تجربه های خوب_همسران موفق
10.2K subscribers
602 photos
162 videos
32 files
448 links
تجربه ونظرات اعضا بدون ذكر نام
بهترين راه برای شناخت و درك همسران از خواسته های همدیگر
گرفتن پیام:
https://tttttt.me/HarfBeManBOT?start=NjY3NzYzMjE

همسران موفق 👇
@Hamsaraane

خانمهای قری*مختص خانم ها* 👇
@ide_Hamsaraane
Download Telegram
سلام.وقتتون به خیر
یه سوال داشتم از دوستان

من دوساله ازدواج کردم و چون هم من و هم همسرم سن پایین ازدواج کردیم الان اصلا و ابدا بچه نمی خوام!
(من ۲۳ و همسرم ۲۷ سالشه)

اما خانواده همسرم خیلی در این مورد اذیت میکنن. از اونجایی که آدمای خیلی جنگ طلبی اند و به سختی با کسی می جوشن من خیلی تلاش کردم احترامم رو نگه دارم و خب هر چی میگفتن با خنده رد میکردم.
اول با ایشالله ماشالله بچه دار شین...
بعد با تیکه کنایه....
بعد هر چی میشه حرف از نازایی و...
الانم پدرشوهرم وقیحانه تو چشمم نگاه میکنه میگه شما خیلی ذهن عقب افتاده ای دارین و....😐

من اصلا آدمی نیستم که بزارم کسی تو زندگیم دخالت کنه.سخت نمیگرفتم ولی هر چی میره بی ادب تر میشن و این خیلی اذیتم میکنه.
چه جور رفتار کنم که تموم کنن این رفتارشونو؟؟!!
#دخالت


یه سوال دیگه هم داشتم :
من مجردیم عاشق بچه بودم اما الان به مادرشدن فکر میکنم ترس همه تنم رو میگیره. واقعا هیچ دلیلی برای بچه دار شدن پیدا نمیکنم. بچه دار بشم و یه عمر حرصش رو بخورم که چی؟! نتیجه؟!
حس میکنم اگه عمرم و وقتم روی کار یا درسم و شوهرم صرف کنم خیلی مفید ترم.
تو روخدا از جملات آخرم نرنجید ولی این سوالا فکراییه که شب و روز تو فکر منه. می دونم حس مادری خیلی عجیب و متفاوته ولی مگه ما خودمون چه گلی به سر مادر و پدرمون زدیم که بچه هامون بخوان بزنن؟! مگه چه قدر زندگی میکنیم که اون رو هم صرف بچه کنیم؟!
گاهی با خودم میگم اگه ۲۷ _۲۸ سالم بشه پخته تر میشم و #حس_مادری تو من به وجود میاد اما اگه دلم هیچ وقت بچه نخواست چی؟؟!!...
ممنون🌺

@ArHamsaraane
سلام در مورد اون دوستمون که از بارداری و بچه دار شدن میترسن و حس غریبی دارن ، منم هم سن شما و شرایطمون یکیه
دقیقا منم در حال حاضر همین حس رو دارم قبل ازدواج عاشق بچه بودم جایی بچه میدیدم ضعف میکردم😍اما الان که یکسال از ازدواجمون میگذره هربار که عادت ماهیانم عقب میوفته از ترس به گریه میوفتم🤦🏻‍♀😐واقعا میترسم از قبول مسئولیت بچه ، و اینکه واقعا بچه شاید پنج شیش سال اولش با نمک و گوگولی باشه بعدش مشکلاتشم با خودش بزرگ تر میشن و هزارتا دردسر دیگه با خودش میاره
اما از یه طرفم باید یه سری مسائل رو در نظر بگیری ، مثل اینکه ممکنه شما خدایی نکرده لازم باشه مدت ها اقدام به بارداری کنی و حتی خدایی نکرده احتیاج به درمان و ... باشه ک خب قاعدتا هرچه زودتر متوجه بشید و سنتون کمتر باشه برای نتیجه گیری بهتره ، مورد بعدی این که الان هر دو جوون و با حوصله تر هستید انرژی بیشتری دارید برای خودتون و نینی خیلی خوبه این شادابی و جوونی پدر مادرش
در کل اگر در حال حاضر یه حقوق و درامد نسبتا ثابت و شغل دارید و از لحاظ خلق وخو با همسرتون سازگار هستید و دعوا و درگیری های جدی ندارید بچه دار شدن به پایدار تر شدن عشق و زندگیتون خیلی کمک میکنه ولی خب با تموم این حرفا از نظر من ک شرایط شمارو دارم تقریبا ، بهتره اول با خودتون کنار بیاید چون اینکه شما حال روحی خوبی داشته باشید و امادگی ذهنی لازم رو برای ورود نینی داشته باشید از همهههه این چیزایی که گفتم مهم تره
در اخر اینکه به خاطر حرف دیگران بچه دار نشو دوست عزیز ، همینایی که الان با تیکه و کنایه میگن بچه دار شید و ... موقع مریضی و تب و دل درد بچه همههههه دردسر و گرفتاریش مال خودت و شوهرته (تازه اگه همسرت اهل کمک باشه 🤦🏻‍♀در غیر اینصورت همه بار مسئولیت با خودته )
#حس_مادری

