انجمن اسلامی دانشجویان ترقیخواه پلیتکنیک
ایران جای هنرمند نیست؛ به مناسبت تولد #شهیار_قنبری. #انجمن_پلی_تکنیک #کمیته_فرهنگی @AnjomanPolytechnic
#شهیار_قنبری ششم مرداد سال ۱۳۲۹ در خانوادهای اهل هنر در تهران به دنیا آمد. کار ادبی را از نوجوانی آغاز کرد و در آن زمان برای نشریه اطلاعات کودکان داستان کوتاه مینوشت، گاه شعر نیز میسرود. سپس برای ادامه تحصیل به لندن رفت و در میانهٔ دههٔ ۶۰ میلادی به ایران بازگشت.
به شهادت شاعرانی مانند اردلان سرفراز، شهیار قنبری با ترانه قصه دو ماهی با آهنگسازی بابک افشار به دلیل نوآوری در واژه و مضمون، سرآغاز ترانه نوین فارسی و ترانه مدرن ایران است و او را ترانهسرای نوین ایران زمین مینامند.
#انجمن_پلی_تکنیک
#کمیته_فرهنگی
@AnjomanPolytechnic
به شهادت شاعرانی مانند اردلان سرفراز، شهیار قنبری با ترانه قصه دو ماهی با آهنگسازی بابک افشار به دلیل نوآوری در واژه و مضمون، سرآغاز ترانه نوین فارسی و ترانه مدرن ایران است و او را ترانهسرای نوین ایران زمین مینامند.
#انجمن_پلی_تکنیک
#کمیته_فرهنگی
@AnjomanPolytechnic
انجمن اسلامی دانشجویان ترقیخواه پلیتکنیک
#شهیار_قنبری ششم مرداد سال ۱۳۲۹ در خانوادهای اهل هنر در تهران به دنیا آمد. کار ادبی را از نوجوانی آغاز کرد و در آن زمان برای نشریه اطلاعات کودکان داستان کوتاه مینوشت، گاه شعر نیز میسرود. سپس برای ادامه تحصیل به لندن رفت و در میانهٔ دههٔ ۶۰ میلادی به ایران…
ایران ، جای هنرمند نیست.
گفتگوی دویچه وله با #شهیار_قنبری
شهیار قنبری را به همراه ایرج جنتی عطایی و اردلان سرفراز سه تفنگدار ترانه عصر طلایی موزیک پاپ می دانند. سه شاعری که بیشترین تاثیر را روی این جنبش داشتند و بعد از انقلاب هم کم و بیش به کار خود ادامه دادند. مصاحبه ای با شهیار قنبری یافتم که به روشن شدن وضعیت او و موزیک پاپ در دهه طلایی 47 تا 57 و تراژدی موزیک امروز ایران کمک می کند:
- فضای هنرمندانهی خانه پدری تا چه حد در کار هنری شما مؤثر بوده؟ آیا به قول خودتان «این بریتانیای نه چندان کبیر و وقایعی مثل جنگ ویتنام» بود که ناگهان سبب فوران شعر شد، یا پیشزمینهها از همان کودکی وجود داشت؟
+ پیشزمینهها از کودکی حتماً وجود داشته. ولی پدر من به دلیل اینکه خودش زخمی این دنیای هنری در ایران بود، اصلاً پیشنهاد نمیکرد که من وارد این دنیا شوم. بنابراین مرا تشویق نمیکرد.
- ولی پدر که ناموفق نبودند در کار هنریشان. چرا تشویق نمیکردند؟
+ نه، ولی شدیداً دلخور بود. پدر همیشه به من میگفت که هنر مال این سرزمین نیست. من در کودکی واکنش نشان نمیدادم اما در دل حیرت میکردم که این چه حرفیست. ولی بعد خودم این را تجربه کردم. پدر روی صحنه مردم را در دو قدمی دیده بود. میگفت من با همهی وجودم کار میکردم روی صحنه، بازی میکردم، و میدیدم در ردیف جلو مردی دارد با آرنج میزند به پهلوی زنش و میگوید نخند، نخند پررو میشود. ما با چنین فرهنگی روبهرو هستیم. این را میشود زیر فرش پنهان کرد یا میشود بیرون کشید. من دوست دارم بکشم بیرون. این را یاد گرفتم ازجهان و از بزرگان هنر در جهان. بههرشکل اما فضای خانه، در کنار استعداد ذاتی و زمان مناسبی که بایستی شروع کرد برای ساختن خویشتن به عنوان هنرمند، موثر بودند. الان مطمئنم که بدون کار شما با هر استعداد شگفتانگیزی بروید، جایی نخواهید داشت. فقط کار بیوقفهاست که از شما یک هنرمند میسازد. خیلی کار دشواریست. به خاطر همین وقتی شما از بیرون نگاه میکنید به صحنهی هنری ایران، یک صحنهی بَلَد نمیبینید. یک صحنهی به باور من بیشتر آماتور میبینید تا یک صحنهی حرفهای به مفهوم دقیق کلمه.
