کانال شهید مدافع حرم مرتضے کریمے
96 subscribers
8.84K photos
960 videos
41 files
160 links
🌟فرازی از وصیتنامه شهید:
به فرامین مقام معظم رهبری گوش فرادهید زیراایشان بهترین دوست شناس و دشمن شناس است.💥
تاریخ ولادت:١۳۶۰/١۰/٢۵
تاریخ شهادت:١٣٩۴/١۰/٢١
🌸جهت ارتباط با ادمین
پیشنهاد وانتقاد وتبادل به آیدی های زیر مراجعه فرمایید

@Ya_Zzahra
Download Telegram
🥀🕊#لاله_های_زینبی

🌾همسر شهید نقل میکند:روز آخر، وقتی که حاج محمود ازخانه رفت،به دخترمان، فاطمه،با شوخی گفت:به همه بگو"بابای من، مَــرد بود، مَـرد" !

🌷چمدانش را که روی زمین میکشید، انگار قلب من را با خودش می‌بُرد و حسّی به من می‌گفت حاجی دیگر برنمی‌گردد و به این خاطر در سفر آخرش، حسّ و حالِ نوشتنِ نامه برایش را نداشتم و شمارش روزها از دستم خارج شده بود.

💐حاج محمود ارادت خاصی به اهل‌بیت داشت و همیشه می‌گفت مجلس ختم من را در روز شهادت امام حسن عسکری علیه‌السلام بگیرید!

🥀شب شهادت امام حسن(ع)وصیت‌ نامه‌اش را در حلب نوشت و روز شهادت امام حسن عسکری(ع)به شهادت رسید. شب شهادت امام باقر(ع)خبر شهادتش را به ما دادند و روز شهادت امام جواد(ع) هم وسایلش را برای ما آوردند.

🥀#پاسدار_مدافـع_حــرم
#شهید_حاج_محمود_شفیعی
#سـالروز_شهـادت🕊
🌷🕊#لاله_های_زینبی

🌷شهید مدافع حرم اسماعیل کریمی  تیربارچی روستای قلعجیه در حومه حلب بود،در دامن مادری مومنه پرورش یافت علاقه اش به امام حسین که  زبانزد دوستان و آشنایان بود او را به جبهه ی مقاومت کشاند،اسماعیل نترس،شجاع و خوش خنده بود و بین مدافعان همیشه خنده را چاشنی کار میکرد،وی در آزاد سازی روستای خان طومان در حومه حلب به آرزویش شهادت رسید.

💐درحالی که شب قبل از شهادتش تمام لباسهای گرمش را به رزمندگان فاطمیون داده بود و در جواب تعجب دوستانش گفته بود:من در این عملیات شهید خواهم شد. اسماعیل هدف تک تیر انداز تکفیری قرار گرفته بود،تیر به قلبش خورده بود و شهید شده بود،پیکرش با پیکر شهید سیاوشی و دو نفر از همرزماش چهار روز زیر آفتاب ماند.

🥀#پاسدار_مدافـع_حــرم
#شهید_اسماعیل_ڪریمی
#سـالروز_شهـادت🕊
🥀🕊#لاله_های_زینبی

💐همسر شهید نقل می کند:داود در هر فرصتی به بهشت زهرا می رفت. وقتی برای اولين بار اتاقش را ديدم با تعجب پرسيدم داود مگر اينجا مسجد است.دور تا دور اتاق عكس شهدا چيده شده بود و یک تابلو مزين به اسم خانم حضرت زينب(س)‌روی ديوار نصب بود.شعری هم زير آن نوشته شده بود كه يک مصرعش خاطرم مانده زينب زينت نام علی است. وقتی به آن تابلو رسيديم گفت:اگر بچه اولمان دختر باشد اسمش را می گذاريم زينب و اگر پسر شد حسين.

