تجربه های خوب_همسران موفق
10.2K subscribers
602 photos
162 videos
32 files
448 links
تجربه ونظرات اعضا بدون ذكر نام
بهترين راه برای شناخت و درك همسران از خواسته های همدیگر
گرفتن پیام:
https://tttttt.me/HarfBeManBOT?start=NjY3NzYzMjE

همسران موفق 👇
@Hamsaraane

خانمهای قری*مختص خانم ها* 👇
@ide_Hamsaraane
Download Telegram
#ارتباط-با-خانواده-همسر

بنظر من بهترین کار اینه خود واقعیت باشی و تو جمع خونواده همسر هم همونطوری که همیشه هستی رفتار کنی.من به شخصه مخالف قربون صدقه های الکی و چاپلوسانه ام‌ . یا اینکه در ظاهر با خونواده همسرت خیلییی گرم و صمیمی بگیری و پشت سرشون بدشونو بگی. بنظرم خود واقعی هرکس بعلاوه چاشنی احترام،از هرچیزی با ارزش تره.
بعضیا میگن باید مادرشوهرتو مثله مادر خودت دوست داشته باشی!خب این بی منطق ترین درخواستیه که میشه از یک نفر داشت. بنظرم همون مادرشوهر هم این انتظارو از عروسش نداره فقط انتظار داره احترامشو همیشه رعایت کنه.با همین فرمول ساده خیلی خوب تو دل خونواده همسر جا باز میکنی🌻

@ArHamsaraane
#ارتباط_با_خانواده_همسر
سلام
خدا قوت
اول خواستم یه تشکر بکنم برای بحث جدیدی که شروع کردید واقعا الان دغدغه است برای ماهایی که عقد کرده‌ایم
من یک ساله که عقدم و ان شاءالله اواسط آبان عروسیمونه
تا الان هیچ مشکلی با خانواده همسرم نداشتم همیشه رفت و آمدها و ارتباط ها به اندازه و متعادل بوده و احترام بینمون حفظ شده و واقعا من رو مثل دختر خودشون میدونن
ولی چیزی که هست اینه که حدود ۱ سال و نیم یا دوسال دیگه خونه‌شون ساخته میشه و ما باید با خانواده همسرم تو یه ساختمون زندگی کنیم و خیلی برام دغدغه شده که این روابط وقتی قراره نزدیک باشیم باید به چه صورت باشه؟
اصلا تغییری باید بکنه یا نه؟ یا چه چیزهایی باید رعایت بشه که بعدا مشکلی پیش نیاد
ممنون میشم راهنماییم کنید

@ArHamsaraane
#ارتباط_با_خانواده_همسر
سلام سحر جان
منم میخوام تجربمو بگم
من همون خانومیم که یه بار پیام فرستادم که تعادلو نگه دارید و گفتم با جاریم دو هفته یه بار میرم خونه مادرشوهرم و چقد باهام سرد شده بودن.

امیدوارم تجربم ب درد همه بخوره و دعامون کنن.

خب خب
من خیلیییی چالش داشتم توی این یک سال و نیم عقدم.

انقد دوست داشتم با خانواده شوهرم یه رابطه خوب و منطقی داشته باشم و تا همین یک ماه پیش هم درگیرش بودم تا الحمدلله راهشو فهمیدم.

