کافه هدایت
9.24K subscribers
1.49K photos
183 videos
202 files
540 links
● کافه هدایت ●

فیسبوک :
www.facebook.com/sadegh.hedayat.official/
Download Telegram
سایه ی بعضی از شخصیت ها همیشه بر گرده تاریخ سنگینی می کند ، چرا که روایت تاریخی بازنمودی از آنچه که امر واقع است ، محسوب می شود و برای ناظر ( مورخ ، محقق و … ) تنها متون ( آثار ) و بخشی از زندگی نامه ی اشخاص به عنوان مرده ریگ باقی می ماند ، که باید آن را تحلیل و استنتاج کند و بدین ترتیب ناظر ، یک مشاهده گر صرف نیست بلکه عملاً در فرآیند نتیجه گیری نقشی فعال دارد نه منفعل .

بی شک صادق هدایت (۱۲۸۱ ـ ۱۳۳۰ ه.ش ) یکی از محبوب ترین و منفورترین داستان نویسان ایران است ؛ چون توانسته محبوب و مغلوب دلها شود . اثر آفرینی و اثر گذاری هدایت باعث رد و تایید او شده است . تاویل پذیری متون ، عدم تبیین سازی سیستم فکری ، خطای هاله ای اثر و شخصیت و غرض ورزی ناظر ، برای هدایت شخصیتی آفریده که او را سزاوار لعن و نفرین یا مدح و مرحمت کرده است.

اما جدای از هاله ی متنی ـ منشی هدایت ، آن چه که مبرهن است ، رشد فزاینده ی کتب و مقالاتی است که در رد و تایید این شخصیت فرهنگی ـ ادبی نوشته می شود و این خود دلیلی بر سایه ی سترگ هدایت است که پس از پنجاه و چهار سال که از مرگ او می گذرد ، هنوز بر تاریخ ادبی ایران حکم فرماست و آن چه نوشته می شود دال بر آوازه نام او نیست بلکه آثار متنی و معنوی هدایت آن قدر سترگ است که یا باید او را تایید کرد یا انکار ؛ چرا که نمی توان از کنار او بی تفاوت گذشت . آنچه که هدایت را از دیگر همسانانش متمایز می کرد ، احاطه اش به ادبیات کهن و معاصر است و تخیلی که این دو را در فرایندی دیالکتیکی به هم نزدیک می ساخت، تا اثری بدیع بیافریند.


#صادق_هدایت_راوی_آگاهی_غیر_رسمی
#مجید_نصرآبادی
#بخش_اول

@sadegh_hedayat©
کافه هدایت
سایه ی بعضی از شخصیت ها همیشه بر گرده تاریخ سنگینی می کند ، چرا که روایت تاریخی بازنمودی از آنچه که امر واقع است ، محسوب می شود و برای ناظر ( مورخ ، محقق و … ) تنها متون ( آثار ) و بخشی از زندگی نامه ی اشخاص به عنوان مرده ریگ باقی می ماند ، که باید آن را تحلیل…
هدایت آثار برجسته‌ی اروپایی زمان خویش را خوانده بود: در «گروه محکومین و پیام کافکا» به ترجمه و نقد آثار این نویسنده چکسلواکی می‌پردازد. هدایت سه عامل موثر در زندگی فرانتس کافکا را که در نوشته‌هایش تاثیر گذاشت، این گونه معرفی می‌کند: ۱ ـ اختلاف با پدر و مادر ۲ ـ مخالفت با جامعه‌ی یهودی ۳ ـ زندگی مجردانه و بیماری.

هدایت رمان « اولیسس » جیمز جویس را که یکی از برترین‌های ادبیات داستانی جهان می‌باشد، را خوانده بود. در نامه‌ای به حسن شهید نورایی می‌نویسد: «شکی نیست که این کتاب یکی از شاهکارهای انگشت نمای ادبیات است و راه‌های بسیاری به نویسندگان بعد از خودش نشان داده و هنوز هم خیلی‌ها از رویش گرته برمی‌دارند. اما خواندنش کار آسانی نیست و فهمش کار مشکل تری است. من که نمی‌توانم چنین ادعای داشته باشم. ولی مطلبی که اشکار است، نویسنده وحشتناک نکره‌ای دارد که شوخی بردار نیست.»

