چه شیرین است این اندیشه
که روزگاری چون تویی
در جهان زیسته است
و روحی چنان نزدیک به آسمان
در پیکری به جمال فرشتگان
با دلی آنچنان لطیف و مهربان
روزگاری این کرۀ حقیرِ خاکیِ ما را
شادی بخشیده است.
#آن_برونته
"A Reminiscence"
Yes, thou art gone! and never more
Thy sunny smile shall gladden me
But I may pass the old church door
And pace the floor that covers thee
May stand upon the cold, damp stone
And think that, frozen, lies below
The lightest heart that I have known
The kindest I shall ever know
Yet, though I cannot see thee more
Tis still a comfort to have seen
And though thy transient life is o'er
Tis sweet to think that thou hast been
To think a soul so near divine
Within a form so angel fair
United to a heart like thine
Has gladdened once our humble sphere
Anne Bronte, April 1844
□خواهران برونته " امیلی"،
"شارلوت" و "آن"
هرسه هم شاعر و هم نویسنده بودند
و هرسه عمری کوتاه داشتند.
مرثیه لطیف و پراحساس فوق را
"آن" در سوک و ستایش خواهر نازنین خود "امیلی" سروده است.
□ عمر این سه فرشته بهرغم آنچه نوشته آمد چندان بلند و ارجمند است که در دویست سالگی همچنان صدایشان گوشها را مینوازد.
□ حماسه انسانی در همین است
که کردار او، آب و رنگ فرشتگان گیرد
و تاج افتخاری باشد
که در زندگی و مرگ
مایه نشاط و مستی
و بهجت و سرخوشی آدمیان گردد
□ اینگونه شعرها
خاطر زندگان را پیش هم عزیز میکند.
شعر از #آن_برونته
ترجمه و توضیح: #حسین_الهی_قمشهای
@asheghanehaye_fatima
آری، تو رفتهای
و دیگر لبخندِ خورشیدگونت
بر من نمیتابد و مرا شاد نمیکند
اما میتوانم درهای آن
کلیسای کهنسال را بگشایم
و گام بر خاکی نهم،
که تو را در آغوش گرفته است
می توانم بر آن سنگ سرد
و نمناک بایستم
و بیندیشم که در زیر این
تودۀ سنگین و فسرده،
سبکترین و مهربانترین دلی
خفته است که هرگز شناختهام
با این همه،
هرچند که دیگر تو را نمیبینم،
اما همین که به موهبت دیدارت رسیدهام
مایۀ آرامش و تسلی خاطر است
و هرچند دوران عمر فانیات
گذشته است
و دیگر در فضای هستی ما نیستی،
اما چه شیرین است این اندیشه
که روزگاری چون تویی
در جهان زیسته است
و روحی چنان نزدیک به آسمان
در پیکری به جمال فرشتگان
با دلی آنچنان لطیف و مهربان
روزگاری این کرۀ حقیرِ خاکیِ ما را
شادی بخشیده است.
#آن_برونته
"A Reminiscence"
Yes, thou art gone! and never more
Thy sunny smile shall gladden me
But I may pass the old church door
And pace the floor that covers thee
May stand upon the cold, damp stone
And think that, frozen, lies below
The lightest heart that I have known
The kindest I shall ever know
Yet, though I cannot see thee more
Tis still a comfort to have seen
And though thy transient life is o'er
Tis sweet to think that thou hast been
To think a soul so near divine
Within a form so angel fair
United to a heart like thine
Has gladdened once our humble sphere
Anne Bronte, April 1844
□خواهران برونته " امیلی"،
"شارلوت" و "آن"
هرسه هم شاعر و هم نویسنده بودند
و هرسه عمری کوتاه داشتند.
مرثیه لطیف و پراحساس فوق را
"آن" در سوک و ستایش خواهر نازنین خود "امیلی" سروده است.
□ عمر این سه فرشته بهرغم آنچه نوشته آمد چندان بلند و ارجمند است که در دویست سالگی همچنان صدایشان گوشها را مینوازد.
□ حماسه انسانی در همین است
که کردار او، آب و رنگ فرشتگان گیرد
و تاج افتخاری باشد
که در زندگی و مرگ
مایه نشاط و مستی
و بهجت و سرخوشی آدمیان گردد
□ اینگونه شعرها
خاطر زندگان را پیش هم عزیز میکند.
شعر از #آن_برونته
ترجمه و توضیح: #حسین_الهی_قمشهای
@asheghanehaye_fatima