حافظ و مولوی و بعضی شعرای متفکر دیگر اگر چه این شورش و رشادت فکر خیام را حس کردهاند و گاهی شلتاق آوردهاند، ولی به قدری مطالب خودشان را زیر جملات و تشبیهات و کنایات اغراقآمیز پوشانیدهاند که ممکن است آن را به صد گونه تعبیر و تفسیر کرد. مخصوصاً حافظ که خیلی از افکار خیام الهام یافته و تشبیهات او را گرفتهاست، میتوان گفت او یکی از بهترین و متفکرترین پیروان خیام است. اگرچه حافظ خیلی بیشتر از خیام رؤیا، قوهٔ تصور و الهام شاعرانه داشته که مربوط به شهوت تند او میباشد. ولی افکار او به پای فلسفهٔ مادی و منطقی خیام نمیرسد و شراب را به صورت اسرارآمیز صوفیان درآورده. در همین قسمت حافظ از خیام جدا میشود. مثلاً شراب حافظ اگرچه در بعضی جاها به طور واضح همان آب انگور است، ولی به قدری زیر اصطلاحات صوفیانه پوشیدهشده که اجازهٔ تعبیر را میدهد و یک نوع تصوف میشود از آن استنباظ کرد. ولی خیام احتیاج به پردهپوشی و رمز و اشاره ندارد، افکارش را صاف و پوستکنده میگوید. همین لحن ساده، بیپروا و صراحت لهجه او را از سایر شعرای آزادفکر متمایز میکند.
#صادق_هدایت
#ترانه_های_خیام
@Sadegh_Hedayat©
#صادق_هدایت
#ترانه_های_خیام
@Sadegh_Hedayat©
شب مهتاب، ويرانه، مرغ حق، قبرستان، هوای نمناک بهاری در خيام خيلی مؤثر بوده. ولی به نظر می آيد كه شكوه و طراوت بهار، رنگها و بوی گل، چمنزار، جويبار، نسيم ملايم و طبيعت افسونگر، با آهنگ چنگ ساقيان ماهرو و بوسه های پرحرارت آنها كه فصل بهار و نوروز را تكميل ميكرده، در روح خيام تأثير فوق العاده داشته. خيام با لطافت و ظرافت مخصوصی كه در نزد شعرای ديگر كمياب است طبيعت را حس ميكرده و با يک دنيا استادی وصف آن را ميكند:
روزی است خوش و هوا نه گرم است و نه سرد...(١١٨)
بنگر ز صبا دامن گل چاك شده...(٦٠)
ابر آمد و زار بر سر سبزه گريست...(٦١)
چون ابر به نوروز رخ لاله بشست...(٦٢)
مهتاب بنور دامن شب بشكافت...(١١١)
#ترانه_های_خیام
#صادق_هدایت
چون لاله به نوروز قدح گير بدست،
با لاله رخی اگر ترا فرصت هست؛
می نوش به خرمی، كه اين چرخ كبود
ناگاه ترا چو خاک گرداند پست.
#خیام
#رباعی شماره ۲۷
@Sadegh_Hedayat©
روزی است خوش و هوا نه گرم است و نه سرد...(١١٨)
بنگر ز صبا دامن گل چاك شده...(٦٠)
ابر آمد و زار بر سر سبزه گريست...(٦١)
چون ابر به نوروز رخ لاله بشست...(٦٢)
مهتاب بنور دامن شب بشكافت...(١١١)
#ترانه_های_خیام
#صادق_هدایت
چون لاله به نوروز قدح گير بدست،
با لاله رخی اگر ترا فرصت هست؛
می نوش به خرمی، كه اين چرخ كبود
ناگاه ترا چو خاک گرداند پست.
#خیام
#رباعی شماره ۲۷
@Sadegh_Hedayat©
دیوژن معروف روزی در شهر آتن با فانوس روشن جستجوی یک نفر انسان را مینمود و عاقبت پیدا نکرد. ولی خیام وقت خود را به تکاپوی بیهوده تلف نکرده و با اطمینان می گوید:
گاویست بر آسمان، قرین پروین
گاویست دگر بر زبرش جمله زمین
گر بینایی چشم حقیقت بگشا
زیر و زبر دو گاو مشتی خر بین!
#ترانه_های_خیام
#صادق_هدايت
@Sadegh_Hedayat©
گاویست بر آسمان، قرین پروین
گاویست دگر بر زبرش جمله زمین
گر بینایی چشم حقیقت بگشا
زیر و زبر دو گاو مشتی خر بین!
#ترانه_های_خیام
#صادق_هدايت
@Sadegh_Hedayat©
دیوژن معروف روزی در شهر آتن با فانوس روشن جستجوی یک نفر انسان را مینمود و عاقبت پیدا نکرد. ولی خیام وقت خود را به تکاپوی بیهوده تلف نکرده و با اطمینان می گوید:
گاویست بر آسمان، قرین پروین
گاویست دگر بر زبرش جمله زمین
گر بینایی چشم حقیقت بگشا
زیر و زبر دو گاو مشتی خر بین!
#ترانه_های_خیام
#صادق_هدايت
۲۸ اردیبهشت، روز بزرگداشت خیام...
@Sadegh_Hedayat©
گاویست بر آسمان، قرین پروین
گاویست دگر بر زبرش جمله زمین
گر بینایی چشم حقیقت بگشا
زیر و زبر دو گاو مشتی خر بین!
#ترانه_های_خیام
#صادق_هدايت
۲۸ اردیبهشت، روز بزرگداشت خیام...
@Sadegh_Hedayat©
میگويند خيام به اقتضای سن، چندين بار افكار و عقايدش عوض شده، در ابتدا لاابالی و شرابخوار و كافر و مرتد بوده و آخر عمر سعادت رفيق او شده راهی بسوی خدا پيدا كرده و شبی روی مهتابی مشغول باده گساری بوده؛ ناگاه باد تندی وزيدن میگيرد و كوزه شراب روی زمين میافتد و میشكند. آنوقت خيام برآشفته به خدا میگويد:
ابريق می مرا شكستی ربی،
بر من در عيش را به بستی ربی؛
من میخورم و تو میكنی بد مستی،
خاكم به دهن مگر تو مستی ربی؟
خدا او را غضب میكند، فورن صورت خيام سياه میشود و خيام دوباره میگويد:
ناكرده گناه در جهان كيست؟ بگو،
آنكس كه گنه نكرده چون زيست؟ بگو؛
من بد كنم و تو بد مكافات دهی!
پس فرق ميان من و تو چيست؟ بگو.
خدا هم او را می بخشد و رويش درخشيدن میگيرد، و قلبش روشن میشود. بعد میگويد: «خدايا مرا بسوی خودت بخوان !» آنوقت مرغ روح از بدنش پرواز میكند! این حكايت معجزآسای مضحک بدتر از فحشهای نجم الدين رازی به مقام خيام توهين میكند، و افسانه بچگانهای است كه از روی ناشيگری بهم بافتهاند. آيا میتوانيم بگوییم گوينده آن چهارده رباعی محكم فلسفی كه با هزار زخم زبان و نيشخندهای تمسخر آميزش دنيا و مافيهايش را دست انداخته، در آخر عمر اشک میريزد و از همان خدایی كه محكوم كرده به زبان لغات آخوندی استغاثه میطلبد؟ شايد يک نفر از پيروان و دوستان شاعر براي نگهداری اين گنج گرانبها، اين حكايت را ساخته تا اگر كسی به رباعيات تند او بربخورد بنظر عفو و بخشايش بگوينده آن نگاه كند و برايش آمرزش بخواهد!