🌷نحوه شهادت داود اينگونه بود كه رزمندگان اعزامی از اسلامشهر عملياتی داشتند كه چند تا از بچه‌ها شهيد می شوند و پيكرشان دست داعش می ماند. کمی بعد نيروی كمكی ميخواهند تا پيكر شهدا را به عقب برگردانند.داود داوطلب می شود و هنگامی كه پيكر پاک شهيد اسداللهی روی دوشش بود از ناحيه شقيقه چپ تير می خورد و به فيض شهادت نائل می شود.😭

🌹#رزمنده_دیروز_مدافع_امروز
#شهید_حاج‌_داوود_جوانمرد
#سـالروز_شهـادت🕊
📜#خاطرات_شهدا

🌾حاج ابومهدی اهل مقدس‌بازی نبود. معنوی بود اما شوخی و مزاح هم می‌کرد و دلِ هم‌نشینانش را شاد می‌کرد.شهید ابومهدی المهندس انسان متواضعی بود. به مجاهدان و خانواده شهدا بسیار رسیدگی می‌کرد.

💐اگر مجاهدان صاحب فرزند می‌شدند، همیشه برای فرزندان‌شان هدیه می‌خرید. هیچوقت از وضعیت زندگی اطرافیانش غافل نبود. فرزند یکی از مسئولان دفترش بیماری قند داشت،ابومهدی همیشه جویای احوال او بود و بسیار کمک می‌کرد، حتی شرایط سفر را برای آنان مهیّا می‌کرد.

🌷هیچ زمانی نبود که خانواده با حاج ابومهدی تماس بگیرد و ایشان پاسخ آن‌ها را ندهد؛حتی اگر در جلسه هم بودند، سعی می‌کرد کوتاه پاسخ آن‌ها را بدهد. 

راوے:دوست شهید

🌹#شهید_حمله_تروریستی_عراق
#سردار_جبهه_مقاومت
#شهید_ابومهدی_المهندس
#یار_وفادار_حاج قاسم
#سـالروز_شهـادت🕊
📜#خاطرات_شهدا

💐همسر شهید نقل می کند:شهروز اهل انفاق بود!نمازهایش📿را اول وقت می‌ خواند،شوخ‌طبع بود و در عین حال بسیار کم‌صحبت بود.

🌷شهید شهروز مظفری نیا اهل قرآن‌ خواندن بود و بسیار به آیاتِ نورانی
قرآن عمل میکرد،به پدر و مادرش
احترام می‌ گذاشت و نیکی به آنها در رأس امورش قرار داشت،به طوری که در این سالها،کوچکترین بی‌احترامی از جانبِ شهید شهروز مظفری نیا نسبت به آنها ندیدم. بسیار به خانواده‌اش اهمیت می‌داد و رسیدگی به امور خانواده را مهم‌تر از هر کاری می‌دانست.

🌹#شهید_حمله_تروریستی_عراق
#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_شهروز_مظفری نیا
#محافظ_شهید_قاسم_سلیمانی
#سـالروز_شهـادت🕊
📜#خاطرات_شهدا

🌾همسر شهید نقل می کند:اولین دیدار ما در اواخر مردادماه در شبستان حرم حضرت عبدالعظیم بود.حدود دو ساعت با هم صحبت کردیم و حجب و حیای آقا وحید من را جذب کرد،آقا وحید به قدری خصوصیات مثبت داشت که من به خطرات و شرایط کاری او فکر نمی‌کردم

💐ما۵شهریور ماه۹۸نامزد شدیم و بیشتر رفت‌وآمد‌های ما در آن دوران بود؛چون بعد از عقدمان در۱۷آبان‌ماه،شرایط آشوب در عراق پیش آمد که رفت‌ و آمد سردار شهید سلیمانی و آقا وحید به عراق بیشتر شد؛به همین خاطر ما در دوره عقد زیاد همدیگر را نمی‌دیدیم.

