مجاناً محکوم به تماشای رجاله بازی و گند و گه کاری هستیم، پوستمان کلفت شده هیچ جور تأسفی هم برایمان باقی نمانده. زمستان مثل خایۀ حلاجها در اتاقمان میلرزیم، تابستان مثل ماهی روی خاک افتاده پرپر میزنیم. گرد و غبار و سر و صدای کارخانه کم بود حالا زوزه و عر و تیز رادیو هم قوز بالا قوز شده است، جای یک دقیقه آسایش نیست، گاهی از مقاومت خودم وحشت میکنم!
#صادق_هدایت
نامه به #شهید_نورایی
/ف/
@Sadegh_Hedayat
#صادق_هدایت
نامه به #شهید_نورایی
/ف/
@Sadegh_Hedayat
چه میشود کرد؟ غذایمان را هم نمیتوانیم تغییر بدهیم چه برسد به قضا!
نامه به #شهید_نورایی
#صادق_هدایت
@sadegh_Hedayat
نامه به #شهید_نورایی
#صادق_هدایت
@sadegh_Hedayat
عجالتاً گرما شروع شده و اتاق جدیدم که میان صحراست به مثابه دالان جهنم است بهطوریکه مگس و پشه جرأت ورود در آنرا ندارند و غش میکنند باید با کاهگل و گلاب آنها را به هوش بیاورم.
نامه به #شهید_نورایی
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
نامه به #شهید_نورایی
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
هر چه زور میزنم چیزی بنویسم مثل این است که مطلبی ندارم. روزها را یکی بعد از دیگری در انتظار ترکیدن میگذارنیم. مدتی است که حتی از خواندن هم به طرز وحشتناکی عُقم مینشیند. اغلب دراز میکشم و به نقش و نگاری که دوغاب گچ روی دیوار انداخته نگاه میکنم، پیش خودم صحنههای خیالی با آن میسازم. شاید توی زندان آدم آزادتر باشد چون اسم بدنامی آدمیزاد آزاد را ندارد. آزاد و زنده و دنیا و مافیهایش مثل اینست که مبتذل شده. همهاش مسخره است.
از میان نامه ها به حسن #شهید_نورایی
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
از میان نامه ها به حسن #شهید_نورایی
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
بیخود و بیجهت روزها را به شب میرسانیم و شکر قادر بیهمتا را بجا میآوریم. فصلها و سالها میآیند و میروند و اگرچه ما با آنها کاری نداریم مثل اینست که آنها با ما خیلی کارها دارند!
نامه به #شهید_نورایی
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©️
نامه به #شهید_نورایی
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©️
عجالتاً گرما شروع شده و اتاق جدیدم که میان صحراست به مثابه دالان جهنم است بهطوریکه مگس و پشه جرأت ورود در آنرا ندارند و غش میکنند باید با کاهگل و گلاب آنها را به هوش بیاورم.
نامه به #شهید_نورایی
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
نامه به #شهید_نورایی
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
هر چه زور میزنم چیزی بنویسم مثل این است که مطلبی ندارم. روزها را یکی بعد از دیگری در انتظار ترکیدن میگذارنیم. مدتی است که حتی از خواندن هم به طرز وحشتناکی عُقم مینشیند. اغلب دراز میکشم و به نقش و نگاری که دوغاب گچ روی دیوار انداخته نگاه میکنم، پیش خودم صحنههای خیالی با آن میسازم. شاید توی زندان آدم آزادتر باشد چون اسم بدنامی آدمیزاد آزاد را ندارد. آزاد و زنده و دنیا و مافیهایش مثل اینست که مبتذل شده. همهاش مسخره است.
از میان نامه ها به
#شهید_نورایی
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
از میان نامه ها به
#شهید_نورایی
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
مجاناً محکوم به تماشای رجاله بازی و گند و گه کاری هستیم، پوستمان کلفت شده هیچ جور تأسفی هم برایمان باقی نمانده. زمستان مثل خایۀ حلاجها در اتاقمان میلرزیم، تابستان مثل ماهی روی خاک افتاده پرپر میزنیم. گرد و غبار و سر و صدای کارخانه کم بود حالا زوزه و عر و تیز رادیو هم قوز بالا قوز شده است، جای یک دقیقه آسایش نیست، گاهی از مقاومت خودم وحشت میکنم!
#صادق_هدایت
نامه به #شهید_نورایی
@Sadegh_Hedayat©
#صادق_هدایت
نامه به #شهید_نورایی
@Sadegh_Hedayat©
عجالتاً گرما شروع شده و اتاق جدیدم که میان صحراست، به مثابه دالان جهنم است؛ بهطوری که مگس و پشه جرأت ورود در آن را ندارند و غش میکنند. باید با کاهگل و گلاب آنها را به هوش بیاورم.
نامه به #شهید_نورایی
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
نامه به #شهید_نورایی
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
مجاناً محکوم به تماشای رجاله بازی و گند و گه کاری هستیم، پوستمان کلفت شده هیچ جور تأسفی هم برایمان باقی نمانده. زمستان مثل خایۀ حلاجها در اتاقمان میلرزیم، تابستان مثل ماهی روی خاک افتاده پرپر میزنیم. گرد و غبار و سر و صدای کارخانه کم بود حالا زوزه و عر و تیز رادیو هم قوز بالا قوز شده است، جای یک دقیقه آسایش نیست، گاهی از مقاومت خودم وحشت میکنم!
#صادق_هدایت
نامه به #شهید_نورایی
@Sadegh_Hedayat©
#صادق_هدایت
نامه به #شهید_نورایی
@Sadegh_Hedayat©
جایی که منجلاب گه است
دم از اصلاح زدن خیانت است.
از میان نامهها به #شهید_نورایی
#صادق_هدايت
@sadegh_hedayat©
دم از اصلاح زدن خیانت است.
از میان نامهها به #شهید_نورایی
#صادق_هدايت
@sadegh_hedayat©