افسانه ديگری شهرت دارد كه بعد از مرگ خيام مادرش دايم برای او از درگاه خدا طلب آمرزش میكرده و عجز و لابه مینموده، روح خيام در خواب به او ظاهر میشود و اين رباعی را میگويد:
ای سوخته سوخته سوختنی،
ای آتش دوزخ از تو افروختنی؛
تا كی گویی كه بر عمر رحمت كن؟
حق را تو كجا به رحمت آموختنی؟
بايد اقرار كرد كه طبع خيام در آن دنيا خيلی پس رفته كه اين رباعی آخوندی مزخرف را بگويد. از اين قبيل افسانهها درباره خيام زياد است كه قابل ذكر نيست، و اگر همه آن ها جمع آوری بشود كتاب مضحكی خواهد شد.
#صادق_هدایت
#ترانه_های_خیام
@Sadegh_Hedayat©
ابريق می مرا شكستی ربی،
بر من در عيش را به بستی ربی؛
من میخورم و تو میكنی بد مستی،
خاكم به دهن مگر تو مستی ربی؟
خدا او را غضب میكند، فورن صورت خيام سياه میشود و خيام دوباره میگويد:
ناكرده گناه در جهان كيست؟ بگو،
آنكس كه گنه نكرده چون زيست؟ بگو؛
من بد كنم و تو بد مكافات دهی!
پس فرق ميان من و تو چيست؟ بگو.
خدا هم او را می بخشد و رويش درخشيدن میگيرد، و قلبش روشن میشود. بعد میگويد: «خدايا مرا بسوی خودت بخوان !» آنوقت مرغ روح از بدنش پرواز میكند! این حكايت معجزآسای مضحک بدتر از فحشهای نجم الدين رازی به مقام خيام توهين میكند، و افسانه بچگانهای است كه از روی ناشيگری بهم بافتهاند. آيا میتوانيم بگوییم گوينده آن چهارده رباعی محكم فلسفی كه با هزار زخم زبان و نيشخندهای تمسخر آميزش دنيا و مافيهايش را دست انداخته، در آخر عمر اشک میريزد و از همان خدایی كه محكوم كرده به زبان لغات آخوندی استغاثه میطلبد؟ شايد يک نفر از پيروان و دوستان شاعر براي نگهداری اين گنج گرانبها، اين حكايت را ساخته تا اگر كسی به رباعيات تند او بربخورد بنظر عفو و بخشايش بگوينده آن نگاه كند و برايش آمرزش بخواهد!
افسانه ديگری شهرت دارد كه بعد از مرگ خيام مادرش دايم برای او از درگاه خدا طلب آمرزش میكرده و عجز و لابه مینموده، روح خيام در خواب به او ظاهر میشود و اين رباعی را میگويد:
ای سوخته سوخته سوختنی،
ای آتش دوزخ از تو افروختنی؛
تا كی گویی كه بر عمر رحمت كن؟
حق را تو كجا به رحمت آموختنی؟
بايد اقرار كرد كه طبع خيام در آن دنيا خيلی پس رفته كه اين رباعی آخوندی مزخرف را بگويد. از اين قبيل افسانهها درباره خيام زياد است كه قابل ذكر نيست، و اگر همه آن ها جمع آوری بشود كتاب مضحكی خواهد شد.
#صادق_هدایت
#ترانه_های_خیام
@Sadegh_Hedayat©
امروزه اگر کسی بطلان افسانه های مذهبی را ثابت بنماید چندان کار مهمی نکرده است، زیرا از روی علوم خودبخود باطل شده است.
#ترانه_های_خیام
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
#ترانه_های_خیام
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
شب مهتاب، ويرانه، مرغ حق، قبرستان، هوای نمناک بهاری در خيام خيلی مؤثر بوده. ولی به نظر می آيد كه شكوه و طراوت بهار، رنگها و بوی گل، چمنزار، جويبار، نسيم ملايم و طبيعت افسونگر، با آهنگ چنگ ساقيان ماهرو و بوسه های پرحرارت آنها كه فصل بهار و نوروز را تكميل ميكرده، در روح خيام تأثير فوق العاده داشته. خيام با لطافت و ظرافت مخصوصی كه در نزد شعرای ديگر كمياب است طبيعت را حس ميكرده و با يک دنيا استادی وصف آن را ميكند:
روزی است خوش و هوا نه گرم است و نه سرد...(١١٨)
بنگر ز صبا دامن گل چاك شده...(٦٠)
ابر آمد و زار بر سر سبزه گريست...(٦١)
چون ابر به نوروز رخ لاله بشست...(٦٢)
مهتاب بنور دامن شب بشكافت...(١١١)
#ترانه_های_خیام
#صادق_هدایت
چون لاله به نوروز قدح گير بدست،
با لاله رخی اگر ترا فرصت هست؛
می نوش به خرمی، كه اين چرخ كبود
ناگاه ترا چو خاک گرداند پست.
#خیام
#رباعی شماره ۲۷
@Sadegh_Hedayat©
روزی است خوش و هوا نه گرم است و نه سرد...(١١٨)
بنگر ز صبا دامن گل چاك شده...(٦٠)
ابر آمد و زار بر سر سبزه گريست...(٦١)
چون ابر به نوروز رخ لاله بشست...(٦٢)
مهتاب بنور دامن شب بشكافت...(١١١)
#ترانه_های_خیام
#صادق_هدایت
چون لاله به نوروز قدح گير بدست،
با لاله رخی اگر ترا فرصت هست؛
می نوش به خرمی، كه اين چرخ كبود
ناگاه ترا چو خاک گرداند پست.
#خیام
#رباعی شماره ۲۷
@Sadegh_Hedayat©
فلسفه خيام هيچوقت تازگی خود را از دست نخواهد داد.
چون اين ترانه های در ظاهر كوچک ولب پر مغز تمام مسائل مهم و تاريک فلسفی را كه در ادوار مختلف انسان را سرگردان كرده و افكاری را كه جبراََ به او تحميل شده و اسراری را كه برايش لاينحل مانده مطرح ميكند!
#ترانه_های_خیام
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
چون اين ترانه های در ظاهر كوچک ولب پر مغز تمام مسائل مهم و تاريک فلسفی را كه در ادوار مختلف انسان را سرگردان كرده و افكاری را كه جبراََ به او تحميل شده و اسراری را كه برايش لاينحل مانده مطرح ميكند!
#ترانه_های_خیام
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
یک قطرهٔ آب بود و با دریا شد،
یک ذره خاک و با زمین یکتا شد،
آمد شدن تو اندرین عالم چیست؟
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد.
#ترانه_های_خیام
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
یک ذره خاک و با زمین یکتا شد،
آمد شدن تو اندرین عالم چیست؟
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد.
#ترانه_های_خیام
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
در زمانیکه انسان را آینهی جمال الهی و مقصود آفرینش تصور میکردهاند و همهی افسانههای بشر دور او درست شده بود که ستارههای آسمان برای نشان دادن سرنوشت او خلق شده و زمین و زمان و بهشت و دوزخ برای خاطر او برپا شده و انسان دنیای کهین و نمونه و نمایندهی جهان مهین بوده چنانکه بابا افضل میگوید:
افلاک و عناصر و نبات و حیوان
عکسی ز وجود روشن کامل ماست.
خیام با منطق مادی و علمی خودش انسان را جامجم نمیداند. پیدایش و مرگ او را همانقدر بیاهمیت میداند که وجود و مرگ یک مگس:
آمد شدن تو اندرین عالم چیست؟!
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد!
#ترانه_های_خیام
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
افلاک و عناصر و نبات و حیوان
عکسی ز وجود روشن کامل ماست.
خیام با منطق مادی و علمی خودش انسان را جامجم نمیداند. پیدایش و مرگ او را همانقدر بیاهمیت میداند که وجود و مرگ یک مگس:
آمد شدن تو اندرین عالم چیست؟!
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد!
