🌷🕊#لاله_های_زینبی
💐آخرین دیدارمان در بیستم دیماه بودفرودگاه امام(ره) با لبخند همیشگیما رو بوسید و پر کشید.تولد حضرت زینب (س) بود که شب بهم زنگ زد و گفتن خانوم نایب الزیاره شما شدم در حرم حضرت رقیه،فردا جایی داریم میریم شاید نتونم با شما تماس بگیرم شما رو اول به خدا سپردم.۱۰ روزی بود که بی خبر بودم دل تنگی عجیبی داشتم،یه شب دختر کوچکم از خواب پرید و گفت: مامان خواب دیدم بابا شهید شده،دخترم رو آروم کردم و گفتم:انشالله به زودی میاد نگران نباش،درست در ۴ اسفند ماه بود بچهها تازه از مدرسه آمده بودن، با صدای در قلبم از جا کنده شد،وقتی دوستانم رو دیدم همه با هم اوندن پاهام لرزید فقط نگاهشون میکردم،حقا که شهادت لیاقتش بود،اگر جوری دیگر میرفت و ما رو تنها میزاشت باید شک میکردیم.🕊😭
✍به نقل از:همسر شهید
🌹#سردار_مدافع_حرم
#شهید_حمزه_کاظمی
#سـالروز_شهـادت🕊
💐آخرین دیدارمان در بیستم دیماه بودفرودگاه امام(ره) با لبخند همیشگیما رو بوسید و پر کشید.تولد حضرت زینب (س) بود که شب بهم زنگ زد و گفتن خانوم نایب الزیاره شما شدم در حرم حضرت رقیه،فردا جایی داریم میریم شاید نتونم با شما تماس بگیرم شما رو اول به خدا سپردم.۱۰ روزی بود که بی خبر بودم دل تنگی عجیبی داشتم،یه شب دختر کوچکم از خواب پرید و گفت: مامان خواب دیدم بابا شهید شده،دخترم رو آروم کردم و گفتم:انشالله به زودی میاد نگران نباش،درست در ۴ اسفند ماه بود بچهها تازه از مدرسه آمده بودن، با صدای در قلبم از جا کنده شد،وقتی دوستانم رو دیدم همه با هم اوندن پاهام لرزید فقط نگاهشون میکردم،حقا که شهادت لیاقتش بود،اگر جوری دیگر میرفت و ما رو تنها میزاشت باید شک میکردیم.🕊😭
✍به نقل از:همسر شهید
🌹#سردار_مدافع_حرم
#شهید_حمزه_کاظمی
#سـالروز_شهـادت🕊
🌷🕊#لاله_های_زینبی
💐آخرین دیدارمان در بیستم دیماه بودفرودگاه امام(ره) با لبخند همیشگیما رو بوسید و پر کشید.تولد حضرت زینب (س) بود که شب بهم زنگ زد و گفتن خانوم نایب الزیاره شما شدم در حرم حضرت رقیه،فردا جایی داریم میریم شاید نتونم با شما تماس بگیرم شما رو اول به خدا سپردم.۱۰ روزی بود که بی خبر بودم دل تنگی عجیبی داشتم،یه شب دختر کوچکم از خواب پرید و گفت: مامان خواب دیدم بابا شهید شده،دخترم رو آروم کردم و گفتم:انشالله به زودی میاد نگران نباش،درست در ۴ اسفند ماه بود بچهها تازه از مدرسه آمده بودن، با صدای در قلبم از جا کنده شد،وقتی دوستانم رو دیدم همه با هم اوندن پاهام لرزید فقط نگاهشون میکردم،حقا که شهادت لیاقتش بود،اگر جوری دیگر میرفت و ما رو تنها میزاشت باید شک میکردیم.🕊😭
✍به نقل از:همسر شهید
🌹#سردار_مدافع_حرم
#شهید_حمزه_کاظمی
#سـالروز_شهـادت🕊
💐آخرین دیدارمان در بیستم دیماه بودفرودگاه امام(ره) با لبخند همیشگیما رو بوسید و پر کشید.تولد حضرت زینب (س) بود که شب بهم زنگ زد و گفتن خانوم نایب الزیاره شما شدم در حرم حضرت رقیه،فردا جایی داریم میریم شاید نتونم با شما تماس بگیرم شما رو اول به خدا سپردم.۱۰ روزی بود که بی خبر بودم دل تنگی عجیبی داشتم،یه شب دختر کوچکم از خواب پرید و گفت: مامان خواب دیدم بابا شهید شده،دخترم رو آروم کردم و گفتم:انشالله به زودی میاد نگران نباش،درست در ۴ اسفند ماه بود بچهها تازه از مدرسه آمده بودن، با صدای در قلبم از جا کنده شد،وقتی دوستانم رو دیدم همه با هم اوندن پاهام لرزید فقط نگاهشون میکردم،حقا که شهادت لیاقتش بود،اگر جوری دیگر میرفت و ما رو تنها میزاشت باید شک میکردیم.🕊😭
✍به نقل از:همسر شهید
🌹#سردار_مدافع_حرم
#شهید_حمزه_کاظمی
#سـالروز_شهـادت🕊