✒ سری اول مسابقه #عکس_نوشت
سلام
از من بپرسید ؟ می گویم تلفن اتاق خواب من خوشبخت ترین تلفن دنیاست
چرا؟
اول بگویم پدر من مهندس مخابرات بودند
بخاطر همین ما در هر اتاق یک تلفن حداقل داشتیم، آن هم از نوع دکمه ای نه از آن ها که تا میخواستی گردونه اش را با انگشت بچرخانی
از بین گوش و شانه ات لیز می خورد و با صورت بر زمین می افتاد بماند درد انگشتی که بعد از سه شماره اول می گرفتیم و هنوز استرس داشتیم که آیا شماره را گرفته است یا نه
بگذریم
داشتم در مورد خوشبختی تلفن اتاقم می گفتم
آن وقت که ما بچه بودیم هم بازی همیشگی هم بودیم و هر چه بزرگتر شدیم انتظاراتمان هم از هم بیشتر شد به طور مثال من با کدی به او می گفتم که تلفنم خصوصی است و حق ندارد کس دیگری از سراسر خانه صحبت های من را گوش کند . نمی دانید چقدر من با این تلفن رازیانه ها گفتم چه خنده ها و گریه هایی که با هم کردیم و چه کار ها که به انتها نرساندیم
من او را همیشه با خود در رختخواب می خوابانیدم مبادا که سیم نازنینش کمی کشش احساس کند(ربطی به خستگی همیشگی من ندارد من کلا آدم تلفن نوازیم )
او تنها برای من یک تلفن نبود بلکه یک رفیق بود و هست و خواهد بود.
حتی الان که با هوویش برایتان می نویسم
هم اتاقی همیشگی من ......تلفن من
✳ شرکتکنندهی شماره #بیست_و_پنج: آقای علی جعفری فشارکی
@adabi_aut
سلام
از من بپرسید ؟ می گویم تلفن اتاق خواب من خوشبخت ترین تلفن دنیاست
چرا؟
اول بگویم پدر من مهندس مخابرات بودند
بخاطر همین ما در هر اتاق یک تلفن حداقل داشتیم، آن هم از نوع دکمه ای نه از آن ها که تا میخواستی گردونه اش را با انگشت بچرخانی
از بین گوش و شانه ات لیز می خورد و با صورت بر زمین می افتاد بماند درد انگشتی که بعد از سه شماره اول می گرفتیم و هنوز استرس داشتیم که آیا شماره را گرفته است یا نه
بگذریم
داشتم در مورد خوشبختی تلفن اتاقم می گفتم
آن وقت که ما بچه بودیم هم بازی همیشگی هم بودیم و هر چه بزرگتر شدیم انتظاراتمان هم از هم بیشتر شد به طور مثال من با کدی به او می گفتم که تلفنم خصوصی است و حق ندارد کس دیگری از سراسر خانه صحبت های من را گوش کند . نمی دانید چقدر من با این تلفن رازیانه ها گفتم چه خنده ها و گریه هایی که با هم کردیم و چه کار ها که به انتها نرساندیم
من او را همیشه با خود در رختخواب می خوابانیدم مبادا که سیم نازنینش کمی کشش احساس کند(ربطی به خستگی همیشگی من ندارد من کلا آدم تلفن نوازیم )
او تنها برای من یک تلفن نبود بلکه یک رفیق بود و هست و خواهد بود.
حتی الان که با هوویش برایتان می نویسم
هم اتاقی همیشگی من ......تلفن من
✳ شرکتکنندهی شماره #بیست_و_پنج: آقای علی جعفری فشارکی
@adabi_aut
🔴 مهلت ثبت آرا تا ساعت ۱۲ فردا شب، ۱۰ فروردین ماه میباشد.
🔵 برای سهولت پیدا کردن متنهای مسابقه با #عکس_نوشت به آثار ۲۵ شرکتکننده دسترسی پیدا کنید.
⚫ ارتباط با روابط عمومی کانون شعر و ادب از طریق آیدی زیر:
@adabi_aut_admin1
🔵 برای سهولت پیدا کردن متنهای مسابقه با #عکس_نوشت به آثار ۲۵ شرکتکننده دسترسی پیدا کنید.
⚫ ارتباط با روابط عمومی کانون شعر و ادب از طریق آیدی زیر:
@adabi_aut_admin1
🎁 به سه نفر اول مسابقه به ترتیب:
🥇 ۷۰ هزار تومان
🥈 ۶۰ هزار تومان
🥉 ۵۰ هزار تومان
کمک هزینهی خرید کتاب تقدیم خواهد شد.
@adabi_aut
🥇 ۷۰ هزار تومان
🥈 ۶۰ هزار تومان
🥉 ۵۰ هزار تومان
کمک هزینهی خرید کتاب تقدیم خواهد شد.
@adabi_aut
💥 برندگان سری اول مسابقهی مجازی #عکس_نوشت :
🥇 سرکار خانم مریم شفیقپور با ۱۰۳ امتیاز
🥈 سرکار خانم شیرین احمدی با ۹۶ امتیاز
🥉 جناب آقای متین رضازاده با ۹۴ امتیاز
@adabi_aut
🥇 سرکار خانم مریم شفیقپور با ۱۰۳ امتیاز
🥈 سرکار خانم شیرین احمدی با ۹۶ امتیاز
🥉 جناب آقای متین رضازاده با ۹۴ امتیاز
@adabi_aut
نتایج نهایی مسابقه عکسنوشت.pdf
69.1 KB
🎖امتیازها به صورت زیر محاسبه شدهاست:
🔴 درصد رایهای مثبت اینستاگرام از ۲۵ نمره
🟠 درصد رایهای مثبت تلگرام از ۲۵ نمره
🔵 امتیاز دادهشده توسط ۵ داور، ۱۰۰ نمره
🔲 امتیاز کل از ۱۵۰ محاسبه شدهاست.
@adabi_aut
🔴 درصد رایهای مثبت اینستاگرام از ۲۵ نمره
🟠 درصد رایهای مثبت تلگرام از ۲۵ نمره
🔵 امتیاز دادهشده توسط ۵ داور، ۱۰۰ نمره
🔲 امتیاز کل از ۱۵۰ محاسبه شدهاست.
@adabi_aut
برای نخستین باردرتاریخ جایزه ادبی بوکر،رمانی ایرانی به فهرست نهایی نامزدهای جایزه بوکر بینالمللی راه یافت.رمان «اشراق درخت گوجهسبز»، نوشته شکوفه آذر، نویسنده ایرانی مقیم استرالیا، با موضوع زندگی سانسورشده ایرانیان، به فهرست نامزدهای نهایی جایزه بوکر بینالمللی ۲۰۲۰ راه یافت.
@adabi_aut
@adabi_aut
سلام دوستان 🌸
امیدوارم که در این دوران طاقت فرسا، تنتون سلامت و اعصابتون تا حدودی آروم باشه. قطعا توی این روز ها خیلی اوقات حس منفی و منفعل بودن بهمون دست داده. خیلی هامون حتی حوصله ی کار های روزمره ی قبلیمون رو هم نداریم و این حقیقتا روان آدم رو به هم میریزه.
سال ۲۰۰۹ دانشگاه Sussex انگلستان تحقیقی انجام داد و نتیجه ی این تحقیق این بود که مطالعه تا ۶۸ درصد میتونه استرس و اضطراب رو کاهش بده و تاثیرش از یک لیوان چای، پیاده روی و حتی گوش دادن به موسیقی هم بیشتره!
از طرفی "نوشتن" کمک میکنه که افکارمون رو روی کاغذ بیاریم و تا حد زیادی از دست ذهنیت های منفی خلاص بشیم.
تصمیم گرفتیم که هر دوی این روش ها رو برای شما مهیا کنیم تا بتونیم با هم دیگه و در کنار هم، این شرایط سخت رو پشت سر بذاریم. قرار هست که دوره ی مجازی داستان نویسی و داستان خوانی رو با خانم 'بهار رضایی' برگزار کنیم.
