خالق اف به ملاعزرائیل : ملا عزرائیل؟
ملاعزرائیل: بله قربان
خالق اف: تو می تونی اینکار را به عهده بگیری؟
ملاعزرائیل : دستم به دامنتان؛ من پیرم، غلط کردم. از من این کار ساخته نیست.
خالق اُف [خشمناک]: عجب حکایتی است! امروز همه نوکرهایم با من مخالفت می کنند! آن مسیو شیطان، این هم ملا عزرائیل! من را بگو که به چه کسانی پشت گرمی داشتم. حالا مزدم را کف دستم گذاشتند!
ملا عزرائیل [مثل بید می لرزد]: غلط کردم. به روی چشم. جان جبرائیل پاشا مرا از بهشت بیرون نکنید. اما من آخر چطور بدون مقدمه بروم جان بگیرم.؟
خالق اف: کارت نباشد. من بهانه اش را دستت می دهم.
#افسانه_آفرینش
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
ملاعزرائیل: بله قربان
خالق اف: تو می تونی اینکار را به عهده بگیری؟
ملاعزرائیل : دستم به دامنتان؛ من پیرم، غلط کردم. از من این کار ساخته نیست.
خالق اُف [خشمناک]: عجب حکایتی است! امروز همه نوکرهایم با من مخالفت می کنند! آن مسیو شیطان، این هم ملا عزرائیل! من را بگو که به چه کسانی پشت گرمی داشتم. حالا مزدم را کف دستم گذاشتند!
ملا عزرائیل [مثل بید می لرزد]: غلط کردم. به روی چشم. جان جبرائیل پاشا مرا از بهشت بیرون نکنید. اما من آخر چطور بدون مقدمه بروم جان بگیرم.؟
خالق اف: کارت نباشد. من بهانه اش را دستت می دهم.
#افسانه_آفرینش
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
خالق اف: جبرایيل جان؟
جبراييل پاشا: بله قربان!
خالق اف: نمیدانی چقدر خسته شده ام. اما میترسم ميانش باد بخورد و دستم پی کار نرود.
سر پيری چه هوسهایی به کله ام زده! باشد...میروم زودتر آدم را درست بکنم. بعد دیگر
آسوده خواهم شد. میروم توی رختخوابم میافتم. یکی از حوری ها را میگویم پاهایم را
بمالد، تو به من فرنی میدهی، روی زمين را تماشا میکنيم و میخندیم...همچين نيست؟
جبراييل پاشا: بله قربان.
خالق اف: این مگسها را بزن رد کن. چه جانورهای سمجی خلق کرده ام! عوض اینکه مدح
و ثنا و شکرگذاری خالق خودشان را بکنند، مرا کلافه کرده اند!
جبراييل پاشا: قربان یک مشت آب به صورتتان بزنيد. ریش و سبيلتان از فرنی نوچ شده.
مگس ها بوی شيرینی شنيده اند.
#صادق_هدایت
#افسانه_آفرینش
@Sadegh_Hedayat©
جبراييل پاشا: بله قربان!
خالق اف: نمیدانی چقدر خسته شده ام. اما میترسم ميانش باد بخورد و دستم پی کار نرود.
سر پيری چه هوسهایی به کله ام زده! باشد...میروم زودتر آدم را درست بکنم. بعد دیگر
آسوده خواهم شد. میروم توی رختخوابم میافتم. یکی از حوری ها را میگویم پاهایم را
بمالد، تو به من فرنی میدهی، روی زمين را تماشا میکنيم و میخندیم...همچين نيست؟
جبراييل پاشا: بله قربان.
خالق اف: این مگسها را بزن رد کن. چه جانورهای سمجی خلق کرده ام! عوض اینکه مدح
و ثنا و شکرگذاری خالق خودشان را بکنند، مرا کلافه کرده اند!