خانومای عزیز
فقططط سعی کنید خودتون باشید. سیاست بازی و محل گذاشتن و نذاشتنایی که توی وجودتون نیست فقط باعث میشه شخصیت واقعیتونو فراموش کنید.
الان من یاد گرفتم دیگه خودم باشم.
وقتی ناراحت میشم واقعا ناراحتم
ولی
سعی میکنم احتراما حفظ شه.
من شدیدااا ادم برونگراییم و الانم که میرم اونجا شوخی میکنم با احترام. میخندم با احترام.
توی وجودم اینه که به ادما محبت کنم. اصن ازین کار لذت میبرم. الانم از مادرشوهرم تشکر میکنم میگم مامان ممنونم که همسر منو به دنیا اوردید. مرسی که نه ماه توی شکمتون حملش کردید.
اصن به این نتیجه رسیدم محبت واقعا روی ادما اثر داره. محبت واقعی البته. واقعا وقتی محبت میکنم زبونم و دلم یکیه.
سعی کردم کینه به دل نگیرم. ناراحتم که بشم اروم مثلا میگم مامان مثلا شما منو دوست ندارید که فلان چیزو واسم انجام ندادین؟ بعد مادرشوهرمم مثلا میگ نه مثلا واقعا اون موقع دستمون تنگ بود. منم قبول میکنم و خوشحال میشم که واقعا میبینم به فکرم بودن و همین باعث میشه جلوی فکرای غلطم گرفته بشه‌.
به مادرشوهرم پیام میدم گاهی اوقات و مثلا میگم دلتنگتونم. دلتنگ واقعی. حال پدرشوهرمو میپرسم.
زنگ میزنم بهشون.
خوشحالشون میکنم.
اصن دیگه کاری ندارم چقد اونا میخوان برای من کاری انجام بدن.
حد تعادل خوبه ولی به نظرم بهترین چیزی که یاد گرفتم اینه که خودم باشم.
ادما سنگ هم که باشن بالاخره محبت روشون اثر میذاره.
نمیگم برید چقد کار کنید و ظرفارو بشورید و ...
نه
حد تعادلو رعایت کنید ولی کمک کنید.
من خودم وقتی مهمون داشته باشن از بعد از ظهرش میرم کمک. کمک میکنم بهشون برای خدا.

عزیزای من
واقعا زبونه دیگ،بچرخونیدش.
کدوم مادرشوهر پدر شوهری هستن که دلشون نخواد ازشون تشکر بشه و تعریف بشه‌
الان زمانه ایه که همه به محبت نیاز دارن.
بعضیا خیلی اذیت شدن
منم خودم گاهی خیلی اذیت شدم از کارایی که در حقم شده یا نشده...
ولی ریختم دور
باورتون نمیشه چقد ذهنم اروم شده.
اصن شما فک نکنید مادرشوهرتونه. منظورم این نیست که برید رازاتونو بگید. منظورم این نیست که عین مادر خودتون باشید باهاشون.
ولی میگم عین مامان خودتون بهشون محبت کنید و احترام بذارید. شک نکنید جواب میگیرید‌. شاید زود جواب نده ولی بالاخره نتیجه میگیرید.
لااقل اینه که خدا میبینه.
کم کمش اینه که شما اروم میشید.
اصن غیر ممکنه محبت کنید و محبت تو دلشون نیاد. حتی اگه بهتون نگن بازم علاقه شما تو دلشونه.
حالا بعضی از مادرشوهرا عروساشونو خیلی اذیت کردن.
میفهمم خیلی سخته...
دعا کنید خدا هدایتشون کنه.
دعا تهش اثرشو میذاره و شمارو هم اروم میکنه‌‌.

اصلا ربطی به مادرشوهر عروس بودن نداره‌. مثل ادما که خوب و بد دارن‌ حالا همون خوب و بدا عروس میشن و گاهی مادرشوهر.

سعی کنید یه چیزی براشون ببرید‌.واقعا بهشون بگید مثلا مامان فلان چیزو شوهرم برام انجام داده از شما و بابا یاد گرفته انقد که شما خوبید و کمکش کردید. باور کنید دلشون اروم میشه. اخه پدر مادر چی میخوان جز احترام و توجه.
اونا سنشون بالا رفته‌. ادم سنش ک بالا میره حساس تر میشه.
بهشون توجه کنید.
انقد نشینید فک کنید و برنامه بچینید که بهشون اسیب بزنید و زمینشون بزنید‌.کلا برنامه نریزید.

راستی خیلی حواستون باشه. این یه توصیه خواهرانه س. جلوی چه خانواده خودتون چه همسرتون، به همسرتون تا حد ممکن احترام بذارید ولی محبت خیر.
هی نگید شوهرم این کارو کرد اونو خرید و ... خب مادره، دلش میسوزه حتی شاید اگه بهتون نگه، تو دلش فک میکنه من اینهمه مثلا زحمت پسرمو کشیدم یه گل برای من نگرفت ولی برای خانومش...
نمیگم فکر درستیه ولی به هر حال ما خودمونم مادر بشیم دوست داریم بچمون یه ذره هم حواسش به ما باشه.

