عاشقانه های فاطیما
820 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima




ماریا
مال من شو!

ماریا
می‌ترسم از یاد ببرم اسمت را
به سان شاعران
که می‌ترسند از یاد ببرند
آن کلمه را
که زاده شد از شکنجه‌ی شب
آن کلمه را
که می‌نماید هم‌تراز خدا
اما
همیشه به یاد خواهم داشت
جسمت را
اما
همیشه دوست خواهم داشت
جسمت را
اما
همیشه پاس خوهم داشت
جسمت را
بدان سان که سربازی
جنگش درهم شکسته
بی‌کس و بی‌مصرف
پاس می‌دارد
تنها پای برجای مانده‌اش را

ماریا
مرا نمی‌خواهی؟
مرا نمی‌خواهی
افسوس باید
باز بکشم بار قلبم را
با درد و با اندوه
آنسان که سگی
باز می‌کشد تا لانه
اشکریزان
پایش را
که از جا کنده است قطار

من
با همه‌ی خون قلبم
با رخت یکدست سفید قلبم
با گل‌های خاکی که چسبیده است به آن
باز می‌گردم
به جاده...

#ولادیمیر_مایاکوفسکی
ترجمه #مدیا_کاشیگر
@asheghanehaye_fatima



ماریا
می‌ترسم از یاد ببرم اسمت را
به سان شاعران
که می‌ترسند از یاد برند
آن کلمه را
که زاده شد از شکنجه‌ی شب
آن کلمه را
که می‌نماید همتراز خدا
اما
همیشه به یاد خواهم داشت
جسمت را
اما
همیشه دوست خواهم داشت
جسمت را
اما همیشه پاس خواهم داشت
جسمت را
بدان سان که سربازی
جنگش در هم شکسته
بی‌کس و بی‌مصرف
پاس می‌دارد
تنها پای برجای مانده‌اش را


*قطعه‌ای از شعر بلند «ماریا»
🕊 #ولادیمیر_مایاکوفسکی
ترجمه‌ی #مدیا_کاشیگر
@asheghanehaye_fatima
.

قدمم در خیابان
مسافت را لگدمال می‌کند
جهنم درونم را اما
چاره چیست؟




#ولادیمیر_مایاکوفسکی
ترجمه: #مدیا_کاشیگر
@asheghanehaye_fatima




زیرا
من
هر آن‌جای‌ام که درد آن‌جاست
زیرا
من
بر هر دانه‌ی اشک
مصلوب شده‌ام
من
گناهان‌ام
یک‌سر
نابخشودنی‌ست
زیرا
من
در جانِ خود
سوزانده‌ام
محبت نه،
کشت‌زارهای محبت را!

■●شاعر: #ولادیمیر_مایاکوفسکی | روسیه، ۱۹۳۰-۱۸۹۳ |

■●برگردان: #مدیا_کاشیگر | √●بخشی از یک‌شعر
@asheghanehaye_fatima

زیرا
من
هر آن‌جای‌ام که درد آن‌جاست
زیرا
من
بر هر دانه‌ی اشک
مصلوب شده‌ام
من
گناهانم
یک‌سر
نابخشودنی‌ست
زیرا
من
در جانِ خود
سوزانده‌ام
محبت نه،
کشت‌زارهای محبت را!




■●شاعر: #ولادیمیر_مایاکوفسکی | روسیه، ۱۹۳۰-۱۸۹۳ |

■●برگردان: #مدیا_کاشیگر
ماریا
می‌ترسم از یاد ببرم اسم‌ات را
به‌سان شاعران
که می‌ترسند از یاد ببرند
آن کلمه را
که زاده شد از شکنجه‌ی شب
آن کلمه را
که می‌نماید هم‌تراز خدا
اما
همیشه به یاد خواهم داشت
جسم‌ات را
اما
همیشه دوست خواهم داشت
جسم‌ات را
اما
همیشه پاس خواهم داشت
جسم‌ات را
بدان‌سان که سربازی
جنگ‌اش درهم شکسته
بی‌کس و بی‌مصرف
پاس می‌دارد
تنها پای برجای مانده‌اش را...

ماریا
مرا نمی‌خواهی؟
مرا نمی‌خواهی
افسوس باید
باز بکشم بار قلب‌ام را
با درد و با اندوه
آن‌سان که سگی
باز می‌کشد تا لانه
اشک‌ریزان
پای‌اش را
که از جا کنده است قطار...

