@asheghanehaye_fatima
برگرد
با تنهایی ات
کجا می گریزی؟
برگرد.
گیسوانت را
در بادهایم
رها کن
در من فرشتگانی ست
با چشمانی ابریشمین
پروانه هایم را کودکی باش
با خال های سرخی
بر سیب
برگرد
با تنهایی ات
کجا می گریزی؟
برگرد
من آبادیِ توام
#شیون_فومنی
برگرد
با تنهایی ات
کجا می گریزی؟
برگرد.
گیسوانت را
در بادهایم
رها کن
در من فرشتگانی ست
با چشمانی ابریشمین
پروانه هایم را کودکی باش
با خال های سرخی
بر سیب
برگرد
با تنهایی ات
کجا می گریزی؟
برگرد
من آبادیِ توام
#شیون_فومنی
@asheghanehaye_fatima
برگرد
با تنهایی ات
کجا می گریزی؟
برگرد.
گیسوانت را
در بادهایم
رها کن
در من فرشتگانی ست
با چشمانی ابریشمین
پروانه هایم را کودکی باش
با خال های سرخی
بر سیب
برگرد
با تنهایی ات
کجا می گریزی؟
برگرد
من آبادیِ توأم ...
#شیون_فومنی
برگرد
با تنهایی ات
کجا می گریزی؟
برگرد.
گیسوانت را
در بادهایم
رها کن
در من فرشتگانی ست
با چشمانی ابریشمین
پروانه هایم را کودکی باش
با خال های سرخی
بر سیب
برگرد
با تنهایی ات
کجا می گریزی؟
برگرد
من آبادیِ توأم ...
#شیون_فومنی
@asheghanehaye_fatima
عطر آواز منی
پیچیده در تنفس سازها
سینهسوز
بیش از اینت ، پنهان نمیتوانم داشت
برگچهی شوری
در چهل و چهارمین بهار این تقویم سالمند
میتابی
میشتابی
دهانیست حیران
جهان
به رفتارت
به ذهن خار نمیآیی
میرمی
از حافظهی سنگی سنگ
پهنای دیگری دارد با تو بودن
در نمیگنجی
در هر چه توانمش گفت
چاکست گریبان قلم
از تو
#شیون_فومنی
#عزیز_روزهام
عطر آواز منی
پیچیده در تنفس سازها
سینهسوز
بیش از اینت ، پنهان نمیتوانم داشت
برگچهی شوری
در چهل و چهارمین بهار این تقویم سالمند
میتابی
میشتابی
دهانیست حیران
جهان
به رفتارت
به ذهن خار نمیآیی
میرمی
از حافظهی سنگی سنگ
پهنای دیگری دارد با تو بودن
در نمیگنجی
در هر چه توانمش گفت
چاکست گریبان قلم
از تو
#شیون_فومنی
#عزیز_روزهام
به زخمه ای که به زخمت زدم چگور شدی
زبان زمزمه ی زندگان گور شدی
فشردمت به خیال شبانه در آغوش
چکیدی از غزلم چکه چکه نور شدی
گرفت یاسِ تنت رعشه های دستم را
برای سر زدن از کوچه ناصبور شدی
از این گریوه مگر تنگه تنگه بگریزی
غبار قافله ی گردبادِ دور شدی
تراش بوسه گرفتی چو شبنم از لب عشق
زلال جامه شدی نه خدا ... بلور شدی
درآمدی به تماشای روشنایی خویش
به چشم آینه ها غایب از حضور شدی
تن تو این همه لاله نداشت وقت بهار
گداخت جان تو از بوسه ام تنور شدی
درآمدی به برم با دو چشم فانوسی
چو گربه در شب شیدایی ام سمور شدی
نمی شد از سرِ شیون هوای باغ به دور
به دست برگ خزان برگه ی عبور شدی
#شیون_فومنی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
زبان زمزمه ی زندگان گور شدی
فشردمت به خیال شبانه در آغوش
چکیدی از غزلم چکه چکه نور شدی
گرفت یاسِ تنت رعشه های دستم را
برای سر زدن از کوچه ناصبور شدی
از این گریوه مگر تنگه تنگه بگریزی
غبار قافله ی گردبادِ دور شدی
تراش بوسه گرفتی چو شبنم از لب عشق
زلال جامه شدی نه خدا ... بلور شدی
درآمدی به تماشای روشنایی خویش
به چشم آینه ها غایب از حضور شدی
تن تو این همه لاله نداشت وقت بهار
گداخت جان تو از بوسه ام تنور شدی
درآمدی به برم با دو چشم فانوسی
چو گربه در شب شیدایی ام سمور شدی
نمی شد از سرِ شیون هوای باغ به دور
به دست برگ خزان برگه ی عبور شدی
#شیون_فومنی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
عاشق است مه
معشوق است
درّه
دلشوره هایم را می سراید
توکای جوان
بر مازوی پیر
می خواهمت
می خواهمت
چون نرینه ی مِه
درّه های دشوار را ...