🌷همسر شهید درباره آرزوی شهادت شهید وحید زمانی نیا می‌گوید:«در روز عقد،من به آقاوحید گفتم:«در لحظه جاری شدن خطبه عقد هر دعایی کنی مستجاب می‌شود🤲.»آقا وحید خوشحال شد و لحظه‌ای به فکر رفت و پرسید:«هر دعایی؟!»گفتم:«بله.»بعد از شهادت آقا وحید مطمئن شدم که او برای شهادتش دعا کرده بود و دو ماه بعد از عقدمان دعایش به اجابت رسید.

🌹#شهید_حمله_تروریستی_عراق
#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_وحید_زمانی نیا
#محافظ_شهید_قاسم_سلیمانی
#سـالروز_شهـادت🕊
🔸 " در محضـــر شهیـــــد "...

🌾همراه سردار رفته بودیم اصفهان، مأموریت.موقع بر گشتن ، بردمان تخت فولاد.

💐به گلزار شهدا که رسیدیم،گفت:
بچه ها؛دوست دارین دری از درهای
بهشت رو به شما نشون بدم؟ !
گفتیم:چی از این بهتر سردار !کفش هایش را در آورد،وارد گلزار شد.

🌷یکراست بردمان سر مزار شهید
خرازی.گفت،بایقین گفت:از این قبر مطهر دری به بهشت باز می شه. نشستیم. موقع فاتحه خواندن،حال و هوای سردار تماشایی بود.توی آن لحظه ها هیچکدام از ما نمیدانستیم که این حال و هوا،حال و هوای پرواز است؛به ده روز نکشید که خبر آسمانی شدن خودش را هم شنیدیم. وصیت کرده بود حتما کنار شهید خرازی دفنش کنند.دفنش هم کردند.تازه آن روز فهمیدیم که بنا بوده از اینجا،در دیگری هم به بهشت باز بشود!

🌷🕊دل که هوایی شد
پــــرواز است ڪہ
آسمــانی‌ات می ڪند
و اگر بال خونین داشته باشی
آسمـان هم طعم ڪربلا می‌گیرد ...💔

🥀#شهید_سردار_حاج_احمد_کاظمی
#سـالروز_شهـادت🕊
🥀🕊#لاله_های_زینبی

💐همسر شهید روایت می‌کند:آقا رضا همیشه به فقرا و نیازمندان کمک می‌کرد و نصف درآمد روزانه خود را برای کمک به فقرا کنار میگذاشت و هر روز که از مکانیکی برمی‌گشت،نصف درآمد خود را برای فقرا و نیمی دیگر را برای هزینه‌های منزل کنار می‌گذاشت.

🌷نسبت به فقرا،نیازمندان وجوانانی که توان مالی برای ازدواج نداشتند،بی‌ تفاوت نبود و به صورت پنهانی و مخلصانه به آنها کمک می‌کرد؛چنانکه بعد از شهادت او همان فقرا، نبودِ ایشان را احساس می‌کنند و از کمکهای او بسیار می‌گفتند که تا به حال کسی خبر نداشته است.این خصوصیّت او برگرفته از سیره و روش مولا علی علیه‌السلام با فقرا و یتیمان بود.

🥀#پاسدار_مدافـع_حـرم
#شهید_جاویدالاثر_رضا_عباسی
#سـالروز_شهـادت🕊
🔶"در محضر شهید"...

🌾مادر شهید نقل می کند:امام خمینی (ره)طی سخنرانی فرموده بودند که دشمن به خانه ما آمده ما باید از کشور دفاع کنیم،جواد آمد و گفت:که مامان اخبار را گوش کردی،صحبت‌های امام را شنیدی؟گفتم بله جواد.سپس به من گفت که دشمن به خانه ما رسیده است و ما بدون هیچ اقدامی نشسته‌ایم گفت که من میخواهم به جبهه بروم گفتم:خبر داری من تو را با چه زحمتی بزرگ کردم؟ به من گفت که تو من را دوستداری یا اسلام را؟گفتم هم تورا هم اسلام را. شهید جواد حاج ابوالقاسم صراف گفت که اگر اسلام را دوستداری اجازه بده تا من بروم جبهه اگر هم دوست نداری که هیچی.

💐گفتم:نمی‌توانم این اجازه را به تو بدهم اگر رفتی و شهید شدی من چیکار کنم؟به من جواب داد:که من اگر عمرم به دنیا باشد می‌مانم اگرهم نباشد از غیب، تیر می‌خورم و شهید می‌شوم؛به شهید جواد حاج ابوالقاسم صراف گفتم:که خودت می‌دانی اگر مایل هستی که بروی برو،جواد به من گفت:که رضایت شما برای من مهم است.

🥀#فرمانده_گردان_شهادت_لشکر۲۷
#شهید_سردار_جواد_حاج ابوالقاسم صراف
#سـالروز_شهـادت🕊
🌷دیگر
دلی نمانده . . .
ڪہ دلبر بخوانمت
هـجرانِ روی تو دل ما را مذاب ڪرد

🌹🕊#لاله_های_زینبی

💠همسر شهید نقل می‌کنند:
یکبار بعد از شهادتش خواب دیدم
در هیئت هستیم و صحبت می‌کنیم
از اکبــــر پرسیدم:
چی اون طرف به درد میخوره؟

💠گفت: قــــرآن
خیلی این طرف به درد می‌خوره!

اکبر خودش قاری قرآن بود📿
و هر چه به شهادتش نزدیکتر می‌شد،
انسش با قرآن بیشتر می‌شد📿
شبهای آخر هروقت بیکار بودیم،
اکبر به سراغ قرآن جیبی‌اش می‌رفت📖

پرسیدم:
آن لحظه آخر که شهیـ🌷ـد شدی، چی شد؟

💠گفت: آن لحظه آخر،
شیطــــان می‌خواست
من را نسبت به بهشت نــاامیـــد کند!

راوی:همسر شهید

🌹#شهـید_مدافع_حرم
#شهید_اڪبر_شهـریاری
#سـالروز_شهـادت🕊
🥀🕊#لاله_های_زینبی

💐برادر شهید نقل می کند:احمد همواره می گفت:ولایت مطلقه فقیه، عامل رستگاری ماست و ما باید به این اصل و قاعده و منطق همواره پایبند و معتقد باشیم و اگر این اصل را فراموش کنیم ما و کشور دچار آسیب می شویم چرا که این مملکت یک امانت در دست ماست تا آن را به صاحب اصلی آن تقدیم کنیم.

🌷احمد راه و منش ولایتمداری را نه به‌عنوان یک کلمه بلکه به‌عنوان یک اصل در سرتاسر زندگی درک کرده بود و با همین منطق بود که پیش از شهادت در ۲۷ مسئولیت فرهنگی نهادهای دولتی و خصوصی و  خیریه به خدمت‌رسانی می‌پرداخت و کمتر برنامه فرهنگی اجراشده در شهرستان را از دست می‌داد و در آن شرکت نمی‌کرد.

📜فرازی از وصیت شهید مدافع حرم
بر روی سنگ مزارش :

🌷سربازی رهـبری . . .
سربازی امام زمان(عج) را در پی دارد
این راه عشـق من بـود
و عشـق جگــر می خواهد ...❤️

🌹#شهید_مدافع_حرم
#احمد_حاجیوند_الیاسی
#سـالروز_شهـادت🕊
🥀🕊#لاله_های_زینبی

💐شهیدحاج اصغر پاشاپور ازهمرزمان و از افراد مورد اطمینان شهید حاج ‌قاسم سلیمانی بود.رابطه میان این سرباز و فرمانده یک رابطه عاطفی و دلی بود. می‌توان گفت:رابطه بین این دو رابطه پدر و فرزندی بود.این دو یک روح در دو بدن بودند.حاج اصغر فرمانده محوری بود و حاج قاسم حساب ویژه‌ای روی او باز کرده بود.

🌷حاج اصغر آقا رسم رفاقت به جا آورد و مانند یار دیرینش بی‌سر به سوی معبودش پر کشید و آسمانی شد.پس از شهادت شهید حاج قاسم سلیمانی،حاج اصغر به طور کلی حال و هوایش عوض شد و بارها گریه بسیار نمود و بعد از آن هم دیگر کسی خنده روی لب‌هایش ندید. او دوست و یار صمیمی حاج قاسم بود و بعد از شهادت او دیگر میلی به ماندن نداشت.

راوی:دوست و همرزم شهید

🌹#پاسـدار_مدافع_حـرم
#شهید_حاج اصغر_پاشاپور
#سـالروز_شهـادت🕊
🌹🌹🌹🕊🌹🌹🌹

🌷🕊#لاله_‌های_زینبی

💐یکی از اقوامهای شهید نقل می کند: بعد از شهادت ایشون همرزمان و دوستان شون میرن به خانواده شهید خبرشو بدن می بینن پارچه زدن اقای قاسم پور(پدر شهید )زیارت کربلا گوارای وجودتان.آره زیارت کربلا گوارای وجودتان.مادر و پدر شهید تازه از کربلا برگشته بودن نتونسته بودن برن داخل منزل شهید و خبرشهادت مصطفی رو بدن.

🌷بعد از چند روز که میرن خبر شهادت مصطفی رو بدن با مادرش که صحبت میکنن مادرش میگه تو کربلا تو خواب دیده بودم ومتوجه اتفاقی برای مصطفی شده بودم.اونجا مادر شهید رفته بودن کنار ضریح امام حسین(ع) و به آقا گفته بودن که یا سلامتش نگه دار یا اینکه شهید شده به شما میسپارمش یا امام حسین(ع).واقعا روز تشییع جنازه هم خیلی از همرزمهایش اومده بودن هر کدوم گوشه ای خلوت کرده بودن با خدای خودشون و مصطفی.

🌹#شهید_مدافع_حرم
#مصطفی_قاسم_پور
#سـالروز_شهـادت🕊
🥀🕊#لاله_های_زینبی

💐مادر شهید نقل می کند:اسماعيل از زمان كودكی عاشق اسلام و انقلاب بود و هيچ گاه نگذاشت كسی از دستش ناراحت شود و هيچ‌ وقت توان ديدن ناراحتی اطرافيان خود را نداشت و تا جايی كه برای وی امكان داشت به مردم و همسايگان خدمت ميكرد.پسرم عاشق شهادت در راه خدا و پيامبر بزرگوارش بود و هميشه آرزو داشت كه در راه اسلام به شهادت برسد.

خواهر شهید نقل می کند:در روزهای
قبل از اعزام اسماعيل هميشه از شهادت صحبت می كرد و آرزو داشت كه در راه اسلام شربت شهادت بنوشد.اسماعيل آنقدر برای دفاع از اسلام ثابت قدم بود كه هيچ كدام از اعضای خانواده حتي مادر و فرزندانش نميتوانستند در برابر اراده وی نه بگويند چرا كه اعتقاد داشت كه ما هر چه داريم بايد در راه اسلام فدا كنيم.

🌹#مدافع_حرم_اهل تسنن
#شهید_اسماعیل_شجاعی
#سـالروز_شهـادت🕊
🥀🕊#لاله_های_زینبی

💐پدر شهيد نقل می کند:احسان از بچگی با مسجد گره خورده بود و در كليه برنامه‌هاي بسيج محل شركت ميكرد.به فوتبال هم علاقه داشت و با دوستان هم‌مسجدی اش در كوچه فوتبال بازی ميكردند.