@ArHamsaraane
#حس_مادری
سلام. خانم هستم ۳۲ ساله.
از وقتی که یادم میاد از بچه متنفر بودم خصوصاً نوزاد و بوی نوزاد که اکثراً عاشقش هستن. نه اینکه خدای نکرده بچه‌ها رو اذیت کنم؛ بلکه ازشون خوشم نمیاد و اطرافشون نمیرم و مطمئن بودم هیچ‌وقت بچه نمیخوام.
زمان خواستگاری هم به طرف و خانواده‌ش اعلام کردم که بچه دوس ندارم و نمیارم. مدتی بعد ازدواج با همسر سابقم، جاریم زایید و مادرشوهرم گفت میدونم بچه دوس نداری اما فقط یک بار بغلش کن که ناراحت نشه. جونم براتون بگه که اصولاً بچه روی آدم بزرگ بالا میاره ولی این بار برعکس شد و همین که بوی بچه خورد بهم، روی خودم و بچه بیچاره بالا آوردم🤣
قبل ازدواج دومم چون همسرم تک‌فرزنده، به خانواده همسرم گفتم و اونا (که ایرانی هم نیستن) گفتن این موضوع به خودتون مربوطه و هیچکس حق دخالت نداره. کلا هم فقط دو بار پدر و مادر همسرمو دیدم و بقیه‌شونو ندیدم.
اماااا امان از فک و فامیل خودم. پدر و مادرم که چیزی نمیگن و به خواسته‌مون احترام گذاشتن اما فامیل حتی فامیل دور از نصیحت، فضولی، تهمت (میگفتن حتما قبل ازدواج با کسی رابطه داشته و سقط کرده، حالا نمیتونه بچه‌دار بشه)، معرفی روانشناس، تهدید به اینکه شوهرت میره با یکی دیگه😅، تجویز داروی گیاهی جهت رفع نازایی😂 و... چیزی کم نگذاشتن.
من اول با احترام میگفتم بچه دوس نداریم میگفتن بیاری عاشقش میشی (خب معلومه گربه هم عاشق بچه‌هاشه این چه حرفیه. آدم وقتی میاره مجبوره دوس داشته باشه نمیشه که بچه رو برگردوند سر جاش😆)، بعد سعی میکردم بهشون بفهمونم که خانواده با زن و شوهر هم تعریف میشه و لزوماً نیاز به وجود بچه نیست، بعد با لبخند سعی میکردم جواب ندم؛ اما دیدم نه هیچ فایده‌ای نداره الان هر کی حرف بزنه سریع میگم به شما مربوط نیست یا مگه من تو زندگی شما دخالت میکنم که شما دخالت میکنین؟ یا اگر موقعیتش باشه یک سوال خیلی خیلی خصوصی از طرف میپرسم (مثلا هفته‌ای چند بار سکس دارین؟ یا سایز فلان شوهرت چنده؟!!) بعد که طرف به شدت شوکه میشه میگم آفرین بچه‌دار شدن یا نشدن ما هم به همین اندازه خصوصیه و به هیچچچچکس مربوط نیست.
الان هم همچنان علاقه‌ ندارم بچه‌دار بشم، با دیدن بچه‌های مردم، عکس بچه‌های کوچولو و شیرین‌کاری‌هاشون باز هم بچه نمیخوام. با اینکه شرایطش فراهمه که کشور دیگه‌ای زایمان کنم و بچه‌م تابعیت غیرایرانی داشته باشه باز هم نمیخوام و لحظه‌ای به بچه‌دار شدن فکر نمیکنم؛ ضمناً حیوان خانگی هم ندارم.
شاید بد نباشه بدونید که از ۲۰ سالگی بخش کوچکی از هزینه‌های یک بچه در بهزیستی رو تقبل کردم و الان با همسرم چند تا بچه داریم که البته هیچوقت از نزدیک ندیدیمشون. اما مدتیه یک کارت با عکس و مشخصات هر بچه بهمون دادن.
به نظرم شما هم اگر شرایطش (اعم از روحی و جسمی و مالی) رو در خودت یا همسرت نمیبینی، اصلا اقدام نکن و بذار وقتی که خودت هم دلت بخواد و از ته دل برای بچه داشتن ضعف کنی.

