Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎬 سینمای روز
.
💢 جود لاو: به ما گفتند شیوع ویروسی مثل کرونا قطعیست!
.
✅ با #زیرنویس فارسی اختصاصی - ترجمه از محمد تقوی
.
▪️ جود لاو، بازیگر فیلم «شیوع» به کارگردانی استیون سودربرگ طی مصاحبهای اطلاعات جالبی را از پشتصحنهی این فیلم و حواشی پیرامون آن فاش کرد.
.
▪️ بنا بر گفتهی لاو، شیوع ویروسی مانند کرونا در دنیا توسط دانشمندانی که مشاور این پروژه بودند، پیشبینی شده بود و تنها زمان همهگیری آن نامشخص بود. او میگوید: «اتفاقات دقیقن به آن شکل که توصیف شد، رخ داده. تمام مناطقی که ممکن بود بیشترین سهم را در انتشار چنین ویروسی داشته باشند و علل شیوع سریع این بیماری را مشخص کردند. چنین چیزی هیچ وقت از یاد نمیرود.»
.
💢 جود لاو: به ما گفتند شیوع ویروسی مثل کرونا قطعیست!
.
✅ با #زیرنویس فارسی اختصاصی - ترجمه از محمد تقوی
.
▪️ جود لاو، بازیگر فیلم «شیوع» به کارگردانی استیون سودربرگ طی مصاحبهای اطلاعات جالبی را از پشتصحنهی این فیلم و حواشی پیرامون آن فاش کرد.
.
▪️ بنا بر گفتهی لاو، شیوع ویروسی مانند کرونا در دنیا توسط دانشمندانی که مشاور این پروژه بودند، پیشبینی شده بود و تنها زمان همهگیری آن نامشخص بود. او میگوید: «اتفاقات دقیقن به آن شکل که توصیف شد، رخ داده. تمام مناطقی که ممکن بود بیشترین سهم را در انتشار چنین ویروسی داشته باشند و علل شیوع سریع این بیماری را مشخص کردند. چنین چیزی هیچ وقت از یاد نمیرود.»
🎬 سینمای روز
.
💢 مستقل ولی پرستاره
سفر سرشا رونان و سم راکول به لندن دههی پنجاه با قصهای جنایی
.
▪️ با از سرگیری تولید فیلمهای بلاکباستری، چند اثر کوچکتر و نیمه مستقل نیز راه خود را برای تولید باز کردهاند. تام جورج که تجربهی کارگردانی قسمتهایی از سیتکام «این کشور / This Country» را برعهده داشته، در اولین کارگردانی فیلم بلندش گروه بازیگرانی نظیر سرشا رونان، سم راکول و دیوید اویلوو با فیلمنامهای از مارک چپل بهره خواهد برد.
.
▪️ این فیلم در ژانر جنایی در لندن دههی ۵۰ میلادی میگذرد؛ جایی که یک تهیهکنندهی هالیوودی در تلاش برای تبدیل یک نمایشنامهی معروف به فیلم است. با آغاز قتلهای زنجیرهای در میان اعضای گروه تولید فیلم، کارآگاه باتجربه سربازرس استوپارد (راکول) و دستیار خام و بیتجربهاش گروهبان استاکر (رونان) خود را در میان ماجرایی مرموز از دنیای تئاتر لندن مییابند. تاریخ انتشاری برای این فیلم تعیین نشده است.
.
💢 مستقل ولی پرستاره
سفر سرشا رونان و سم راکول به لندن دههی پنجاه با قصهای جنایی
.
▪️ با از سرگیری تولید فیلمهای بلاکباستری، چند اثر کوچکتر و نیمه مستقل نیز راه خود را برای تولید باز کردهاند. تام جورج که تجربهی کارگردانی قسمتهایی از سیتکام «این کشور / This Country» را برعهده داشته، در اولین کارگردانی فیلم بلندش گروه بازیگرانی نظیر سرشا رونان، سم راکول و دیوید اویلوو با فیلمنامهای از مارک چپل بهره خواهد برد.
.
▪️ این فیلم در ژانر جنایی در لندن دههی ۵۰ میلادی میگذرد؛ جایی که یک تهیهکنندهی هالیوودی در تلاش برای تبدیل یک نمایشنامهی معروف به فیلم است. با آغاز قتلهای زنجیرهای در میان اعضای گروه تولید فیلم، کارآگاه باتجربه سربازرس استوپارد (راکول) و دستیار خام و بیتجربهاش گروهبان استاکر (رونان) خود را در میان ماجرایی مرموز از دنیای تئاتر لندن مییابند. تاریخ انتشاری برای این فیلم تعیین نشده است.
#حلقه_منتقدان_آرت_تاکس
.
💢 «کافمن را نباید سرراست تعریف کرد؛ یا... لابیرنت زندگی مدرن را بازی کن»
دربارهی فیلم «من به پایاندادن این وضع فکر میکنم» به کارگردانی چارلی کافمن
.
✍️ نوشتهی گلبو فیوضی
📝 نسخهی کامل را اینجا بخوانید.
@arttalks
www.arttalks.ir
.
💢 «کافمن را نباید سرراست تعریف کرد؛ یا... لابیرنت زندگی مدرن را بازی کن»
دربارهی فیلم «من به پایاندادن این وضع فکر میکنم» به کارگردانی چارلی کافمن
.
✍️ نوشتهی گلبو فیوضی
📝 نسخهی کامل را اینجا بخوانید.
@arttalks
www.arttalks.ir
#حلقه_منتقدان_آرت_تاکس
.
💢 «نه یک #مستند تبلیغی دیگر پیرامون جنگ»
دربارهی مستند «خاطرات موتورسیکلت» به کارگردانی امیرحسین نوروزی
.
✍️ نوشتهی فرهاد ریاضی
📝 نسخهی کامل را اینجا بخوانید.
@arttalks
www.arttalks.ir
.
💢 «نه یک #مستند تبلیغی دیگر پیرامون جنگ»
دربارهی مستند «خاطرات موتورسیکلت» به کارگردانی امیرحسین نوروزی
.