#ترانه_های_خیام
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
خیام در وصف طبیعت تا همان اندازه که احتیاج دارد با چند کلمه محیط و وضع را مجسم و محسوس میکند. آن هم در زمانی که شعر فارسی در زیر تاثیر عرب یک نوع لغت بازی و اظهار فضل و تملقگوئی خشک و بیمعنی شده بوده،و شاعران کمیابی که ذوق طبیعی داشتهاند برای یک برگ و یا یک قطره ژاله به قدری اغراق میگفتهاند که انسان را از طبیعت بیزار میکردهاند.این سادگی زبان خیام بر بزرگی مقام او میافزاید. نه تنها خیام به الفاظ ساده اکتفا کرده ، بلکه در ترانههای خود استادیهای دیگری نیز به کار برده که نظیر آن در هیچیک از شعرای ایران دیده نمیشود. او با کنایه و تمسخر لغات قلنبه آخوندی را گرفته و به خودشان پس داده. مثلن در این رباعی :
گویند: بهشت و حور و عین خواهد بود
آنجا مِی ناب و انگبین خواهد بود.
اول نقل قول کرده و اصطلاحات آخوندی را در وصف جنت به زبان خودشان شرح داده، بعد جواب میدهد:
گر ما مِی و معشوقه گزیدیم چه باک؟
چون عاقبت کار همین خواهد بود!
#ترانه_های_خیام
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
گویند: بهشت و حور و عین خواهد بود
آنجا مِی ناب و انگبین خواهد بود.
اول نقل قول کرده و اصطلاحات آخوندی را در وصف جنت به زبان خودشان شرح داده، بعد جواب میدهد:
گر ما مِی و معشوقه گزیدیم چه باک؟
چون عاقبت کار همین خواهد بود!
#ترانه_های_خیام
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
در دایرهِٔ سپهرِ ناپیدا غور،
می نوش به خوشدلی که دور است به جور؛
نوبت چو به دوْرِ تو رَسَد آه مکن،
جامی است که جمله را چشانند به دوْر!
#ترانه_های_خیام
#صادق_هدایت
@sadegh_hedayat©
می نوش به خوشدلی که دور است به جور؛
نوبت چو به دوْرِ تو رَسَد آه مکن،
جامی است که جمله را چشانند به دوْر!
#ترانه_های_خیام
#صادق_هدایت
@sadegh_hedayat©
جنگ خیام با خرافات و موهومات محیط خودش در سرتاسر ترانههای او آشکار است و تمام زهرخندههای او شامل حال زهاد و فقها و الهیون میشود و بقدری با استادی و زبردستی دماغ آنها را میمالاند که نظیرش دیده نشده.
خیام همهی مسایل ماوراء مرگ را با لحن تمسخرآمیز و مشکوک و بطور نقلقول با "گویند" شروع میکند:
گویند:"بهشت و حور عین خواهد بود...
گویند مرا:"بهشت با حور خوش است...
گویند مرا که:" دوزخی باشد مست...
#ترانه_های_خیام
#صادق_هدایت
@sadegh_hedayat©
خیام همهی مسایل ماوراء مرگ را با لحن تمسخرآمیز و مشکوک و بطور نقلقول با "گویند" شروع میکند:
گویند:"بهشت و حور عین خواهد بود...
گویند مرا:"بهشت با حور خوش است...
گویند مرا که:" دوزخی باشد مست...
#ترانه_های_خیام
#صادق_هدایت
@sadegh_hedayat©
من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت ،
از اهلِ بهشت کرد یا دوزخِ زشت ؟
جامی و بتی و بربطی بر لبِ کشت ،
این هر سه مرا نقد و تُرا نسیه بهشت.
شکی باقی نمی ماند که گوینده ی رباعیات تمام مسایل دینی را با تمسخر نگریسته و از روی تحقیر به علما و فقهایی که از آنچه خودشان نمی دانند دم می زنند ، حمله می کند . این شورش روح آریایی را بر ضد اعتقادات سامی نشان می دهد و یا انتقام خیام از محیط پست و متعصبی بوده که از افکار مردمانش بیزار بوده . واضح است فیلسوفی مانند #خیام که فکر آزاد و خرده بین داشته نمی توانسته کورکورانه زیر بار احکام تعبدی،جعلی،جبری و بی منطق فقهای زمان خودش برود و به افسانه های پوسیده و دام های خربگیری آنها ایمان بیاورد!