- یعنی هنرمندان ما چون به اندازه کافی کار نمی کنند آماتور هستند؟
+ نه کار نمیکنند. هنرمند ایرانی تنبل است و اصلاً کارکردن را بلد نیست. به جهان وصل نیست. به اندازهی کافی باسواد نیست. همهی اینها مهماند و همه اینها هستند که قانون بازی را تشکیل میدهند. شما قانون بازی را باید یاد بگیرید اول. قانون بازی این است که هر روز باید شما کار کنید مثل ورزشکار و توی فرم باشید. در حالیکه ما از یک فرهنگی میآییم که شاعرانش میگفتند باید شعر خودش بیآید. یعنی اگر نیآید خب نیآمده است دیگر. بنابراین برویم استراحت کنیم. به خاطر همین وقتی شما نگاه میکنید میبینید حتی بزرگان ادبمان به سنی که میرسند دیگر خشک میشوند. چون دیگر خطر نمیکنند، چون دیگر تجربه نمیکنند. پیداست که تنبلی میکنند. یعنی از میوه کارشان پیداست که تنبلی میکنند و کار نمیکنند. پیداست! شما صاحب یک بزرگی هستید که حتی خودش شعرهایش را جمع نمیکند. دوستانش باید جمع کنند. بعد من انتظار دارم که زیر هر نسخه پانویسی باشد، تاریخی باشد؟ یعنی ما همه این کارها را خودمان سرخود یاد گرفتهایم، بدون اینکه الفبا و قوانینش را آموخته باشیم.
- شما خودتان زیر شعرهایتان یک پانویس دارید معمولاً. در مورد قصهی "دوماهی" گفتهاید که یک میلاد تازه بوده. از «دوماهی» تا آخرین آلبوم شما "دل چسبیدهها" ، سالهای درازی میگذرد. در این فاصلهی طولانی آیا ترانهای سرودهاید که خودتان این حس را داشته باشید که یک میلاد دیگری داشتهاید؟
+ من کارهای مهمم را بعد از انقلاب نوشتهام و نه قبل از انقلاب، یعنی فکر میکنم آنها مشقهایی بودند برای دورهای که بعد از انقلاب پیش آمده، و به خاطر همین در هر تجربه و آلبوم تازهای هدفم این بوده که پوست بیندازم و این را جابجا میبینم. "سفرنامه" دقیقاً میلاد دوبارهی من است در ترانهی نوین. بعد من از سفرنامه میرسم به "برهنگی"، از آن میرسم به "دوستت دارمها". تجربهی دوستتدارمها برای من فوقالعاده اهمیت دارد، برای اینکه یک آلبوم دوگانه است. یعنی برای اولین بار در جهان کسی این قدر دچار جنون شده که به این تجربه برسد. من بر یک موسیقی به سه زبان شعر نوشتم که اینها ترجمهی همدیگر نبودهاند. یعنی دو روایت منتشر کردهام از یک موسیقی. اما با دو نوع ترانه که اینها برگردان هم نبودهاند.