این تیز فهمی هدایت در حدود بیش از نیم قرن پیش که پس از تکمیل و چاپ اثر اولیسس اتفاق افتاد، نشان از تیزبینی وی در امر تشخیص آثار برتر جهانی دارد. هدایت سعی در بت شکنی فرهنگی علیه باستان گرایان و میهن پرستانی داشت که دائماً به افتخارات و عظمت ایران باستان می‌بالیدند، هر چند که خود گروهی از متون پهلوی را از زمانی که در هند بود، ترجمه کرد و مقدمه‌ای بر رباعیات خیام نوشت، اما در این موضوع می نویسد: «فردوسی و مولوی و حافظ و خیام (که امروز مدعیانی پیدا کرده اند!) البته نام بزرگی در ادبیات بین‌المللی دارند اما اگر تنها دلمان را خوش بکنیم که این شعرا خاتم ادبیات می‌باشند، بسیار ابلهانه است. آیا انگلیس با شکسپیر و آلمان با گوته و روسیه با پوشکین در ادبیاتشان را تخته کردند و دست روی دستشان گذاشتند و نشستند یا صدها نابغه دیگر در دنیای علم و ادب به وجود آوردند؟… داشتم، داشتم حساب نیست، دارم، دارم حساب است. باید دید امروز چه داریم و چه می‌خواهیم بکنیم…»

#صادق_هدایت_راوی_آگاهی_غیر_رسمی
#مجید_نصرآبادی
#بخش_دوم

@sadegh_hedayat©
کافه هدایت
هدایت آثار برجسته‌ی اروپایی زمان خویش را خوانده بود: در «گروه محکومین و پیام کافکا» به ترجمه و نقد آثار این نویسنده چکسلواکی می‌پردازد. هدایت سه عامل موثر در زندگی فرانتس کافکا را که در نوشته‌هایش تاثیر گذاشت، این گونه معرفی می‌کند: ۱ ـ اختلاف با پدر و مادر…
اعتقاد به دینامیک بودن ادبیات نزد هدایت، امری ذاتی در ادبیات است؛ او نمی‌خواست که ما با داشتن چنین پیشینه‌ی تاریخی ـ فرهنگی از گردونه‌ی ادبیات جهان به دور افتیم. اما جالب این جاست که هدایت نسخه‌ی ادبی ـ فرهنگی را که گروهی از روشنفکران برای وضع آشفته‌ی ادبیات پیچیدند، توصیه نمی‌کرد: اسطوره شدن غرب.

هدایت علی رغم توجه به فرهنگ و ادبیات غرب، به فرهنگ و زبان باستانی و فلکولور خودمان نیز تسلط داشت. « گجسته ابالیش » ( ۱۳۱۸ ) ، « کارنامه اردشیر بابکان » ( ۱۳۱۸ ) و «زندوهومن یسن » ( ۱۹۴۴ م ) از ترجمه های زبان پهلوی به فارسی هدایت است . او در دو مجموعه ی « اوسانه » (۱۳۱۰ ) و « نیرنگستان » ( ۱۳۱۲ ) قصه های عامیانه را که نشانگر فرهنگ توده است، جمع آوری کرد.

هدایت با انتشار طرح طبقه‌بندی قصه‌ها که در مجله ی سخن ( اسفند ۱۳۲۳ و خرداد ۱۳۲۴ ) به چاپ رسید، سعی در تشویق عمومی برای جمع آوری قصه‌ها و توجه به فرهنگ توده داشت، هر چند که وی از اولین کسانی نبود که پروژه جمع‌آوری فولکور را در دستور کار خود داشت، اما بی تردید از پیشگامانی است که به قدر همت خود در این شاخه‌ی علمی مردم شناسی ادای دین کرد. ایرج افشار، کتاب شناس و مصحح می‌گوید: «وقتی هدایت دستورالعمل گردآوری مطالب فرهنگ مردم را نوشت، به جای دو نفر، دویست نفر دنبال تحقیقات فلکلوری رفتند؛ و از این بابت او اثر غیر قابل انکاری بر اوج گیری تحقیقات فرهنگ مردم باقی گذاشت؛ اما او سلسله جنبان این نوع تحقیقات نبود، راهنمایی دلسوز بود.»

هدایت با اقبالی که به فرهنگ و ادبیات خودمان نشان داد و با کسب فنون داستان نویسی و علوم روانکاویی که از غرب وام گرفت، توانست شاهکار داستانی خود را که مورد تشویق آندره برتون ( از بنیانگذاران سوررئالیسم : ۱۸۹۶ ـ ۱۹۶۶ م ) قرار گرفت، بیافریند: « بوف کور » ( ۱۳۱۵ ه. ش ) این اثر که نمونه‌ای از تاریخ فرهنگی ماست با بهره گیری از اساطیر ایرانی ـ هندی و تکنیک‌های مدرن داستان نویسی، شکل گرفت. بهره بهینه از ادبیات شفاهی مردم کوچه و بازار این امکان را به هدایت داد تا روایت‌گر «آگاهی غیررسمی» باشد.

#صادق_هدایت_راوی_آگاهی_غیر_رسمی
#مجید_نصرآبادی
#بخش_سوم

@sadegh_hedayat©
کافه هدایت
اعتقاد به دینامیک بودن ادبیات نزد هدایت، امری ذاتی در ادبیات است؛ او نمی‌خواست که ما با داشتن چنین پیشینه‌ی تاریخی ـ فرهنگی از گردونه‌ی ادبیات جهان به دور افتیم. اما جالب این جاست که هدایت نسخه‌ی ادبی ـ فرهنگی را که گروهی از روشنفکران برای وضع آشفته‌ی ادبیات…
هدایت سعی کرد افکار ، گفتار و متلک های عامیانه را وارد ادبیات مکتوب کند و به خصوص در داستان از این گنجینه ی عامیانه بهره گیرد . استفاده از لحن مردم سر گذر ، در قالب دیالوگ یا لحن راوی ، نه تنها از ارزش آثار هدایت نکاست ، بلکه مایه ی ارتباطی موثرتر با قشر عوام گردید . هدایت در داستان کوتاه « میهن پرست » که طنزی برای ادبیان ملانقطی ـ چون علی اصغر حکمت ، وزیر وقت اداره فرهنگ و هنر ـ است ، در مقام نویسنده / راوی ، توصیه به بهره گیری از زبان عامیانه در نوشتن فرهنگ لغات می کند : « … عضو فرهنگستان درست می کرد تا لغت های مضحک بی معنی بسازند و به زور به مردم حقنه بکنند . در صورتی که همه جای دنیا لغت را بعد از استعمال مردم و نویسندگان داخل می نمایند . »

ادبیات شفاهی مردم کوچه و بازار که آکنده از عناصری مربوط به بخش های پایین تنه ای ، مدفوعات ، روابط عریان جنسی ، کلمات رکیک و مستهجن ، قسم و دعا ، نفرین و تهمت ، شایعه و غیبت ، پرده دری ، خشم و عصیان ، بیماری و مرگ و … است و به تعبیر « میخائیل باختین » منتقد و نظریه پرداز ادبی و زبان شناس روسی ( ۱۸۹۵ ـ ۱۹۷۵ م ) « زبان سر گذر » یا زبانی پر از اسامی غیر رسمی « است ؛ این زبان غیر رسمی از گذشته ی نچندان دور وجود داشته است و چون شیئی گرانبها هنوز هم در پستوی ذهنمان از این واژگان تحریمی و زبان غیر رسمی نگهداری می کنیم ، چرا که در مواجهه با زبان رسمی احساس شرمندگی می کنیم . این احساس صحیح یا غلط بودن واژگان و در حقیقت « ملاک ارزیابی ، منحصر به قابل قبول بودن در بعضی از طبقات اجتماع می شود ، یعنی طبقاتی که در اجتماع حاکمند و رفتار آنان برای دیگران سرمشق قرار می گیرند »

همین طبقه ی اجتماع ـ که غالباً حاکمان بوروژواها و گروهی از اصحاب دانش و ادب هستند در شکل گیری «کلمات تحریم » نقش مهمی دارند و تعیین می کنند که چه چیزی پذیرفته است و چه چیزی پذیرفته نیست ؛ مسائلی از قبیل مسئله جنسی ، دفع ضایعات بدن و … را ساماندهی می کنند و به قول میشل فوکو « نظمی را بر گفتار » اعمال می نمایند که تحت سیطره سامانه های قدرتی ـ دینی است که از بالادستی ها به پایین دستی ها اعمال می شود و بدی این کلمات ناسزا و تحریم « از این حقیقت ناشی می شود که بعضی مردم ، یعنی آن ها که در جامعه دست برتری دارند ، از شنیدن این کلمات خوششان نمی آید و نسبت به کسانی که آن ها را به کار می برند ، واکنش نامطلوب نشان می دهند . »

#صادق_هدایت_راوی_آگاهی_غیر_رسمی
#مجید_نصرآبادی
#بخش_چهارم

@sadegh_hedayat©
سایه ی بعضی از شخصیت ها همیشه بر گرده تاریخ سنگینی می کند ، چرا که روایت تاریخی بازنمودی از آنچه که امر واقع است ، محسوب می شود و برای ناظر ( مورخ ، محقق و … ) تنها متون ( آثار ) و بخشی از زندگی نامه ی اشخاص به عنوان مرده ریگ باقی می ماند ، که باید آن را تحلیل و استنتاج کند و بدین ترتیب ناظر ، یک مشاهده گر صرف نیست بلکه عملاً در فرآیند نتیجه گیری نقشی فعال دارد نه منفعل .

بی شک صادق هدایت (۱۲۸۱ ـ ۱۳۳۰ ه.ش ) یکی از محبوب ترین و منفورترین داستان نویسان ایران است ؛ چون توانسته محبوب و مغلوب دلها شود . اثر آفرینی و اثر گذاری هدایت باعث رد و تایید او شده است . تاویل پذیری متون ، عدم تبیین سازی سیستم فکری ، خطای هاله ای اثر و شخصیت و غرض ورزی ناظر ، برای هدایت شخصیتی آفریده که او را سزاوار لعن و نفرین یا مدح و مرحمت کرده است.

اما جدای از هاله ی متنی ـ منشی هدایت ، آن چه که مبرهن است ، رشد فزاینده ی کتب و مقالاتی است که در رد و تایید این شخصیت فرهنگی ـ ادبی نوشته می شود و این خود دلیلی بر سایه ی سترگ هدایت است که پس از پنجاه و چهار سال که از مرگ او می گذرد ، هنوز بر تاریخ ادبی ایران حکم فرماست و آن چه نوشته می شود دال بر آوازه نام او نیست بلکه آثار متنی و معنوی هدایت آن قدر سترگ است که یا باید او را تایید کرد یا انکار ؛ چرا که نمی توان از کنار او بی تفاوت گذشت . آنچه که هدایت را از دیگر همسانانش متمایز می کرد ، احاطه اش به ادبیات کهن و معاصر است و تخیلی که این دو را در فرایندی دیالکتیکی به هم نزدیک می ساخت، تا اثری بدیع بیافریند.