#شیون_فومنی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
معشوق است
درّه
دلشوره هایم را می سراید
توکای جوان
بر مازوی پیر
می خواهمت
می خواهمت
چون نرینه ی مِه
درّه های دشوار را ...
#شیون_فومنی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
ای خنده ملیح سحر,ای سپیده دم
ای با ستاره دست به گردن بیا بیا
بالا بلند,قامت فواره وار صبح
فانوس کوچه باغ سترون بیا بیا
ورد کبوترانه طاووس آفتاب
سوسوی ارغوانی سوسن بیا بیا
لبخند بامدادی گل بر سلام آب
ناز نگاه نور به روزن بیا بیا
حجب شفق,عطوفت خورشید,شرم ماه
همخوابه ی دریچه روشن بیا بیا
سالار ایل لاله,که با تو کنیز عشق
مانوس,چون کبوتر و ارزن بیا بیا
مفهوم مریمانه عذرا به دلبری
مسخ تو ,راهبان ریازن بیا بیا
لیلای شرق,سوگلی دختران دیر
دیبای آب و آئینه بر تن بیا بیا
کولاک بر گریز فصول گریز پای
یاد آور جوانی شیون بیا بیا
#شیون_فومنی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
ای با ستاره دست به گردن بیا بیا
بالا بلند,قامت فواره وار صبح
فانوس کوچه باغ سترون بیا بیا
ورد کبوترانه طاووس آفتاب
سوسوی ارغوانی سوسن بیا بیا
لبخند بامدادی گل بر سلام آب
ناز نگاه نور به روزن بیا بیا
حجب شفق,عطوفت خورشید,شرم ماه
همخوابه ی دریچه روشن بیا بیا
سالار ایل لاله,که با تو کنیز عشق
مانوس,چون کبوتر و ارزن بیا بیا
مفهوم مریمانه عذرا به دلبری
مسخ تو ,راهبان ریازن بیا بیا
لیلای شرق,سوگلی دختران دیر
دیبای آب و آئینه بر تن بیا بیا
کولاک بر گریز فصول گریز پای
یاد آور جوانی شیون بیا بیا
#شیون_فومنی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
بلورْ زاد برفْ تن _ که جبهه می گشایـی ام
عبور از چه کرده ای که شیشه می نمایـی ام
شراب گونه می زنــی ره تجــرد مـــرا
به تشنـه ی تبسمـی چه گرم می ربایـی ام
نه خاک می تواندم به خـود کشد نه آسمان
پر از پرم چو قاصدک_تو,بال می گشایی ام
نسیم نرم دامنـت مــرا ز جای برده اسـت
اگر چــو خاک راه تو هوایـی ام هوایـی ام
نه عطر آب می دهـم,نه بوی تند تشـنــگی
کجاست زادگاه من,کجایـی ام کجایـی ام!!
چه بند می گشایــی از قناری صـدای من
کـه تا بهار دیگری نمـی برد رهایــی ام!
پس نگاه بدْبده, به ماه چشم بســتـه ام
بـه خـواب کشتزار من,شبی بیا طلایی ام
به هفت بند نای نی نهفته بغض مثـنـوی
بـدم چو روح مولوی به ساز همنوایی ام
بـدم به خیزران من که بـی نوازش لبـت
به ناله از شکستنم به شیون از جدایی ام!
#شیون_فومنی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
عبور از چه کرده ای که شیشه می نمایـی ام
شراب گونه می زنــی ره تجــرد مـــرا
به تشنـه ی تبسمـی چه گرم می ربایـی ام
نه خاک می تواندم به خـود کشد نه آسمان
پر از پرم چو قاصدک_تو,بال می گشایی ام
نسیم نرم دامنـت مــرا ز جای برده اسـت
اگر چــو خاک راه تو هوایـی ام هوایـی ام
نه عطر آب می دهـم,نه بوی تند تشـنــگی
کجاست زادگاه من,کجایـی ام کجایـی ام!!
چه بند می گشایــی از قناری صـدای من
کـه تا بهار دیگری نمـی برد رهایــی ام!
پس نگاه بدْبده, به ماه چشم بســتـه ام
بـه خـواب کشتزار من,شبی بیا طلایی ام
به هفت بند نای نی نهفته بغض مثـنـوی
بـدم چو روح مولوی به ساز همنوایی ام
بـدم به خیزران من که بـی نوازش لبـت
به ناله از شکستنم به شیون از جدایی ام!