#انجمن_پلی_تکنیک
#کمیته_فرهنگی
@AnjomanPolytechnic
گفتگوی دویچه وله با #شهیار_قنبری
شهیار قنبری را به همراه ایرج جنتی عطایی و اردلان سرفراز سه تفنگدار ترانه عصر طلایی موزیک پاپ می دانند. سه شاعری که بیشترین تاثیر را روی این جنبش داشتند و بعد از انقلاب هم کم و بیش به کار خود ادامه دادند. مصاحبه ای با شهیار قنبری یافتم که به روشن شدن وضعیت او و موزیک پاپ در دهه طلایی 47 تا 57 و تراژدی موزیک امروز ایران کمک می کند:
- فضای هنرمندانهی خانه پدری تا چه حد در کار هنری شما مؤثر بوده؟ آیا به قول خودتان «این بریتانیای نه چندان کبیر و وقایعی مثل جنگ ویتنام» بود که ناگهان سبب فوران شعر شد، یا پیشزمینهها از همان کودکی وجود داشت؟
+ پیشزمینهها از کودکی حتماً وجود داشته. ولی پدر من به دلیل اینکه خودش زخمی این دنیای هنری در ایران بود، اصلاً پیشنهاد نمیکرد که من وارد این دنیا شوم. بنابراین مرا تشویق نمیکرد.
- ولی پدر که ناموفق نبودند در کار هنریشان. چرا تشویق نمیکردند؟
+ نه، ولی شدیداً دلخور بود. پدر همیشه به من میگفت که هنر مال این سرزمین نیست. من در کودکی واکنش نشان نمیدادم اما در دل حیرت میکردم که این چه حرفیست. ولی بعد خودم این را تجربه کردم. پدر روی صحنه مردم را در دو قدمی دیده بود. میگفت من با همهی وجودم کار میکردم روی صحنه، بازی میکردم، و میدیدم در ردیف جلو مردی دارد با آرنج میزند به پهلوی زنش و میگوید نخند، نخند پررو میشود. ما با چنین فرهنگی روبهرو هستیم. این را میشود زیر فرش پنهان کرد یا میشود بیرون کشید. من دوست دارم بکشم بیرون. این را یاد گرفتم ازجهان و از بزرگان هنر در جهان. بههرشکل اما فضای خانه، در کنار استعداد ذاتی و زمان مناسبی که بایستی شروع کرد برای ساختن خویشتن به عنوان هنرمند، موثر بودند. الان مطمئنم که بدون کار شما با هر استعداد شگفتانگیزی بروید، جایی نخواهید داشت. فقط کار بیوقفهاست که از شما یک هنرمند میسازد. خیلی کار دشواریست. به خاطر همین وقتی شما از بیرون نگاه میکنید به صحنهی هنری ایران، یک صحنهی بَلَد نمیبینید. یک صحنهی به باور من بیشتر آماتور میبینید تا یک صحنهی حرفهای به مفهوم دقیق کلمه.
- یعنی هنرمندان ما چون به اندازه کافی کار نمی کنند آماتور هستند؟
+ نه کار نمیکنند. هنرمند ایرانی تنبل است و اصلاً کارکردن را بلد نیست. به جهان وصل نیست. به اندازهی کافی باسواد نیست. همهی اینها مهماند و همه اینها هستند که قانون بازی را تشکیل میدهند. شما قانون بازی را باید یاد بگیرید اول. قانون بازی این است که هر روز باید شما کار کنید مثل ورزشکار و توی فرم باشید. در حالیکه ما از یک فرهنگی میآییم که شاعرانش میگفتند باید شعر خودش بیآید. یعنی اگر نیآید خب نیآمده است دیگر. بنابراین برویم استراحت کنیم. به خاطر همین وقتی شما نگاه میکنید میبینید حتی بزرگان ادبمان به سنی که میرسند دیگر خشک میشوند. چون دیگر خطر نمیکنند، چون دیگر تجربه نمیکنند. پیداست که تنبلی میکنند. یعنی از میوه کارشان پیداست که تنبلی میکنند و کار نمیکنند. پیداست! شما صاحب یک بزرگی هستید که حتی خودش شعرهایش را جمع نمیکند. دوستانش باید جمع کنند. بعد من انتظار دارم که زیر هر نسخه پانویسی باشد، تاریخی باشد؟ یعنی ما همه این کارها را خودمان سرخود یاد گرفتهایم، بدون اینکه الفبا و قوانینش را آموخته باشیم.