اگ چیزی راج به همسرتون بهتون گفتن دلداریشون بدید و ارومشون کنید.ب خدا مادرشوهرا همین چیزا رو میخوان.
مریض میشن زنگ بزنید. ی تلفن که هزینه ای نداره.
زنگ بزنید بگید مامان نگرانتون شدم.
سیاست بازی نکنید. خدا میبینه و حواسش هست.
زنگ بزنید به پدرشوهرتون. به خواهرشوهرتون
باور کنید بالاخره نتیجه شو میبینید.
واقعا از محبت خارها گل میشود.
سلام، روزتون بخیر
#ارتباط_با_خانواده_همسر
#رفتار
#ساختن_رابطه

من9ماهه که نامزد و عقدم، دوتا خواهرگل بزرگتر از خودم دارم که متاهل هستن، اونا همیشه از تجاربشون میگن و منم ازین تجربه ها استفاده میکنم
تا به امروز که راهنماییم کردن مشکلی برامون پیش نیومده، اونا چندتا اصل کلی رو بم یاد دادن و منم همیشه حواسم به اینا هست

1:رفت و امد باید محدود و هفته ای یک یا دوبار اونم با حضور همسر باشه(من به شخصه همیشه منتظر میمونم دعوتم کنن، بدون دعوت پیش نیومده برم)

2:احترام حفظ کنم، حتی بیش از احترامی که به پدر و مادر خودم میذارم(چون احترام، احترام میاره)

3:هیچوقت هیچوقت وهیچوقت بدگویی کسیو جلو خانواده همسرتون حتی خانواده خودتون نکنین

4:اگر راجع به موضوعی که بهتون مربوط نیست ازتون نظر خواستن جسته و گریخته جواب بدید، هیچوقت نظر قطعی ندیدن

5:درحضور خانواده همسرتون با نهایت احترام و کمال با همسرتون رفتار و صحبت کنید

6:اگر راجع به پوشش و کارایی که تنها به خودتون مربوطه نظر دادن سعی کنین چیزی نگین،مدتی بعد که با همسرتون تنها شدین راجع بهش صحبت کنین و به توافق برسین

7:وقتی به مهمونی خونه پدرشوهرتون دعوت میشین نهایت کمک کردنتون پذیرایی توی جمع اونم فقط دومورد باشه(مثلا چای و شیرینی رو شما ببرین)هیچوقت پشت دیوارها و توی اشپزخونه کار نکنین

8:همیشه آراسته و مرتب باشین

9:از شوخی و گفتن رازاتون و خوب یا بد بودن ارتباطتون با افراد دیگه پرهیز کنید

10:از همسرتون به اندازه تعریف و تمجید کنید(هم در حضور خانواده خودتون و هم خانواده همسرتون )

11:اگر مشکلی برای شما و همسرتون پیش اومد هرچند کوچک یا بزرگ باید بین شما دونفر حل بشه، هیچوقت اونو برای خانواده هاتون تعریف نکنید چون خواه ناخواه روی دید و نگرش خانواده ها نسبت به طرف مقابل تاثیر میذاره

اینها مواردی بود که به من گوشزد میشن
امیدوارم همیشه در کنار هم خوشحال و خوشبخت باشین🌹🌹🌹
#ارتباط_با_خانواده_همسر

سلام به سحربانو و اعضای گل،
من 30 سالمه و ده سال هست که ازدواج کردم میتونم بگم‌ توی این ده سال از اونجایی که بین خانواده ی من و همسرم خیلی اختلاف فرهنگی و مذهبی هست واقعا خوشحالم با تدبیر و کار درست تونستم موفق باشم تو روابطم.البته که مامانم وقتی میزان تفاوت رو دید دوست نداشت با چنین خانواده ای وصلت کنیم اما من و همسرم به حدی عاشق هم بودیم و مناسب هم بودیم و مامانم دید که همسرم متفاوت با خانواده ش هست که رضایت داد و ما ازدواج کردیم.