#ترانه_های_خیام
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
از اهلِ بهشت کرد یا دوزخِ زشت ؟
جامی و بتی و بربطی بر لبِ کشت ،
این هر سه مرا نقد و تُرا نسیه بهشت.
شکی باقی نمی ماند که گوینده ی رباعیات تمام مسایل دینی را با تمسخر نگریسته و از روی تحقیر به علما و فقهایی که از آنچه خودشان نمی دانند دم می زنند ، حمله می کند . این شورش روح آریایی را بر ضد اعتقادات سامی نشان می دهد و یا انتقام خیام از محیط پست و متعصبی بوده که از افکار مردمانش بیزار بوده . واضح است فیلسوفی مانند #خیام که فکر آزاد و خرده بین داشته نمی توانسته کورکورانه زیر بار احکام تعبدی،جعلی،جبری و بی منطق فقهای زمان خودش برود و به افسانه های پوسیده و دام های خربگیری آنها ایمان بیاورد!
#ترانه_های_خیام
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
خیام مانند اغلب علمای آن زمان به قلب و احساسات خودش اکتفا نمیکند، بلکه مانند یک دانشمند به تمام معنی آنچه را که در طی مشاهدات و منطق خود به دست میآورد میگوید. معلوم است امروزه اگر کسی بطلان افسانههای مذهبی را ثابت بنماید چندان کار مهمی نکردهاست، زیرا از روی علوم خودبخود باطل شدهاست. ولی اگر زمان و محیط متعصب خیام را در نظر بیاوریم کار او بیاندازه مقام او را بالا میبرد.
#ترانه_های_خیام
#صادق_هدایت
@sadegh_hedayat©
#ترانه_های_خیام
#صادق_هدایت
@sadegh_hedayat©
قضاوت عوام و متصوفین و شعرای درجه سوم و چهارم كه باو(خیام) حمله كرده اند از زمان خیلی قدیم شروع شده، و همین علت مخلوط شدن رباعيات او را با افكار متضاد بدست ميدهد كسانیکه منافع خود را از افكار خيام در خطر میدیده اند تا چه اندازه در خراب كردن فكر او كوشیده اند.
ولی ما از روی رباعیات خود خیام نشان خواهیم داد كه فكر و مسلک او تقريباً هميشه يكجور بوده و از جوانی تا پیری شاعر پیرو یک فلسفه معین و مشخص بوده و در افكار او كمترین تزلزل رخ نداده.و كمترين فكر ندامت و پشيمانی یا توبه از خاطرش نگذشته است.
در جوانی شاعر با تعجب از خودش ميپرسد كه چهره پرداز ازل برای چه او را درست كرده. طرز سؤال آنقدر طبيعی كه فكر عمیقی را برساند مخصوص خيام است:
هر چند كه رنگ و روی زیباست مرا،
چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا؛
معلوم نشد كه در طربخانه خاک،
نقاش ازل بهر چه آراست مرا!
#ترانه_های_خیام
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
ولی ما از روی رباعیات خود خیام نشان خواهیم داد كه فكر و مسلک او تقريباً هميشه يكجور بوده و از جوانی تا پیری شاعر پیرو یک فلسفه معین و مشخص بوده و در افكار او كمترین تزلزل رخ نداده.و كمترين فكر ندامت و پشيمانی یا توبه از خاطرش نگذشته است.
در جوانی شاعر با تعجب از خودش ميپرسد كه چهره پرداز ازل برای چه او را درست كرده. طرز سؤال آنقدر طبيعی كه فكر عمیقی را برساند مخصوص خيام است:
هر چند كه رنگ و روی زیباست مرا،
چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا؛
معلوم نشد كه در طربخانه خاک،
نقاش ازل بهر چه آراست مرا!