- شما خودتان زیر شعرهایتان یک پانویس دارید معمولاً. در مورد قصهی "دوماهی" گفتهاید که یک میلاد تازه بوده. از «دوماهی» تا آخرین آلبوم شما "دل چسبیدهها" ، سالهای درازی میگذرد. در این فاصلهی طولانی آیا ترانهای سرودهاید که خودتان این حس را داشته باشید که یک میلاد دیگری داشتهاید؟
+ من کارهای مهمم را بعد از انقلاب نوشتهام و نه قبل از انقلاب، یعنی فکر میکنم آنها مشقهایی بودند برای دورهای که بعد از انقلاب پیش آمده، و به خاطر همین در هر تجربه و آلبوم تازهای هدفم این بوده که پوست بیندازم و این را جابجا میبینم. "سفرنامه" دقیقاً میلاد دوبارهی من است در ترانهی نوین. بعد من از سفرنامه میرسم به "برهنگی"، از آن میرسم به "دوستت دارمها". تجربهی دوستتدارمها برای من فوقالعاده اهمیت دارد، برای اینکه یک آلبوم دوگانه است. یعنی برای اولین بار در جهان کسی این قدر دچار جنون شده که به این تجربه برسد. من بر یک موسیقی به سه زبان شعر نوشتم که اینها ترجمهی همدیگر نبودهاند. یعنی دو روایت منتشر کردهام از یک موسیقی. اما با دو نوع ترانه که اینها برگردان هم نبودهاند.
#انجمن_پلی_تکنیک
#کمیته_فرهنگی
@AnjomanPolytechnic
بعدها من فهمیدم همه ترانههایی که زیر لب زمزمه میکنم از اوست.او یک مرد تنها بود.
غمگین بود و خسته… تنهای تنها
او بوی خوب #گندم را برای خودش میخواست و هر چه داشت را برای آنها.او یک وجب #خاک را برای خودش میخواست و هر چه میکاشت را برای آنها.تن او #ریشه سخت بود و تن آنها مثل #تبر؛ اما تپش عکس یک قلب همچنان مانده روی #درخت.
او #نوستالژی همهمه و آشوب دم عید را با کودکانه نوشته بود و به ما نوید داده بود که این زمستان را هم سر میکنم با:
عشق یک ستاره ساختن با دولک
ترس ناتموم گذاشتن جریمه های عید مدرسه
بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب
او #صداست.او #ترانه است.او #عاشقانه است.او #اجتماعی است.او #اعتراض نسلی که نگذاشتند #همصدایی را بلد باشد.او #امید آیندهاست.حتی اگر نباشد.حتی اگر نباشیم. حتی اگر نباشد و باز " لالا لالا" را برایمان میخواند.
نخواب آروم گل بادوم ناباور
گل دل نازک خسته، گل پرپر
بگو باد ولایت، پرپرت کرده
دلاور پر کشیدن رو بگیر از سر
دوباره قد بکش تا اوج فواره
نگو این ابر بی بارون نمی ذاره
مث یار دلاور نشکن از دشمن
ببین سر میشکنه تا وقتی سر داره
سرش سلامت و قلمش تا همیشه مانا.
#شهیار_قنبری
#کمیته_فرهنگی
#انجمن_پلی_تکنیک
🆔@AnjomanPolytechnic
غمگین بود و خسته… تنهای تنها
او بوی خوب #گندم را برای خودش میخواست و هر چه داشت را برای آنها.او یک وجب #خاک را برای خودش میخواست و هر چه میکاشت را برای آنها.تن او #ریشه سخت بود و تن آنها مثل #تبر؛ اما تپش عکس یک قلب همچنان مانده روی #درخت.
او #نوستالژی همهمه و آشوب دم عید را با کودکانه نوشته بود و به ما نوید داده بود که این زمستان را هم سر میکنم با:
عشق یک ستاره ساختن با دولک
ترس ناتموم گذاشتن جریمه های عید مدرسه
بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب
او #صداست.او #ترانه است.او #عاشقانه است.او #اجتماعی است.او #اعتراض نسلی که نگذاشتند #همصدایی را بلد باشد.او #امید آیندهاست.حتی اگر نباشد.حتی اگر نباشیم. حتی اگر نباشد و باز " لالا لالا" را برایمان میخواند.
نخواب آروم گل بادوم ناباور
گل دل نازک خسته، گل پرپر
بگو باد ولایت، پرپرت کرده
دلاور پر کشیدن رو بگیر از سر
دوباره قد بکش تا اوج فواره
نگو این ابر بی بارون نمی ذاره
مث یار دلاور نشکن از دشمن
ببین سر میشکنه تا وقتی سر داره
سرش سلامت و قلمش تا همیشه مانا.
#شهیار_قنبری
#کمیته_فرهنگی
#انجمن_پلی_تکنیک
🆔@AnjomanPolytechnic