[𝗠𝘆 𝗗𝗮𝘆𝟲 𝗖𝗹𝘂𝗯]
808 subscribers
24.6K photos
7.11K videos
1.27K files
6.2K links
We are Day6's Day
MY DAY

SONGs & MVs ➲ @Day6_Archive
BIO, Shows,... ➲ @Day6_ir
Download Telegram
🔻#YoungK #Scenario #Saturday🔺
❄️190302

🍂 سناریو : 😍😅🤤

"یاااا کانگ یونگ هیون بیدار شو! دیرت میشه..." درحالی که با داد و هوار وارد اتاق میشی که شاید بیدار بشه... در رو کامل باز گذاشتی تا هوای سرد وارد اتاق بشه و شروع میکنی به بازی کردن با دستگیره در... اما تاثیری نداشت!😑 تسلیم میشی و با بی حوصلگی به چارچوب در تکیه میدی و بهش نگاه میکنی... روی شکم خوابیده بود و ملافه تقریبا از روش کنار رفته!!

همون موقع فکری به سرت میزنه و لبخند شیطانی میزنی😈 به سمت تخت میری و میپری روی تخت " برایان! اگه بیدار شی امروز برات پیتزا میخرم پس بیدار شوووو.." 🍕
یونگ کی جا به جا شد و به پشت خوابید، با دستش صورتش رو پوشوند و غرغرکنان و با اعصاب خردی گفت: پنج دقیقه دیگه...

بعد شنیدن صدای خوابالودش که به خاطر خواب خش دار شده بود دیگه چیزی نتونستی بگی... اما توی ذهنت همش یه کلمه تکرار میشد
"سکشییی"🙈💦😐 سرت رو تکون دادی که از ذهنت بپره و دوباره شروع کردی به صدا زدنش "هیییی...برایااااان"

دستش رو از روی صورتش برمیداری و درحالی که روش خم شدی صورتشو فوت میکنی🤣🤦‍♀ یه دفعه چشم هاش باز میشه و درحالی که روی آرنج بلند شده بهت چشم غره میره و میگه: چیکار میکنی؟ مگه نگفتم پنج دقیقه دیگه؟؟؟؟!!"
میخوای جوابش رو بدی که یه دفعه تو رو به سمت پایین میکشه و یه دفعه جاهاتون رو عوض میکنه... حالا تویی که بین دستای اون گیر افتادی.. 😥
"برایان ، برو کنار"
-"بهم بگو یونگ کی"
یه دفعه پوکر فیس میشی و بعدش خنده ت میگیره: "واقعا که😆 بی خیال، دیرت میشه ها"
یونگ کی که به نظر میاد اصلا براش مهم نیست میخنده و بهت نزدیک تر میشه ... اونقد نزدیک که بینی هاتون بهم برخورد میکنه...
و یه دفعه شروع میکنه به خوندن. پارتش توی آهنگ be lazy... (ورژن پاکت لایو😱😍)

-"الآن بهشت همینجاست ، پس چرا بریم بیرون؟؟"
یه لحظه هم نگاهش رو ازت نمیگیره...
نفس گرمش که به صورتت میخورد ، داشت دیوونه ت میکرد...
-"زیر ملافه در امانی، بیرون خیلی خطرناکه~" 😏
کم کم دستاش به سمت پایین، به سمت کمر و پاهات میخزه...

ناخوداگاه چشماتو میبندی و زیر لب میگی:
"خدایا اول صبحی نجاتم بدههه🙏😨"
و یونگ کی با شنیدن حرفت از خنده میترکه..🤣🤣🤣

ترجمه : ادمین زهرا 💋👇❤️

☃️@MyDay6Club
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔻#day6 #imagie #Fun #scenario🔺
❄️190303
⚡️Screenshot Game😃

با صدای زنگ گوشیت از جا میپری! وقتی جواب میدی صدای یکی از اعضای دی سیکس رو میشنوی....

کدومشون بهت زنگ زده؟؟ اگه میخوای بدونی اسکرین شات بگیر😁😎👆👆

ادامه پست بعد😋👇

@MyDay6Club
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔻#day6 #imagie #Fun #scenario🔺
❄️190303
ادامه پست بالا

وقتی گفت میخواد یه چیزی ازت بپرسه از هیجان و کنجکاوی روی پاهات بند نمیشدی!😃🤩 من من کنان بالاخره ازت پرسید که دوس داری امروز باهاش بری بیرون؟😁😱
ازش مبپرسی کجا و اون جواب میده.......!!
اگه میخوای بدونی قراره باهم کجا برید اسکرین شات بگیر🤗😚👆

ادامه پست بعد😉👇

@MyDay6Club
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔻#day6 #imagie #Fun #scenario🔺
❄️190303
ادامه پست بالا

سریع قبول میکنی😅 وقتی گوشی رو قطع کرد سر از پا نمیشناختی😱 سریع به طرف کمد رفتی تا لباسی که میخوای بپوشی رو انتخاب کنی...
کدومو قراره بپوشی؟😁😍👆

ادامه پست بعد☺️👇

@MyDay6Club
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔻#day6 #imagie #Fun #scenario🔺
❄️190303
ادامه پست بالا

صدای در رو میشنوی و سریع به طرف در میری تا بازش کنی. به محض دیدنت یه لحظه خشکش میزنه و میگه چقدر خوشگل شدی!👱🏻‍♀ از خجالت و هیجان حس میکنی صورتت سرخ شده و داغ کردی. نمیدونستی چی بگی🤯
از واکنشت خنده ش میگیره و میگه بهتره راه بیوفتیم☺️😉
با چی قراره به اونجا برید؟؟؟🧐👆

ادامه پست بعد😏👇

@MyDay6Club
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔻#day6 #imagie #Fun #scenario🔺
❄️190303
ادامه پست بالا

توی راه ازت میپرسه دوس داری آهنگ گوش بدی؟ لبخند میزنی و قبول میکنی....
چه آهنگی رو برات میذاره؟؟؟🎶🙄👆

ادامه پست بعد😏👇

@MyDay6Club
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔻#day6 #imagine #Fun #scenario🔺
❄️190303
ادامه پست بالا

بعداز اینکه به اونجا میرسید و کلی خوش میگذرونید، پیشنهاد میده که یه چیزی بخورید....
برات چی میخره؟؟؟😋😋👆👆

ادامه پست بعد😏👇

@MyDay6Club
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔻#day6 #imagine #Fun #scenario🔺
❄️190303
ادامه پست بالا

ازش تشکر میکنی و چون دیروقته تصمیم میگیرید که دیگه برگردید... امااااااا یه دفعههههه از کاری که میکنه تعجب میکنی 😨😱😳
چیکار کرد؟؟😟🤯🤩👆👆

ادامه پست بعد👅👇

@MyDay6Club
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔻#day6 #imagine #Fun #scenario🔺
❄️190303
ادامه پست بالا

کل راه خونه رو داشتی از خجالت آب میشدی😧💧 وقتی رسیدید جلوی خونه میخواستی فقط سریع ازش خداحافظی کنی و بری که یه دفعه خم شد و توی گوشت یه چیزی گفت.....🙈 👆👆
بعدشم چشمک زد و رفت... نمیتونستی اتفاقات امروز رو باور کنی😵😱 امروز قطعا بهترین روز عمرت بود😩😍

(پایان😏)

@MyDay6Club
🔺#Wonpil #Scenario #Sunday🔻
❄️190310

⚠️+15
-دینگ...دینگ دینگ ..دینگ
با صدای نوتیفیکشین گوشیت از خواب میپری! به زور چشمات رو باز میکنی و سعی میکنی گوشیت رو پیدا کنی
-گوشیت اینجاس...
به 🐰وونپیل که کنارت دراز کشیده بود نگاه میکنی! چشمهای خسته ش رو به زور باز نگه داشته وگوشیت رو به سمتت گرفته..
-دیشب وقتی خوابت برده بود گوشیت دستت بود!
گوشی رو با عذاب وجدان ازش میگیری: اوه..ممنون! ببخشید بیدارت کردم!😥
وونپیل بااینکه خسته اس لبخند جذابی تحویلت میده و دوباره چشماش رو میبنده تا بخوابه! دیشب تا ساعت دو منتظرش بودی اما بعدش بدون اینکه بفهمی خوابت برده بود ˓ واسه همینم اصلا متوجه اومدنش نشده بودی! از نفس های منظمش میفهمی که به همین زودی خوابش برده. نگاهی به صورت ارومش میندازی! موهای بهم ریخته ش روی پیشونی و چشم هاش ریخته بود... از سیاهی زیر چشماش متوجه میشی که دیشب حتی از خستگی میک آپش رو هم نشسته! لبخند میزنی و اروم خم میشی تا موهاشو ببوسی... 😚دوباره روی تخت کنارش دراز میکشی و گوشیت رو باز میکنی! فهمیدی که یادت رفته دیشب افلاین بشی و برای همین الان کلی نوتیفیکیشن از کانال مورد علاقت "مای دی سیکس کلاب😅🤣" داشتی! فن فیک موردعلاقه ت آپ شده بود
نباید بازش میکردی! اونم وقتی وونپیل دقیقا کنارت دراز کشیده ..اما... دفعه ی قبل دقیقا جای حساس تموم شده بود و ..وونپیلم که خواب بود! پس شروع میکنی به خوندن

" -اوپا!
یوجانگ با صدای ارومی وونپیل رو صدا زد. وونپیل سرش رو از روی کتابش برداشت: اوه یوجانگ-شی؟ اینجا چیکار میکنی؟
یوجانگ ظرف شکلات هایی که خودش درست کرده بود و محکمتر توی دستش گرفت...خیلی مضطرب بود اما خودش هم میدونست دیگه وقتش رسیده که شجاعتش رو جمع کنه و عشقی که مدت هاست توی قلبش پنهان کرده رو اعتراف کنه! این تنها راه بود...شاید اینطوری قلبش بالاخره با واقعیت روبه رو میشد و دست از این عشق یک طرفه برمیداشت... بااینکه یوجانگ کل دیروز رو مشغول درست کردن شکلات ها بود و از مدت ها پیش این تصمیم رو گرفته بود˓ اما حالا که واقعا درست مقابل وونپیل قرار گرفته بود از همه ی تصمیم هاش پشیمون شده بود! حس میکرد اینکه 10 سال دیگه به این عشق یک طرفه ادامه بده از اینکه الان احساسشو اعتراف کنه اسون تره... تمام دلایل منطقی که اونو به اینجا کشونده بود از یاد برده بود و دوست داشت فرار کنه... از فکر اینکه ممکنه این اخرین باری باشه که وونپیل رو میبینه که اینطوری مهربانانه بهش لبخند میزنه قلبش تیر کشید... و داشت بغض میکرد...
-یوجانگ-شی کنچانایو؟
یوجانگ چشم هاشو که حالا از اشک نمناک بود بالا اورد و به وونپیل که حالا درست در مقابلش ایستاده بود نگاه کرد... یه دفعه حسرت تمام لحظه هایی که از خجالت نتونسته بود مستقیما بهش نگاه کنه و ترس برای همیشه از دست دادنش بهش غلبه کرد...دلش میخواست همینجا دنیا تموم میشد! کاش همین الان زمان متوقف میشد! حتی اگه تا اخر عمرش هم فقط میتونست اینطوری بهش نگاه کنه براش کافی بود...چرا؟ چرا قلب حریصش بیشتر میخواست؟ چرا به اینجا کشونده بودش؟
-اوه...اون چیه پشتت؟
یوجانگ با شنیدن حرف وونپیل حس کرد سرش گیج میره! دیگه دیر شده بود! دیگه نمیتونست فرار کنه..دیگه فایده ای نداشت حتی اگه قلبش بابت طمعش ابراز پشیمونی میکرد...
وونپیل ظرف شکلات ها رو ازش گرفت و با هیجان گفت: اینا چیه؟ واسه منه؟
یوجانگ بااینکه داشت گریه ش میگرفت اما نتونست جلوی لبخندش رو بگیره... دنیا دور سرش میچرخید! حس میکرد واقعا اخر دنیا رسیده... هرچند حتی اخر دنیا هم دیر از راه رسیده بود! وونپیل در ظرف رو باز کرد... و یوجانگ که تا اون لحظه کمی امید داشت یادش رفته باشه نامه ای که نوشته رو کنار شکلات ها بذاره˓ حالا کاملا ناامید شد! وونپیل با دیدن نامه نگاه متعجبی رو اول به نامه و بعد به یوجانگ که اونجا مثل مجسمه خشکش زده بود انداخت... یوجانگ به یاد تمام چیزهای احمقانه ای که توی نامه نوشته بود افتاد... چیزهایی که مطمئن بود تا دودقیقه پیش هرچیزی بود به جز احمقانه... باید یه کاری میکرد..نباید میذاشت وونپیل اون هارو بخونه اونم دقیقا موقعی که خودشم حضور داره... هیچ راهی به نظرش نمیرسید و همین الانشم وونپیل درحال باز کردن نامه بود و اون استیکرهای قلبی که روی نامه چسیونده رو دیده بود... یوجانگ بدون اینکه فکر کنه به طرف وونپیل رفت! نوشتن نامه فکر افتضاحی بود˓ اگه میخواست بهش اعتراف کنه باید خودش مستقیما و رو در رو بهش میگفت! حالا که وقتی برای مقدمه چینی نداشت فقط یه چیز به ذهنش رسید... مغزش اونقدر سریع دستور رو صادر کرد که یوجانگ حتی نتونست تصمیمش رو سبک سنگین کنه...و حالا... یوجانگ....داشت وونپیل رو میبوسید!😟"

نزدیک بود جیغ بزنی اما وقتی یادت اومد وونپیل کنارت خوابه سریع جلوی دهنت رو گرفتی...

@MyDay6Club
🔺#Wonpil #Scenario #Sunday🔻
❄️190310

درحالی که خداخدا میکردی وونپیل خواب باشه اروم به طرفش برمیگردی و زیر چشمی نگاش میکنی اما بادیدن چشم های بازش شوکه میشی و این بار واقعا جیغ میزنی، دستتات رو روی چشمات میذاری!
🐰-داری چیکار میکنی؟
از فکر اینکه وونپیل فهمیده باشه توی گوشیت کلی فن فیک ازش داری داشتی از خجالت اب میشدی! وونپیل دست هات رو گرفت و از روی چشمات برداشت! اما تو هنوزم چشم هاتو بسته بودی! وونپیل درحالی که هنوز دستات رو گرفته بود روی ارنج بلند شد و گفت: یااا! چرا نگام نمیکنی؟ ☹️
اروم چشماتو باز کردی و سریع گفتی: میانهه اوپا😅
وونپیل خندید: اوممم...نامو کیوپدا (خیلی بامزه ای)☺️
لباتو اویزون میکنی و بهش نگاه میکنی...وونپیل بادیدنت میخنده و میگه: میشه ببوسمت؟
سوالش اونقد یه دفعه ای بود که ناخوداگاه نفست رو حبس میکنی و باتعجب بهش نگاه میکنی😨... وونپیل نگاهی به قیافه ی متعجبت میندازه و درحالی که سعی میکنه جلوی خنده ش رو بگیره منتظر میمونه جوابش رو بدی...😶با خجالت لباتو گاز میگیری و چشماتو میبندی... و وونپیل اروم خم میشه و لباشو روی لب هات میذاره...بالاخره دست هات رو ول میکنه و گونه هات رو نوازش میکنه! بعد یه بوسه کوتاه ازت جدا میشه و درحالی که صورتت رو بین دستاش گرفته و با خجالت لبخند میزنه مستقیم بهت نگاه میکنه و زیر لب دوباره میگه: جینجا کیوپدا (واقعا بامزه ای)...☺️ الکی اخم میکنی و این بار خودت میبوسیش... وونپیل درحالی که سعی میکنه جواب بوسه هات رو بده میخنده و روی تخت دراز میکشه و اجازه میده تو کنترل رو به دست بگیری... چه طور نمیدونست خودش از همه بامزه تره؟؟؟ 😒موهاشو از روی صورتش کنار میزنی و تک تک اجزای صورتش رو میبوسی... وونپیل درحالی که هنوزم لبخند میزنه میگه: بیا بریم صبحونه بخوریم... بهش لبخند میزنی و برای اخرین بار چشم هاشو میبوسی و باهم به اشپزخونه میرید تا صبحونه بخورید...
-
-
(وونپیل سر میز صبحونه): راستی ادامه داستان چی میشه؟😆😨🤯

@MyDay6Club
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔻#day6 #imagie #Fun #scenario🔺
🔸190922
بازی اسکرین شات به مناسبت روز اول مدرسه😅🏫

کی بهت کمک میکنه کمدت رو پیدا کنی؟😍


📚@MyDay6Club
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔻#day6 #imagie #Fun #scenario🔺
🔸190922

موقعی که میخوای میزت رو پیدا کنی پات به پای کی گیر میکنه؟😂🤦‍♀


📚@MyDay6Club
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔻#day6 #imagie #Fun #scenario🔺
🔸190922

معلمت تو رو با کی هم گروهی میکنه؟😃😱

📚@MyDay6Club
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔻#day6 #imagie #Fun #scenario🔺
🔸190922

درکل اولین روزت چه طوریهه؟😍😅


اسکرین شات بگیرید و بفهمید😁☝️


Hwaitiiiiing 👍

📚@MyDay6Club