عاشقانه های فاطیما
818 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
فکر را پر بدهید
و نترسید که از سقف عقیده برود بالاتر
فکر باید بپرد
برسد تا سر کوه تردید
و ببیند که میان افق باورها
کفر و ایمان چه به هم نزدیکند .

فکر اگر پر بکشد
جای این توپ و تفنگ ، این همه جنگ
سینه ها دشت محبت گردد ،
دستها مزرع گل های قشنگ....

فکر اگر پر بکشد
هیچکس کافر و ننگ و نجس و مشرک نیست
همه پاکیم و رها ...


#نیما_یوشیج

@asheghanehaye_fatima
دردا که نگشت هر کسی محرم ما
آگاه نشد به دل ز بیش و کم ما

آنی که نشاندمش سخن‌ها در گوش
دیدم کـه ز دور خنـده زد بـر غـم ما

#نیما_یوشیج

@asheghanehaye_fatima
❑ «خروس می‌خواند»


قوقولی قو! خروس می‌خواند
ازدرون نهفت خلوتِ ده،
از نشیب رهی که چون رگ خشک،
درتن مردگان دواند خون.
می‌تَند بر جدار سرد سحر
می‌تراود به هرسوي هامون.

با نوایش از او ره آمد پُر
مژده می‌آورد به گوش آزاد
می‌نماید رهش به آبادان
کاروان را در این خراب‌آباد.

نرم می‌آید
گرم می‌خواند
بال می‌کوبد
پر می‌افشاند.

گوش بر زنگ کاروان صداش
دل بر آوای نغز او بسته است.
قوقولی قو! بر این ره تاریک
کیست کو مانده؟ کیست کو خسته است؟

گرم شد از دمِ نواگر او
سردی‌آور شب زمستانی
کرد افشای رازهای مگو
روشن‌آرای صبح نورانی.

با تنِ خاک بوسه می‌شکند
صبح نازنده، صبح دیر سفر
تا وی این نغمه از جگر بگشود
وز ره سوز جان کشید به در.

قوقولی قو! زخطّه‌ی پیدا
می‌گریزد سوی نهان شبکور،
چون پلیدی دروج کز درِ صبح
به نواهای روز گردد دور.
می‌شتابد به راه مرد سوار
گرچه‌اش در سیاهی اسب رمید
عطسه‌ی صبح در دماغ‌اش بست
نقشه‌ی دلگشای روز سفید.

این زمانش به چشم
همچنانش که روز
ره بر او روشن
شادی آورده است
اسب می‌راند.

قوقولی قو! گشاده شد دل و هوش
صبح آمد. خروس می‌خواند.

همچو زندانی شب چون گور
مرغ از تنگی قفس جَسته است.
در بیابان و راهِ دور و دراز
کیست کو مانده؟ کیست کو خسته است؟

۲ آبان ۱۳۲۵

#نیما_یوشیج
@asheghanehaye_fatima
اگر گوگل سرچ کنید کوتاه ترین داستان جهان براتون داستانی ۶‌کلمه ای از #همینگوی و میاره:

"For sale: baby shoes, never worn
برای فروش: کفش بچه، هرگز پوشیده نشده

و یا این داستان ۶ کلمه ای از #آلیستر_دنیل:
هیچ حواسم نبود،
دو فنجان ریختم...

در حالی که #نیما_یوشیج با ۵‌ کلمه به زیبا ترین شکل تونسته رکورد و بشکنه
"دیدمش
گفتم منم
نشناخت او..."


@asheghanehaye_fatima
.نسیم خنکی که موهایت را تکان می‌دهد،
صدایِ من است!
بارها از تو می‌گذرد و
تو او را نخواهی شناخت....

👤#نیما_یوشیج
📎بسیار زیبا


@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شعر و دکلمه


ــ  هست شب ...  #نیما_یوشیج

ــ دکلمه :  #شراگیم_یوشیج ( فرزند نیما )




هست شب یک شبِ دَم کرده و
خاک
رنگِ رخ  باخته است ...

باد ،  نوباوه‌ی ابر ،  از بَرِ کوه
سوی من تاخته است .


هست شب ،
همچو وَرم کرده تَنی گرم در اِستاده هوا ،

هم اَزین روست  نمی‌بیند اگر
گمشده‌ای  راهش را ...

با تَنَش گرم ، بیابانِ دراز
مُرده را مانَد در گورش تنگ
به دل سوخته‌ی من مانَد
به تنم خسته که می‌سوزد از هیبتِ تب !

هست شب ... آری ،  شب ...

@asheghanehaye_fatima
Ay Adamha
Soheil nafisi
🎼●آهنگ: «آی آدم‌ها»

🎙‌●آواز و آهنگ‌:
#سهیل_نفیسی

شعر: #نیما_یوشیج [ ۲۱ آبان ۱۳۷۶ – ۱۳ دی ۱۳۳۸ ]

‍ آی آدم‌ها که بر ساحل نشسته شاد و خندان‌اید!
یک نفر در آب دارد می‌سپارد جان.

@asheghanehaye_fatima
از #نامه‌هایِ #نیما_یوشیج به همسرش :

به دستی دست بده که دستت را نگاه بدارد.
به جایی پا بگذار که زیرِ پایِ تو نلغزد.

موج‌هایِ دریا که در وقتِ طلوعِ ماه و خورشید این‌قدر قشنگ و برازنده است، چه کسی توانسته است به آن اعتماد کند و رویِ آن بیفتد؟
ولی کوه محکم، اگر چه به ظاهر خشن است، تمامِ گل‌ها رویِ آن قرار گرفته‌اند.
بیا! بیا رویِ قلبِ من قرار بگیر.


@asheghanehaye_fatima
.

به تـو که می‌رسم،مکث می‌کنم!
انگار در زیبایی ‌ات،
چیزی جا گذاشته‌ام
مثلاً در صدایت آرامش،
یا در چشم‌ هایت زندگی...



#نیما_یوشیج
#شما_فرستادید


@asheghanehaye_fatima
من دلم سخت گرفته است از این
میهمانخانهء مهمان‌کشِ روزش تاریک
که به جان هم نشناخته
                             انداخته است
                            چند تن ناهموار
                            چند تن خواب‌آلود
                           چند تن ناهُشیار...!!!


                   #نیما_یوشیج


@asheghanehaye_fatima
.

از کجا شروع کنم؟ دلتنگی را به چه طریق می‌توان جمع کرد؟ من این راه را بلد نیستم.

از نامه‌های #نیما_یوشیج به لادن
برگرفته از کتابِ #نامه_های_نیما_یوشیج

@asheghanehaye_fatima
▪️

ببین کوه‌ها را چقدر آسوده ایستاده‌اند. ابرها را که چطور بدون دنباله ناپدید می‌شوند. هیچ موجودی مثل انسان، بدبختی را به انواع وسائل برای خودش تهیه نمی‌کند.

#نیما_یوشیج
دنیا خانه من است

@asheghanehaye_fatima
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎞فیلم خورش آلو با مرغ | ۱۳۹۰
#دیالوگ
    کوتاه ترین داستان تراژیک رو #نیما_یوشیج گفته

     اونجا که میگه :

              دیدمش
                   گفتم منم
                       نشناخت او...!!!


@asheghanehaye_fatima