برای دیدن تو...
اگر رودخانه بودم، برمیگشتم
اگر کوه بودم، میدویدم
اگر باد بودم، میایستادم...
اما انسانم و بارها برای دیدنت
برگشته، دویده، ایستادهام.
#حسن_آذری
@asheghanehaye_fatima
اگر رودخانه بودم، برمیگشتم
اگر کوه بودم، میدویدم
اگر باد بودم، میایستادم...
اما انسانم و بارها برای دیدنت
برگشته، دویده، ایستادهام.
#حسن_آذری
@asheghanehaye_fatima
این منم
کسی که در خواب
از پرتگاههای بسیاری پرت شده
و در بیداری
استخوانهایش به تمامی درد کردهاند
و با چشمهایی که از خواب بیدار شده است
دیگر همان چشمهایی نبودند
که با آنها به خواب رفته بود
این منم
دو دست دارم برای گرفتن
دو پا برای آمدن
اما من با دستها
بیش از آنکه بگیرم
رها کردهام
و با پاها
بیشتر از آمدن
رفتهام
این منم
مردی که سالهاست از خود میپرسد
اگر دست نداشتم
آیا چیزی را از دست نمیدادم؟
#حسن_آذری
@asheghanehaye_fatima
کسی که در خواب
از پرتگاههای بسیاری پرت شده
و در بیداری
استخوانهایش به تمامی درد کردهاند
و با چشمهایی که از خواب بیدار شده است
دیگر همان چشمهایی نبودند
که با آنها به خواب رفته بود
این منم
دو دست دارم برای گرفتن
دو پا برای آمدن
اما من با دستها
بیش از آنکه بگیرم
رها کردهام
و با پاها
بیشتر از آمدن
رفتهام
این منم
مردی که سالهاست از خود میپرسد
اگر دست نداشتم
آیا چیزی را از دست نمیدادم؟
#حسن_آذری
@asheghanehaye_fatima
من بلدم آنقدر دیر بخوابم
که اندوهم را خواب کنم
اما یکی به من بگوید:
کی بیدار شوم از خواب
که اندوه،
زودتر از من بیدار نشده باشد ..
#حسن_آذری
@asheghanehaye_fatima
که اندوهم را خواب کنم
اما یکی به من بگوید:
کی بیدار شوم از خواب
که اندوه،
زودتر از من بیدار نشده باشد ..
#حسن_آذری
@asheghanehaye_fatima
مثل موها وُ ناخن ها
ای کاش آدمی چیزهای بیشتری میتوانست کوتاه کند ..
یا مثل دندانهای شیری
هر کسی در چهل سالگی
قلبی تازه وُ مغزی تازه در می آورد...
قلبی خالی از اندوه هایی که سینه آدمی را فشرده اند
و مغزی که هیچ به خاطر نداشته باشد
جز جایی که هر کسی آخرین بار
از ته قلب خندیده است ..
#حسن_آذری
@asheghanehaye_fatima
ای کاش آدمی چیزهای بیشتری میتوانست کوتاه کند ..
یا مثل دندانهای شیری
هر کسی در چهل سالگی
قلبی تازه وُ مغزی تازه در می آورد...
قلبی خالی از اندوه هایی که سینه آدمی را فشرده اند
و مغزی که هیچ به خاطر نداشته باشد
جز جایی که هر کسی آخرین بار
از ته قلب خندیده است ..
#حسن_آذری
@asheghanehaye_fatima
زیباییات را همه میبینند
اما فقط منم که میدانم
این پوست آدمیزادی
پیراهنیست که از روی زخمهایت تن کردهای
من در زیر پوست تو
از رفتار خون با رگهایت در جریانم
من گلبولهای قرمز تو را
به وقت حمل مولکولهای اندوه دیدهام
و دارم سعی میکنم شعری ببافم
از رنجی که به بافت استخوانهایت رسیده
تو زیبایی
این را همه میدانند
من اما تنها کسی هستم که میبینم
تو از روی پیراهنات
برهنگیات را پوشیدهای
#حسن_آذری
@asheghanehaye_fatima
اما فقط منم که میدانم
این پوست آدمیزادی
پیراهنیست که از روی زخمهایت تن کردهای
من در زیر پوست تو
از رفتار خون با رگهایت در جریانم
من گلبولهای قرمز تو را
به وقت حمل مولکولهای اندوه دیدهام
و دارم سعی میکنم شعری ببافم
از رنجی که به بافت استخوانهایت رسیده
تو زیبایی
این را همه میدانند
من اما تنها کسی هستم که میبینم
تو از روی پیراهنات
برهنگیات را پوشیدهای
#حسن_آذری
@asheghanehaye_fatima
سنگ اول درد داشت
سنگ دوم درد داشت
سنگ سوم درد داشت
بدنم که گرم شد
سنگهای بعدی درد نداشتند
صدا داشتند
تقتق سنگ و ترقوه
تقتق سنگ و جناغ
تقتق سنگ و جمجمه
سنگ میزدید و تماشایتان میکردم
آه! آنکه بزرگترین سنگ را زد
بیش از همه فکر کرده بود
به خوابیدن با من!