#صادق_هدایت_راوی_آگاهی_غیر_رسمی
#مجید_نصرآبادی
#بخش_اول

@Sadegh_Hedayat©
سایه ی بعضی از شخصیت ها همیشه بر گرده تاریخ سنگینی می کند ، چرا که روایت تاریخی بازنمودی از آنچه که امر واقع است ، محسوب می شود و برای ناظر ( مورخ ، محقق و … ) تنها متون ( آثار ) و بخشی از زندگی نامه ی اشخاص به عنوان مرده ریگ باقی می ماند ، که باید آن را تحلیل و استنتاج کند و بدین ترتیب ناظر ، یک مشاهده گر صرف نیست بلکه عملاً در فرآیند نتیجه گیری نقشی فعال دارد نه منفعل .

بی شک صادق هدایت (۱۲۸۱ ـ ۱۳۳۰ ه.ش ) یکی از محبوب ترین و منفورترین داستان نویسان ایران است ؛ چون توانسته محبوب و مغلوب دلها شود . اثر آفرینی و اثر گذاری هدایت باعث رد و تایید او شده است . تاویل پذیری متون ، عدم تبیین سازی سیستم فکری ، خطای هاله ای اثر و شخصیت و غرض ورزی ناظر ، برای هدایت شخصیتی آفریده که او را سزاوار لعن و نفرین یا مدح و مرحمت کرده است.

اما جدای از هاله ی متنی ـ منشی هدایت ، آن چه که مبرهن است ، رشد فزاینده ی کتب و مقالاتی است که در رد و تایید این شخصیت فرهنگی ـ ادبی نوشته می شود و این خود دلیلی بر سایه ی سترگ هدایت است که پس از پنجاه و چهار سال که از مرگ او می گذرد ، هنوز بر تاریخ ادبی ایران حکم فرماست و آن چه نوشته می شود دال بر آوازه نام او نیست بلکه آثار متنی و معنوی هدایت آن قدر سترگ است که یا باید او را تایید کرد یا انکار ؛ چرا که نمی توان از کنار او بی تفاوت گذشت . آنچه که هدایت را از دیگر همسانانش متمایز می کرد ، احاطه اش به ادبیات کهن و معاصر است و تخیلی که این دو را در فرایندی دیالکتیکی به هم نزدیک می ساخت، تا اثری بدیع بیافریند.


#صادق_هدایت_راوی_آگاهی_غیر_رسمی
#مجید_نصرآبادی
#بخش_اول

@Sadegh_Hedayat©
کافه هدایت
سایه ی بعضی از شخصیت ها همیشه بر گرده تاریخ سنگینی می کند ، چرا که روایت تاریخی بازنمودی از آنچه که امر واقع است ، محسوب می شود و برای ناظر ( مورخ ، محقق و … ) تنها متون ( آثار ) و بخشی از زندگی نامه ی اشخاص به عنوان مرده ریگ باقی می ماند ، که باید آن را تحلیل…
هدایت آثار برجسته‌ی اروپایی زمان خویش را خوانده بود: در «گروه محکومین و پیام کافکا» به ترجمه و نقد آثار این نویسنده چکسلواکی می‌پردازد. هدایت سه عامل موثر در زندگی فرانتس کافکا را که در نوشته‌هایش تاثیر گذاشت، این گونه معرفی می‌کند: ۱ ـ اختلاف با پدر و مادر ۲ ـ مخالفت با جامعه‌ی یهودی ۳ ـ زندگی مجردانه و بیماری.

هدایت رمان « اولیسس » جیمز جویس را که یکی از برترین‌های ادبیات داستانی جهان می‌باشد، را خوانده بود. در نامه‌ای به حسن شهید نورایی می‌نویسد: «شکی نیست که این کتاب یکی از شاهکارهای انگشت نمای ادبیات است و راه‌های بسیاری به نویسندگان بعد از خودش نشان داده و هنوز هم خیلی‌ها از رویش گرته برمی‌دارند. اما خواندنش کار آسانی نیست و فهمش کار مشکل تری است. من که نمی‌توانم چنین ادعای داشته باشم. ولی مطلبی که اشکار است، نویسنده وحشتناک نکره‌ای دارد که شوخی بردار نیست.»