@ArHamsaraane
سلام راجع به عزیزی که هشتک #حس_مادری زدند مینویسم
عزیزم میفهمم رفتار خانواده همسرت واقعا زننده ست ولی بنظرم از همسرت بخواه که باهاشون صحبت کنه و بگه که آمادگیشو ندارید و صلاح نمیبینید الان بچه دار بشید نذاره که تو زندگیتون دخالت کنند خودتم مستقیما با رعایت کامل احترام میتونی بهشون بگی و لازمم نیست توضیحات اضافه بدی همین ک بگی ما تمایلی به این کار نداریم کافیه ولی بازم میگم اگه همسرت بگه بهتره چون بهرحال بچه ی خودشونه و ممکنه نسبت به شما گارد بگیرن...
راجع به حست...من هنوز سر خونه زندگیم نرفتم اما حقیقتش منم همین حسو دارم... پدر و مادر شدن واقعا مسئولیت سنگینیه مخصوصا تو این شرایط که شاید حتی ظلم باشه در حق اون بچه به دنیا آوردنش...
شما میتونی انتخاب کنی هیچوقت بچه دار نشی حتی! این به کسی مربوط نیست نباید خودتو درگیر کلیشه ها کنی...لزوما هر ازدواجی نباید به بچه دار شدن ختم شه که...بچه دار شدن اجبار نیست و مطمئن باش اگر بخاطر اجبار کسی یا کلیشه ها اینکارو کنی درحالیکه امادگیشو نداری هم خودت اذیت میشی هم بچه...من خودم به شخصه ترجیح میدم هیچ وقت تا از هر نظر تو شرایط ایده آل نباشم این کارو نکنم تو وضع الان زندگی های خودمونم به زور داریم جمع میکنیم چه برسه به یه طفل معصوم...
@ArHamsaraane
در مورد #حس_مادری پیام میدم
دوست خوبم الان جوان هستید با بلندپروازی ها زیاد(من سنم کمتر از شماس البته۲۱سالمه)کاملا درک میکنم شمارو
ولی خب تاحالا به این فکر کردید که شما تا آخر زندگی کار کردید و پول درآوردید و... آخرش چی؟
آدم های زیادی رو میشناسم که وقتی به ۵۰ سال رسیدند حس پوچی دارن و با خودشون میگن سرمایه زندگی شون رو در نهایت قرار نیس تا بعد مرگ ببرن به این فک کن وقتی ۵۰ سالت شد بازم همین جور فکر میکنی؟
فرزند به آدم حس نشاط و امید به زندگی میده
میگید ما چه گلی به سر پدر و مادرمون زدیم؟
از پدر و مادرت بپرس دور از جون یه روز نباشی چیکار میکنن؟
مگه ندیدین کسی که داغ یا غصه فرزند داره کمرش می شکنه
هیچ چیز برای آدم مهمتر از خانواده اش نیس به خصوص فرزند که پاره تن آدمه
چند وقت پیش با مادرم رفته بودم خرید یه سری وسایل برای جهیزیه ام بخریم وقتی از مغازه اومدیم بیرون به مامانم گفتم:مامان هنوزم میگی دختر داشتن خوبه؟
مامانم گف همه اینا شیرینی هست این پولا همش میره این شماها هستید که برام میمونید
من خودمم بچه ندارم و فعلا قصد بچه دار شدنم ندارم و همیشه دعا میکنم همه جوون ها هر وقت که توانایی دارن و صلاحه بچه دار بشن
دوستای خوبم برای منم دعا کنید🙏

@ArHamsaraane
سلام خدمت سحربانو و اعضا.
برای #حس_مادری مینویسم.