🌷سيداحسان واقعاً يک جوان مؤمن بود كه نسبت به نماز📿 حساسيت ويژه‌ای داشت.حتی يادم می آيد وقتی پسرم ۱۰،۱۲ساله بود ميگفت من پيش‌نماز می ايستم و شما به من اقتدا كنيد و ما هم همين كار را ميكرديم.او را اكثر ظهرها به مسجد ميبردم و ايشان هم هميشه همراه بود.نماز اول وقت اين‌قدر برايش اهميت داشت كه موقع نماز،هر كاری كه داشت، را رها ميكرد.خاطرم هست كه وقت اذان ظهر بود،داشتم از آرايشگاه برميگشتم، احسان و دوستانش سخت مشغول بازی فوتبال بودند،وقتی اذان را گفتند احسان بازی را رها كرد و رفت سمت مسجد،هر چه دوستانش ميگفتند سيد۱۰دقيقه صبر كن بازی تمام شود بعد برو،ميگفت نماز را بايد اول وقت خواند.از طرف ديگر سعی ميكرد هميشه دوستانش را هم راضی نگه دارد.

🌹#پاسـدار_مدافع_حـرم
#شهید_سیداحسان_حاجی_حتم لو
#سـالروز_شهـادت🕊
🥀🕊#لاله_های_زینبی

💐همسر شهید نقل می کند:اصغر آقا مردم‌دار بود و در هر جمعی که حضور داشت،اگر با جوانان بود،مثل جوانان رفتار می‌کرد و با جوانان خیلی جور بود و با آنها امروزی رفتار میکرد و همه را جذب خود میکرد.همچنین اگربا سالمندان بود، مثل خودشان رفتار می‌کرد.

🌷شهید فلاح‌پیشه دستِ خیر داشت.تا آنجایی که می‌توانست،به همه کمک می‌ کرد و اگر خودش نمی‌توانست،از دیگران کمک میگرفت.از چندنفر کمک می‌گرفت و برای مثال،برای فردی جهیزیه جور می‌ کرد یا مشکلِ مالی‌شان را حل می‌کرد. اگر خرابه‌ای را تحویل اصغرآقا می‌دادی،آباد تحویل می‌گرفتی.همیشه دنبال کارهای سخت بود و در پی راحتی نبود.

🌹#رزمنده_دیروز_مدافع_امروز
#سـردار_مدافـع_حـرم
#شهید_حاج اصغر_فلاح پیشه
#سـالروز_شهـادت🕊
🥀🕊#لاله_های_زینبی

🌾همرزم شهید نقل می کند:در هر جمعی که حاج عباس حضور داشتند نسبت به سن و طیف آن جمع صحبت را به دست گرفته و پایان سخنانشان را به ائمه اطهار (ع)وصل میکردند و اگر موقعیت مناسبی بود به مدح آل الله(ع) می پرداختند.در مناطق عملیاتی مختلف نیز نسبت به موقعیت به ائمه اطهار(ع)توسل می‌ نمودند،برای مثال در منطقه عملیاتی والفجر۸شعر مشهور حاج صمد قاسمپور" لای لای ای جبهه لرین یورقونی ای خسته جوانلار" را نوحه‌سرایی کرده و در پایان وصل به ذکر مصیبت ابا عبدالله الحسین (ع)می‌کرد.

💐بنده به خاطر دارم که ایشان دفتر قرمز رنگی داشتند که اشعار و نوحه‌های مداحی‌هایشان را در آن مرقوم و جمع آوری نموده بودند.ایشان به شهید شش ماهه کربلا علاقه و ارادت خاصی داشته و بسیار به حضرت علی اصغر(ع)توسل می‌کردند.به قدری علاقه به ذکر اهل بیت (ع)داشتند که در ایام عزا بالاخص محرم پس از مداحی در محافل و مجالس عزا در تبریز عازم شهر مرند شده و به ذکر مصیبت اهل بیت(ع)در دسته این شهر می‌پرداختند.