این تیز فهمی هدایت در حدود بیش از نیم قرن پیش که پس از تکمیل و چاپ اثر اولیسس اتفاق افتاد، نشان از تیزبینی وی در امر تشخیص آثار برتر جهانی دارد. هدایت سعی در بت شکنی فرهنگی علیه باستان گرایان و میهن پرستانی داشت که دائماً به افتخارات و عظمت ایران باستان می‌بالیدند، هر چند که خود گروهی از متون پهلوی را از زمانی که در هند بود، ترجمه کرد و مقدمه‌ای بر رباعیات خیام نوشت، اما در این موضوع می نویسد: «فردوسی و مولوی و حافظ و خیام (که امروز مدعیانی پیدا کرده اند!) البته نام بزرگی در ادبیات بین‌المللی دارند اما اگر تنها دلمان را خوش بکنیم که این شعرا خاتم ادبیات می‌باشند، بسیار ابلهانه است. آیا انگلیس با شکسپیر و آلمان با گوته و روسیه با پوشکین در ادبیاتشان را تخته کردند و دست روی دستشان گذاشتند و نشستند یا صدها نابغه دیگر در دنیای علم و ادب به وجود آوردند؟… داشتم، داشتم حساب نیست، دارم، دارم حساب است. باید دید امروز چه داریم و چه می‌خواهیم بکنیم…»

#صادق_هدایت_راوی_آگاهی_غیر_رسمی
#مجید_نصرآبادی
#بخش_دوم

@Sadegh_Hedayat©
کافه هدایت
هدایت آثار برجسته‌ی اروپایی زمان خویش را خوانده بود: در «گروه محکومین و پیام کافکا» به ترجمه و نقد آثار این نویسنده چکسلواکی می‌پردازد. هدایت سه عامل موثر در زندگی فرانتس کافکا را که در نوشته‌هایش تاثیر گذاشت، این گونه معرفی می‌کند: ۱ ـ اختلاف با پدر و مادر…
اعتقاد به دینامیک بودن ادبیات نزد هدایت، امری ذاتی در ادبیات است؛ او نمی‌خواست که ما با داشتن چنین پیشینه‌ی تاریخی ـ فرهنگی از گردونه‌ی ادبیات جهان به دور افتیم. اما جالب این جاست که هدایت نسخه‌ی ادبی ـ فرهنگی را که گروهی از روشنفکران برای وضع آشفته‌ی ادبیات پیچیدند، توصیه نمی‌کرد: اسطوره شدن غرب.

هدایت علی رغم توجه به فرهنگ و ادبیات غرب، به فرهنگ و زبان باستانی و فلکولور خودمان نیز تسلط داشت. « گجسته ابالیش » ( ۱۳۱۸ ) ، « کارنامه اردشیر بابکان » ( ۱۳۱۸ ) و «زندوهومن یسن » ( ۱۹۴۴ م ) از ترجمه های زبان پهلوی به فارسی هدایت است . او در دو مجموعه ی « اوسانه » (۱۳۱۰ ) و « نیرنگستان » ( ۱۳۱۲ ) قصه های عامیانه را که نشانگر فرهنگ توده است، جمع آوری کرد.