من ۲۰ سالگی با همسرم‌ که عشق زندگیمه ازدواج کردم و ایشون ۲۲ سالشون بود.

منم واقعا از نوجوونی هیچ حسی به بچه های کوچولو نداشتم و اصلا با دیدنشون ذوق نمیکردم و همیشه حس میکردم دوست ندارم بچه دار شم.وقتی با همسرم دوست بودیم هم راجب بچه که حرف میزدیم‌ جفتمون هم‌ نظر بودیم و هردومون دوست نداشتیم‌ بچه داشته باشیم.

الان من وارد ۳۱ سالگی شدم و بعد از اینهمه سال یعنی ۱۱ سال هنوزم‌ تمایلی به بچه دار شدن‌ ندارم و بچه منو به ذوق نمیاره،همسرم هم همینطور.اصلا تغییری نکرده تمایلاتش.

واقعا برای شخص خودم حس میکنم بچه برام شوق و میلی نداره که بخوام بخاطرش از دونفره هام با همسرم و وضعیت کنونی م بگذرم.اصلا هم نمیخوام بخاطر بالا رفتن سنم خودمونو وادار به بچه دار شدن کنیم و دلیلمون سنمون باشه.از طرفی هم نمیخوام دلیل بچه دار شدنمون این باشه که (خب اخرش که چی) و ترس از تنها موندن در میان سالی باشه.چه بسا زوج هایی رو دیدم که به هر دلیلی یا بچه دار نشدن یا بچه شون رفته خارج و الان اون خانوم و اقا تو سن ۵۵-۶۰ سالگی دارن لذتِ زندگی رو میبرن و خانومه احساس جوونی و شادابی میکنه و حس فقدان نداره و افتاب میگیره برنزه میکنه و به سفر های دونفره شون میرسن و کمبودی حس نمیکنن و اتفاقا همه چیز براشون خودشون دوتا هستن و محبت و عاطفه شون متمرکز بهم هست و قطعا پیری خوبی خواهند داشت کنار هم و با گفتگو و گپ زدن و همدلی هم.

شاید هم یک روز اشتیاق و نیازش رو در خودمون ببینیم و انقدر این میل شدید باشه که به حس الانمون قالب شه و سختی بارداری و زایمان و بهم ریختن اندام و مسئولیتِ بعدش رو به جون بخریم و اقدام کنیم براش.

به هرحال اول مهم اینه که هم خودم هم همسرم احساس و نظر یکسان داریم پیرامون این مسئله،هم اینکه استرس به خودمون وارد نمیکنیم که داره دیر میشه و غیره که به زور وادار شیم.

اینم خوب میدونم که الان خیلی از اطرافیانِ نزدیکم شاید به این فکر میکنن که من نازا هستم یا همسرم مشکل داره یا هزارتا حرف و فکر دیگه چون ۱۱ ساله ما زیر یک سقف هستیم اما ما با اخر هفته کافه رفتنامون و باهم تفریح کردنامون فعلا خوشیم.

راجع به خانواده ها هم بگم که ما کلا تو هیچ چیزی از همون اول اجازه ی دخالت به کسی ندادیم و جوری برخورد کردیم که کسی حرفشم وسط نیاره اما میدونم مادر همسرم و پدر خودم شدیدا عاشق نوه هستن خصوصا که هیچ نوه ای ندارن.اما خب اول خودمون مهم هستیم و احساسمون و اینکه بتونیم یه روزی با عشق به بچمون نگاه کنیم و پدر و مادر مناسبی براش باشیم من الان قطعا مادر خوبی برای بچه م نمیشم.

شاد و پایدار باشید و خداوند فرزندانتون رو حفظ کنه.
@ArHamsaraane
سلام خدمت سحربانو و اعضا.
برای #حس_مادری مینویسم.

من ۲۰ سالگی با همسرم‌ که عشق زندگیمه ازدواج کردم و ایشون ۲۲ سالشون بود.

منم واقعا از نوجوونی هیچ حسی به بچه های کوچولو نداشتم و اصلا با دیدنشون ذوق نمیکردم و همیشه حس میکردم دوست ندارم بچه دار شم.وقتی با همسرم دوست بودیم هم راجب بچه که حرف میزدیم‌ جفتمون هم‌ نظر بودیم و هردومون دوست نداشتیم‌ بچه داشته باشیم.