🌹#سردار_مدافع_حرم
#شهید_حاج عباس_عبداللهی
#سـالروز_شهـادت🕊
🥀🕊#لاله_های_زینبی

💐فرزند شهید نقل میکند:بارزترین رفتار و خصوصیات اخلاقی پدرم شهید مصطفی تاش موسی مهربانی و مردم داری اش بود،بسیار کودک نواز و همیشه چهراش با لبخند بود،همه دوستان و آشنایانی که به منزل ما تشریف می آورند از شوخ طبعی و چهره خندانش سخن میگویند وخط قرمز ایشان نظام و ولایت فقیه بود،از اوضاع جامعه ناراضی بود و همش می گفت که حضرت آقا تنهاست و افسوس میخورد.

🌷ویژگی که اینگونه باعث عاقبت بخیری پدرم شهید مصطفی تاش موسی شد قطعا دعای خیر مادرش بوده،چون مادرش در اواخر عمرش دچار بیماری سرطان معده شده بود و پدرم مانند یک پرستار شبانه روزی از او مراقبت میکرد با وجود خواهر و برادرهای بسیاری که داشت ولی تمام امورات روزانه مادر بزرگم را پدرم انجام میداد و دعای همیشگی مادرش این بود که الهی عاقبت بخیر بشی پسر.

🥀#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_مصطفی_تاش موسی
#سـالروز_شهـادت🕊
🌷🕊#لاله_های_زینبی

💐آخرین دیدارمان در بیستم دیماه بودفرودگاه امام(ره) با لبخند همیشگیما رو بوسید و پر کشید.تولد حضرت زینب (س) بود که شب بهم زنگ زد و گفتن خانوم نایب الزیاره شما شدم در حرم حضرت رقیه،فردا جایی داریم میریم شاید نتونم با شما تماس بگیرم شما رو اول به خدا سپردم.۱۰ روزی بود که بی خبر بودم دل تنگی عجیبی داشتم،یه شب دختر کوچکم از خواب پرید و گفت: مامان خواب دیدم بابا شهید شده،دخترم رو آروم کردم و گفتم:انشالله به زودی میاد نگران نباش،درست در ۴ اسفند ماه بود بچه‌ها تازه از مدرسه آمده بودن، با صدای در قلبم از جا کنده شد،وقتی دوستانم رو دیدم همه با هم اوندن پاهام لرزید فقط نگاهشون میکردم،حقا که شهادت لیاقتش بود،اگر جوری دیگر میرفت و ما رو تنها میزاشت باید شک میکردیم.🕊😭

به نقل از:همسر شهید

🌹#سردار_مدافع_حرم
#شهید_حمزه_کاظمی
#سـالروز_شهـادت🕊
🥀🥀🕊🥀🥀🕊🥀🥀

🌷🕊#لاله_های_زینبی

💐یک روز قبل از شهادت ابوجواد و ابومائده و حاج حمزه،روستای طاموره رو بخاطر امنیت بچه ها خالی کردیم ولی زیرنظر بود.حاج مهدی سه تا از بچها رو فرستاد برای کاری تو روستای طاموره، بچها دیر کردن،حاج مهدی نگران شد منو فرستاد برم دنبال بچها وقتی رسیدم هر چی داد زدم کسی جواب نداد یدفه دیدم ابوجواد(حاج رضا ایزدیار)از تو روستا داره سربالایی رو میاد دادزدم گفتم ابو جواد فورا بیاین بالا خطرناکه ابو جواد با آرامش گفت مرگ دست خداست اگه لیاقت شهادت رو داشته باشیم نصیبمون میشه بعد با آرامش اومدن بالا و اتفاقی نیفتاد.ولی فرداش در عملیات این سه سردار بزرگ به شهادت رسیدن.رحمت و رضوان خدابرایشان وتمامی شهدا.🕊😭

به نقل از:یکی از سربازان و همرزمان


🌹#تاریخ_شهادت: ۱۳۹۴/۱۱/۲۵ حلب تل طاموره
🕊#نحوه_شهادت:اصابت گلوله تک تیرانداز
💢از فرماندهان لشگر فاطمیون

🌹#جاویدالاثر_مدافع_حرم
#شهید_مهدی_قاسمی
#سـالروز_شهـادت🕊