جزئات برنامه و پوسترش رو پایین تر مطالعه کنید. 👇🏽
امیدوارم که در این دوران طاقت فرسا، تنتون سلامت و اعصابتون تا حدودی آروم باشه. قطعا توی این روز ها خیلی اوقات حس منفی و منفعل بودن بهمون دست داده. خیلی هامون حتی حوصله ی کار های روزمره ی قبلیمون رو هم نداریم و این حقیقتا روان آدم رو به هم میریزه.
سال ۲۰۰۹ دانشگاه Sussex انگلستان تحقیقی انجام داد و نتیجه ی این تحقیق این بود که مطالعه تا ۶۸ درصد میتونه استرس و اضطراب رو کاهش بده و تاثیرش از یک لیوان چای، پیاده روی و حتی گوش دادن به موسیقی هم بیشتره!
از طرفی "نوشتن" کمک میکنه که افکارمون رو روی کاغذ بیاریم و تا حد زیادی از دست ذهنیت های منفی خلاص بشیم.
تصمیم گرفتیم که هر دوی این روش ها رو برای شما مهیا کنیم تا بتونیم با هم دیگه و در کنار هم، این شرایط سخت رو پشت سر بذاریم. قرار هست که دوره ی مجازی داستان نویسی و داستان خوانی رو با خانم 'بهار رضایی' برگزار کنیم.
جزئات برنامه و پوسترش رو پایین تر مطالعه کنید. 👇🏽
دوشنبه ی هر هفته ساعت ۱۷ تا ۱۹ یک داستان از یک مجموعه ی خاص یا یک نویسنده ی شناخته شده، و یا یک فصل از یک رمان رو انتخاب میکنیم. یک هفته فرصت داریم که بخش مشخص شده رو مطالعه کنیم. در جلسه ی مجازی، به بررسی تکنیک های نوشتن، شخصیت پردازی، توصیفات درون نوشته و سبک هایی مثل سیال ذهن و امثالهم میپردازیم. هچنین هر هفته با توجه به نکاتی که بررسی کردیم، شروع به نوشتن میکنیم و بعد هم این نوشته ها رو نقد و بررسی میکنیم. تصمیم داریم که حتما یکی از آثار مهم و کلاسیک فارسی مثل تاریخ بیهقی رو هم مطالعه کنیم.
📚 اولین جلسه ی این دوره، دوشنبه ی هفته ی بعد (۲۵ فروردین ماه) برگزار خواهد شد.
برای ثبت نام به آیدی کانون پیام بدید و اگر سوال یا پیشنهادی داشتید بدون درنگ با ما در میون بگذارید.
یادتون باشه این دوره برای اینه که یاد بگیریم، دانسته هامون رو به اشتراک بگذاریم و در نهایت قدری از این فضای غم و اندوه دور باشیم.
@Adabi_AUT_admin1
📚 اولین جلسه ی این دوره، دوشنبه ی هفته ی بعد (۲۵ فروردین ماه) برگزار خواهد شد.
برای ثبت نام به آیدی کانون پیام بدید و اگر سوال یا پیشنهادی داشتید بدون درنگ با ما در میون بگذارید.
یادتون باشه این دوره برای اینه که یاد بگیریم، دانسته هامون رو به اشتراک بگذاریم و در نهایت قدری از این فضای غم و اندوه دور باشیم.
