Forwarded from کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
💠 #یاد
🔹#دکتر_محمد_مصدق
🔹 کارنامه ی مصدق
📌یادی از محمد مصدق بمناسبت ۱۴ اسفند، سالگرد درگذشتش به سال ۱۳۴۵
🔺 مخالفان دکتر محمد مصدق
مخالفان مصدق در سرتاسر دوران حکومت او این آزادی را داشتند که در مخالفت با او هرچه خواستند نوشتند، مخالفت با مصدق پس از سقوط حکومت او تا انقلابِ اسلامی به یک نحو و پس از انقلاب به نحوی دیگر تشویق می شد.رژیم کودتا که مستِ باده ی پیروزی بود خیمه شب بازی غریبی به عنوان محاکمه ی دکتر مصدق ترتیب داد و پنداشت که با پررنگ تر کردن و برجسته نمودن ضعف ها و اشتباهات او به آرزوی خود خواهد رسید. آرزوی رژیم چه بود جز دست و پا کردن مشروعیت برای خود و مخدوش کردن وجهه ی دکتر مصدق در میان مردم؟ دکتر مصدق که در توطئه ی کودتا مغلوب گشته بود از توطئه ی محاکمه پیروز درآمد.
محاکمه ی او نه تنها مشروعیتی برای رژیم فراهم نکرد که مایه ی رسوایی آن شد و نه تنها خدشه ای بر وجهه ی دکتر مصدق نیاورد که وسیله ای شد برای تاکید بر مظلومیت او، و حدیث جفایی که بر او رفت در یادها ماندنی گردید.
«ای دُر از اِشکست خود بر سر مزن
کز شکستن روشنی خواهد شدن»
حقه ی مُشکی چه باک ار بشکنی
ازشمیمت شهر بر می آگنی
ور به زندانت کنند ای بی همال
فرّت از زندان بر آرد پرّ و بال
دست دست توست چون دستان کنی
نار نمرود ار بود بستان کنی
(بیت اول از مثنوی مولوی و باقی شعر، از نویسنده)
📌 از جلد دوم کتاب خواب آشفته نفت
🔹 نوشته ی: محمد علی موحد، ۱۳۰۳-
🔹 صفحات ۸۸۲-۸۸۳
🔹 تهران؛ نشر کارنامه، ۱۳۷۸
https://tttttt.me/ksmtehran1/185
#یاد
#مصدق
#درگذشت
#وطن
#منافع_ملی
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
🔹#دکتر_محمد_مصدق
🔹 کارنامه ی مصدق
📌یادی از محمد مصدق بمناسبت ۱۴ اسفند، سالگرد درگذشتش به سال ۱۳۴۵
🔺 مخالفان دکتر محمد مصدق
مخالفان مصدق در سرتاسر دوران حکومت او این آزادی را داشتند که در مخالفت با او هرچه خواستند نوشتند، مخالفت با مصدق پس از سقوط حکومت او تا انقلابِ اسلامی به یک نحو و پس از انقلاب به نحوی دیگر تشویق می شد.رژیم کودتا که مستِ باده ی پیروزی بود خیمه شب بازی غریبی به عنوان محاکمه ی دکتر مصدق ترتیب داد و پنداشت که با پررنگ تر کردن و برجسته نمودن ضعف ها و اشتباهات او به آرزوی خود خواهد رسید. آرزوی رژیم چه بود جز دست و پا کردن مشروعیت برای خود و مخدوش کردن وجهه ی دکتر مصدق در میان مردم؟ دکتر مصدق که در توطئه ی کودتا مغلوب گشته بود از توطئه ی محاکمه پیروز درآمد.
محاکمه ی او نه تنها مشروعیتی برای رژیم فراهم نکرد که مایه ی رسوایی آن شد و نه تنها خدشه ای بر وجهه ی دکتر مصدق نیاورد که وسیله ای شد برای تاکید بر مظلومیت او، و حدیث جفایی که بر او رفت در یادها ماندنی گردید.
«ای دُر از اِشکست خود بر سر مزن
کز شکستن روشنی خواهد شدن»
حقه ی مُشکی چه باک ار بشکنی
ازشمیمت شهر بر می آگنی
ور به زندانت کنند ای بی همال
فرّت از زندان بر آرد پرّ و بال
دست دست توست چون دستان کنی
نار نمرود ار بود بستان کنی
(بیت اول از مثنوی مولوی و باقی شعر، از نویسنده)
📌 از جلد دوم کتاب خواب آشفته نفت
🔹 نوشته ی: محمد علی موحد، ۱۳۰۳-
🔹 صفحات ۸۸۲-۸۸۳
🔹 تهران؛ نشر کارنامه، ۱۳۷۸
https://tttttt.me/ksmtehran1/185
#یاد
#مصدق
#درگذشت
#وطن
#منافع_ملی
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
Telegram
..
💠 #یاد
🔹 شاهرخ مسکوب (۲۰ دی ۱۳۰۴- ۲۳ فروردین ۱۳۸۴ پاریس)
نویسنده، شاهنامه پژوه و مترجم
" دلی به پهنای دریا میخواهم تا هر غمی را در آن غرق کنم،
و خود جهانی باشم
تا نیشِ زهرناکِ تنهایی در من اثر نکند..."
شاهرخ مسکوب
🔹 شاهرخ مسکوب ، یکی از آن چهرههای ماندگار غریب و رنجدیدهی ادبیات ایران است. او اندیشمند و نویسندهی بزرگی است که چه در ایران و چه دوران مهاجرتش به فرانسه، زندگی تلخ و پرفراز و نشیبی داشته است. مسکوب یکی از بزرگترین شاهنامهپژوهان ایران شناخته میشود.
مسکوب در طول زندگی خود، علاوهبر این که نویسنده و پژوهشگر بزرگی بود، در فعالیتهای سیاسی دوران هم شرکت میکرد. تاجایی که پیش از وقوع انقلاب از سمت دولت وقت، دو بار دستگیر شد و به زندان افتاد. هرچند دستگیری او مدت زیادی طول نکشید و بار اول تنها بیست و چهار ساعت و بار دوم یک ماه در زندان بود. با این حال اسارت و زندان واقعی برای مسکوب، جامعهای بود که در آن زندگی میکرد و تلاشهایش برای بهبود وضعیت اجتماعی و سیاسی مردم به نتیجه نمیرسید.
🔺 خودش میگوید «ما ایرانیها مردمی هستیم که پرسش نمیکنیم، در عوض پاسخ همه چیز را داریم. اهل دین و شیفته ایمانیم، نه مرد فلسفه و تفکر»
برای کسی مثل مسکوب دیدن جهل و بیخبری مردم رنجی بود که او را بیتاب میکرد. او با امید به ایجاد به تغییر در اندیشه و زندگی مردم مینوشت. فعالیتهای سیاسیاش هم دستاویزی بود تا شاید به وسیلهی آن بتواند تغییری ایجاد کند. اما پس از وقوع انقلاب، شرایط مسکوب از پیش هم سختتر شد. او حالا دیگر حتی نمیتوانست عقاید و افکارش را بنویسد و منتشر کند. «در ایران آدم حس میکند همه چیز عوض شده و با این همه یک چیز عوض نشده، یک چیزی که نمیدانم چیست، ولی حس میشود که هست و مثل همیشه است». پس با دلشکستگی کشور را ترک کرد و در مدرسهی مطالعات اسلامی پاریس مشغول به کار شد. وقتی این مدرسه هم تعطیل شد، مسکوب مجبور شد در عکاسی خواهرزادهاش کار کند و شب ها در همان جا می خوابید و این یکی از دردناکترین دوران زندگی این مرد بزرگ و فرهیخته است. شرایط دردناک و سخت زندگی مسکوب در این دوران خیلی از دوستان و چهرههای ادبی ایران را متاثر کرده بود.
🔹 شاهرخ مسکوب دانش بسیار غنی و بالایی از زبان فارسی داشت و عاشق این زبان بود. همانطور که خودش میگوید «ایرانی بودن با همهی مصیبتها به زبان فارسیاش میارزد. من در یادداشتهایم آرزوی زبانی را میکنم که وقتی از کوه صحبت میکند به سختی کوه باشد و وقتی از جان یا روح، از سبکی به دست نتواند آمد». این یکی از زیباترین و زندهترین توصیفاتی است که تاکنون کسی از زبان فارسی بیان کرده است.
او با دانش بالایی که از این زبان داشت، نمونههای بیبدیلی از نقد شاهنامه خلق کرده است. مسکوب در این آثار، مسائل حاشیهای و ملالآور سایر منتقدان و صاحبنظران را تکرار نکرده است. او نگاه جدید و دقیقی به شاهنامه و روایتهای آن دارد و هرچه که خودش حس کرده و دریافته نوشته است.
«مقدمهای بر رستم و اسفندیار»، «سوگ سیاوش» و «ارمغان مور» آثار این نویسنده در نقد شاهنامه هستند. چیزی که تقریبا تمام منتقدان به آن معتقدند، این است که در تمام این کتابها، رد پای مرگ دیده میشود. و مرگ همان چیزی بود که مسکوب همیشه از ابتدای زندگی با آن درگیر بود.
🔺 همانطور که خودش میگوید «ترس از مرگ زندگی را تباه میکند. آدم ترسو را در زندگی به طرف مرگ به اسیری میبرند. اما آگاهی به مرگ چیز دیگری است، شدت زیستن را بیشتر میکند و سبب میشود که آدم مرگ آگاه، هر لحظه را شدیدتر و علیرغم مرگ زندگی کند».
او در کتابی مثل شاهنامه دنبال پیدا کردن راز جاودانگی بود. برای او مساله این بود که چطور میتوان دیگر وجود نداشت، اما همچنان زنده بود. او این راز را در داستانهای شاهنامه جستوجو میکرد. اسفندیار، سیاوش، سهراب، همه قهرمانانی بودند که بر سر انتخابهایی خودخواسته زندگی خود را از دست دادند. او در پی این سوال بود که آیا نمیشد با انتخابهای دیگر، زنده ماند و زندگی کرد. معنای چنین مرگهای خودخواستهای برای مسکوب سوالی مبهم و گنگ بود. هرچند با زندگی و سرنوشت غریبی که این نویسنده داشت، خودش هم یکی از همان قهرمانهایی است که قضا و قدر و اختیار او را به غربت و گمنامی کشاند.
مسکوب از آن نویسندههایی بود که یادداشتهای روزانهی منظمی مینوشت. این یادداشتها در کتابهای «روزها در راه»، «سوگ مادر» و «کارنامهی ناتمام» منتشر شدهاند. البته کارنامهی ناتمام سهم بیشتری در شرح زندگی و احوالات این نویسنده دارد.
در این آثار مسکوب خود و زندگیاش را به چالش کشیده است. او روزهای زندگی خود را از همان کودکی مرور میکند تا به بزرگسالی و دوران سقوط شاه و وقوع انقلاب میرسد.
⤵️ ادامه در پست بعد
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran
🔹 شاهرخ مسکوب (۲۰ دی ۱۳۰۴- ۲۳ فروردین ۱۳۸۴ پاریس)
نویسنده، شاهنامه پژوه و مترجم
" دلی به پهنای دریا میخواهم تا هر غمی را در آن غرق کنم،
و خود جهانی باشم
تا نیشِ زهرناکِ تنهایی در من اثر نکند..."
شاهرخ مسکوب
🔹 شاهرخ مسکوب ، یکی از آن چهرههای ماندگار غریب و رنجدیدهی ادبیات ایران است. او اندیشمند و نویسندهی بزرگی است که چه در ایران و چه دوران مهاجرتش به فرانسه، زندگی تلخ و پرفراز و نشیبی داشته است. مسکوب یکی از بزرگترین شاهنامهپژوهان ایران شناخته میشود.
مسکوب در طول زندگی خود، علاوهبر این که نویسنده و پژوهشگر بزرگی بود، در فعالیتهای سیاسی دوران هم شرکت میکرد. تاجایی که پیش از وقوع انقلاب از سمت دولت وقت، دو بار دستگیر شد و به زندان افتاد. هرچند دستگیری او مدت زیادی طول نکشید و بار اول تنها بیست و چهار ساعت و بار دوم یک ماه در زندان بود. با این حال اسارت و زندان واقعی برای مسکوب، جامعهای بود که در آن زندگی میکرد و تلاشهایش برای بهبود وضعیت اجتماعی و سیاسی مردم به نتیجه نمیرسید.
🔺 خودش میگوید «ما ایرانیها مردمی هستیم که پرسش نمیکنیم، در عوض پاسخ همه چیز را داریم. اهل دین و شیفته ایمانیم، نه مرد فلسفه و تفکر»
برای کسی مثل مسکوب دیدن جهل و بیخبری مردم رنجی بود که او را بیتاب میکرد. او با امید به ایجاد به تغییر در اندیشه و زندگی مردم مینوشت. فعالیتهای سیاسیاش هم دستاویزی بود تا شاید به وسیلهی آن بتواند تغییری ایجاد کند. اما پس از وقوع انقلاب، شرایط مسکوب از پیش هم سختتر شد. او حالا دیگر حتی نمیتوانست عقاید و افکارش را بنویسد و منتشر کند. «در ایران آدم حس میکند همه چیز عوض شده و با این همه یک چیز عوض نشده، یک چیزی که نمیدانم چیست، ولی حس میشود که هست و مثل همیشه است». پس با دلشکستگی کشور را ترک کرد و در مدرسهی مطالعات اسلامی پاریس مشغول به کار شد. وقتی این مدرسه هم تعطیل شد، مسکوب مجبور شد در عکاسی خواهرزادهاش کار کند و شب ها در همان جا می خوابید و این یکی از دردناکترین دوران زندگی این مرد بزرگ و فرهیخته است. شرایط دردناک و سخت زندگی مسکوب در این دوران خیلی از دوستان و چهرههای ادبی ایران را متاثر کرده بود.
🔹 شاهرخ مسکوب دانش بسیار غنی و بالایی از زبان فارسی داشت و عاشق این زبان بود. همانطور که خودش میگوید «ایرانی بودن با همهی مصیبتها به زبان فارسیاش میارزد. من در یادداشتهایم آرزوی زبانی را میکنم که وقتی از کوه صحبت میکند به سختی کوه باشد و وقتی از جان یا روح، از سبکی به دست نتواند آمد». این یکی از زیباترین و زندهترین توصیفاتی است که تاکنون کسی از زبان فارسی بیان کرده است.
او با دانش بالایی که از این زبان داشت، نمونههای بیبدیلی از نقد شاهنامه خلق کرده است. مسکوب در این آثار، مسائل حاشیهای و ملالآور سایر منتقدان و صاحبنظران را تکرار نکرده است. او نگاه جدید و دقیقی به شاهنامه و روایتهای آن دارد و هرچه که خودش حس کرده و دریافته نوشته است.
«مقدمهای بر رستم و اسفندیار»، «سوگ سیاوش» و «ارمغان مور» آثار این نویسنده در نقد شاهنامه هستند. چیزی که تقریبا تمام منتقدان به آن معتقدند، این است که در تمام این کتابها، رد پای مرگ دیده میشود. و مرگ همان چیزی بود که مسکوب همیشه از ابتدای زندگی با آن درگیر بود.
🔺 همانطور که خودش میگوید «ترس از مرگ زندگی را تباه میکند. آدم ترسو را در زندگی به طرف مرگ به اسیری میبرند. اما آگاهی به مرگ چیز دیگری است، شدت زیستن را بیشتر میکند و سبب میشود که آدم مرگ آگاه، هر لحظه را شدیدتر و علیرغم مرگ زندگی کند».
او در کتابی مثل شاهنامه دنبال پیدا کردن راز جاودانگی بود. برای او مساله این بود که چطور میتوان دیگر وجود نداشت، اما همچنان زنده بود. او این راز را در داستانهای شاهنامه جستوجو میکرد. اسفندیار، سیاوش، سهراب، همه قهرمانانی بودند که بر سر انتخابهایی خودخواسته زندگی خود را از دست دادند. او در پی این سوال بود که آیا نمیشد با انتخابهای دیگر، زنده ماند و زندگی کرد. معنای چنین مرگهای خودخواستهای برای مسکوب سوالی مبهم و گنگ بود. هرچند با زندگی و سرنوشت غریبی که این نویسنده داشت، خودش هم یکی از همان قهرمانهایی است که قضا و قدر و اختیار او را به غربت و گمنامی کشاند.
مسکوب از آن نویسندههایی بود که یادداشتهای روزانهی منظمی مینوشت. این یادداشتها در کتابهای «روزها در راه»، «سوگ مادر» و «کارنامهی ناتمام» منتشر شدهاند. البته کارنامهی ناتمام سهم بیشتری در شرح زندگی و احوالات این نویسنده دارد.
در این آثار مسکوب خود و زندگیاش را به چالش کشیده است. او روزهای زندگی خود را از همان کودکی مرور میکند تا به بزرگسالی و دوران سقوط شاه و وقوع انقلاب میرسد.
⤵️ ادامه در پست بعد
🔹🔹🔹
🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)
🆔 @KSMtehran