الان من وارد ۳۱ سالگی شدم و بعد از اینهمه سال یعنی ۱۱ سال هنوزم‌ تمایلی به بچه دار شدن‌ ندارم و بچه منو به ذوق نمیاره،همسرم هم همینطور.اصلا تغییری نکرده تمایلاتش.

واقعا برای شخص خودم حس میکنم بچه برام شوق و میلی نداره که بخوام بخاطرش از دونفره هام با همسرم و وضعیت کنونی م بگذرم.اصلا هم نمیخوام بخاطر بالا رفتن سنم خودمونو وادار به بچه دار شدن کنیم و دلیلمون سنمون باشه.از طرفی هم نمیخوام دلیل بچه دار شدنمون این باشه که (خب اخرش که چی) و ترس از تنها موندن در میان سالی باشه.چه بسا زوج هایی رو دیدم که به هر دلیلی یا بچه دار نشدن یا بچه شون رفته خارج و الان اون خانوم و اقا تو سن ۵۵-۶۰ سالگی دارن لذتِ زندگی رو میبرن و خانومه احساس جوونی و شادابی میکنه و حس فقدان نداره و افتاب میگیره برنزه میکنه و به سفر های دونفره شون میرسن و کمبودی حس نمیکنن و اتفاقا همه چیز براشون خودشون دوتا هستن و محبت و عاطفه شون متمرکز بهم هست و قطعا پیری خوبی خواهند داشت کنار هم و با گفتگو و گپ زدن و همدلی هم.

شاید هم یک روز اشتیاق و نیازش رو در خودمون ببینیم و انقدر این میل شدید باشه که به حس الانمون قالب شه و سختی بارداری و زایمان و بهم ریختن اندام و مسئولیتِ بعدش رو به جون بخریم و اقدام کنیم براش.

به هرحال اول مهم اینه که هم خودم هم همسرم احساس و نظر یکسان داریم پیرامون این مسئله،هم اینکه استرس به خودمون وارد نمیکنیم که داره دیر میشه و غیره که به زور وادار شیم.

اینم خوب میدونم که الان خیلی از اطرافیانِ نزدیکم شاید به این فکر میکنن که من نازا هستم یا همسرم مشکل داره یا هزارتا حرف و فکر دیگه چون ۱۱ ساله ما زیر یک سقف هستیم اما ما با اخر هفته کافه رفتنامون و باهم تفریح کردنامون فعلا خوشیم.

راجع به خانواده ها هم بگم که ما کلا تو هیچ چیزی از همون اول اجازه ی دخالت به کسی ندادیم و جوری برخورد کردیم که کسی حرفشم وسط نیاره اما میدونم مادر همسرم و پدر خودم شدیدا عاشق نوه هستن خصوصا که هیچ نوه ای ندارن.اما خب اول خودمون مهم هستیم و احساسمون و اینکه بتونیم یه روزی با عشق به بچمون نگاه کنیم و پدر و مادر مناسبی براش باشیم من الان قطعا مادر خوبی برای بچه م نمیشم.

شاد و پایدار باشید و خداوند فرزندانتون رو حفظ کنه.

@ArHamsaraane
سلام هيچي نميخوام بگم هيچ نظري هم درمورد هيچ بحثي ندارم أصلا روي حرفم هم با كسي نيست
فقط فقط فقط ميخام حرفي رو كه تودلمه بزنم
چه خوب بعضيا بچه دوست ندارن و أز نبودش خوشحالن


كاش منم همين حس رو داشتم كاش تو أين سن بخاطر حسرت داشتن يه بچه يا شنيدن مامان اينهمه زجر نميكشيدم😔من چ كنم كه عاشق بچه ام
خدايا صدامو بشنو من بچه ميخوام یه کوچولوی سالم مگه خیلی چیز زیادیه؟.. ارزوي بغل كردنش رو روي دلم نذار💔
التماس دعا😔💔

