@asheghanehaye_fatima
غولی بود با چشمان آبی
که به زنی باریک اندام دلداده بود
رویای زن خانه ای کوچک بود
خانه ای با باغچهای پر از یاس
که باروری در آن شکوفا بود
غول او را دیوانه وار دوست داشت
دست هایش برای کارهای بزرگ ساخته شده بود
نمی توانست خانه ای این چنین بسازد
نمی توانست درِ خانه ای با باغچهای پر از یاس
و سرشار از باروری را بکوبد
غولی بود با چشمان آبی
که عاشق زنی باریک اندام شده بود
زنی باریک اندام و ریز نقش
زنی که آغوشش برای آسودگی باز
و از گامهای بلندِ در راهِ غول خسته بود
با غول چشم آبی وداع کرد
و در دستان مردی ثروتمند و ریز اندام
به خانه ای با باغچهای پر از یاس
و سرشار از باروری رفت
غول چشم آبی حالا خوب می داند
در خانه ای با باغچهای پر از یاس
که باروری در آن شکوفاست
برای عشق اش
حتی گوری هم کنده نمی شود!
#ناظم_حکمت
#برگردان:احمد_پوری
☘🍀
غولی بود با چشمان آبی
که به زنی باریک اندام دلداده بود
رویای زن خانه ای کوچک بود
خانه ای با باغچهای پر از یاس
که باروری در آن شکوفا بود
غول او را دیوانه وار دوست داشت
دست هایش برای کارهای بزرگ ساخته شده بود
نمی توانست خانه ای این چنین بسازد
نمی توانست درِ خانه ای با باغچهای پر از یاس
و سرشار از باروری را بکوبد
غولی بود با چشمان آبی
که عاشق زنی باریک اندام شده بود
زنی باریک اندام و ریز نقش
زنی که آغوشش برای آسودگی باز
و از گامهای بلندِ در راهِ غول خسته بود
با غول چشم آبی وداع کرد
و در دستان مردی ثروتمند و ریز اندام
به خانه ای با باغچهای پر از یاس
و سرشار از باروری رفت
غول چشم آبی حالا خوب می داند
در خانه ای با باغچهای پر از یاس
که باروری در آن شکوفاست
برای عشق اش
حتی گوری هم کنده نمی شود!
#ناظم_حکمت
#برگردان:احمد_پوری
☘🍀
《به تو خواهم گفت:تو را دوست دارم》
به تو خواهم گفت: تو را دوست دارم
زمانی که همه زبان های باستانی عشق مرده باشند
و عاشقان چیزی نداشته باشند برای گفتن و انجام دادن
آن وقت هست که کار من آغاز خواهد شد
برای جا به جا کردن سنگ های جهان
به تو خواهم گفت: تو را دوست دارم
زمانی که احساس کنم
واژگانم ارزش تو را دارند
و فاصله میان چشمان تو
و دفتر های من از میان می رود
این را خواهم گفت
زمانی که بتوانم کودکی ام را بیدار کنم
اسبانم را لشگریانم را
و قایق های کاغذی ام را
و باز گردم بار دیگر
به لحظه های آبی رنگ با تو
در سواحل بیروت
که چون ماهی میان انگشتانم می لرزیدی و به خواب می رفتی
و من تو را در ملافه ای ساخته از ستارگان آسمان
می پوشاندم
به تو خواهم گفت: تو را دوست دارم
زمانی که مالیخولیایم درمان شود
و انسانی واحد شوم
خواهم گفت آن را
زمانی که شهر و بیابان درونم یکی شوند
زمانی که همه قبیله ها را از خونم بیرون رانم
تمام خالکوبی های آبی رنگ تنم
پاک شود
تمام درمان های سنتی عربی را
و قوانین را که به من می گویند
هشتاد ضربه شلاق بر تو زنم
به جرم زن بودن.
شاید به تو نگویم:
دوستت دارم
زمین را برای جوانه زدن گلها
نیاز به نه ماه زمان دارد
شب برای زاییدن ستارگان
درد زیاد می کشد
انسانیت هزار سال زمان می خواهد
تا پیامبری بسازد
پس چرا اندکی صبر نمی کنی
تا آن زمان محبوبم شوی.
#نزار_قبانی
#برگردان_احمد_پوری
@asheghanehaye_fatima
به تو خواهم گفت: تو را دوست دارم
زمانی که همه زبان های باستانی عشق مرده باشند
و عاشقان چیزی نداشته باشند برای گفتن و انجام دادن
آن وقت هست که کار من آغاز خواهد شد
برای جا به جا کردن سنگ های جهان
به تو خواهم گفت: تو را دوست دارم
زمانی که احساس کنم
واژگانم ارزش تو را دارند
و فاصله میان چشمان تو
و دفتر های من از میان می رود
این را خواهم گفت
زمانی که بتوانم کودکی ام را بیدار کنم
اسبانم را لشگریانم را
و قایق های کاغذی ام را
و باز گردم بار دیگر
به لحظه های آبی رنگ با تو
در سواحل بیروت
که چون ماهی میان انگشتانم می لرزیدی و به خواب می رفتی
و من تو را در ملافه ای ساخته از ستارگان آسمان
می پوشاندم
به تو خواهم گفت: تو را دوست دارم
زمانی که مالیخولیایم درمان شود
و انسانی واحد شوم
خواهم گفت آن را
زمانی که شهر و بیابان درونم یکی شوند
زمانی که همه قبیله ها را از خونم بیرون رانم
تمام خالکوبی های آبی رنگ تنم
پاک شود
تمام درمان های سنتی عربی را
و قوانین را که به من می گویند
هشتاد ضربه شلاق بر تو زنم
به جرم زن بودن.
شاید به تو نگویم:
دوستت دارم
زمین را برای جوانه زدن گلها
نیاز به نه ماه زمان دارد
شب برای زاییدن ستارگان
درد زیاد می کشد
انسانیت هزار سال زمان می خواهد
تا پیامبری بسازد
پس چرا اندکی صبر نمی کنی
تا آن زمان محبوبم شوی.
#نزار_قبانی
#برگردان_احمد_پوری
@asheghanehaye_fatima