.همسر من دوتا خواهر داره و تک پسره.از اون اول بخاطر اینکه من مانتویی بودم و اونا حجابشون چادر بود یه جبهه ی خاصی داشتن و هرچیزی رو تبدیل به تیکه و طعنه میکردن اما من هیچوقت جواب حرفاشونو نمیدادم و خودمو میزدم به اون راه و محبت میکردم بعد از چند سال کم‌کم خواهرها بهم نزدیک شدن و الان جز صمیمی ترین دوستانم هستن و بابت رفتارهای چند سال اول مفصل ازم‌ عذرخواهی و جبران خسارت کردن البته الان خودشون هم حجابشون چادر نیست شاید یجورایی درکم کردن اما اعتراف کردن که اون وقتا انقدر مامانشون با خاله ها پشت من غیبت میکردن که اینا ناخوداگاه فکر میکردن باید بامن لج باشن.

.مادر همسرم زن خوبیه اما خب شدیدا میتونه با حرفاش و طعنه هاش نابود کنه روح ادم رو!!در تمام‌ این سالها تا حدود 5 سال پیش من هیچوقت جواب حرفاشو ندادم گذاشتم خوب خودش و اطرافیانش منو بشناسن و میزان شعور و ادبم رو بسنجن اما از پنج سال پیش یه روز باهاش صحبت کردم و گفتم که من و شما میتونیم باهم حرف بزنیم وقتی چیزی میشه و میتونیم مثل دوتا ادم بافرهنگ گفتگو کنیم و مادر همسرم‌ هم استقبال کرد.الان نمیتونم بگم‌ کامل درست شده اما درِ گفتگو رو باهاش باز کردم و نتیجه ی سالها سکوت و ادب به خرج دادنم اینه که هزارجا پشت سرم‌ گفته قسم‌ میخورم که مثلا sh یک ذره بدجنسی تو وجودش نداره و خیلی با ادب و با نزاکته و ذاتش درسته.(ما خیلی سر مسائل مالی و حمایت توسط خانواده ی همسرم دستمون تو پوست گذاشته شد و رکب خوردیم اما من تغییر رفتار ندادم)

.الانم گاهی وقتی من و خواهرای همسرم داریم شوخی ای میکنیم یا تبادل نظر میکنیم پدر یا مادر همسرم با موضع یه تیکه ای چیزی میندازن ولی من با خنده و شوخی مثلا میگم بابا جون جدی نگیرید داریم شوخی میکنیم و ایشون هم دقیقا میفهمه من منظورم چیه(قبلنا حتی همینم نمیگفتم.اما الان‌حس میکنم بعد اینهمه سال دیگه بهشون ثابت شدم دیگه میدونن من چیزی نمیگم و اگه بگم‌ ینی واقعا ناراحت شدم یا حرفشون اضافه بوده و تو چیزی که بهشون مربوط نبوده دخالت کردن)

.در کل دوستان نظر شخصیم اینه که تا اونجایی که میتونید به خانواده ی همسرتون احترام بزارید گاهی در قالب نقل قول یا به در بگی دیوار بشنوه بهشون بفهمونید اگر سکوت میکنید یا اعتراض نمیکنید بخاطر ادب و تربیت خانوادگیتونه.
اگر‌میخواید محبت کنید بکنید اما بعد یه مدت دست نگه دارید اگر دیدین جوابی یا محبتی دریافت نمیکنید محبتتون رو کم‌ کنید تا قدرش دونسته شه.
.جلوی خانواده ی همسرتون اصلا با همسرتون حتی یه جروبحث ساده نکنید چون بدجور به ضررتون‌ میشه و خانواده اگه بی جنبه باشن روشون زیاد میشه واسه دخالت و امر و نهی.
.به همسرتون بسپرید که جلوی خانواده ش به شما احترام بزاره چون ناخوداگاه به اونا هم القا میشه که باید به شما احترام بزارن این خیلییییییی تاثیر داره به چشم دیدم.

امیدوارم‌ همیشه ارامش داشته باشید و حال دلتون خوب باشه.
,sh
#ارتباط_با_خانواده_همسر

سلام به سحربانو و اعضای گل،
من 30 سالمه و ده سال هست که ازدواج کردم میتونم بگم‌ توی این ده سال از اونجایی که بین خانواده ی من و همسرم خیلی اختلاف فرهنگی و مذهبی هست واقعا خوشحالم با تدبیر و کار درست تونستم موفق باشم تو روابطم.البته که مامانم وقتی میزان تفاوت رو دید دوست نداشت با چنین خانواده ای وصلت کنیم اما من و همسرم به حدی عاشق هم بودیم و مناسب هم بودیم و مامانم دید که همسرم متفاوت با خانواده ش هست که رضایت داد و ما ازدواج کردیم.

.همسر من دوتا خواهر داره و تک پسره.از اون اول بخاطر اینکه من مانتویی بودم و اونا حجابشون چادر بود یه جبهه ی خاصی داشتن و هرچیزی رو تبدیل به تیکه و طعنه میکردن اما من هیچوقت جواب حرفاشونو نمیدادم و خودمو میزدم به اون راه و محبت میکردم بعد از چند سال کم‌کم خواهرها بهم نزدیک شدن و الان جز صمیمی ترین دوستانم هستن و بابت رفتارهای چند سال اول مفصل ازم‌ عذرخواهی و جبران خسارت کردن البته الان خودشون هم حجابشون چادر نیست شاید یجورایی درکم کردن اما اعتراف کردن که اون وقتا انقدر مامانشون با خاله ها پشت من غیبت میکردن که اینا ناخوداگاه فکر میکردن باید بامن لج باشن.

.مادر همسرم زن خوبیه اما خب شدیدا میتونه با حرفاش و طعنه هاش نابود کنه روح ادم رو!!در تمام‌ این سالها تا حدود 5 سال پیش من هیچوقت جواب حرفاشو ندادم گذاشتم خوب خودش و اطرافیانش منو بشناسن و میزان شعور و ادبم رو بسنجن اما از پنج سال پیش یه روز باهاش صحبت کردم و گفتم که من و شما میتونیم باهم حرف بزنیم وقتی چیزی میشه و میتونیم مثل دوتا ادم بافرهنگ گفتگو کنیم و مادر همسرم‌ هم استقبال کرد.الان نمیتونم بگم‌ کامل درست شده اما درِ گفتگو رو باهاش باز کردم و نتیجه ی سالها سکوت و ادب به خرج دادنم اینه که هزارجا پشت سرم‌ گفته قسم‌ میخورم که مثلا sh یک ذره بدجنسی تو وجودش نداره و خیلی با ادب و با نزاکته و ذاتش درسته.(ما خیلی سر مسائل مالی و حمایت توسط خانواده ی همسرم دستمون تو پوست گذاشته شد و رکب خوردیم اما من تغییر رفتار ندادم)

.الانم گاهی وقتی من و خواهرای همسرم داریم شوخی ای میکنیم یا تبادل نظر میکنیم پدر یا مادر همسرم با موضع یه تیکه ای چیزی میندازن ولی من با خنده و شوخی مثلا میگم بابا جون جدی نگیرید داریم شوخی میکنیم و ایشون هم دقیقا میفهمه من منظورم چیه(قبلنا حتی همینم نمیگفتم.اما الان‌حس میکنم بعد اینهمه سال دیگه بهشون ثابت شدم دیگه میدونن من چیزی نمیگم و اگه بگم‌ ینی واقعا ناراحت شدم یا حرفشون اضافه بوده و تو چیزی که بهشون مربوط نبوده دخالت کردن)

.در کل دوستان نظر شخصیم اینه که تا اونجایی که میتونید به خانواده ی همسرتون احترام بزارید گاهی در قالب نقل قول یا به در بگی دیوار بشنوه بهشون بفهمونید اگر سکوت میکنید یا اعتراض نمیکنید بخاطر ادب و تربیت خانوادگیتونه.
اگر‌میخواید محبت کنید بکنید اما بعد یه مدت دست نگه دارید اگر دیدین جوابی یا محبتی دریافت نمیکنید محبتتون رو کم‌ کنید تا قدرش دونسته شه.
.جلوی خانواده ی همسرتون اصلا با همسرتون حتی یه جروبحث ساده نکنید چون بدجور به ضررتون‌ میشه و خانواده اگه بی جنبه باشن روشون زیاد میشه واسه دخالت و امر و نهی.
.به همسرتون بسپرید که جلوی خانواده ش به شما احترام بزاره چون ناخوداگاه به اونا هم القا میشه که باید به شما احترام بزارن این خیلییییییی تاثیر داره به چشم دیدم.

امیدوارم‌ همیشه ارامش داشته باشید و حال دلتون خوب باشه.
,sh