✍️ نوشتهی فرهاد ریاضی
📝 نسخهی کامل را اینجا بخوانید.
@arttalks
www.arttalks.ir
#حلقه_منتقدان_آرت_تاکس
.
💢 تشریح یک جنایت
دربارهی «محاکمهی هفت شیکاگویی » به کارگردانی آرون سورکین
.
✍️ نوشتهی حمیدرضا سلیمانی
.
📝 نسخهی کامل را اینجا بخوانید.
@arttalks
www.arttalks.ir
.
💢 تشریح یک جنایت
دربارهی «محاکمهی هفت شیکاگویی » به کارگردانی آرون سورکین
.
✍️ نوشتهی حمیدرضا سلیمانی
.
📝 نسخهی کامل را اینجا بخوانید.
@arttalks
www.arttalks.ir
Forwarded from خسرو نقیبی
🎦 چرا «همشهری کین» هشت دهه بعد مهم است؟
📼 نقد فیلم #منک ساختهی #دیوید_فینچر
#️⃣ #راهنمای_فیلم_خسرونقیبی
«مَنک» فیلمی خوشآبورنگ است (این را برای فیلمی سیاهوسفید هم میشود گفت؟) که ما را به دل سفری در زمان میبرد اما برخلاف تجربهی سال پیش از خودش (تارانتینو در «روزی روزگاری در هالیوود») این سفر زمان، جز ترسیم دقیق شمایل یک دوران، آوردهای در شناخت بیشتر یا دانستهای فراتر، دست تماشاگر نمیدهد.
راستش «منک» که تمام شد، دلم خواست بروم یکبار دیگر آن نسخهی برای چندمینبار ترمیمشدهی چندسال پیش از شاهکار ولز را ببینم؛ شاید برای فیلمسازی دیگر، خود این هم دستآورد کمی نبود. اینکه فیلمی بسازی در دعوت و وسوسه به تماشای دوبارهی یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما یعنی «همشهری کین» اثر اورسن ولز؛ هرچهقدر هم که بخشی از تاریخ (و حالا هم آقای فینچر) بخواهد این ماحصلِ او بودن را زیر سؤال ببرد.
📜 متن کامل نقد فیلم «مَنک» را میتوانید در ادامه بخوانید:
bit.ly/37eQYsS
🆔 t.me/khosrow_naghibi
📼 نقد فیلم #منک ساختهی #دیوید_فینچر
#️⃣ #راهنمای_فیلم_خسرونقیبی
«مَنک» فیلمی خوشآبورنگ است (این را برای فیلمی سیاهوسفید هم میشود گفت؟) که ما را به دل سفری در زمان میبرد اما برخلاف تجربهی سال پیش از خودش (تارانتینو در «روزی روزگاری در هالیوود») این سفر زمان، جز ترسیم دقیق شمایل یک دوران، آوردهای در شناخت بیشتر یا دانستهای فراتر، دست تماشاگر نمیدهد.
راستش «منک» که تمام شد، دلم خواست بروم یکبار دیگر آن نسخهی برای چندمینبار ترمیمشدهی چندسال پیش از شاهکار ولز را ببینم؛ شاید برای فیلمسازی دیگر، خود این هم دستآورد کمی نبود. اینکه فیلمی بسازی در دعوت و وسوسه به تماشای دوبارهی یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما یعنی «همشهری کین» اثر اورسن ولز؛ هرچهقدر هم که بخشی از تاریخ (و حالا هم آقای فینچر) بخواهد این ماحصلِ او بودن را زیر سؤال ببرد.
📜 متن کامل نقد فیلم «مَنک» را میتوانید در ادامه بخوانید:
bit.ly/37eQYsS
🆔 t.me/khosrow_naghibi
Telegraph
چرا «همشهری کین» هشت دهه بعد مهم است؟
«منک» فیلم تعارض است. تعارض میان آنچه در بطنِ تنها فیلمنامهی فینچر پدر میتپد، با آنچه فینچرِ پسر میخواهد از آن بیرون بکشد. بهظاهر همراستا و دومی در ستایش اولی، اما در خروجی، بسیار دور از هم و چنان که گفتم، از اساس در تعارض با هم. ماجرا همان «امّای…
ببینید: بهرام رادان در نخستین تصویر «ابلقِ» نرگس آبیار
نخستین تصویر از #ابلق تازهترین اثر #نرگس_آبیار رونمایی شد. این تصویر گریم متفاوت #بهرام_رادان را در این فیلم سینمایی نشان میدهد. این کارگردان که تاکنون جوایز بسیاری را از جشنوارههای داخلی و خارجی از آن خود کرده است، این بار با «ابلق» به جشنواره فیلم فجر میآید.
عوامل فیلم سینمایی ابلق عبارتند از:
کارگردان: نرگس آبیار، تهیهکننده: محمدحسین قاسمی، نویسندگان: نرگس آبیار و پریسا کرزیان، مدیر فیلمبرداری: سامان لطفیان، طراح صحنه و لباس: محمدرضا شجاعی، طراح چهرهپردازی: ایمان امیدواری، صدابردار: طاهر پیشوایی، طراحی و ترکیب صدا: سیدعلیرضا علویان، موسیقی: مسعود سخاوتدوست، تدوین: حمید نجفی راد، عکاس: طاها آبیار، مدیر تولید: مسعود زمانی، سرپرست گروه کارگردانی و مدیر برنامهریزی: روزبه سجادی حسینی، مشاوررسانهای: مهسا همتی.
بازیگران: بهرام رادان، الناز شاکردوست، هوتن شکیبا، مهران احمدی، گلاره عباسی، گیتی معینی، شادی کرم رودی، امین میری و ...
داستان: برای یک زن که در حاشیهی شهری بزرگ با همسر و فرزندش زندگی می کند، ماجرایی رقم میخورد.
@arttalks.ir
نخستین تصویر از #ابلق تازهترین اثر #نرگس_آبیار رونمایی شد. این تصویر گریم متفاوت #بهرام_رادان را در این فیلم سینمایی نشان میدهد. این کارگردان که تاکنون جوایز بسیاری را از جشنوارههای داخلی و خارجی از آن خود کرده است، این بار با «ابلق» به جشنواره فیلم فجر میآید.
عوامل فیلم سینمایی ابلق عبارتند از:
کارگردان: نرگس آبیار، تهیهکننده: محمدحسین قاسمی، نویسندگان: نرگس آبیار و پریسا کرزیان، مدیر فیلمبرداری: سامان لطفیان، طراح صحنه و لباس: محمدرضا شجاعی، طراح چهرهپردازی: ایمان امیدواری، صدابردار: طاهر پیشوایی، طراحی و ترکیب صدا: سیدعلیرضا علویان، موسیقی: مسعود سخاوتدوست، تدوین: حمید نجفی راد، عکاس: طاها آبیار، مدیر تولید: مسعود زمانی، سرپرست گروه کارگردانی و مدیر برنامهریزی: روزبه سجادی حسینی، مشاوررسانهای: مهسا همتی.
بازیگران: بهرام رادان، الناز شاکردوست، هوتن شکیبا، مهران احمدی، گلاره عباسی، گیتی معینی، شادی کرم رودی، امین میری و ...
داستان: برای یک زن که در حاشیهی شهری بزرگ با همسر و فرزندش زندگی می کند، ماجرایی رقم میخورد.
@arttalks.ir
#جشنواره_فیلم_فجر
دقایقی پیش فیلمهای نامزدشده بخش مسابقه سینمای ایران (سودای سیمرغ) معرفی شدند و مطابق انتظار فیلم #قاتل_و_وحشی ساختهی #حمید_نعمت_الله بزرگترین قربانی ممیزی پیشجشنوارهای امسال شد.
داوران امسال متشکل از ساره بیات، محمد احسانی، مرتضی پورصمدی، بهرام توکلی، نیما جاویدی، سیدجمال ساداتیان و مصطفی کیایی،۱۶ فیلم را در بخش سودای سیمرغ معرفی کردهاند.
1-ابلق، کارگردان: نرگس آبیار
2- بیِ همه چیز، کارگردان: محسن قرایی
3- تک تیرانداز، کارگردان: علی غفاری
4- تی تی، کارگردان: آیدا پناهنده
5- خط فرضی، کارگردان: فرنوش صمدی
6- رُمانتیسم عماد و طوبا، کارگردان: کاوه صباغزاده
7- روزی روزگاری، آبادان، کارگردان: حمیدرضا آذرنگ
8- روشن، کارگردان: سیدروحاله حجازی
9- زالاوا، کارگردان: ارسلان امیری
10- ستاره بازی، کارگردان: هاتف علیمردانی
11- شیشلیک، کارگردان: محمدحسین مهدویان
12- گیجگاه، کارگردان: عادل تبریزی
13- مامان، کارگردان: آرش انیسی
14- مصلحت، کارگردان: حسین دارابی
15- منصور، کارگردان: سیاوش سرمدی
16- یدو، کارگردان: مهدی جعفری
🎨 پوستر سی و نهمین جشنواره فیلم فجر اثر #طاها_ذاکر - #رضا_تقی_پور
#آرت_تاکس
دقایقی پیش فیلمهای نامزدشده بخش مسابقه سینمای ایران (سودای سیمرغ) معرفی شدند و مطابق انتظار فیلم #قاتل_و_وحشی ساختهی #حمید_نعمت_الله بزرگترین قربانی ممیزی پیشجشنوارهای امسال شد.
داوران امسال متشکل از ساره بیات، محمد احسانی، مرتضی پورصمدی، بهرام توکلی، نیما جاویدی، سیدجمال ساداتیان و مصطفی کیایی،۱۶ فیلم را در بخش سودای سیمرغ معرفی کردهاند.
1-ابلق، کارگردان: نرگس آبیار
2- بیِ همه چیز، کارگردان: محسن قرایی
3- تک تیرانداز، کارگردان: علی غفاری
4- تی تی، کارگردان: آیدا پناهنده
5- خط فرضی، کارگردان: فرنوش صمدی
6- رُمانتیسم عماد و طوبا، کارگردان: کاوه صباغزاده
7- روزی روزگاری، آبادان، کارگردان: حمیدرضا آذرنگ
8- روشن، کارگردان: سیدروحاله حجازی
9- زالاوا، کارگردان: ارسلان امیری
10- ستاره بازی، کارگردان: هاتف علیمردانی
11- شیشلیک، کارگردان: محمدحسین مهدویان
12- گیجگاه، کارگردان: عادل تبریزی
13- مامان، کارگردان: آرش انیسی
14- مصلحت، کارگردان: حسین دارابی
15- منصور، کارگردان: سیاوش سرمدی
16- یدو، کارگردان: مهدی جعفری
🎨 پوستر سی و نهمین جشنواره فیلم فجر اثر #طاها_ذاکر - #رضا_تقی_پور
#آرت_تاکس
💢 آرتکست - شمارهی اول
(پادکست آرتتاکس رسانهی تصویری فرهنگ و هنر ایران)
🎤 گفتوگو با بهتاش صناعیها و مریم مقدم دربارهی قصیدهی گاو سفید نمایندهی ایران در فستیوال برلیناله ۲۰۲۱
متن و روایت: گلبو فیوضی
تدوین: نریمان معروفی
زیرنظر خسرو نقیبی
محصول آرتتاکس
شانزده اسفند ۹۹
ما را در اپهای پادکستخوان معتبر با این آیدی دنبال کنید:
artcast.ir
🎙 برای شنیدن آرتکست در آنکر و اسپاتیفای روی لینک کلیک کنید.
www.arttalks.ir
(پادکست آرتتاکس رسانهی تصویری فرهنگ و هنر ایران)
🎤 گفتوگو با بهتاش صناعیها و مریم مقدم دربارهی قصیدهی گاو سفید نمایندهی ایران در فستیوال برلیناله ۲۰۲۱
متن و روایت: گلبو فیوضی
تدوین: نریمان معروفی
زیرنظر خسرو نقیبی
محصول آرتتاکس
شانزده اسفند ۹۹
ما را در اپهای پادکستخوان معتبر با این آیدی دنبال کنید:
artcast.ir
🎙 برای شنیدن آرتکست در آنکر و اسپاتیفای روی لینک کلیک کنید.
www.arttalks.ir
👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 از آرتتاکس با عشق برای شما
🎥 یک آرزوی جمعی برای سال ۱۴۰۰؛ سال بدون کرونا
/متنی از خسرو نقیبی به روایت ۲۰ بازیگر سینما و نمایش ایران/
🎉 سال نو مبارک
/به یاد آنها که امسال از میانمان رفتند
و تقدیم به شما که دوام آوردید.../
⬇️ نسخهی باکیفیت این ویدیو را روی IGTV آرتتاکس در اینستاگرام ببینید.
🆔 t.me/arttalks
🎥 یک آرزوی جمعی برای سال ۱۴۰۰؛ سال بدون کرونا
/متنی از خسرو نقیبی به روایت ۲۰ بازیگر سینما و نمایش ایران/
🎉 سال نو مبارک
/به یاد آنها که امسال از میانمان رفتند
و تقدیم به شما که دوام آوردید.../
⬇️ نسخهی باکیفیت این ویدیو را روی IGTV آرتتاکس در اینستاگرام ببینید.
🆔 t.me/arttalks
Forwarded from ArtTalks
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎭 ستارهها
💢 جسیکا چستین: من هم بازیگرم هم کارآگاه!
(برای افرادی که به بازیگری علاقهمندند)
✅با زیرنویس فارسی اختصاصی
▪️فیلمنامهمو سر صحنه نمیبرم. اگر فیلمنامه همراهم باشه، احساس میکنم اون شخصیت نیستم.
▪️بسته به این که بازیگر روبهروم چهطور دیالوگهاش رو بهم بگه، شخصیتها رو تا جای ممکن واقعی جلوه میدم ولی اگر کسی سرم داد بزنه عاشقتم یا زمزمه کنه، نحوهی پاسخ من هم تغییر میکنه. این، بخش جذابه کارمه. ترجیح میدم ندونم شخصیت دیگه قراره چی کار بکنه. یه نقشه دارم که شخصیتم باید به کجا برسه ولی همهی اینها سر صحنه بستگی به کسی داره که روبهرومه.
@arttalks
www.arttalks.ir
💢 جسیکا چستین: من هم بازیگرم هم کارآگاه!
(برای افرادی که به بازیگری علاقهمندند)
✅با زیرنویس فارسی اختصاصی
▪️فیلمنامهمو سر صحنه نمیبرم. اگر فیلمنامه همراهم باشه، احساس میکنم اون شخصیت نیستم.
▪️بسته به این که بازیگر روبهروم چهطور دیالوگهاش رو بهم بگه، شخصیتها رو تا جای ممکن واقعی جلوه میدم ولی اگر کسی سرم داد بزنه عاشقتم یا زمزمه کنه، نحوهی پاسخ من هم تغییر میکنه. این، بخش جذابه کارمه. ترجیح میدم ندونم شخصیت دیگه قراره چی کار بکنه. یه نقشه دارم که شخصیتم باید به کجا برسه ولی همهی اینها سر صحنه بستگی به کسی داره که روبهرومه.
@arttalks
www.arttalks.ir
#حلقه_منتقدان_آرت_تاکس
💢 دعوت به سالنِ شعبده
چرا روایت #قورباغه نزدیک به دو قرن از جامعه و آدمهای بازیاش دور است؟
✍🏻 محمدعلی افتخاری
در ساخت روایی قصههای پندآموز مثل «بوستان و گلستان سعدی» برای صورت بخشیدن به توالی رویدادها، فرمول بسیار سادهای دیده میشود که بیشتر وابسته به انتقال یک پیام اخلاقی و غافلگیر کننده است. شکل گیری حقیقت در اینگونه روایتها ممکن است تا مرز یک اعجاز غیر قابل باور پیش برود. در واقع گسترش آنچه حقیقت خوانده میشود در اینجا رابطه عمیقی با پند و اندرزهای اخلاقی دارد. حقیقتی که کارگردان سریال «قورباغه» در نظر دارد نیز تا حدودی هم پای همین ساختمان فکری حرکت میکند. اگر دست یابی شخصیتهای سریال «قورباغه» به قدرت، وابسته به همان حقیقتی باشد که عروسک گردان این شخیصتها تصور میکند، پس ساختن این موقعیت نمایشی با در نظر گرفتن حکم دستوریِ ابتدای فیلم، مبتنی به نگرشی است که تماشاگر را در مقام پیام گیرندهای ناآگاه قرار میدهد (تماشاگر هیجان زده، ستم دیده مطیع و فرمان بر، هنجارشکن تحت آزمایشِ کنشگر فرهنگی و هر شهروندی که آماده دریافت پیام از یک ایدئولوژیست فعال است.). در واقع دعوت تماشاگر به سالن شعبده بازیِ «قورباغه» یک پیش شرط دارد: «لطفا حقیقت مدنظر ما را به عنوان واقعیت بپذیرید!». اما از آنجایی که این حقیقت، در پیوند با کم و کاستیهای ذهن و یک زیباشناسی محاکاتی عرضه میشود، روایت «قورباغه» نزدیک به دو قرن از جامعه و آدمهای بازی اش دور است. وقتی «حقیقتی که در ذهن شما شکل میگیرد»، گزارهای سنتی و اخلاق گرا باشد، پس «روزی تبدیل به واقعیت خواهد شد» نیز سرودهای از سر تفنن بر شمرده میشود. ریخت سازمانیِ جوامع کنونی (فارغ از مرزبندیهای جغرافیایی)، آیین نامههای مبهمی را بر پرونده شهروندانِ مطیع ضمیمه کرده اند که خوانشگران انگشت شماری «حقیقت معطوف به ذهن» را همچنان دنبال میکنند. چرا که پذیرفتن این حقیقت، خواستههای شهروندان را به نوعی آرمان خواهیِ معجزه آسا معطوف میسازد. البته گفتنی است که برخی کنشگران، آگاهانه و در پی کسب مدالهای ملی و ترفیع رتبه سازمانی، عامدانه این جایگاه انسانی را برای شهروندان و بخصوص جدا افتادگان اجتماعی دیکته میکنند.
وضعیتی که شخصیتهای «قورباغه» را برای دست یابی به اکسیری جادویی به زمین بازی راه میدهد، فوبیای ذاتی انسان در مواجهه با نیروی «خیر و شر» را یدک میکشد. این وضعیت نمایشی، تماشاگر را برای پذیرفتن یک ساختار اجتماعی پلکانی آماده میکند. تکامل صورت بندی این ساختار سنتی، نیروهای مبارز و یا شخصیت هایی را میطلبد که در الگوهای رایج فیلمنامه نویسی آنتاگونیست خوانده میشوند. آنتاگونیستهای قورباغه (متناسب با نسخه سنتی که پیرنگ از آن تبعیت میکند)، نیروی کافی برای مبارزه با شخصیت هایی مثل نوری، رامین، سروش، لیلا و آباد را ندارند. وقتی که نوری در بخش «تئوری توطئه» برگ برنده زندگی اش را در حضور آنتاگونیست جعلی رو میکند، خواسته کارگردان از چگونگی حضور این آنتاگونیستها به خوبی نمایان میشود: «نوری: شما کارت درسته ولی عقبی. پلیس: چی؟ نوری: [...] من آب دیده ام. آب دیده خلاف نمیکنه. میایسته نگاه میکنه. خلاف مال ندارهاست. من دارم. به اندازه. غنی ام. غنی از همه دنیا. از همه تون هم جلوتر ایستادم. خیلی عقب ترید.» نمونههای متعددی از این لحظات شورانگیز در سریال «قورباغه» دیده میشود که به عنوان نقطه اتصال نوعی زیرمتن انتقادی برجسته مینماید. اما جاذبههای نمایشیِ این فرمول روایی، توانایی انتقال قدرت از نیرویی به نیروی دیگر را ندارد. چرا که ورود مادهای معجزه گر به زندگی نوری و تحول زیست اجتماعی او، در زمینهای عدالت خواهانه و تا حدودی اخلاقی تعریف میشود. این اخلاق گرایی قرار است در نسبت با آنچه درباره آنتاگونیستها گفته شد، نگاه تماشاگر ار از دریچهای انسان دوستانه، متوجه شر ذاتی انسان و قدرت طلبی او کند. صدای رامین در بخش «صندلی ام را پیدا کردم»، تلاش کارگردان برای تاکید به این امر و تشدید مبارزه این دو نیرو (شخصیتهای اصلی و آنتاگونیستهای ضعیف) را به خوبی نشان میدهد: «صدای رامین: «یه تومور همیشه تومره. هیچ وقت از بین نمیره. من تومورِ این خانواده ام. من خود سرطانم. هر چقدر کوچک، اما اومدم انتقام بگیرم. شایدم اومدم جاشون رو بگیرم. آروم آروم. یواش یواش. طوری رشد کنم که کسی متوجه بودنم نشه. عقب نمیکشم. من خود دردم. مثل یه ناله شبونه بالای سرتون ظاهر میشم. [...] رشد میکنم. قد میکشم. من خود قدرتم.»
💢 دعوت به سالنِ شعبده
چرا روایت #قورباغه نزدیک به دو قرن از جامعه و آدمهای بازیاش دور است؟
✍🏻 محمدعلی افتخاری
در ساخت روایی قصههای پندآموز مثل «بوستان و گلستان سعدی» برای صورت بخشیدن به توالی رویدادها، فرمول بسیار سادهای دیده میشود که بیشتر وابسته به انتقال یک پیام اخلاقی و غافلگیر کننده است. شکل گیری حقیقت در اینگونه روایتها ممکن است تا مرز یک اعجاز غیر قابل باور پیش برود. در واقع گسترش آنچه حقیقت خوانده میشود در اینجا رابطه عمیقی با پند و اندرزهای اخلاقی دارد. حقیقتی که کارگردان سریال «قورباغه» در نظر دارد نیز تا حدودی هم پای همین ساختمان فکری حرکت میکند. اگر دست یابی شخصیتهای سریال «قورباغه» به قدرت، وابسته به همان حقیقتی باشد که عروسک گردان این شخیصتها تصور میکند، پس ساختن این موقعیت نمایشی با در نظر گرفتن حکم دستوریِ ابتدای فیلم، مبتنی به نگرشی است که تماشاگر را در مقام پیام گیرندهای ناآگاه قرار میدهد (تماشاگر هیجان زده، ستم دیده مطیع و فرمان بر، هنجارشکن تحت آزمایشِ کنشگر فرهنگی و هر شهروندی که آماده دریافت پیام از یک ایدئولوژیست فعال است.). در واقع دعوت تماشاگر به سالن شعبده بازیِ «قورباغه» یک پیش شرط دارد: «لطفا حقیقت مدنظر ما را به عنوان واقعیت بپذیرید!». اما از آنجایی که این حقیقت، در پیوند با کم و کاستیهای ذهن و یک زیباشناسی محاکاتی عرضه میشود، روایت «قورباغه» نزدیک به دو قرن از جامعه و آدمهای بازی اش دور است. وقتی «حقیقتی که در ذهن شما شکل میگیرد»، گزارهای سنتی و اخلاق گرا باشد، پس «روزی تبدیل به واقعیت خواهد شد» نیز سرودهای از سر تفنن بر شمرده میشود. ریخت سازمانیِ جوامع کنونی (فارغ از مرزبندیهای جغرافیایی)، آیین نامههای مبهمی را بر پرونده شهروندانِ مطیع ضمیمه کرده اند که خوانشگران انگشت شماری «حقیقت معطوف به ذهن» را همچنان دنبال میکنند. چرا که پذیرفتن این حقیقت، خواستههای شهروندان را به نوعی آرمان خواهیِ معجزه آسا معطوف میسازد. البته گفتنی است که برخی کنشگران، آگاهانه و در پی کسب مدالهای ملی و ترفیع رتبه سازمانی، عامدانه این جایگاه انسانی را برای شهروندان و بخصوص جدا افتادگان اجتماعی دیکته میکنند.
وضعیتی که شخصیتهای «قورباغه» را برای دست یابی به اکسیری جادویی به زمین بازی راه میدهد، فوبیای ذاتی انسان در مواجهه با نیروی «خیر و شر» را یدک میکشد. این وضعیت نمایشی، تماشاگر را برای پذیرفتن یک ساختار اجتماعی پلکانی آماده میکند. تکامل صورت بندی این ساختار سنتی، نیروهای مبارز و یا شخصیت هایی را میطلبد که در الگوهای رایج فیلمنامه نویسی آنتاگونیست خوانده میشوند. آنتاگونیستهای قورباغه (متناسب با نسخه سنتی که پیرنگ از آن تبعیت میکند)، نیروی کافی برای مبارزه با شخصیت هایی مثل نوری، رامین، سروش، لیلا و آباد را ندارند. وقتی که نوری در بخش «تئوری توطئه» برگ برنده زندگی اش را در حضور آنتاگونیست جعلی رو میکند، خواسته کارگردان از چگونگی حضور این آنتاگونیستها به خوبی نمایان میشود: «نوری: شما کارت درسته ولی عقبی. پلیس: چی؟ نوری: [...] من آب دیده ام. آب دیده خلاف نمیکنه. میایسته نگاه میکنه. خلاف مال ندارهاست. من دارم. به اندازه. غنی ام. غنی از همه دنیا. از همه تون هم جلوتر ایستادم. خیلی عقب ترید.» نمونههای متعددی از این لحظات شورانگیز در سریال «قورباغه» دیده میشود که به عنوان نقطه اتصال نوعی زیرمتن انتقادی برجسته مینماید. اما جاذبههای نمایشیِ این فرمول روایی، توانایی انتقال قدرت از نیرویی به نیروی دیگر را ندارد. چرا که ورود مادهای معجزه گر به زندگی نوری و تحول زیست اجتماعی او، در زمینهای عدالت خواهانه و تا حدودی اخلاقی تعریف میشود. این اخلاق گرایی قرار است در نسبت با آنچه درباره آنتاگونیستها گفته شد، نگاه تماشاگر ار از دریچهای انسان دوستانه، متوجه شر ذاتی انسان و قدرت طلبی او کند. صدای رامین در بخش «صندلی ام را پیدا کردم»، تلاش کارگردان برای تاکید به این امر و تشدید مبارزه این دو نیرو (شخصیتهای اصلی و آنتاگونیستهای ضعیف) را به خوبی نشان میدهد: «صدای رامین: «یه تومور همیشه تومره. هیچ وقت از بین نمیره. من تومورِ این خانواده ام. من خود سرطانم. هر چقدر کوچک، اما اومدم انتقام بگیرم. شایدم اومدم جاشون رو بگیرم. آروم آروم. یواش یواش. طوری رشد کنم که کسی متوجه بودنم نشه. عقب نمیکشم. من خود دردم. مثل یه ناله شبونه بالای سرتون ظاهر میشم. [...] رشد میکنم. قد میکشم. من خود قدرتم.»
/بخش۲/
بچههای اکباتان که در ادامه نگاه ژورنالیستی کنش گران فرهنگی همواره به عنوان خلاف کارانِ بامزه و جذاب دیده میشوند نیز با پیوستن به کلونی «قورباغه» رنگ روی این اخلاق گرایی را تشدید میکنند. پیوستن هرکدام از شخصیتها به این کلونی جذاب، با پیش پردهای سوزناک همراه است که تماشاگر و آدمکِ ستم دیده «قورباغه» را برای رسیدن به معجزه قورباغه آماده میسازد. بدیهی است که طرح خیالی دستیابی به مادهای خلسه آور مثل قورباغه، توهم قدرت را به خوبی به تماشاگرِ آسیب دیده انتقال میدهد. اما درنظرگرفتن «نیاز به معجزه» برای وضعیت کنونی و بخصوص شرایط زندگی شخصیت هایی مثل نوری، سویه انتقادی مورد نظر سریال «قورباغه» را به پنهان ساختن امری بدیهی در پوسته جذاب تمثیل و استعاره سوق میدهد. وضعیت کنونی آدمهای قورباغه و آنچه که با چشم عقل دیدنی است، حکایتهای اخلاقی کهن و محاکات فرهنگی رایج را به سرعت کنار میزند. شاید این امر، یکی از عارضههای تکثیر قصههای معجزه آسا باشد. به هر حال، نیروی قورباغه هر چقدر که وسوسه برانگیز باشد، بر خلاف تصور کارگردان، قدرت کافی برای پابرجا نگه داشتن آدمهای کشتی در دریایی طوفانی را ندارد.
از طرفی شخصیتهای نمایشی سریال «قورباغه»، بخصوص رامین و نوری، گرایش روشنی به بازنمایی قصه هایی مثل کلیله و دمنه را دارند. شاید زمینه سازی برای حضور شخصیتها در مهندسیِ پیرنگی هیجانی، چنین شباهتی را یاداور میشود. وقتی تماشاگر برای ایستادن در صف نوری و یارانش چشم به راهِ معجزه و محاکاتی فرسوده باشد، پیداست که شخصیتهای نمایشی برای بالا رفتن از پلکان مورد نظر کارگردان، باید گوشت تن یکدیگر را بخورند. اینجاست که همان رویکرد سنتی به جایگاه ستم دیده و ستمگر بروز مییابد. آدمهای این صحنه، در زمانهای زیست میکنند که شر ذاتی موجود در قصههای دیوان و پریان، گفتمان رایج آنهاست. به همین دلیل نیرویی معجره آسا مثل موادی که در دشتهای حاشیه تایلند یافت میشود، تنها راه نجات فرودستان و کسب قدرت در برابر یک ساز و کار اقتصادیِ ظالم خواهد بود. از این رو بدیهی است که این عرفان و اخلاق گراییِ انتزاعی است که ستمگرِ سریال «قورباغه» را ضعیف جلوه میدهد و ستم دیده را در رویای قدرت سرگرم میکند. شاید پای بندی به همین غلط نویسیهای تاریخی است که کنشگری در وضعیت کنونی را با هیجانات آنی و زودگذر در هم آمیخته است.
از سوی دیگر قصهای که رامین در نقش راوی تعریف میکند و نقش «رازآلود» این صدا، بیشتر کاربردری پندآموز دارد. هر چند گفتار او به شیوه آنچه در سریالهای تلویزیونی مرسوم است عرضه نمیشود، اما با توجه به چگونگی ورود شخصیت رامین به ماجرای «قورباغه جادو میکند» و ارتباط فرمایشی صدایش با تماشاگر (منظور گفتارمتنی است که در جایی مشخص، موتیف تکرار شونده «راویِ دانا بودن» و هدایت تماشاگر به معنایی ضمنی را به عهده دارد)، حضور او در روایت، قادر به شکل دادن یک مونولوگ پیوسته نیست. صورت انتزاعی سفر رامین از شهرک اکباتان تا تایلند و تفکیک خواسته یا ناخواستهای که شخصیت رامین را از صدای او جدا میکند، نقش او را به عنوان حکیمی کارآزموده و ریش سفید تثبیت میکند. به هر حال شرح و بسط روایت توسط چنین حکیم دانایی برای تماشاگری که تلاش میشود از واقع گرایی دور بماند، در نسبت با ایده مرکزی که مبتنی به پذیرفتن خاصیت اعجاب آور مادهای به نام قورباغه است، موقعیت دراماتیکی را شکل میدهد که گویی قرار است ساختار نمایشی میراکلهای قرون وسطا را تثبیت کند. اینجاست که توالی رویدادهای کلیدی پیرنگ در جهت ایجاد اشتیاق برای دل بستن به معجزهای دور از دسترس، تماشاگرِ امروز را راضی نمیکند (نامیرایی جادوییِ رامین که از زبان او به نقص جسمانی اش مرتبط میشود، نوری سزای اعمالش را با زهری که لیلا برایش مهیا کرده میبیند، رامین و فرانک با ترفندهای خام دستانه گریبان تماشاگر را گرفته و به تایلند میبرند، رامین از شهرک اکباتان با یک سیسیلیِ هفت خط در موقعیتی هیجانی مبارزه میکند، نوری به شکلی معجزه آسا در تایلند در نگاه رامین ظاهر میشود و او را راهنمایی میکند.).
بنابراین با توجه به قرارداد نمایشیِ سریال «قورباغه»، ترس رامین به عنوان راویِ حکیم و دانا، برآمده از تلاقی ذهن و خواستههای تماتیک یک شخصیت نمایشی است. همان الگویی که هدف کارگردان در نزدیک کردن تماشاگر به واقعیت مورد نظرش را به انحراف میکشد. صدای رامین بر تصویر باران بی امانِ ماهی و قورباغه و در صجنهای چشم نواز از ترسی میگوید که با توجه به تلاش ناکام کارگردان در طول روایت، ظاهرا قرار بوده است که آشوب واقعیت پذیری را به جان فرادستیها بیاندازد: «صدای رامین: ترس. ترس از پوچی. ترس از نا امیدی. واقعیت اینه که من سال هاست مردم. تمام اینا ترسهای حقیقی هستند که تو ذهنم وجود داشتند و امروز تبدیل به واقعیت شدند.»
ادامه در پست بعد
بچههای اکباتان که در ادامه نگاه ژورنالیستی کنش گران فرهنگی همواره به عنوان خلاف کارانِ بامزه و جذاب دیده میشوند نیز با پیوستن به کلونی «قورباغه» رنگ روی این اخلاق گرایی را تشدید میکنند. پیوستن هرکدام از شخصیتها به این کلونی جذاب، با پیش پردهای سوزناک همراه است که تماشاگر و آدمکِ ستم دیده «قورباغه» را برای رسیدن به معجزه قورباغه آماده میسازد. بدیهی است که طرح خیالی دستیابی به مادهای خلسه آور مثل قورباغه، توهم قدرت را به خوبی به تماشاگرِ آسیب دیده انتقال میدهد. اما درنظرگرفتن «نیاز به معجزه» برای وضعیت کنونی و بخصوص شرایط زندگی شخصیت هایی مثل نوری، سویه انتقادی مورد نظر سریال «قورباغه» را به پنهان ساختن امری بدیهی در پوسته جذاب تمثیل و استعاره سوق میدهد. وضعیت کنونی آدمهای قورباغه و آنچه که با چشم عقل دیدنی است، حکایتهای اخلاقی کهن و محاکات فرهنگی رایج را به سرعت کنار میزند. شاید این امر، یکی از عارضههای تکثیر قصههای معجزه آسا باشد. به هر حال، نیروی قورباغه هر چقدر که وسوسه برانگیز باشد، بر خلاف تصور کارگردان، قدرت کافی برای پابرجا نگه داشتن آدمهای کشتی در دریایی طوفانی را ندارد.
از طرفی شخصیتهای نمایشی سریال «قورباغه»، بخصوص رامین و نوری، گرایش روشنی به بازنمایی قصه هایی مثل کلیله و دمنه را دارند. شاید زمینه سازی برای حضور شخصیتها در مهندسیِ پیرنگی هیجانی، چنین شباهتی را یاداور میشود. وقتی تماشاگر برای ایستادن در صف نوری و یارانش چشم به راهِ معجزه و محاکاتی فرسوده باشد، پیداست که شخصیتهای نمایشی برای بالا رفتن از پلکان مورد نظر کارگردان، باید گوشت تن یکدیگر را بخورند. اینجاست که همان رویکرد سنتی به جایگاه ستم دیده و ستمگر بروز مییابد. آدمهای این صحنه، در زمانهای زیست میکنند که شر ذاتی موجود در قصههای دیوان و پریان، گفتمان رایج آنهاست. به همین دلیل نیرویی معجره آسا مثل موادی که در دشتهای حاشیه تایلند یافت میشود، تنها راه نجات فرودستان و کسب قدرت در برابر یک ساز و کار اقتصادیِ ظالم خواهد بود. از این رو بدیهی است که این عرفان و اخلاق گراییِ انتزاعی است که ستمگرِ سریال «قورباغه» را ضعیف جلوه میدهد و ستم دیده را در رویای قدرت سرگرم میکند. شاید پای بندی به همین غلط نویسیهای تاریخی است که کنشگری در وضعیت کنونی را با هیجانات آنی و زودگذر در هم آمیخته است.
از سوی دیگر قصهای که رامین در نقش راوی تعریف میکند و نقش «رازآلود» این صدا، بیشتر کاربردری پندآموز دارد. هر چند گفتار او به شیوه آنچه در سریالهای تلویزیونی مرسوم است عرضه نمیشود، اما با توجه به چگونگی ورود شخصیت رامین به ماجرای «قورباغه جادو میکند» و ارتباط فرمایشی صدایش با تماشاگر (منظور گفتارمتنی است که در جایی مشخص، موتیف تکرار شونده «راویِ دانا بودن» و هدایت تماشاگر به معنایی ضمنی را به عهده دارد)، حضور او در روایت، قادر به شکل دادن یک مونولوگ پیوسته نیست. صورت انتزاعی سفر رامین از شهرک اکباتان تا تایلند و تفکیک خواسته یا ناخواستهای که شخصیت رامین را از صدای او جدا میکند، نقش او را به عنوان حکیمی کارآزموده و ریش سفید تثبیت میکند. به هر حال شرح و بسط روایت توسط چنین حکیم دانایی برای تماشاگری که تلاش میشود از واقع گرایی دور بماند، در نسبت با ایده مرکزی که مبتنی به پذیرفتن خاصیت اعجاب آور مادهای به نام قورباغه است، موقعیت دراماتیکی را شکل میدهد که گویی قرار است ساختار نمایشی میراکلهای قرون وسطا را تثبیت کند. اینجاست که توالی رویدادهای کلیدی پیرنگ در جهت ایجاد اشتیاق برای دل بستن به معجزهای دور از دسترس، تماشاگرِ امروز را راضی نمیکند (نامیرایی جادوییِ رامین که از زبان او به نقص جسمانی اش مرتبط میشود، نوری سزای اعمالش را با زهری که لیلا برایش مهیا کرده میبیند، رامین و فرانک با ترفندهای خام دستانه گریبان تماشاگر را گرفته و به تایلند میبرند، رامین از شهرک اکباتان با یک سیسیلیِ هفت خط در موقعیتی هیجانی مبارزه میکند، نوری به شکلی معجزه آسا در تایلند در نگاه رامین ظاهر میشود و او را راهنمایی میکند.).
بنابراین با توجه به قرارداد نمایشیِ سریال «قورباغه»، ترس رامین به عنوان راویِ حکیم و دانا، برآمده از تلاقی ذهن و خواستههای تماتیک یک شخصیت نمایشی است. همان الگویی که هدف کارگردان در نزدیک کردن تماشاگر به واقعیت مورد نظرش را به انحراف میکشد. صدای رامین بر تصویر باران بی امانِ ماهی و قورباغه و در صجنهای چشم نواز از ترسی میگوید که با توجه به تلاش ناکام کارگردان در طول روایت، ظاهرا قرار بوده است که آشوب واقعیت پذیری را به جان فرادستیها بیاندازد: «صدای رامین: ترس. ترس از پوچی. ترس از نا امیدی. واقعیت اینه که من سال هاست مردم. تمام اینا ترسهای حقیقی هستند که تو ذهنم وجود داشتند و امروز تبدیل به واقعیت شدند.»
ادامه در پست بعد
اما این ترس، بر خلاف تصور کارگردان، تنها خاصیتی تماشایی و جذاب دارد و دور از تصور است که حقیقتی اینچنین (در صورتبندی روایتی پندآموز) توانایی بیرون آمدن از جنگل مُثلی قورباغه را داشته باشد. از این رو تماشای حصار محاکاتیِ قورباغه به جای ایجاد ترس، احساس فرح بخشی برای آنتاگونیستهای پیرنگ «قورباغه» تولید میکند که در کمال رضایت، آدمهای واقعیِ کلونی قورباغه را بر صحنهای رویایی و در لباس «بزهکار» و «خلافکار» به تماشا بنشینند.
ow.ly/plVN102En5J
@arttalks
www.arttalks.ir
ow.ly/plVN102En5J
@arttalks
www.arttalks.ir
#اسکار_۲۰۲۱
💢 کلوئی ژائو خالق #سرزمین_خانه_به_دوشان روی فرش قرمز
او شانس اصلی دریافت جوایز اصلی امشب است.
@arttalks
www.arttalks.ir
💢 کلوئی ژائو خالق #سرزمین_خانه_به_دوشان روی فرش قرمز
او شانس اصلی دریافت جوایز اصلی امشب است.
@arttalks
www.arttalks.ir
#اسکار_۲۰۲۱
💢 ریز احمد ستارهی #صدای_متال روی فرش قرمز
او یکی از بختهای دریافت جایزهی نقش اصلی مرد است.
@arttalks
www.arttalks.ir
💢 ریز احمد ستارهی #صدای_متال روی فرش قرمز
او یکی از بختهای دریافت جایزهی نقش اصلی مرد است.
@arttalks
www.arttalks.ir
#اسکار_۲۰۲۱
💢 آماندا سیفراید ستارهی #منک روی فرش قرمز
او برای نقش مکمل زن نامزد است اما شانس چندانی ندارد.
@arttalks
www.arttalks.ir
💢 آماندا سیفراید ستارهی #منک روی فرش قرمز
او برای نقش مکمل زن نامزد است اما شانس چندانی ندارد.
@arttalks
www.arttalks.ir