هدایت با انتشار طرح طبقه‌بندی قصه‌ها که در مجله ی سخن ( اسفند ۱۳۲۳ و خرداد ۱۳۲۴ ) به چاپ رسید، سعی در تشویق عمومی برای جمع آوری قصه‌ها و توجه به فرهنگ توده داشت، هر چند که وی از اولین کسانی نبود که پروژه جمع‌آوری فولکور را در دستور کار خود داشت، اما بی تردید از پیشگامانی است که به قدر همت خود در این شاخه‌ی علمی مردم شناسی ادای دین کرد. ایرج افشار، کتاب شناس و مصحح می‌گوید: «وقتی هدایت دستورالعمل گردآوری مطالب فرهنگ مردم را نوشت، به جای دو نفر، دویست نفر دنبال تحقیقات فلکلوری رفتند؛ و از این بابت او اثر غیر قابل انکاری بر اوج گیری تحقیقات فرهنگ مردم باقی گذاشت؛ اما او سلسله جنبان این نوع تحقیقات نبود، راهنمایی دلسوز بود.»

هدایت با اقبالی که به فرهنگ و ادبیات خودمان نشان داد و با کسب فنون داستان نویسی و علوم روانکاویی که از غرب وام گرفت، توانست شاهکار داستانی خود را که مورد تشویق آندره برتون ( از بنیانگذاران سوررئالیسم : ۱۸۹۶ ـ ۱۹۶۶ م ) قرار گرفت، بیافریند: « بوف کور » ( ۱۳۱۵ ه. ش ) این اثر که نمونه‌ای از تاریخ فرهنگی ماست با بهره گیری از اساطیر ایرانی ـ هندی و تکنیک‌های مدرن داستان نویسی، شکل گرفت. بهره بهینه از ادبیات شفاهی مردم کوچه و بازار این امکان را به هدایت داد تا روایت‌گر «آگاهی غیررسمی» باشد.

#صادق_هدایت_راوی_آگاهی_غیر_رسمی
#مجید_نصرآبادی
#بخش_سوم

@Sadegh_Hedayat©
کافه هدایت
اعتقاد به دینامیک بودن ادبیات نزد هدایت، امری ذاتی در ادبیات است؛ او نمی‌خواست که ما با داشتن چنین پیشینه‌ی تاریخی ـ فرهنگی از گردونه‌ی ادبیات جهان به دور افتیم. اما جالب این جاست که هدایت نسخه‌ی ادبی ـ فرهنگی را که گروهی از روشنفکران برای وضع آشفته‌ی ادبیات…
هدایت سعی کرد افکار ، گفتار و متلک های عامیانه را وارد ادبیات مکتوب کند و به خصوص در داستان از این گنجینه ی عامیانه بهره گیرد . استفاده از لحن مردم سر گذر ، در قالب دیالوگ یا لحن راوی ، نه تنها از ارزش آثار هدایت نکاست ، بلکه مایه ی ارتباطی موثرتر با قشر عوام گردید . هدایت در داستان کوتاه « میهن پرست » که طنزی برای ادبیان ملانقطی ـ چون علی اصغر حکمت ، وزیر وقت اداره فرهنگ و هنر ـ است ، در مقام نویسنده / راوی ، توصیه به بهره گیری از زبان عامیانه در نوشتن فرهنگ لغات می کند : « … عضو فرهنگستان درست می کرد تا لغت های مضحک بی معنی بسازند و به زور به مردم حقنه بکنند . در صورتی که همه جای دنیا لغت را بعد از استعمال مردم و نویسندگان داخل می نمایند . »

ادبیات شفاهی مردم کوچه و بازار که آکنده از عناصری مربوط به بخش های پایین تنه ای ، مدفوعات ، روابط عریان جنسی ، کلمات رکیک و مستهجن ، قسم و دعا ، نفرین و تهمت ، شایعه و غیبت ، پرده دری ، خشم و عصیان ، بیماری و مرگ و … است و به تعبیر « میخائیل باختین » منتقد و نظریه پرداز ادبی و زبان شناس روسی ( ۱۸۹۵ ـ ۱۹۷۵ م ) « زبان سر گذر » یا زبانی پر از اسامی غیر رسمی « است ؛ این زبان غیر رسمی از گذشته ی نچندان دور وجود داشته است و چون شیئی گرانبها هنوز هم در پستوی ذهنمان از این واژگان تحریمی و زبان غیر رسمی نگهداری می کنیم ، چرا که در مواجهه با زبان رسمی احساس شرمندگی می کنیم . این احساس صحیح یا غلط بودن واژگان و در حقیقت « ملاک ارزیابی ، منحصر به قابل قبول بودن در بعضی از طبقات اجتماع می شود ، یعنی طبقاتی که در اجتماع حاکمند و رفتار آنان برای دیگران سرمشق قرار می گیرند »