من همونم نيلوفرابي
نیلوفرتنها😞
#حس_مادری
@ArHamsaraane
سلام وقت بخیر
خانمی در مورد عدم تمایلشون به بچه دار شدن گفته بودن...
من و همسرم ۹ سال هست که ازدواج کردیم و قبل از اون ۵ سال دوره عقد و نامزدی داشتیم از اول زندگی مشترکمون اطرافیان اصرار به بچه دار شدن ما داشتند چون از هر دو طرف نوه اول محسوب میشد اما ما تمایلی نداشتیم. من و همسرم بعد از سرکار هر دو ادامه تحصیل دادیم و مطالعه میکردیم و با هم تو خونه بیشتر سرمون رو گرم میکردیم فیلم میدیدم و روی کار تحقیقیمون متمرکز بودیم من در حال دکترا گرفتن هستم و همه اعتراض میکردن به مدل زندگی ما، چون خیلی اهل رفت و آمد هم نیستیم. تا اینکه به خودم اومدم که من همیشه بچه دوست داشتم چرا خودمون بچه دار نمیشیم و الان ۳۴ سالم شده، بعد رفتن به دکتر گفت اصلا شما باید آی وی اف کنی. خیلی ناراحت بودم و گریه میکردم در حالی که تا چند ماه قبلش خودمون نمیخواستیم
تا اینکه خدا خواست و یه دختر کوچولوی ناز به ما داد که الان ۶ ماهشه
الان متوجه میشم که اشتباه کردم که اینقدر دیر بچه دار شدم چون تمام کارهایی که انجام دادم و فکر میکردم مهمتر از بچه دار شدن بود واقعا کنار شیرینی بچه داشتن میشد انجام داد و اون توان بدنی که من ۹ سال پیش داشتم رو الان حس نمیکنم. موقعی دعا میکردم و به خدا میگفتم به منم لیاقت بده که بتونم واسطه ای بشم که یه انسان بوجود بیاد یکی از بنده هات رو من بتونم بزرگ کنم
الانم وقتی با دخترم بازی میکنم دعا میکنم خدا به هر کی که دلش میخواد نسل سالم و صالح عطا کنه
البته بگم به دومی هم فکر میکنم ان شاءالله دخترم یکم بزرگتر بشه اما ناراحتم از فاصله سنی که بین من و بچه هام ایجاد شد
#بارداری
#حس_مادری
@ArHamsaraane
#حس_مادری
خانمای عزیز بزرگ کردن بچه خیلی سخته.خیلی مسئولیت بزرگیه.اگه کسی واقعا امادگی و شرایطو نداره بیخیال بشین.اصلا به حرفای اطرافیان توجه نکن چون فقط اونا خوشی و لذت بچه رو میبینن نه سختی و مسئولیتشو.
بنده دوقلو دارم و به شدت سخته.اول ازدواج شرطم با همسرم داشتن یه بچه بود ولی خدا بهم دوقلو داد.خداروشکر ولی به شدت سخته.اعصابم بهم ریخته است وقت هیچکاریو ندارم.کارم فقط پختن و تر و خشک کردنه.به شدت افسرده و بی انگیزه هستم و طوری که تحمل صدا و بی نظمی و بهم ریختگی ندارم و همش داد و بیداد میکنم چرا؟چون توانم رفته و کمک هم ندارم.بعضی اوقات میگم کاش دیرتر بجه دار میشدم یا اصلا بیخیال میشدم.لذتشو داره ولی سختیش بیشتره.پس اگر واقعا احساسی ندارین بیخیال بچه بشین که مثل من قرص اعصاب استفاده نکنین
@ArHamsaraane
ادمین : باید همسر هم کمک کنه در تروخشک کردن بچه ها
با همه وجود پرستاری میکنیم. اگر هم صلاح خدا در این بود که بچه ای به ما نده بازم تسلیمیم.

الان جامعه جوریه که وقتی یه نفر میگ میخوایم بچه دار بشیم همه میگن وای نه و بچه مسئولیت داره و ...
کسی نمیگه مسئولیت داره پس باید اماده بشید و برای بچه داری برنامه ریزی کنید، کسی بهتون نمیگ خودتونو رشد بدید و سعی کنید همپای کودکتون بزرگ بشید، کسی دیگه نمیگه بچه سخت هست ولی موهبت خداست، باید براش تلاش کنید.

موفق باشید دوستان❤️

#بارداری
#حس_مادری
#فرزندآوری
@ArHamsaraane
سلام به همگی🌹
ان شاالله که این روزها تو خونه می مونید تا این بلا زودتر رفع بشه
در رابطه با بچه دار شدن
دوست عزیزم که قصد بچه دار شدن دارید
من به تازگی مادر شدم
و البته از لحاظ سنی من و همسرم چند سالی از شما و همسرتون بزرگتر هستیم
من چند ماه بعد عروسیمون باردار شدم
سفر بودیم و می خواستم قرص اورژانسی بخورم که همسرم اطمینان دادن اتفاقی نمیفته و خواستن قرص نخورم چون عادت ماهیانه به شدت به هم می‌ریزه
من هم نخوردم و از قضا باردار شدم همسرم که اصلا باور نمی کرد و خودمم در بهت کامل
خدارو بی نهایت شکر می کنم به خاطر هدیه ای که نصیبمون کرده
اما چند تا نکته و تجربه بگم خدمتتون
۱) سعی کنید یکی دو سال از عروسیتون بگذره و بچه دار بشید
چون حسرت خیلی از کارهای دوتایی رو خواهید داشت و اولویت شما باید فرزندتون بشه نه لذت های دو نفره
۲) بچه دار شدن تو دوران تحصیل بسیار سخته مخصوصا که رشته من سر کلاس رفتن نداشت و عملی بود و به خاطر شرایطی که پیش اومد بارداری سختی رو هم تجربه کردم
۳) اوایل فهمیدن بارداریم تا یک هفته کامل گریه کردم
برنامه هام به هم ریخته بود
در ضمن اینکه خودم و همسرم عاشق بچه بودیم و هر دو بسیار صبور
ولی شرایط سختی بود
سعی کنید شرایطتتون از لحاظ روحی و رفاهی برای اومدن کوچولو جور باشه و همین طور بعد از تولد هم کسی کمکتون باشه چون تنهایی کلافه می‌شید و رفتارتون با بچه هم تغییر می‌کنه
۴) بچه خیلی خیلی شیرینه و نشاط خاصی به خانواده و اطرافیان می بخشه ولی این قسمت شیرین ماجراست
بچه من کولیک شدید داشت
و بعضی اوقات واقعا تحملم تموم میشد
تا خود صبح گریه و جیغ و بغل
خیلی سخته عزیز من...
۵) من فعلا مجبور به مرخصی شدم
به لطف خدا امید دارم که کمکم می‌کنه ولی سعی کنید برای درستون و بچه داری جوری برنامه بریزید که بچه کمترین اسیب رو ببینه
ان شاالله که لذت مادرشدن رو در بهترین وقت بچشید😍 و برای همه دعا کنید
اگه تصمیم به فرزند دار شدن گرفتید مجموعه کتاب های من دیگر ما آقای عباسی ولدی عالیه ( می‌تونید از طاقچه یا فیدیبو هم دانلود کنید با قیمت کمتر)
برای رفع بلا لطفا همگی صلوات بفرستید🌹
با آرزوی سلامتی برای همه به خصوص کادر درمان و همسر عزیز تر از جانم
#حس_مادری
#بارداری
#فرزند_آوری
#بچه
@ArHamsaraane
سلام دوستان عزیز
من سوال #حس_مادری رو پرسیدم.
اول از سحربانوی عزیز و همه شما دوستان خوبم بی نهایت سپاسگزارم که نظراتتون رو گفتید.
حس میکنم ذهنم خیلی بازتر شده و آرامشم هم بیشتر شده و خلاصه الان میدونم چی کارم!

فقط بزارید برای پایان، تجربه مادرم رو بگم می دونم که به کار خیلیا میاد.

مادرم ۴ روز بعد از اینکه کنکور داد من رو به دنیا آورد(بماند که سرجلسه کنکور چون باردار بود غش کرد و کلی تایمش رفت)روانشناسی دانشگاه علامه شبانه قبول شد.ولی چون ثبات مالی نداشتند و باید شهریه میداد انصراف داد و تربیت معلم یه شهر دیگه خوند. مجبور شد ۲ سال دور ازپدرم تو خوابگاه بچش رو بزرگ کنه. هرموقع از سختیاش از شبای امتحان، از مریض شدن من،از دوری از پدرم اول ازدواج،از سنگینی ساک بچه که مسافت طولانی باید می برد تعریف میکنه اشکش درمیاد. (و همیشه هم خوندن رشته مورد علاقش یعنی روانشناسی به دلش موند)

مادرم یک معلم فوق العاده شد . با وجدان کاری که تو ایران کم پیدا میشه بچه ها عاشقشن و حسابی ازش یاد میگیرن حتی چه قدر مسائل خانوادگی اونها رو تونست حل کنه.
اون یک مادر معرکست . چون رشتش امور تربیتی بود انقدر اطلاعات داشت که ما رو با اعتماد به نفس و مستقل بزرگ کنه.
خونش از عمه های خانه دارم همیشه تمیز تر بود.
بعد از برادرم درسش رو هم ادامه داد. روابطش با پدرم هم خیلی خوبه. اما.....

تصور کنید چند تا کار بزرگ با هم (شروع زندگی مشترک،بچه،شروع کار) اونم بدون هیچ پشتوانه مالی چه قدر سخته!
مادرم همه کارها رو درست انجام داد اما از خودش گذشت ....
من یادمه همیشه انقدر استرس داشت که یا معدش به هم می ریخت یا ناراحتی قلبی پیدا میکرد. قرص های قلبشو که می خورد یه روز و نیم گیج بود.
چون همیشه انقدر سرش شلوغ بود که نه به تغذیش اهمیت میداد نه پیِ درداشو میگرفت
الان آرتروز گردن،آرتوز زانو،دیسک کمر داره با هر نشستن و پا شدن از همه مفاصلش درد داره!😭
مادرم همه کارها رو درست انجام داد اما ازشون لذت نبرد. همیشه یه کاری رو انجام می داد که بره مرحله بعد! و همیشه عذاب وجدان داشت که نکنه من برای بچه هام یا شوهرم یا دانش آموزام کم گذاشتم
اون حتی وقت نکرد پایه مالی زندگیشون رو محکم کنه شما نمیدونید ما چند بار اثاث کشی کردیم و چند بار صاحبخونه ها ناراحتش کردن...

البته الان خدا رو شکر خوبن من یه مطلب روانشناسی رو تو پیج ارگانیک مایندد خوندم که بخش های مختلف زندگی رو مثل ۴ شعله در نظر گرفته بود و میگفت زمان و امکانات زندگی محدوده اگر می خواین موفق باشید باید هر سری یکی از این شعله ها رو زیاد کنید و بقیه رو کمتر کنید یعنی اولویت بندی کنید یه زمانی مثلا تحصیل اهمیت بیشتری داره پس باید شعله کار و روابط خانوادگی رو یه ذره کمتر کنید یه زمانی (مثلا موقع بچه دارشدن) باید شعله کار و تحصیل و دوستانتون رو کمتر کنید و وقت بیشتری رو بچه بزارید.
اینها رو برای مادرم توضیح دادم. مادرم الان تغییر کرده سعی میکنه از زندگیش لذت ببره سفر که میریم نفس عمیق میکشه و لحظه هاش رو حس میکنه یا حتی یه چایی که می خوره میگه وای چه قدر چسبید درصورتیکه قبلا همون چایی رو سرپا میخورد که بدوعه! ولی هممون این شانس رو نداریم دوستان! زندگی خیلی کوتاه تر از این حرفاست.
شاید بعد از بازنشست شدن،بعد از بزرگ شدن بچه، بعد از .... زنده نباشیم که لذت ببریم.
من الان دانشجوی ارشد یکی از بهترین دانشگاه های تهرانم متاهل هم هستم ولی یادم نمیره که درکنارش با دوستام برم کافه و کلی بگیم و بخندیم.یا تو خونه حتی سر کارهای خونه ،ظرف شستن و غذا درست کردن یه عالمه با شوهرم سر به سر هم میزاریم و می خندیم. من لحظه هامو حس میکنم.حتی درسی رو که میخونم ازش لذت میبرم.
و میدونم خدا زمانی بهم بچه میده که ساعتها با آرامش دستاشو بگیرم و ببوسم و بوش کنم و لذت ببرم.
من کسایی رو میشناسم که توزندگیشون هزار تا مشکل سخت حل نشده دارن و اول زندگی فوری بچه دار شدن کسایی رو هم میشناسم که همه چیزشون خوبه ولی انتظار دارن زندگیشون کامل ! باشه تا مثلا ازدواج کنن یا بچه دار بشن (البته کسایی که واقعا دوست ندارن ازدواج کنن یا بچه داشته باشن رو نمیگم)

از اینور و اونور بوم نیوفتیم عزیزان😊
#تعادل
زندگی هرکس منحصر به فرده ! از دیگران مشورت بگیرید ولی کاری رو بکنید که برای زندگی خودتون درسته❤️

@ArHamsaraane