کافه هدایت
کتاب: گفت و گو با صادق هدایت نویسنده: یوسف یزدانی نشر گیوا- 1397 @sadegh_hedayat©
بخشی از کتاب: گفت و گو با صادق هدایت
نوشته ی: یوسف یزدانی
نشر گیوا / 1397
س: یکی از دغدغه های مهم شما در آثارتان، مبارزه با سنت ها و خرافات دست و پا گیر است. فکر می کنید به چه روشی و چه طور می شود از یوغ این زنجیرها رهایی یافت؟
ج: انسان موجود ناتوانی است با کوله بار سنگینی از میراث سال ها عادات، اخلاق و افکار اجدادش- که همچون تارهای عنکبوت او را در خود زندانی و هضم کرده اند و رهایی از آن کار آسانی نیست و نمی تواند باشد. چرا که خرافات در عمق دل و فکر و روح این ملت ریشه دوانده و حتا گاه تبدیل شده به اعتقاد و ایمانِ مقدس! پس به راحتی نمی شود آن ها را از بین برد، فرصت و حوصله می طلبد. پیش تر هم گفتم، باید قبل از هر کار دیگری به مردم آگاهی داد و مسئله را برای شان روشن کرد و از اشتباه درشان آورد. همین سنت های مخرب است که «داش آکل» را به سوی مرگ سوق می دهند و زندگی و عشق را از او می گیرند. روزی می رسد که آینده گان به خرافه پرستی های ما پوزخند خواهند زد. در داستان «طلب آمرزش» همه ی زوّار، یا آدم کش و جانی اند، یا از لحاظ اخلاقی مشکل دارند و یا به هر صورت خلافی را مرتکب شده اند. با این اوصاف برای آمرزش، روانه کربلا شده اند. انگار امام قرار است همه ی گناهان و بی شرمی ها و حق کشی ها را بر آن ها ببخشد و از حق مردم بگذرد!
این انديشه و عقيده اي غلط و خرافه آمیز است که تبدیل شده به اعتقاد اصيل و باور مقدس و همه گیر شده و در روح و فكر و خونِ مردم ریشه دوانده و همچنان جاري است. ضمن این که بسیاری از آیین های غیرِ مذهبی و رسم و رُسوم ملی ما هم آمیخته با خرافات و جهل و نادانی است.
معتقدم باید یکی دو نسل منقرض شود و نسل های جدید، با تفکرات نو بیایند تا این خرافات ملی و مذهبی از بین بروند وگرنه هیچ کار دیگری نمی شود کرد.
جرات فكري غير از روشن فكري است. شوریدن بر ضد اجتماع، بر علیه سنت های دست و پا گير- که اکثریت افراد جامعه آن ها را پذیرفته اند و به همان دلیل برای شان كاملاً طبیعی است- بسیار سخت و طاقت فرساست و جز قربانی شدن، چیزی دستگیرت نمی شود. باید سال های سال تلاش کرد تا به نتیجه رسید و من در آثارم سعی کرده ام مسئله را روشن کنم و ضمن نشان دادن اين ها- به مردم آگاهی دهم. در داستان «شب هاي ورامين» مي خوانيم: «... ما بد تربيت مي شويم، همة خرابي ما به گردن همين خرافات است كه از بچه گي توي كله مان چپانده اند و همة مردم را آن دنيايي كرده اند. اين دنيا را ما ول كرده ايم و فكر موهوم را چسبيده ايم. نمي دانم كي از آن دنيا برگشته كه خبرش را براي ما آورده! از توي خشت كه مي افتيم براي آخرت مان گريه مي كنيم تا بميريم، اين هم زندگي شد؟»
#یوسف_یزدانی
@sadegh_hedayat©
نوشته ی: یوسف یزدانی
نشر گیوا / 1397
س: یکی از دغدغه های مهم شما در آثارتان، مبارزه با سنت ها و خرافات دست و پا گیر است. فکر می کنید به چه روشی و چه طور می شود از یوغ این زنجیرها رهایی یافت؟
ج: انسان موجود ناتوانی است با کوله بار سنگینی از میراث سال ها عادات، اخلاق و افکار اجدادش- که همچون تارهای عنکبوت او را در خود زندانی و هضم کرده اند و رهایی از آن کار آسانی نیست و نمی تواند باشد. چرا که خرافات در عمق دل و فکر و روح این ملت ریشه دوانده و حتا گاه تبدیل شده به اعتقاد و ایمانِ مقدس! پس به راحتی نمی شود آن ها را از بین برد، فرصت و حوصله می طلبد. پیش تر هم گفتم، باید قبل از هر کار دیگری به مردم آگاهی داد و مسئله را برای شان روشن کرد و از اشتباه درشان آورد. همین سنت های مخرب است که «داش آکل» را به سوی مرگ سوق می دهند و زندگی و عشق را از او می گیرند. روزی می رسد که آینده گان به خرافه پرستی های ما پوزخند خواهند زد. در داستان «طلب آمرزش» همه ی زوّار، یا آدم کش و جانی اند، یا از لحاظ اخلاقی مشکل دارند و یا به هر صورت خلافی را مرتکب شده اند. با این اوصاف برای آمرزش، روانه کربلا شده اند. انگار امام قرار است همه ی گناهان و بی شرمی ها و حق کشی ها را بر آن ها ببخشد و از حق مردم بگذرد!
این انديشه و عقيده اي غلط و خرافه آمیز است که تبدیل شده به اعتقاد اصيل و باور مقدس و همه گیر شده و در روح و فكر و خونِ مردم ریشه دوانده و همچنان جاري است. ضمن این که بسیاری از آیین های غیرِ مذهبی و رسم و رُسوم ملی ما هم آمیخته با خرافات و جهل و نادانی است.
معتقدم باید یکی دو نسل منقرض شود و نسل های جدید، با تفکرات نو بیایند تا این خرافات ملی و مذهبی از بین بروند وگرنه هیچ کار دیگری نمی شود کرد.
جرات فكري غير از روشن فكري است. شوریدن بر ضد اجتماع، بر علیه سنت های دست و پا گير- که اکثریت افراد جامعه آن ها را پذیرفته اند و به همان دلیل برای شان كاملاً طبیعی است- بسیار سخت و طاقت فرساست و جز قربانی شدن، چیزی دستگیرت نمی شود. باید سال های سال تلاش کرد تا به نتیجه رسید و من در آثارم سعی کرده ام مسئله را روشن کنم و ضمن نشان دادن اين ها- به مردم آگاهی دهم. در داستان «شب هاي ورامين» مي خوانيم: «... ما بد تربيت مي شويم، همة خرابي ما به گردن همين خرافات است كه از بچه گي توي كله مان چپانده اند و همة مردم را آن دنيايي كرده اند. اين دنيا را ما ول كرده ايم و فكر موهوم را چسبيده ايم. نمي دانم كي از آن دنيا برگشته كه خبرش را براي ما آورده! از توي خشت كه مي افتيم براي آخرت مان گريه مي كنيم تا بميريم، اين هم زندگي شد؟»
#یوسف_یزدانی
@sadegh_hedayat©
کافه هدایت
همه از مرگ میترسند من از زندگی سمج خودم… #زنده_به_گور #صادق_هدایت ۱۹ فروردین سالروز خودکشی صادق هدایت... @Sadegh_Hedayat©
از کتاب:
«گفتو گو با صادق هدایت»
نویسنده: یوسف یزدانی
انتشارات گیوا/ چاپ اول: 1397
پاریس 19 فروردین 1330
امروز مردی به نام صادق هدایت- که خشم یک ملت بود و قربانی همان ملت شد، در سن چهل و نه سالگی، در آپارتمان اجارهای خود، واقع در خیابان شامپییونه، آپارتمان شمارهی 37 مکرر، با گاز خودکشی کرد تا برای همیشه از شر خودش، از شر رجالهها، از شر زندگی و مافیهاش، از شر استبداد و خرافات مذهبی- که همهی عمر در حال مبارزه با آنها بود- رها شود.
او مُرد! بیآن که نابود و فنا شده باشد. او حضور دارد. حضوری محسوس و تاثیرگذار، از خیلیهای بیخیلی- که بود و نبودشان تفاوت چنداني نمیکند و فقط ایجاد ترافیک و شلوغی کردهاند و تنها کاری که از دستشان برمیآید، قتل عام اندیشههای پیشرو و سازنده است.
چهل و نه سال هرگز نمیتوانست و نمیتواند عمر زیادی تلقی گردد اما برای مردی که تمام عمر در اضطراب و استرس و التهاب و اغتشاشهای درونی و بیرونی زیسته و هر آن از درون در حالِ متلاشی شدن بوده- باید گفت بسیار زیاد و حتی بیش از اندازه بوده است و در این شکی نیست و هدایت بیدلیل و چرا نمیتوانست با چگونههای متفاوت و گاه متضاد کنار بیاید و با خود و جهانِ پیراموناش سازش کند.
سرانجام روحِ بیقرار و جست و جوگر و خستهاش، پوسته را دراند و بیرحمانه قیام کرد بر علیه خود و در اوج خودستیزی آگاهانه، در ادامهی خزیدنهاش به درونِ پرآشوب خود، یک بار برای همیشه، خود را از چنگالهای پولادین زندگی رهاند تا مگر آرام گیرد و روز 27 فروردین ماه 1330، جسدش پس از توقفی کوتاه در مسجد پاریس، در گورستان «پرلاشز» به خاک سپرده میشود.
#یوسف_یزدانی
از کانال: رقص کلمات در دیگ جوشان-یوسف یزدانی
@Sadegh_Hedayat©
«گفتو گو با صادق هدایت»
نویسنده: یوسف یزدانی
انتشارات گیوا/ چاپ اول: 1397
پاریس 19 فروردین 1330
امروز مردی به نام صادق هدایت- که خشم یک ملت بود و قربانی همان ملت شد، در سن چهل و نه سالگی، در آپارتمان اجارهای خود، واقع در خیابان شامپییونه، آپارتمان شمارهی 37 مکرر، با گاز خودکشی کرد تا برای همیشه از شر خودش، از شر رجالهها، از شر زندگی و مافیهاش، از شر استبداد و خرافات مذهبی- که همهی عمر در حال مبارزه با آنها بود- رها شود.
او مُرد! بیآن که نابود و فنا شده باشد. او حضور دارد. حضوری محسوس و تاثیرگذار، از خیلیهای بیخیلی- که بود و نبودشان تفاوت چنداني نمیکند و فقط ایجاد ترافیک و شلوغی کردهاند و تنها کاری که از دستشان برمیآید، قتل عام اندیشههای پیشرو و سازنده است.
چهل و نه سال هرگز نمیتوانست و نمیتواند عمر زیادی تلقی گردد اما برای مردی که تمام عمر در اضطراب و استرس و التهاب و اغتشاشهای درونی و بیرونی زیسته و هر آن از درون در حالِ متلاشی شدن بوده- باید گفت بسیار زیاد و حتی بیش از اندازه بوده است و در این شکی نیست و هدایت بیدلیل و چرا نمیتوانست با چگونههای متفاوت و گاه متضاد کنار بیاید و با خود و جهانِ پیراموناش سازش کند.
سرانجام روحِ بیقرار و جست و جوگر و خستهاش، پوسته را دراند و بیرحمانه قیام کرد بر علیه خود و در اوج خودستیزی آگاهانه، در ادامهی خزیدنهاش به درونِ پرآشوب خود، یک بار برای همیشه، خود را از چنگالهای پولادین زندگی رهاند تا مگر آرام گیرد و روز 27 فروردین ماه 1330، جسدش پس از توقفی کوتاه در مسجد پاریس، در گورستان «پرلاشز» به خاک سپرده میشود.
#یوسف_یزدانی
از کانال: رقص کلمات در دیگ جوشان-یوسف یزدانی
@Sadegh_Hedayat©
Forwarded from رقص کلمات در دیگ جوشان - یوسف یزدانی
بخشی از کتاب: گفتوگو با صادق هدایت
نوشتهی: یوسف یزدانی
نشر گیوا / ۱۳۹۷
س: زبان آثارتان در زمان خودش حرکت نویی بود در حوزهی ادبیات و زبان فارسی. اگر چه پیشتر از شما «جمالزاده» با «یکی بود، یکی نبود» آغازگر این راه و حرکت بود، اما شما در این زمینه به طور جدی کار را ادامه دادید و از آغازگران ادبيات داستاني مدرن هستيد.
ج: البته در آن دوره آثاری در این ردیف، از نظر اُدبا و فُضلا، بیمعنی و خارج از قلمرويِ ادبیات و زبان فارسیِ متداول محسوب میشد و دقيقاً توهین به شمار میرفت. این حضرات انگار برای مردم و جامعهی هزار سال پیش مینوشتند. آثارشان پر بود از زلفِ یار و ساقی و ساغر و سلسله موی و از این دست کلمات و جملاتِ قُلمبه سُلمبه- که تاریخ مصرفشان گذشته بود. البته این به معنای آن نیست که این کلمات به درد نمیخورند و باید انداختشان دور، نه! بلکه منظور من استفاده از زبان رایج و راحت مردم در ادبیات و آثار ادبيمان است. يعني همچنان که شعر نو، نفی شعر کلاسیک نیست، نثر و ادبيات نو هم درصدد انکار معلومات گذشتهها نيست. بلکه باید زبان روزگار و مردم خود را فهمید. و این شناخت برای یک نویسنده لازم و ضروری است. در واقع زبان، پديدهای قراردادي و سيال است كه در درون خود امكان زايش دارد و کاربرد کلمات هر آن در حال تغییر و تحولی شگرف است. مثل جامعهها، مثل صنعت، تکنولوژی و خیلی چیزهای دیگر. طبیعی است که زبان و نثر صد سال پیش، مال همان زمان و همان مردمان و همان شرايط فرهنگي، اجتماعي، سياسي و ادبی بود كه امروزه براي ما عجيب و گاه غيرِ قابل قبول است و بیشك نثر امروز ما، برای آیندگان، کهنه، مردود، خسته کننده و شايد قُلمبه سُلمبه و خندهدار به نظر بيايد و گريزي از آن نيست و نباید در مقابلش جبههگيري كرد. این سیر طبیعی زبان و کارکرد آن در جامعه است.
س: آثار شما سرشار از اصطلاحات و امثال عامیانه و عقايد، نیازها، بگو مگوها و خوبیها و بدیهای تودهی واقعی مردم است. فکر میکنید امروزه چه نیازی به فرهنگ توده و آثار فلکلور و ادبیاتی از این دست احساس میشود؟ و نسل آینده تا چه اندازه به این ادبیات و مطالعهی آن نیازمند است؟
ج: ببينید! ادبیات فلکلور، ماهیت و نمایانگر نوع زندگی، فرهنگ، اعتقادات ملی و مذهبی هر قوم است. و البته از نخستين تراوشهای روحِ بشری و صدای درونی و نمایندهی روحِ هنری هر ملت و هویت غیرِ قابل نفیاش به شمار میرود. این با خرافات و اعمال و گفتار خرافی فرق دارد و نباید اشتباه گرفته شود. نسلِ امروز به این فرهنگ و ادبیات نياز دارد، يك نياز کاملاً حياتي. استعمار همیشه از فرهنگ یک ملت شروع میشود. اگر ما امروز به ملت خود، فرهنگ و آثار فلکلورمان را نشناسانیم و نسلهای آينده با هویت فرهنگیشان بیگانه بمانند، بايد گفت کار از کار گذشته و همه چیز از دست رفته است. بنده سعی کردهام در معلومات خود اين حال و هوای کاملاً ایرانی و ملی و منطبق با نیازهای واقعی مردم را نشان دهم و روح واقعی تودهی مردم را باز گویم.
در بعضی از کشورها، نویسندهها و هنرمندهاش تلاش میکنند برای خود و ملت خود، قهرمانها و اساطیری که هرگز نداشتهاند را خلق کنند، به وجود آورند! و جالب این که به همانها هم افتخار میکنند. و ما این جا سعی داریم داشتههای واقعي، تاریخی و هویت و فرهنگ اصيل خود را از بین ببریم، فراموش و خاموش کنیم و بدتر آن كه دولت مردان ما هم به این تخریبها- در اشكال مختلف- دامن میزنند و افتخار میکنند!
ما هرگز در پی کشف، احیا، تقویت فرهنگها، زبانها و آیینهای بومی و قومی خود نیستیم و نه تنها آنها را یک غنیمت و موهبت ارزشمند به حساب نمیآوریم، بلکه برعکس! مثل تهدیدهای اهریمنی، سعی در حذف و تخریب و انحرافشان داریم و آگاهانه فرصت سوزی میکنیم. اینها بزرگترین بدبختی ما در این زمینههاست که باید برای حفظشان جان فشانی کرد. «سید نصرالله» در داستان «میهن پرست» میگوید: «زبانهای بومی که اصیلترین نمونههای فارسی است فراموش (می) شود- کاری که نه عرب توانست بکند و نه مغول...»
#یوسف_یزدانی
شاعر، نویسنده، بازیگر و کارگردان
کانال شخصی: رقص کلمات در دیگ جوشان-یوسف یزدانی
ارتباط با یوسف یزدانی @hichdrhich
آدرس اینستاگرام یوسف یزدانی
https://www.instagram.com/yousefyazdani53
نوشتهی: یوسف یزدانی
نشر گیوا / ۱۳۹۷
س: زبان آثارتان در زمان خودش حرکت نویی بود در حوزهی ادبیات و زبان فارسی. اگر چه پیشتر از شما «جمالزاده» با «یکی بود، یکی نبود» آغازگر این راه و حرکت بود، اما شما در این زمینه به طور جدی کار را ادامه دادید و از آغازگران ادبيات داستاني مدرن هستيد.
ج: البته در آن دوره آثاری در این ردیف، از نظر اُدبا و فُضلا، بیمعنی و خارج از قلمرويِ ادبیات و زبان فارسیِ متداول محسوب میشد و دقيقاً توهین به شمار میرفت. این حضرات انگار برای مردم و جامعهی هزار سال پیش مینوشتند. آثارشان پر بود از زلفِ یار و ساقی و ساغر و سلسله موی و از این دست کلمات و جملاتِ قُلمبه سُلمبه- که تاریخ مصرفشان گذشته بود. البته این به معنای آن نیست که این کلمات به درد نمیخورند و باید انداختشان دور، نه! بلکه منظور من استفاده از زبان رایج و راحت مردم در ادبیات و آثار ادبيمان است. يعني همچنان که شعر نو، نفی شعر کلاسیک نیست، نثر و ادبيات نو هم درصدد انکار معلومات گذشتهها نيست. بلکه باید زبان روزگار و مردم خود را فهمید. و این شناخت برای یک نویسنده لازم و ضروری است. در واقع زبان، پديدهای قراردادي و سيال است كه در درون خود امكان زايش دارد و کاربرد کلمات هر آن در حال تغییر و تحولی شگرف است. مثل جامعهها، مثل صنعت، تکنولوژی و خیلی چیزهای دیگر. طبیعی است که زبان و نثر صد سال پیش، مال همان زمان و همان مردمان و همان شرايط فرهنگي، اجتماعي، سياسي و ادبی بود كه امروزه براي ما عجيب و گاه غيرِ قابل قبول است و بیشك نثر امروز ما، برای آیندگان، کهنه، مردود، خسته کننده و شايد قُلمبه سُلمبه و خندهدار به نظر بيايد و گريزي از آن نيست و نباید در مقابلش جبههگيري كرد. این سیر طبیعی زبان و کارکرد آن در جامعه است.
س: آثار شما سرشار از اصطلاحات و امثال عامیانه و عقايد، نیازها، بگو مگوها و خوبیها و بدیهای تودهی واقعی مردم است. فکر میکنید امروزه چه نیازی به فرهنگ توده و آثار فلکلور و ادبیاتی از این دست احساس میشود؟ و نسل آینده تا چه اندازه به این ادبیات و مطالعهی آن نیازمند است؟
ج: ببينید! ادبیات فلکلور، ماهیت و نمایانگر نوع زندگی، فرهنگ، اعتقادات ملی و مذهبی هر قوم است. و البته از نخستين تراوشهای روحِ بشری و صدای درونی و نمایندهی روحِ هنری هر ملت و هویت غیرِ قابل نفیاش به شمار میرود. این با خرافات و اعمال و گفتار خرافی فرق دارد و نباید اشتباه گرفته شود. نسلِ امروز به این فرهنگ و ادبیات نياز دارد، يك نياز کاملاً حياتي. استعمار همیشه از فرهنگ یک ملت شروع میشود. اگر ما امروز به ملت خود، فرهنگ و آثار فلکلورمان را نشناسانیم و نسلهای آينده با هویت فرهنگیشان بیگانه بمانند، بايد گفت کار از کار گذشته و همه چیز از دست رفته است. بنده سعی کردهام در معلومات خود اين حال و هوای کاملاً ایرانی و ملی و منطبق با نیازهای واقعی مردم را نشان دهم و روح واقعی تودهی مردم را باز گویم.
در بعضی از کشورها، نویسندهها و هنرمندهاش تلاش میکنند برای خود و ملت خود، قهرمانها و اساطیری که هرگز نداشتهاند را خلق کنند، به وجود آورند! و جالب این که به همانها هم افتخار میکنند. و ما این جا سعی داریم داشتههای واقعي، تاریخی و هویت و فرهنگ اصيل خود را از بین ببریم، فراموش و خاموش کنیم و بدتر آن كه دولت مردان ما هم به این تخریبها- در اشكال مختلف- دامن میزنند و افتخار میکنند!
ما هرگز در پی کشف، احیا، تقویت فرهنگها، زبانها و آیینهای بومی و قومی خود نیستیم و نه تنها آنها را یک غنیمت و موهبت ارزشمند به حساب نمیآوریم، بلکه برعکس! مثل تهدیدهای اهریمنی، سعی در حذف و تخریب و انحرافشان داریم و آگاهانه فرصت سوزی میکنیم. اینها بزرگترین بدبختی ما در این زمینههاست که باید برای حفظشان جان فشانی کرد. «سید نصرالله» در داستان «میهن پرست» میگوید: «زبانهای بومی که اصیلترین نمونههای فارسی است فراموش (می) شود- کاری که نه عرب توانست بکند و نه مغول...»
#یوسف_یزدانی
شاعر، نویسنده، بازیگر و کارگردان
کانال شخصی: رقص کلمات در دیگ جوشان-یوسف یزدانی
ارتباط با یوسف یزدانی @hichdrhich
آدرس اینستاگرام یوسف یزدانی
https://www.instagram.com/yousefyazdani53
Forwarded from رقص کلمات در دیگ جوشان - یوسف یزدانی
آکادمی فلسفی "مارزوک" تقدیم میکند:
نقد و بررسی کتاب «گفتوگو با صادق هدایت»
یوسف یزدانی/ نشر گیوا/ چاپ اول ۱۳۹۷
🕒 زمان: سه شنبه ۲۰ دی ماه ۱۴۰۲
ساعت ۲۲ به وقت ایران
کانالِ آکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy
(این کتاب سال ۱۳۸۳ آمادهی چاپ بود، اما سانسورچیها، هر بار چنان اصلاحیههای ویرانگری میدادند که قامت کتاب و بلکه قامت خودم نیز خم میشد و ۱۴ سال منتظر ماندم تا بالاخره سال ۱۳۹۷ با تلاشها و پیگیریهای مدیریت محترم نشر گیوا، جناب سپهری، بدون هیچ کلمه سانسوری چاپ شد.)
دوستان عزیز برای تهیهی کتاب فوق، به آدرس دفتر مرکزی انتشارات گیوا مراجعه فرمایید:
تهران، میدان انقلاب، ابتدای خیابان کارگر جنوبی، نبش کوچهی مهدیزاده، پلاک ۱، طبقهی ۴، انتشارات گیوا.
یا با شماره تلفنهای زیر تماس بگیرید:
(۰۲۱۶۶۱۲۳۸۸۰)
(۰۲۱۶۶۹۴۴۷۴۷)
#یوسف_یزدانی
نویسنده، بازیگر و کارگردان
از کانال شخصی: رقص کلمات در دیگ جوشان_یوسف یزدانی
https://tttttt.me/ragsekalamat
ارتباط با یوسف یزدانی در تلگرام @hichdrhich
آدرس اینستاگرام یوسف یزدانی
https://www.instagram.com/yousefyazdani53
نقد و بررسی کتاب «گفتوگو با صادق هدایت»
یوسف یزدانی/ نشر گیوا/ چاپ اول ۱۳۹۷
🕒 زمان: سه شنبه ۲۰ دی ماه ۱۴۰۲
ساعت ۲۲ به وقت ایران
کانالِ آکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy
(این کتاب سال ۱۳۸۳ آمادهی چاپ بود، اما سانسورچیها، هر بار چنان اصلاحیههای ویرانگری میدادند که قامت کتاب و بلکه قامت خودم نیز خم میشد و ۱۴ سال منتظر ماندم تا بالاخره سال ۱۳۹۷ با تلاشها و پیگیریهای مدیریت محترم نشر گیوا، جناب سپهری، بدون هیچ کلمه سانسوری چاپ شد.)
دوستان عزیز برای تهیهی کتاب فوق، به آدرس دفتر مرکزی انتشارات گیوا مراجعه فرمایید:
تهران، میدان انقلاب، ابتدای خیابان کارگر جنوبی، نبش کوچهی مهدیزاده، پلاک ۱، طبقهی ۴، انتشارات گیوا.
یا با شماره تلفنهای زیر تماس بگیرید:
(۰۲۱۶۶۱۲۳۸۸۰)
(۰۲۱۶۶۹۴۴۷۴۷)
#یوسف_یزدانی
نویسنده، بازیگر و کارگردان
از کانال شخصی: رقص کلمات در دیگ جوشان_یوسف یزدانی
https://tttttt.me/ragsekalamat
ارتباط با یوسف یزدانی در تلگرام @hichdrhich
آدرس اینستاگرام یوسف یزدانی
https://www.instagram.com/yousefyazdani53