@Adabi_AUT_admin1
📌کانون شعر و ادب دانشگاه امیرکبیر برگزار میکند:
🔸کارگاه داستان نویسی و داستان خوانی "مجازی"
🔹مدرس: بهار رضایی کلج
❌الزامی در شرکت در کارگاه مقدماتی برای ثبت نام این دوره وجود ندارد❌
🔺ثبت نام: @Adabi_AUT_admin1
@adabi_aut
🔸کارگاه داستان نویسی و داستان خوانی "مجازی"
🔹مدرس: بهار رضایی کلج
❌الزامی در شرکت در کارگاه مقدماتی برای ثبت نام این دوره وجود ندارد❌
🔺ثبت نام: @Adabi_AUT_admin1
@adabi_aut
کانون شعر و ادب دانشگاه امیرکبیر pinned «سلام دوستان 🌸 امیدوارم که در این دوران طاقت فرسا، تنتون سلامت و اعصابتون تا حدودی آروم باشه. قطعا توی این روز ها خیلی اوقات حس منفی و منفعل بودن بهمون دست داده. خیلی هامون حتی حوصله ی کار های روزمره ی قبلیمون رو هم نداریم و این حقیقتا روان آدم رو به هم میریزه.…»
«من نور را برای حجم سبز و رشد بیتابِ گیاه میخواهم، نه برای نشان دادنِ گذشتِ زمان. باغِ آرمانیِ من جسم، وزن و عطش دارد، نفس میکشد، میشکفد، میپژمرد و از خشکی، از کورهی خورشید بالای سر و خاکِ سوزانِ زیر پا میترسد و چشمانتظارِ رودخانهی زایندهای ست که از بغلِ کوه بیرون میزند. از راههای پرپیچوخم دور، از ته دره و میانِ بیشهها و جالیزها میگذرد. دویده و خسته زیر دامنهی کوهی تنها در حاشیهی بیابان پا میگذارد، اما پیش از اینکه از رمقافتاده در باتلاق فرورود، نفسِ خنکِ کوهستان را با خود میآورد.
درراه با رگهایی که از بندهای تنش جدا میشوند، بیشهها و کشتزاران را سیراب میکند. تا آنکه به بوستانها و باغچههای خانههای شهری سبز راه بیابد. زمین سبز، آسمان آبی و کمی آنسوتر بیابان. تا چشم کار میکند خالی، خشک و خاکی و بوتههای پراکنده و جانسختِ خار و باغ بالادستِ رودخانه کنار شهر.
دمِ غروب از راه دور میرسی. هُرم آفتاب بیابان را پشت سر گذاشتهای. باغ با گلهای شمعدانی، شاهپسند و یاس و برگهای آبدادهی خیس و دو ردیف بلند کاج در دو سوی چمنی گسترده در دو سوی میدان. انگار رسیدهای به کسی که دوستش داری و پناهگاه آغوش امن او، ماوای توست. از تنش عطر خام جوانی میتراود. از موهای خیسش طراوت آب میچکد. نگاهت میکند. دستهایش را بازکرده، تو را میخواهد. تو او را. با عطش دردناک و خوشایندی بغل میکنی و در آرامشی دلپذیر غرق میشوی. دلواپسیهایت به خواب میرود.»
از کتاب «گفتوگو در باغ»
شاهرخ مسکوب
#یادمان
@adabi_aut
درراه با رگهایی که از بندهای تنش جدا میشوند، بیشهها و کشتزاران را سیراب میکند. تا آنکه به بوستانها و باغچههای خانههای شهری سبز راه بیابد. زمین سبز، آسمان آبی و کمی آنسوتر بیابان. تا چشم کار میکند خالی، خشک و خاکی و بوتههای پراکنده و جانسختِ خار و باغ بالادستِ رودخانه کنار شهر.
دمِ غروب از راه دور میرسی. هُرم آفتاب بیابان را پشت سر گذاشتهای. باغ با گلهای شمعدانی، شاهپسند و یاس و برگهای آبدادهی خیس و دو ردیف بلند کاج در دو سوی چمنی گسترده در دو سوی میدان. انگار رسیدهای به کسی که دوستش داری و پناهگاه آغوش امن او، ماوای توست. از تنش عطر خام جوانی میتراود. از موهای خیسش طراوت آب میچکد. نگاهت میکند. دستهایش را بازکرده، تو را میخواهد. تو او را. با عطش دردناک و خوشایندی بغل میکنی و در آرامشی دلپذیر غرق میشوی. دلواپسیهایت به خواب میرود.»
از کتاب «گفتوگو در باغ»
شاهرخ مسکوب
#یادمان
@adabi_aut