#ترانه_های_خیام
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
امروزه اگر کسی بطلان افسانه های مذهبی را ثابت بنماید چندان کار مهمی نکرده است، زیرا از روی علوم خودبخود باطل شده است.
#ترانه_های_خیام
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
#ترانه_های_خیام
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
شب مهتاب، ويرانه، مرغ حق، قبرستان، هوای نمناک بهاری در خيام خيلی مؤثر بوده. ولی به نظر می آيد كه شكوه و طراوت بهار، رنگها و بوی گل، چمنزار، جويبار، نسيم ملايم و طبيعت افسونگر، با آهنگ چنگ ساقيان ماهرو و بوسه های پرحرارت آنها كه فصل بهار و نوروز را تكميل ميكرده، در روح خيام تأثير فوق العاده داشته. خيام با لطافت و ظرافت مخصوصی كه در نزد شعرای ديگر كمياب است طبيعت را حس ميكرده و با يک دنيا استادی وصف آن را ميكند:
روزی است خوش و هوا نه گرم است و نه سرد...(١١٨)
بنگر ز صبا دامن گل چاك شده...(٦٠)
ابر آمد و زار بر سر سبزه گريست...(٦١)
چون ابر به نوروز رخ لاله بشست...(٦٢)
مهتاب بنور دامن شب بشكافت...(١١١)
#ترانه_های_خیام
#صادق_هدایت
چون لاله به نوروز قدح گير بدست،
با لاله رخی اگر ترا فرصت هست؛
می نوش به خرمی، كه اين چرخ كبود
ناگاه ترا چو خاک گرداند پست.
#خیام
#رباعی شماره ۲۷
@Sadegh_Hedayat©
روزی است خوش و هوا نه گرم است و نه سرد...(١١٨)
بنگر ز صبا دامن گل چاك شده...(٦٠)
ابر آمد و زار بر سر سبزه گريست...(٦١)
چون ابر به نوروز رخ لاله بشست...(٦٢)
مهتاب بنور دامن شب بشكافت...(١١١)
#ترانه_های_خیام
#صادق_هدایت
چون لاله به نوروز قدح گير بدست،
با لاله رخی اگر ترا فرصت هست؛
می نوش به خرمی، كه اين چرخ كبود
ناگاه ترا چو خاک گرداند پست.
#خیام
#رباعی شماره ۲۷
@Sadegh_Hedayat©
خیام میخواسته این دنیای مسخره پست غمانگیز و مضحک را از هم بپاشد و یک دنیای منطقیتری روی خرابهی آن بنا کند:
گر بر فلکم دست بدی چون یزدان
برداشتمی من این فلک را زمیان
#صادق_هدایت
#ترانه_های_خیام
@Sadegh_Hedayat
گر بر فلکم دست بدی چون یزدان
برداشتمی من این فلک را زمیان
#صادق_هدایت
#ترانه_های_خیام
@Sadegh_Hedayat
دیوژن معروف روزی در شهر آتن با فانوس روشن جستجوی یک نفر انسان را مینمود و عاقبت پیدا نکرد.
ولی خیام وقت خود را به تکاپوی بیهوده تلف نکرده و با اطمینان میگوید:
گاویست بر آسمان، قرینِ پروین
گاویست دگر، بر زبرش جمله زمین
گر بینایی، چشم حقیقت بگشا
زیر و زبر دو گاو، مُشتی خر بین!
#ترانه_های_خیام
#صادق_هدايت
@Sadegh_Hedayat©
ولی خیام وقت خود را به تکاپوی بیهوده تلف نکرده و با اطمینان میگوید:
گاویست بر آسمان، قرینِ پروین
گاویست دگر، بر زبرش جمله زمین
گر بینایی، چشم حقیقت بگشا
زیر و زبر دو گاو، مُشتی خر بین!
#ترانه_های_خیام
#صادق_هدايت
@Sadegh_Hedayat©