همین طبقه ی اجتماع ـ که غالباً حاکمان بوروژواها و گروهی از اصحاب دانش و ادب هستند در شکل گیری «کلمات تحریم » نقش مهمی دارند و تعیین می کنند که چه چیزی پذیرفته است و چه چیزی پذیرفته نیست ؛ مسائلی از قبیل مسئله جنسی ، دفع ضایعات بدن و … را ساماندهی می کنند و به قول میشل فوکو « نظمی را بر گفتار » اعمال می نمایند که تحت سیطره سامانه های قدرتی ـ دینی است که از بالادستی ها به پایین دستی ها اعمال می شود و بدی این کلمات ناسزا و تحریم « از این حقیقت ناشی می شود که بعضی مردم ، یعنی آن ها که در جامعه دست برتری دارند ، از شنیدن این کلمات خوششان نمی آید و نسبت به کسانی که آن ها را به کار می برند ، واکنش نامطلوب نشان می دهند . »

#صادق_هدایت_راوی_آگاهی_غیر_رسمی
#مجید_نصرآبادی
#بخش_چهارم

@Sadegh_Hedayat©
سایه ی بعضی از شخصیت ها همیشه بر گرده تاریخ سنگینی می کند ، چرا که روایت تاریخی بازنمودی از آنچه که امر واقع است ، محسوب می شود و برای ناظر ( مورخ ، محقق و … ) تنها متون ( آثار ) و بخشی از زندگی نامه ی اشخاص به عنوان مرده ریگ باقی می ماند ، که باید آن را تحلیل و استنتاج کند و بدین ترتیب ناظر ، یک مشاهده گر صرف نیست بلکه عملاً در فرآیند نتیجه گیری نقشی فعال دارد نه منفعل .

بی شک صادق هدایت (۱۲۸۱ ـ ۱۳۳۰ ه.ش ) یکی از محبوب ترین و منفورترین داستان نویسان ایران است ؛ چون توانسته محبوب و مغلوب دلها شود . اثر آفرینی و اثر گذاری هدایت باعث رد و تایید او شده است . تاویل پذیری متون ، عدم تبیین سازی سیستم فکری ، خطای هاله ای اثر و شخصیت و غرض ورزی ناظر ، برای هدایت شخصیتی آفریده که او را سزاوار لعن و نفرین یا مدح و مرحمت کرده است.

اما جدای از هاله ی متنی ـ منشی هدایت ، آن چه که مبرهن است ، رشد فزاینده ی کتب و مقالاتی است که در رد و تایید این شخصیت فرهنگی ـ ادبی نوشته می شود و این خود دلیلی بر سایه ی سترگ هدایت است که پس از پنجاه و چهار سال که از مرگ او می گذرد ، هنوز بر تاریخ ادبی ایران حکم فرماست و آن چه نوشته می شود دال بر آوازه نام او نیست بلکه آثار متنی و معنوی هدایت آن قدر سترگ است که یا باید او را تایید کرد یا انکار ؛ چرا که نمی توان از کنار او بی تفاوت گذشت . آنچه که هدایت را از دیگر همسانانش متمایز می کرد ، احاطه اش به ادبیات کهن و معاصر است و تخیلی که این دو را در فرایندی دیالکتیکی به هم نزدیک می ساخت، تا اثری بدیع بیافریند.


#صادق_هدایت_راوی_آگاهی_غیر_رسمی
#مجید_نصرآبادی
#بخش_اول

@Sadegh_Hedayat©