#حسن_آذری
@asheghanehaye_fatima
سنگ دوم درد داشت
سنگ سوم درد داشت
بدنم که گرم شد
سنگهای بعدی درد نداشتند
صدا داشتند
تقتق سنگ و ترقوه
تقتق سنگ و جناغ
تقتق سنگ و جمجمه
سنگ میزدید و تماشایتان میکردم
آه! آنکه بزرگترین سنگ را زد
بیش از همه فکر کرده بود
به خوابیدن با من!
#حسن_آذری
@asheghanehaye_fatima
من بلدم آنقدر دیر بخوابم
که اندوهم را خواب کنم
اما یکی به من بگوید:
کِی بیدار شوم از خواب
که اندوه،
زودتر از من بیدار نشده باشد.
#حسن_آذری
@asheghanehaye_fatima
که اندوهم را خواب کنم
اما یکی به من بگوید:
کِی بیدار شوم از خواب
که اندوه،
زودتر از من بیدار نشده باشد.
#حسن_آذری
@asheghanehaye_fatima
زیباییات را همه میبینند
اما فقط منم که میدانم
این پوست آدمیزادی
پیراهنیست که از روی زخمهایت تن کردهای
من در زیر پوست تو
از رفتار خون با رگهایت در جریانم
من گلبولهای قرمز تو را
به وقت حمل مولکولهای اندوه دیدهام
و دارم سعی میکنم شعری ببافم
از رنجی که به بافت استخوانهایت رسیده
تو زیبایی
این را همه میدانند
من اما تنها کسی هستم که میبینم
تو از روی پیراهنات
برهنگیات را پوشیدهای
#حسن_آذری
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
اما فقط منم که میدانم
این پوست آدمیزادی
پیراهنیست که از روی زخمهایت تن کردهای
من در زیر پوست تو
از رفتار خون با رگهایت در جریانم
من گلبولهای قرمز تو را
به وقت حمل مولکولهای اندوه دیدهام
و دارم سعی میکنم شعری ببافم
از رنجی که به بافت استخوانهایت رسیده
تو زیبایی
این را همه میدانند
من اما تنها کسی هستم که میبینم
تو از روی پیراهنات
برهنگیات را پوشیدهای
#حسن_آذری
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
.
خواب میدیدم روی درختم
و تو آن پایین
گوشهی پیراهنات را بالا زده بودی و
من سیب میتکاندم برایت
سپس دیدم که با دامن بالا زده
از رودخانه عبور کردی
و زیبایی چنان به تو چسبیده بود
که خروش رود
نمیتوانست آن را از تو جدا کند
کسی که گذر کردن یک زن از رود را دیده است
آیا میتواند او را فراموش کند؟
حالا میدانم پیامبرها، چه خوابهایی میبینند
من خواب دیدم ابرم
هر تکهام روی کوهی سرگردان
تا اینکه صدایم زدی
تکههای من جمع شدند و باریدند
تا رودخانهای را که از آن گذر کردی
شفافتر کنم!
#حسن_آذری
@asheghanehaye_fatima
خواب میدیدم روی درختم
و تو آن پایین
گوشهی پیراهنات را بالا زده بودی و
من سیب میتکاندم برایت
سپس دیدم که با دامن بالا زده
از رودخانه عبور کردی
و زیبایی چنان به تو چسبیده بود
که خروش رود
نمیتوانست آن را از تو جدا کند
کسی که گذر کردن یک زن از رود را دیده است
آیا میتواند او را فراموش کند؟
حالا میدانم پیامبرها، چه خوابهایی میبینند
من خواب دیدم ابرم
هر تکهام روی کوهی سرگردان
تا اینکه صدایم زدی
تکههای من جمع شدند و باریدند
تا رودخانهای را که از آن گذر کردی
شفافتر کنم!
#حسن_آذری
@asheghanehaye_fatima
میتوانم آنقدر دیر بخوابم
که اندوهم را خواب کنم
اما یکی به من بگوید
کی باید از خواب بیدار شوم
که اندوهم
سحرخیزتر از من نباشد
#حسن_آذری
@asheghanehaye_fatima
که اندوهم را خواب کنم
اما یکی به من بگوید
کی باید از خواب بیدار شوم
که اندوهم
سحرخیزتر از من نباشد
#حسن_آذری
@asheghanehaye_fatima
💜
وقتی می گویی "نرو"
از آنگاه که می گویی "بیا"
بیشتر دوستت دارم....
نمیدانم
و هرگز هم نخواهم فهمید
نرو
از
بیا
چرا این گونه محزونتر است ؟
#حسن_آذری
@asheghanehaye_fatima
وقتی می گویی "نرو"
از آنگاه که می گویی "بیا"
بیشتر دوستت دارم....
نمیدانم
و هرگز هم نخواهم فهمید
نرو
از
بیا
چرا این گونه محزونتر است ؟
#حسن_آذری
@asheghanehaye_fatima