جبراييل پاشا: قربان یک مشت آب به صورتتان بزنيد. ریش و سبيلتان از فرنی نوچ شده.
مگس ها بوی شيرینی شنيده اند.
#صادق_هدایت
#افسانه_آفرینش
@Sadegh_Hedayat©
ننه حوا :بچه! بچه... بچه چییه؟
جبرائيل پاشا :یک موجودیست مانند خودتان. یک حوا کوچولو یا یک آدم کوچولو. بعد بزرگ میشود و هردو شما برای او زحمت میکشید و اورا دوست دارید و برای او بزندگی دلبستگی پیدا میکنید.
بابا آدم :باز هم یک کلک دیگر! خالق اف همین ما را آفرید بس نبود، میخواهد یک دسته ی دیگر را هم بدبخت بکند؟ مگر ما چه گناهی کرده ایم؟
جبرائيل پاشا :خالق اف بهتر از تو میداند.
#افسانه_آفرینش
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
جبرائيل پاشا :یک موجودیست مانند خودتان. یک حوا کوچولو یا یک آدم کوچولو. بعد بزرگ میشود و هردو شما برای او زحمت میکشید و اورا دوست دارید و برای او بزندگی دلبستگی پیدا میکنید.
بابا آدم :باز هم یک کلک دیگر! خالق اف همین ما را آفرید بس نبود، میخواهد یک دسته ی دیگر را هم بدبخت بکند؟ مگر ما چه گناهی کرده ایم؟
جبرائيل پاشا :خالق اف بهتر از تو میداند.
#افسانه_آفرینش
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
بابا آدم: اگر چه زندگی اين جا پر از دوندگی و زد و خورد است، اما از زندگی يکنواخت و بی مزه بهشت بهتر است. من در بهشت داشتم خفه میشدم. زندگی تنبلی بخور و بخواب،زودتر خسته میکند. نمی دانم اين فرشته ها چطور در بهشت مانده اند.
ننه حوا: مخصوصاً خيلی خوب شد که ما را از بهشت بيرون کردند. اقلاً اين جا کشيک چی نداريم و آسوده با هم خوش هستيم.
بابا آدم: لب هايت را بيار نزديک. مقصود آفرينش همين است. (بابا آدم سر خود را جلو می برد، ماچ محکمی از ننه حوا میکند. ننه حوا هم دست انداخته شاخه درخت را جلو خود میکشد و پشت برگها پنهان می شوند.)
#افسانه_آفرینش
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
ننه حوا: مخصوصاً خيلی خوب شد که ما را از بهشت بيرون کردند. اقلاً اين جا کشيک چی نداريم و آسوده با هم خوش هستيم.
بابا آدم: لب هايت را بيار نزديک. مقصود آفرينش همين است. (بابا آدم سر خود را جلو می برد، ماچ محکمی از ننه حوا میکند. ننه حوا هم دست انداخته شاخه درخت را جلو خود میکشد و پشت برگها پنهان می شوند.)
#افسانه_آفرینش
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
این مگسها را بزن رد کن. چه جانورهای سمجی خلق کردهام..! عوض اینکه مدح و ثنا و شکرگذاری خالق خودشان را بکنند، مرا کلافه کردهاند..!
#صادق_هدایت
#افسانه_آفرینش
@Sadegh_Hedayat©
#صادق_هدایت
#افسانه_آفرینش
@Sadegh_Hedayat©
بابا آدم: اگر چه زندگی این جا پر از دوندگی و زد و خورد است. اما از زندگی یکنواخت و بی مزه بهشت بهتر است. من در بهشت داشتم خفه می شدم. زندگی تنبلی بخور و بخواب زودتر خسته می کند. نمی دانم این فرشته ها چطور در بهشت مانده اند.
ننه حوا: مخصوصاً خیلی خوب شد که ما را از بهشت بیرون کردند. اقلاً این جا کشیک چی نداریم و آسوده باهم خوش هستیم.
بابا آدم:لبهایت را بیار نزدیک،مقصود آفرینش همین است.
#افسانه_آفرینش
#صادق_هدايت
@Sadegh_Hedayat©
ننه حوا: مخصوصاً خیلی خوب شد که ما را از بهشت بیرون کردند. اقلاً این جا کشیک چی نداریم و آسوده باهم خوش هستیم.
بابا آدم:لبهایت را بیار نزدیک،مقصود آفرینش همین است.
#افسانه_آفرینش
#صادق_هدايت
@Sadegh_Hedayat©
باباآدم
اینکه وضع نمیشود! آخر مگر خالقاف بیکار بود ما را درست کرد؟ مگر ما باو دستور داده بودیم یا از او خواهش کرده بودیم که ما را بیافریند؟ حالا که کرده چرا ما را فرستاده روی زمین؟
جبرائیلپاشا - آسوده باشید، خود خالقاف هم از کردهاش پشیمان شده، دیشب پهلوی من هایهای گریه کرد، امروز هم اوقاتش تلخ است. مثل برج زهرمار غضب کرده، کسی جرئت نمیکند جلویش برود. صبحی دو کرور فحش بمن داد. همهاش تقصیر شماست. اگر گندم نخورده بودید اینطور نمیشد.
#افسانه_آفرینش
#صادق_هدايت
@Sadegh_Hedayat©
اینکه وضع نمیشود! آخر مگر خالقاف بیکار بود ما را درست کرد؟ مگر ما باو دستور داده بودیم یا از او خواهش کرده بودیم که ما را بیافریند؟ حالا که کرده چرا ما را فرستاده روی زمین؟
جبرائیلپاشا - آسوده باشید، خود خالقاف هم از کردهاش پشیمان شده، دیشب پهلوی من هایهای گریه کرد، امروز هم اوقاتش تلخ است. مثل برج زهرمار غضب کرده، کسی جرئت نمیکند جلویش برود. صبحی دو کرور فحش بمن داد. همهاش تقصیر شماست. اگر گندم نخورده بودید اینطور نمیشد.
#افسانه_آفرینش
#صادق_هدايت
@Sadegh_Hedayat©
بابا آدم: مسیو شیطان مرا گول زد گفت گندم بخور خوشمزه است، من هم خوردم. دیگر نمیدانستم که خالقاُف از مسیو شیطان قهر کرده.
ما نمیتوانیم اینجا زندگی بکنیم. حوا خانم دیشب خوابش نبرده، این که وضع نمیشود! آخر مگر خالقاُف بیکار بود ما را درست کرد؟ مگر به او دستور داده بودیم یا از او خواهش کرده بودیم که ما را بیافریند؟ حالا که کرده، چرا ما را فرستاده روی زمین؟!
#افسانه_آفرینش
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
ما نمیتوانیم اینجا زندگی بکنیم. حوا خانم دیشب خوابش نبرده، این که وضع نمیشود! آخر مگر خالقاُف بیکار بود ما را درست کرد؟ مگر به او دستور داده بودیم یا از او خواهش کرده بودیم که ما را بیافریند؟ حالا که کرده، چرا ما را فرستاده روی زمین؟!
#افسانه_آفرینش
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
خالق اف به ملاعزرائیل : ملا عزرائیل؟
ملاعزرائیل: بله قربان
خالق اف: تو می تونی اینکار را به عهده بگیری؟
ملاعزرائیل : دستم به دامنتان؛ من پیرم، غلط کردم. از من این کار ساخته نیست.
خالق اُف (خشمناک): عجب حکایتی است! امروز همه نوکرهایم با من مخالفت می کنند! آن مسیو شیطان، این هم ملا عزرائیل! من را بگو که به چه کسانی پشت گرمی داشتم. حالا مزدم را کف دستم گذاشتند!
ملا عزرائیل (مثل بید می لرزد): غلط کردم. به روی چشم. جان جبرائیل پاشا مرا از بهشت بیرون نکنید. اما من آخر چطور بدون مقدمه بروم جان بگیرم؟
خالق اُف: کارت نباشد. من بهانه اش را دستت می دهم.
#افسانه_آفرینش
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
ملاعزرائیل: بله قربان
خالق اف: تو می تونی اینکار را به عهده بگیری؟
ملاعزرائیل : دستم به دامنتان؛ من پیرم، غلط کردم. از من این کار ساخته نیست.
خالق اُف (خشمناک): عجب حکایتی است! امروز همه نوکرهایم با من مخالفت می کنند! آن مسیو شیطان، این هم ملا عزرائیل! من را بگو که به چه کسانی پشت گرمی داشتم. حالا مزدم را کف دستم گذاشتند!
ملا عزرائیل (مثل بید می لرزد): غلط کردم. به روی چشم. جان جبرائیل پاشا مرا از بهشت بیرون نکنید. اما من آخر چطور بدون مقدمه بروم جان بگیرم؟
خالق اُف: کارت نباشد. من بهانه اش را دستت می دهم.
#افسانه_آفرینش
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
ننه حوا: مخصوصا خیلی خوب شد که ما را از بهشت بیرون کردند. اقلا این جا کشیک چی نداریم و آسوده با هم خوش هستیم.
بابا آدم: لب هایت را بیار نزدیک، مقصود آفرینش همین است!
#افسانه_آفرینش
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
بابا آدم: لب هایت را بیار نزدیک، مقصود آفرینش همین است!
#افسانه_آفرینش
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
خالقاف: جبرایيل جان؟
جبراييل پاشا: بله قربان!
خالقاف: نمیدانی چقدر خسته شدهام. اما میترسم ميانش باد بخورد و دستم پی کار نرود.
سر پيری چه هوسهایی به کلهام زده! باشد...میروم زودتر آدم را درست بکنم. بعد دیگر آسوده خواهم شد. میروم توی رختخوابم میافتم. یکی از حوریها را میگویم پاهایم را
بمالد، تو به من فرنی میدهی، روی زمين را تماشا میکنيم و میخندیم...همچين نيست؟
جبراييل پاشا: بله قربان.
خالقاف: این مگسها را بزن رد کن. چه جانورهای سمجی خلق کردهام! عوض این که مدح و ثنا و شکرگذاری خالق خودشان را بکنند، مرا کلافه کردهاند!
جبراييل پاشا: قربان یک مشت آب به صورتتان بزنيد. ریش و سبيلتان از فرنی نوچ شده.
مگسها بوی شيرینی شنيدهاند.
#صادق_هدایت
#افسانه_آفرینش
@Sadegh_Hedayat©
جبراييل پاشا: بله قربان!
خالقاف: نمیدانی چقدر خسته شدهام. اما میترسم ميانش باد بخورد و دستم پی کار نرود.
سر پيری چه هوسهایی به کلهام زده! باشد...میروم زودتر آدم را درست بکنم. بعد دیگر آسوده خواهم شد. میروم توی رختخوابم میافتم. یکی از حوریها را میگویم پاهایم را
بمالد، تو به من فرنی میدهی، روی زمين را تماشا میکنيم و میخندیم...همچين نيست؟
جبراييل پاشا: بله قربان.
خالقاف: این مگسها را بزن رد کن. چه جانورهای سمجی خلق کردهام! عوض این که مدح و ثنا و شکرگذاری خالق خودشان را بکنند، مرا کلافه کردهاند!
جبراييل پاشا: قربان یک مشت آب به صورتتان بزنيد. ریش و سبيلتان از فرنی نوچ شده.
مگسها بوی شيرینی شنيدهاند.
#صادق_هدایت
#افسانه_آفرینش
@Sadegh_Hedayat©
جبرائیل پاشا: البته خیلی خوبست اما این جانوران را که از گِل درست می کنید، چطور زندگی می کنند؟
خالق اُف: فکرش را کرده ام. آنها را به جان یکدیگر می اندازم تا همدیگر را بخورند.
#صادق_هدايت
#افسانه_آفرینش
@Sadegh_Hedayat
خالق اُف: فکرش را کرده ام. آنها را به جان یکدیگر می اندازم تا همدیگر را بخورند.
#صادق_هدايت
#افسانه_آفرینش
@Sadegh_Hedayat
بابا آدم: اگر چه زندگی این جا پر از دوندگی و زد و خورد است. اما از زندگی یکنواخت و بی مزه بهشت بهتر است. من در بهشت داشتم خفه می شدم. زندگی تنبلی بخور و بخواب زودتر خسته می کند. نمی دانم این فرشته ها چطور در بهشت مانده اند.
ننه حوا: مخصوصاً خیلی خوب شد که ما را از بهشت بیرون کردند. اقلاً این جا کشیک چی نداریم و آسوده باهم خوش هستیم.
بابا آدم:لبهایت را بیار نزدیک،مقصود آفرینش همین است.
#افسانه_آفرینش
#صادق_هدايت
@Sadegh_Hedayat©
ننه حوا: مخصوصاً خیلی خوب شد که ما را از بهشت بیرون کردند. اقلاً این جا کشیک چی نداریم و آسوده باهم خوش هستیم.
بابا آدم:لبهایت را بیار نزدیک،مقصود آفرینش همین است.
#افسانه_آفرینش
#صادق_هدايت
@Sadegh_Hedayat©
این مگسها را بزن رد کن. چه جانورهای سمجی خلق کردهام! عوض اینکه مدح و ثنا و شکرگزاری خالق خودشان را بکنند، مرا کلافه کردهاند!
#صادق_هدایت
#افسانه_آفرینش
@Sadegh_Hedayat©
#صادق_هدایت
#افسانه_آفرینش
@Sadegh_Hedayat©
بابا آدم: مسیو شیطان مرا گول زد گفت گندم بخور خوشمزه است، من هم خوردم. دیگر نمیدانستم که خالقاُف از مسیو شیطان قهر کرده.
ما نمیتوانیم اینجا زندگی بکنیم. حوا خانم دیشب خوابش نبرده، این که وضع نمیشود! آخر مگر خالقاُف بیکار بود ما را درست کرد؟ مگر به او دستور داده بودیم یا از او خواهش کرده بودیم که ما را بیافریند؟ حالا که کرده، چرا ما را فرستاده روی زمین؟!
#افسانه_آفرینش
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
ما نمیتوانیم اینجا زندگی بکنیم. حوا خانم دیشب خوابش نبرده، این که وضع نمیشود! آخر مگر خالقاُف بیکار بود ما را درست کرد؟ مگر به او دستور داده بودیم یا از او خواهش کرده بودیم که ما را بیافریند؟ حالا که کرده، چرا ما را فرستاده روی زمین؟!
#افسانه_آفرینش
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
جبرائیل پاشا: البته خیلی خوبست اما این جانوران را که از گِل درست می کنید، چطور زندگی می کنند؟
خالق اُف: فکرش را کرده ام. آنها را به جان یکدیگر می اندازم تا همدیگر را بخورند.
#افسانه_آفرینش
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
خالق اُف: فکرش را کرده ام. آنها را به جان یکدیگر می اندازم تا همدیگر را بخورند.
#افسانه_آفرینش
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©
این مگسها را بزن رد کن. چه جانورهای سمجی خلق کردهام! عوض اینکه مدح و ثنا و شکرگذاری خالق خودشان را بکنند، مرا کلافه کردهاند!
#صادق_هدایت
#افسانه_آفرینش
@Sadegh_Hedayat©
#صادق_هدایت
#افسانه_آفرینش
@Sadegh_Hedayat©