■شاعر: #ولادیمیر_مایاکوفسکی | روسیه، ۱۹۳۰-۱۸۹۳ |

■برگردان: #مدیا_کاشیگر

@asheghanehaye_fatima
هوسی دارم !
از یاد بردنِ حتّی اسم‌ها
در هر خاطره که از تُو
بَر تَنَم نقش می بندد

از یاد بردنِ حتّی ضرورتِ تلاش
در تکاپوی تَنَم ، کنجکاو
که می جویَند ،
که می خواهند ،
که می خواهند از هم
از معمّای پُرطراوتِ عشق...

پاسخ‌جو ، رازِ رنجی را
که حتّی پیش از آدم وُ حوّا
بَر دل‌ها سنگینی می کرد ،

که زیبایی اَش ، امّا بهشت را
به برهوتی تبدیل می کرد
که برای نوشیدن از
چشمه ی تَن ،
باید از آن گذشت

هوسی دارم ! خاکی
با جاده‌ای بی مقصد
تُو وَ آن‌قدر بوته که جهان
مَحرمِ عشقِمان باشد


#مدیا_کاشیگر
#شما_فرستادید

@asheghanehaye_fatima

ماریا!
با برهنگیِ آزرم گریزت
با لرزه‌ی پر دلهره‌ات
بیا
نزدیکم شو
بده
به من
معصومیتِ لبانت را
من و دلم هرگز نبوده‌ایم با هم تا یک بهار
و در زندگیِ من
نبوده است
جز یک‌صد نوبهار

ماریا
«تیان»*
مراد شاعران است
اما
من
جسمم
سر تا پا
مَردَم
نمی‌خواهم جز جسمت

در طلبِ جسمت
مسیحی‌وار می‌گویم
خدایا
برسان روزی‌ام را
قوتِ لایموتم را

ماریا
مال من شو!

ماریا
می‌ترسم از یاد ببرم اسمت را
به‌سان شاعران
که می‌ترسند از یاد ببرند
آن کلمه را
که زاده شد از شکنجه‌ی شب
آن کلمه را
که می‌نماید هم‌تراز خدا
اما
همیشه به یاد خواهم داشت
جسمت را
اما
همیشه دوست خواهم داشت
جسمت را
اما
همیشه پاس خواهم داشت
جسمت را

بدانسان که سربازی
جنگش درهم‌شکسته
بی‌کس و بی‌مصرف
پاس می‌دارد
تنها پایِ بر جای مانده‌اش را



#ولادیمیر_مایاکوفسکی
برگردان: #مدیا_کاشیگر

*تیان: (天) یکی از قدیمی‌ترین اصطلاحات چینی برای «بهشت» و مفهومی کلیدی در اساطیر چین، فلسفه‌ی چینی و ادیان سنتی چینی‌ست.

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima


-گفتی:
زن زاده شدن گناه است در این سرزمین؛
گناه بودنت را دوست داشتم...!

-گفتی:
معشوق من
آن صدای خش کشیده شدن پاهاست
روی دلم؛

از سر بی‌غرضی
معشوق بودنم را دوست داشتم...

#مدیا_کاشیگر
چند هزار بار ببوسمت
تا جبران شود
آن تنها بوسه‌یی
كه باید
اما جرأت نكردم
از لبان‌ات بگیرم؟

#ولادیمیر_مایاکوفسکی
برگردان: #مدیا_کاشی‌گر

@asheghanehaye_fatima
ماریا
می‌ترسم از یاد ببرم اسمت را
به سان شاعران
که می‌ترسند از یاد برند
آن کلمه را
که زاده شد از شکنجه‌ی شب
آن کلمه را
که می‌نماید همتراز خدا
اما
همیشه به یاد خواهم داشت
جسمت را
اما
همیشه دوست خواهم داشت
جسمت را
اما همیشه پاس خواهم داشت
جسمت را
بدان سان که سربازی
جنگش در هم شکسته
بی‌کس و بی‌مصرف
پاس می‌دارد
تنها پای برجای مانده‌اش را.



#ولادیمیر_مایاکوفسکی
برگردان: #مدیا_کاشیگر


@asheghanehaye_fatima