#شیون_فومنی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
پشت پگاه پنجره محصور خانه ای
خاتون قصه های بلند شبانه ای
بی آفتاب می گذرد روزهای سرد
خالیست از تو کوچه پری زاد خانه ای
بر شاخه ای که سر کشد از لابلای برف
تنها ترین پرنده بی آب و دانه ای
مغشوش از خیال تو خواب دریچه هاست
گنجشک بامداد کدامین کرانه ای؟
روئیده بر لبان تو وحشی ترین تمشک
از روزگار گمشده در من نشانه ای
روح تو آن پرنده که محفوظ مانده است
از دستبرد کودکی من به لانه ای
آنسوی دره های سکوت صدای آب
در برفپوش بدبده,تیهو ترانه ای
تکرار از تو می شود آواز آبی ام
بر آبگیر خاطره ها سنگدانه ای
وقتی ستاره بر سر پل تاب می خورد
تشویش ماه در سفر رودخانه ای
تصویری سرشک روان منی,اگر
تا نا کجای دربدری ها روانه ای
از دودمان شعله ام اما چه بی تو سرد
در آتشم نشانده هوای زبانه ای
هر غنچه ای به دیده من زخم تازه ای
هر شاخه ای به شانه من تازیانه ای
ای شعر ای گلوله که در قلب شیونی
این خوشتر از تو بر دل سنگش کمانه ای
#شیون_فومنی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
خاتون قصه های بلند شبانه ای
بی آفتاب می گذرد روزهای سرد
خالیست از تو کوچه پری زاد خانه ای
بر شاخه ای که سر کشد از لابلای برف
تنها ترین پرنده بی آب و دانه ای
مغشوش از خیال تو خواب دریچه هاست
گنجشک بامداد کدامین کرانه ای؟
روئیده بر لبان تو وحشی ترین تمشک
از روزگار گمشده در من نشانه ای
روح تو آن پرنده که محفوظ مانده است
از دستبرد کودکی من به لانه ای
آنسوی دره های سکوت صدای آب
در برفپوش بدبده,تیهو ترانه ای
تکرار از تو می شود آواز آبی ام
بر آبگیر خاطره ها سنگدانه ای
وقتی ستاره بر سر پل تاب می خورد
تشویش ماه در سفر رودخانه ای
تصویری سرشک روان منی,اگر
تا نا کجای دربدری ها روانه ای
از دودمان شعله ام اما چه بی تو سرد
در آتشم نشانده هوای زبانه ای
هر غنچه ای به دیده من زخم تازه ای
هر شاخه ای به شانه من تازیانه ای
ای شعر ای گلوله که در قلب شیونی
این خوشتر از تو بر دل سنگش کمانه ای
#شیون_فومنی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
می بارد آسمان دل من_بیا بیا
دریا مرا گرفته به دامن بیا بیا
ای خنده ملیح سحر,ای سپیده دم
ای با ستاره دست به گردن بیا بیا
بالا بلند,قامت فواره وار صبح
فانوس کوچه باغ سترون بیا بیا
ورد کبوترانه طاووس آفتاب
سوسوی ارغوانی سوسن بیا بیا
لبخند بامدادی گل بر سلام آب
ناز نگاه نور به روزن بیا بیا
حجب شفق,عطوفت خورشید,شرم ماه
همخوابه ی دریچه روشن بیا بیا
سالار ایل لاله,که با تو کنیز عشق
مانوس,چون کبوتر و ارزن بیا بیا
نوشاب صبر_افشره ی میوه های زرد
حلوای غوره زار غم من بیا بیا
مفهوم مریمانه عذرا به دلبری
مسخ تو ,راهبان ریازن بیا بیا
لیلای شرق,سوگلی دختران دیر
دیبای آب و آئینه بر تن بیا بیا
کولاک بر گریز فصول گریز پای
یاد آور جوانی شیون بیا بیا
#شیون_فومنی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
دریا مرا گرفته به دامن بیا بیا
ای خنده ملیح سحر,ای سپیده دم
ای با ستاره دست به گردن بیا بیا
بالا بلند,قامت فواره وار صبح
فانوس کوچه باغ سترون بیا بیا
ورد کبوترانه طاووس آفتاب
سوسوی ارغوانی سوسن بیا بیا
لبخند بامدادی گل بر سلام آب
ناز نگاه نور به روزن بیا بیا
حجب شفق,عطوفت خورشید,شرم ماه
همخوابه ی دریچه روشن بیا بیا
سالار ایل لاله,که با تو کنیز عشق
مانوس,چون کبوتر و ارزن بیا بیا
نوشاب صبر_افشره ی میوه های زرد
حلوای غوره زار غم من بیا بیا
مفهوم مریمانه عذرا به دلبری
مسخ تو ,راهبان ریازن بیا بیا
لیلای شرق,سوگلی دختران دیر
دیبای آب و آئینه بر تن بیا بیا
کولاک بر گریز فصول گریز پای
یاد آور جوانی شیون بیا بیا
#شیون_فومنی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
.
پیش آتش بازی چشمت، زمستان قصه ایست
از تو می گویند پیرانِ شبِ آبادی ام ...
#شیون_فومنی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
پیش آتش بازی چشمت، زمستان قصه ایست
از تو می گویند پیرانِ شبِ آبادی ام ...
#شیون_فومنی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima