کافه هدایت
9.23K subscribers
1.49K photos
183 videos
202 files
540 links
● کافه هدایت ●

فیسبوک :
www.facebook.com/sadegh.hedayat.official/
Download Telegram
دومین داستان چاپ شده هدایت که در پاریس به رشته ی تحریر در آمده است، زنده به گور نام دارد. این اثر از داستان قلب رازگو نوشته ی ادگار آلن پو الهام گرفته شده است.ساختار کلی زنده به گور،شیوه ی نگارش و تاکید بر روی برخی مفاهیم، در ما این عقیده را به وجود می آورد که هدایت در نخستین گام های نویسندگی خود به شدت تحت تاثیر داستانهای پو بوده است.
در شکل کلی،داستان زنده به گور تشابهات بسیاری با قلب رازگو دارد. شروع هر دو تقریبا یکسان است و از همان آغاز، آشفتگی روحی شخصیتهای اصلی داستان_ که دیوانه هستند_به چشم می خورد.


راست است،اعصابم خیلی ضعیف است، بطور وحشتناکی عصبی هستم،همیشه اینطور بودم، ولی به چه دلیل ادعا می کنید که دیوانه باشم؟
بیماری حسهای مرا تند و شدید کرده است_ولی آنها را نابود ننموده و یا سست و ضعیف نساخته است.حس شنوایی من از تمام حسهای دیگر دقیقتر و ظریفتر بود.تمام اصوات زمینی و آسمانی را شنیده ام. از جهنم نیز چیزهای زیادی به گوشم رسیده است. چطور ممکن است دیوانه باشم؟دقت کنید،ملاحظه بفرمایید که چگونه با تندرستی و آرامی قادرم سراسر داستان را برایتان حکایت کنم.

#نقد_و_تفسیر_آثار_صادق_هدایت
#محمدرضا_قربانی
#نشر_ژرف

@sadegh_hedayat
بی تردید هیچ متفکری چون خیام، فیلسوف و ریاضیدان بزرگ ایرانی، محبوب هدایت نبوده و بر افکار او تاثیر عمیق نداشته است، به گونه ای که خود هدایت چه مستقیم و چه غیر مستقیم همواره عشق و علاقه خود را نسبت به این شاعر گرانمایه ابراز داشته و با او به مثابه بزرگترین فیلسوف و متفکر دنیا بر خورد کرده است.این شیفتگی تا آنجا پیش می رود که هدایت افکار و اندیشه های خیام را با تازه ترین تحولات اجتماعی، تاریخی، علمی و فرهنگی قرن بیستم در آمیخته و جابجا در آثارش مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است.در اینجا سعی ما این خواهد بود که چکیده اصلی خطوط فکری خیام را در نظر آوریم و جنبه های مختلف اندیشه خیام گونه ی هدایت را با استناد به آثارش در بوته ی نقد و نظر افکنیم:
تقریبا همه ی شخصیتهای داستانی هدایت، هر کدام به گونه ای اسیر سرنوشتی شومند که سایه به سایه آنها را دنبال میکند بطوری که انسان داستانهای هدایت هرگز از تعقیب مرگبار سرنوشت خلاصی نمی یابد و در نتیجه عاجز و درمانده بر این اندیشه خیام صحه می گذارد که:

بر لوح نشان بودنیها بوده است
پیوسته قلم ز نیک و بد فرسوده است
در روز ازل هر آن‌چه بایست بداد
غم خوردن و کوشیدن ما بیهوده است

#نقد_و_تفسیر_آثار_صادق_هدایت
#هدایت_و_خیام
#محمدرضا_قربانی
#نشر_ژرف
| @sadegh_hedayat |
Forwarded from کافه هدایت
بی تردید هیچ متفکری چون خیام، فیلسوف و ریاضیدان بزرگ ایرانی، محبوب هدایت نبوده و بر افکار او تاثیر عمیق نداشته است، به گونه ای که خود هدایت چه مستقیم و چه غیر مستقیم همواره عشق و علاقه خود را نسبت به این شاعر گرانمایه ابراز داشته و با او به مثابه بزرگترین فیلسوف و متفکر دنیا بر خورد کرده است.این شیفتگی تا آنجا پیش می رود که هدایت افکار و اندیشه های خیام را با تازه ترین تحولات اجتماعی، تاریخی، علمی و فرهنگی قرن بیستم در آمیخته و جابجا در آثارش مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است.در اینجا سعی ما این خواهد بود که چکیده اصلی خطوط فکری خیام را در نظر آوریم و جنبه های مختلف اندیشه خیام گونه ی هدایت را با استناد به آثارش در بوته ی نقد و نظر افکنیم:
تقریبا همه ی شخصیتهای داستانی هدایت، هر کدام به گونه ای اسیر سرنوشتی شومند که سایه به سایه آنها را دنبال میکند بطوری که انسان داستانهای هدایت هرگز از تعقیب مرگبار سرنوشت خلاصی نمی یابد و در نتیجه عاجز و درمانده بر این اندیشه خیام صحه می گذارد که:

بر لوح نشان بودنیها بوده است
پیوسته قلم ز نیک و بد فرسوده است
در روز ازل هر آن‌چه بایست بداد
غم خوردن و کوشیدن ما بیهوده است

#نقد_و_تفسیر_آثار_صادق_هدایت
#هدایت_و_خیام
#محمدرضا_قربانی
#نشر_ژرف
| @sadegh_hedayat |
(زنی که مردش را گم کرد) داستان زندگی پررنج و درد آن دسته از زنان ایرانی است که به خاطر یک جانبه بودن قوانین اجتماعی جامعه، کلیه ی حقوق خویش را از دست رفته می بینند و در نتیجه برای حفظ امنیت اجتماعی خود داغ شلاق مرد را بر جسم و جان خود می پذیرند و این بها را به این خاطر می پردازند که سرپناهی مطمئن در زندگی شان داشته باشند، و دریغ که این بهای گران نیز درد آن ها را چاره نمی سازد.
مظلومیت زرین کلاه، تصویر روشنی از مظلومیت زن ایرانی عصر هدایت ارائه می دهد.

#محمدرضا_قربانی
#نقد_و_تفسیر_آثار_صادق_هدایت
@sadegh_hedayat©
بی تردید هیچ متفکری چون خیام، فیلسوف و ریاضیدان بزرگ ایرانی، محبوب هدایت نبوده و بر افکار او تاثیر عمیق نداشته است، به گونه ای که خود هدایت چه مستقیم و چه غیر مستقیم همواره عشق و علاقه خود را نسبت به این شاعر گرانمایه ابراز داشته و با او به مثابه بزرگترین فیلسوف و متفکر دنیا بر خورد کرده است.این شیفتگی تا آنجا پیش می رود که هدایت افکار و اندیشه های خیام را با تازه ترین تحولات اجتماعی، تاریخی، علمی و فرهنگی قرن بیستم در آمیخته و جابجا در آثارش مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است.در اینجا سعی ما این خواهد بود که چکیده اصلی خطوط فکری خیام را در نظر آوریم و جنبه های مختلف اندیشه خیام گونه ی هدایت را با استناد به آثارش در بوته ی نقد و نظر افکنیم:
تقریبا همه ی شخصیتهای داستانی هدایت، هر کدام به گونه ای اسیر سرنوشتی شومند که سایه به سایه آنها را دنبال میکند بطوری که انسان داستانهای هدایت هرگز از تعقیب مرگبار سرنوشت خلاصی نمی یابد و در نتیجه عاجز و درمانده بر این اندیشه خیام صحه می گذارد که:

بر لوح نشان بودنیها بوده است
پیوسته قلم ز نیک و بد فرسوده است
در روز ازل هر آن‌چه بایست بداد
غم خوردن و کوشیدن ما بیهوده است

#نقد_و_تفسیر_آثار_صادق_هدایت
#هدایت_و_خیام
#محمدرضا_قربانی

@sadegh_hedayat©
(زنی که مردش را گم کرد) داستان زندگی پررنج و درد آن دسته از زنان ایرانی است که به خاطر یک جانبه بودن قوانین اجتماعی جامعه، کلیه ی حقوق خویش را از دست رفته می بینند و در نتیجه برای حفظ امنیت اجتماعی خود داغ شلاق مرد را بر جسم و جان خود می پذیرند و این بها را به این خاطر می پردازند که سرپناهی مطمئن در زندگی شان داشته باشند، و دریغ که این بهای گران نیز درد آن ها را چاره نمی سازد.
مظلومیت زرین کلاه، تصویر روشنی از مظلومیت زن ایرانی عصر هدایت ارائه می دهد.

#محمدرضا_قربانی
#نقد_و_تفسیر_آثار_صادق_هدایت

@sadegh_hedayat©
دومین داستان چاپ شده هدایت که در پاریس به رشته ی تحریر در آمده است، زنده به گور نام دارد. این اثر از داستان قلب رازگو نوشته ی ادگار آلن پو الهام گرفته شده است.ساختار کلی زنده به گور،شیوه ی نگارش و تاکید بر روی برخی مفاهیم، در ما این عقیده را به وجود می آورد که هدایت در نخستین گام های نویسندگی خود به شدت تحت تاثیر داستانهای پو بوده است.
در شکل کلی،داستان زنده به گور تشابهات بسیاری با قلب رازگو دارد. شروع هر دو تقریبا یکسان است و از همان آغاز، آشفتگی روحی شخصیتهای اصلی داستان_ که دیوانه هستند_به چشم می خورد.


راست است،اعصابم خیلی ضعیف است، بطور وحشتناکی عصبی هستم،همیشه اینطور بودم، ولی به چه دلیل ادعا می کنید که دیوانه باشم؟
بیماری حسهای مرا تند و شدید کرده است_ولی آنها را نابود ننموده و یا سست و ضعیف نساخته است.حس شنوایی من از تمام حسهای دیگر دقیقتر و ظریفتر بود.تمام اصوات زمینی و آسمانی را شنیده ام. از جهنم نیز چیزهای زیادی به گوشم رسیده است. چطور ممکن است دیوانه باشم؟دقت کنید،ملاحظه بفرمایید که چگونه با تندرستی و آرامی قادرم سراسر داستان را برایتان حکایت کنم.

#نقد_و_تفسیر_آثار_صادق_هدایت
#محمدرضا_قربانی

@sadegh_hedayat©
راوی زنده‌بگور توجه خاصی به هنر دارد و تصور می کند که اگر مثلا نقاش می شد، میتوانست حداقل دلگرمی کوچکی برای خودش داشته باشد:

"پشت شیشهٔ مغازه هایی که پردهٔ نقاشی گذاشته بودند، می ایستادم، مدتی خیره نگاه میکردم، افسوس می خوردم که چرا نقاش نشدم، تنها کاری بود که دوست داشتم و خوشم می آمد. "

آثار هنری از آنجا که توجه انسان را به خود جلب می کنند، خاصیتی تسکین دهنده دارند. روکانتن، راوی رمان تهوع اثر سارتر نیز چنین حالتی را نسبت به آثار هنری دارد. وی به این نتیجه می رسد که هرگاه بتوانیم به اشیا خیره شویم، قادر خواهیم بود که از هجوم آنان در امان بمانیم و در نتیجه احساس آرامش کنیم. تابلوی نقاشی نیز شاید از آن جهت تسکین دهنده است که به راوی زنده به گور فرصت خیره شدن به خود را می دهد.

#نقد_و_تفسیر_آثار_صادق_هدایت
#محمدرضا_قربانی

@sadegh_hedayat©
دومین داستان چاپ شده هدایت که در پاریس به رشته ی تحریر در آمده است، زنده به گور نام دارد. این اثر از داستان قلب رازگو نوشته ی ادگار آلن پو الهام گرفته شده است.ساختار کلی زنده به گور،شیوه ی نگارش و تاکید بر روی برخی مفاهیم، در ما این عقیده را به وجود می آورد که هدایت در نخستین گام های نویسندگی خود به شدت تحت تاثیر داستانهای پو بوده است.
در شکل کلی،داستان زنده به گور تشابهات بسیاری با قلب رازگو دارد. شروع هر دو تقریبا یکسان است و از همان آغاز، آشفتگی روحی شخصیتهای اصلی داستان_ که دیوانه هستند_به چشم می خورد.


راست است،اعصابم خیلی ضعیف است، بطور وحشتناکی عصبی هستم،همیشه اینطور بودم، ولی به چه دلیل ادعا می کنید که دیوانه باشم؟
بیماری حسهای مرا تند و شدید کرده است_ولی آنها را نابود ننموده و یا سست و ضعیف نساخته است.حس شنوایی من از تمام حسهای دیگر دقیقتر و ظریفتر بود.تمام اصوات زمینی و آسمانی را شنیده ام. از جهنم نیز چیزهای زیادی به گوشم رسیده است. چطور ممکن است دیوانه باشم؟دقت کنید،ملاحظه بفرمایید که چگونه با تندرستی و آرامی قادرم سراسر داستان را برایتان حکایت کنم.

#نقد_و_تفسیر_آثار_صادق_هدایت
#محمدرضا_قربانی

@sadegh_hedayat©
(زنی که مردش را گم کرد) داستان زندگی پررنج و درد آن دسته از زنان ایرانی است که به خاطر یک جانبه بودن قوانین اجتماعی جامعه، کلیه ی حقوق خویش را از دست رفته می بینند و در نتیجه برای حفظ امنیت اجتماعی خود داغ شلاق مرد را بر جسم و جان خود می پذیرند و این بها را به این خاطر می پردازند که سرپناهی مطمئن در زندگی شان داشته باشند، و دریغ که این بهای گران نیز درد آن ها را چاره نمی سازد.
مظلومیت زرین کلاه، تصویر روشنی از مظلومیت زن ایرانی عصر هدایت ارائه می دهد.

#محمدرضا_قربانی
#نقد_و_تفسیر_آثار_صادق_هدایت
@sadegh_hedayat©
بی تردید هیچ متفکری چون خیام، فیلسوف و ریاضیدان بزرگ ایرانی، محبوب هدایت نبوده و بر افکار او تاثیر عمیق نداشته است، به گونه ای که خود هدایت چه مستقیم و چه غیر مستقیم همواره عشق و علاقه خود را نسبت به این شاعر گرانمایه ابراز داشته و با او به مثابه بزرگترین فیلسوف و متفکر دنیا بر خورد کرده است.این شیفتگی تا آنجا پیش می رود که هدایت افکار و اندیشه های خیام را با تازه ترین تحولات اجتماعی، تاریخی، علمی و فرهنگی قرن بیستم در آمیخته و جابجا در آثارش مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است.در اینجا سعی ما این خواهد بود که چکیده اصلی خطوط فکری خیام را در نظر آوریم و جنبه های مختلف اندیشه خیام گونه ی هدایت را با استناد به آثارش در بوته ی نقد و نظر افکنیم:
تقریبا همه ی شخصیتهای داستانی هدایت، هر کدام به گونه ای اسیر سرنوشتی شومند که سایه به سایه آنها را دنبال میکند بطوری که انسان داستانهای هدایت هرگز از تعقیب مرگبار سرنوشت خلاصی نمی یابد و در نتیجه عاجز و درمانده بر این اندیشه خیام صحه می گذارد که:

بر لوح نشان بودنیها بوده است
پیوسته قلم ز نیک و بد فرسوده است
در روز ازل هر آن‌چه بایست بداد
غم خوردن و کوشیدن ما بیهوده است

#نقد_و_تفسیر_آثار_صادق_هدایت
#هدایت_و_خیام
#محمدرضا_قربانی

@sadegh_hedayat©
دومین داستان چاپ شده هدایت که در پاریس به رشته ی تحریر در آمده است، زنده به گور نام دارد. این اثر از داستان قلب رازگو نوشته ی ادگار آلن پو الهام گرفته شده است.ساختار کلی زنده به گور،شیوه ی نگارش و تاکید بر روی برخی مفاهیم، در ما این عقیده را به وجود می آورد که هدایت در نخستین گام های نویسندگی خود به شدت تحت تاثیر داستانهای پو بوده است.
در شکل کلی،داستان زنده به گور تشابهات بسیاری با قلب رازگو دارد. شروع هر دو تقریبا یکسان است و از همان آغاز، آشفتگی روحی شخصیتهای اصلی داستان_ که دیوانه هستند_به چشم می خورد.


راست است،اعصابم خیلی ضعیف است، بطور وحشتناکی عصبی هستم،همیشه اینطور بودم، ولی به چه دلیل ادعا می کنید که دیوانه باشم؟
بیماری حسهای مرا تند و شدید کرده است_ولی آنها را نابود ننموده و یا سست و ضعیف نساخته است.حس شنوایی من از تمام حسهای دیگر دقیقتر و ظریفتر بود.تمام اصوات زمینی و آسمانی را شنیده ام. از جهنم نیز چیزهای زیادی به گوشم رسیده است. چطور ممکن است دیوانه باشم؟دقت کنید،ملاحظه بفرمایید که چگونه با تندرستی و آرامی قادرم سراسر داستان را برایتان حکایت کنم.

#نقد_و_تفسیر_آثار_صادق_هدایت
#محمدرضا_قربانی

@Sadegh_Hedayat©
بطور کلی مسایل و مشکلات زنان کشور ما در بسیاری از داستان های هدایت - در هر کدام به گونه ای - انعکاس یافته است که این خود نشانه ی آن است که هدایت هیچوقت از دردها و رنج های زنان جامعه ی ما غافل نبوده است و همواره با تاسفی عمیق از این دردها یاد کرده و با جدیتی تمام از حقوق اجتماعی این نیمه ی محروم جامعه دفاع کرده است.


#نقد_و_تفسیر_آثار_صادق_هدایت
#محمدرضا_قربانی

@Sadegh_Hedayat©
زن داستان های هدایت در بسیاری از موارد موجودی است حیاتبخش که اگر شرایط فراهم باشد می تواند مرد را از مرگ حتمی نجات بخشد. مثلن در داستان داود گوژپشت یک بله ی زن می تواند مسیر زندگی داود گوژپشت را دگرگون کند و او را که لحظه به لحظه به سمت نابودی و مرگ پیش می رود به زندگی دوباره ای برگرداند. اما زن به این دلیل که #داود_گوژپشت در جامعه مورد تمسخر همه قرار دارد، این بله را نمی گوید.
و یا در #زنده_به_گور ، شخصیت اصلی داستان این را به خوبی حس کرده است که اگر به سوی زن برود، دلبستگی هایی به زندگی پیدا خواهد کرد که قطعن مانع از خودکشی او خواهد شد. لذا از آنجا که به خاطر شرایط سخت اجتماعیش حاضر به ادامه ی زندگی نیست از زنان دوری می جوید.


#نقد_و_تفسیر_آثار_صادق_هدایت
#محمدرضا_قربانی

@Sadegh_Hedayat©
اکثر داستان های هدایت نمایشی است از زندگی تیره و تار زنان ایرانی که در زیر فشار بی عدالتی ها و محرومیت های اجتماعی کمر خم کرده اند.
سخن صادق هدایت سخن عشق و فداکاری از یک سو، و خیانت و ریاکاری او از دیگر سو است.
آنجا که عشق تحسین برانگیز مادری در روح زنان ایرانی موج می زند ، آنجا که آنان در چهارچوب خانواده فداکاری و ایثار می کنند تا زندگی بخش مرد خویش باشند، آنجا که زن ایرانی در جهت رهایی سرزمین خویش از بند استعمار دوشادوش مردان کمر همت به مبارزه ی جانانه می بندد، زن های داستان های هدایت چهره ای نورانی و مقدس می یابد.
و آن گاه که بغض و کینه و عداوت زن را در دام خود فرو می کشد و خدعه و نیرنگ او جایگزین صمیمیت و دوستی می گردد، هدایت نوک تیز حمله ی خود را متوجه بی عدالتی هایی می کند که زمینه ساز اصلی این گونه عکس العمل ها از سوی زن هستند.


#نقد_و_تفسیر_آثار_صادق_هدایت
#محمدرضا_قربانی

@Sadegh_Hedayat©
آثار هدایت پر است از مقوله های انسانی، اجتماعی و فلسفی و غیره. عشق، تاریخ تاریخ، فلسفه، هنر و ادبیات موسیقی، روانشناسی، جامعه شناسی، طبیعت، درد و رنج انسان، مظلومیت حیوانات ، محرومیت های اجتماعی و ده ها و ده ها دیگر از این نوع مسایل در آثار هدایت موج می زنند و البته بر اساس همین نشانه هاست که می توان گفت داستان های صادق هدایت بی اغراق یکی از ارزنده ترین آثار ادبیات داستاتنی کشور ماست.


#نقد_و_تفسیر_آثار_صادق_هدایت
#محمدرضا_قربانی

@Sadegh_Hedayat©
(زنی که مردش را گم کرد) داستان زندگی پررنج و درد آن دسته از زنان ایرانی است که به خاطر یک جانبه بودن قوانین اجتماعی جامعه، کلیه ی حقوق خویش را از دست رفته می بینند و در نتیجه برای حفظ امنیت اجتماعی خود داغ شلاق مرد را بر جسم و جان خود می پذیرند و این بها را به این خاطر می پردازند که سرپناهی مطمئن در زندگی شان داشته باشند، و دریغ که این بهای گران نیز درد آن ها را چاره نمی سازد. 
مظلومیت زرین کلاه، تصویر روشنی از مظلومیت زن ایرانی عصر هدایت ارائه می دهد.

#محمدرضا_قربانی
#نقد_و_تفسیر_آثار_صادق_هدایت


@Sadegh_Hedayat©