💠 #خاطره ای خواندنی از ابوالفضل جلیلی،فیلمساز
🔹 جنگ که تازه شروع شده بود همچون شیری غران همراه تنی چند از دوستان تلویزیونی راهی خوزستان شدم.
قصد ما ساخت فیلمی بود درخصوص رشادتهای مردم خوزستان، و من در حکم صدابردار.
_ نزدیک ظهر جلوی پالایشگاه آبادان دختر جوان عربی خوزستانی باچادر سیاهی بر سر، همچون عقابی بلند بالا در برابر دوربین ما ایستاده بود و سخن میراند،
_ که ما ایستاده ایم و از وجب به وجب خوزستان ایران مان دفاع میکنیم و از هیچ دشمنی هراس در دل نداریم…!
اما من هراس داشتم . گوشم به صدای دختر جوان بود و چشمم مدام به آسمان. که جنگنده ای بی محابا از پس پالایشگاه سر برآورد و در چشم برهم زدنی دنیا را به آتش کشید.
من گریختم، طوریکه سیم میکروفنی که در دست دختر جوان بود از میکروفن کنده شد و با من همراه.
لحظاتی سراسیمه دویدم ، و چون آتش، زبان در هم کشید، به محل فیلمبرداری بازگشتم . دختر جوان خوزستانی بی خبر از آنکه بداند من صدای مقاومتش را بریده ام همچنان سخن میراند و ایستادگی اش زیر بمباران دشمن در آن لحظه حساس را با غرور، به شهادت میگرفت.
خجالت زده و شرمگین سیم را به میکروفن وصل کردم . اما دیگر دیر شده بود….
اعتراف میکنم که در تمام طول هشت سال جنگ هرچه کردم باز شرمساری آن لحظه حساس، رهایم نکرد و نکرد و نکرد .
_چند روزیست صدای آن دختر خوزستانی که حالا شیرزنی سپیدموی گشته با لبانی تشنه و دستانی خاکی را می شنوم که فریاد میزند :
_ آقا…. گوش کن… تظاهرات ما ،،سلمیه،،
چرا تیر میندازی . نزن … ما آب میخواهیم .
زمینمونو میخواهیم…. نزن …..!
_ به حرمت خون هزاران هزار شهیدت در همان خوزستان، این بار نمیگریزم ، تو را تنها نمیگذارم ، و با تو همصدا میشوم.
🔺بانی فیلم
منبع:
🌏 تربیت و توسعه | ایران سربلند
#نابرابری
#خوزستان
#خوزستان_آب_ندارد
#خوزستان_دفاع_از_ایران
✅ با ما همراه باشید🤝
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
🔹 جنگ که تازه شروع شده بود همچون شیری غران همراه تنی چند از دوستان تلویزیونی راهی خوزستان شدم.
قصد ما ساخت فیلمی بود درخصوص رشادتهای مردم خوزستان، و من در حکم صدابردار.
_ نزدیک ظهر جلوی پالایشگاه آبادان دختر جوان عربی خوزستانی باچادر سیاهی بر سر، همچون عقابی بلند بالا در برابر دوربین ما ایستاده بود و سخن میراند،
_ که ما ایستاده ایم و از وجب به وجب خوزستان ایران مان دفاع میکنیم و از هیچ دشمنی هراس در دل نداریم…!
اما من هراس داشتم . گوشم به صدای دختر جوان بود و چشمم مدام به آسمان. که جنگنده ای بی محابا از پس پالایشگاه سر برآورد و در چشم برهم زدنی دنیا را به آتش کشید.
من گریختم، طوریکه سیم میکروفنی که در دست دختر جوان بود از میکروفن کنده شد و با من همراه.
لحظاتی سراسیمه دویدم ، و چون آتش، زبان در هم کشید، به محل فیلمبرداری بازگشتم . دختر جوان خوزستانی بی خبر از آنکه بداند من صدای مقاومتش را بریده ام همچنان سخن میراند و ایستادگی اش زیر بمباران دشمن در آن لحظه حساس را با غرور، به شهادت میگرفت.
خجالت زده و شرمگین سیم را به میکروفن وصل کردم . اما دیگر دیر شده بود….
اعتراف میکنم که در تمام طول هشت سال جنگ هرچه کردم باز شرمساری آن لحظه حساس، رهایم نکرد و نکرد و نکرد .
_چند روزیست صدای آن دختر خوزستانی که حالا شیرزنی سپیدموی گشته با لبانی تشنه و دستانی خاکی را می شنوم که فریاد میزند :
_ آقا…. گوش کن… تظاهرات ما ،،سلمیه،،
چرا تیر میندازی . نزن … ما آب میخواهیم .
زمینمونو میخواهیم…. نزن …..!
_ به حرمت خون هزاران هزار شهیدت در همان خوزستان، این بار نمیگریزم ، تو را تنها نمیگذارم ، و با تو همصدا میشوم.
🔺بانی فیلم
منبع:
🌏 تربیت و توسعه | ایران سربلند
#نابرابری
#خوزستان
#خوزستان_آب_ندارد
#خوزستان_دفاع_از_ایران
✅ با ما همراه باشید🤝
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran