💠 #یاد
🔺 جبار باغچهبان، معلم دنیای سکوت
✍نوشته محمد امیری
🔹جبارعسکرزاده (باغچهبان)، از پیشگامان آموزش و پرورش نو در ایران، ۱۹ اردیبهشت ۱۲۶۴ خورشیدی، در شهر ایروان، پایتخت ارمنستان، زاده شد...؛ پدرش از ایرانیان مهاجری بود که در ایروان، به کار معماری و شیرینیپزی اشتغال داشت. جبار به سبب سختگیری پدرش نتوانست به مدرسههای نو راه یابد. دوران آموزش او در کودکی و نوجوانی در مسجدها و نزد یک روحانی به قرائت قرآن و سپس زبان فارسی پرداخت. از ۱۵ سالگی به ناچار درس و مشق را رها کرد و برای گذران زندگی، همچون پدر، به کار معماری و شیرینیپزی پرداخت...؛ در سال ۱۲۸۴ شمسی در هنگامه درگیریهای ارمنیان و مسلمانان قفقاز به زندان افتاد. در آنجا با همکاری یکی از همبندان خود مجله فکاهی "ملانهیب" را منتشرکرد...
🔹او خبرنگار روزنامه قفقاز و از طنزنویسان و شاعران روزنامه فکاهی ملانصرالدین و مدیر مجله فکاهی لکلک ایروان بود...؛ در سال ۱۲۹۸ شمسی، جبار با کاروان آوارگان جنگ از راه جلفا به ایران آمد. پس از پشت سرگذاشتن دشواریهای بسیار و بیماریهای سخت به مرند رفت و در دبستان احمدیه آن شهر آموزگار شد....؛ عسکرزاده در سال ۱۳۰۳، پس از بازدید از کودکستان ارمنیان در تبریز، کودکستانی در این شهر بازکرد و نام آن را باغچه اطفال گذاشت و پیشنهاد کرد که مربیان کودکستان را باغچهبان بنامند و برای خود نیز نام خانوادگی باغچهبان را برگزید.
🔹باغچه بان در سال ۱۳۲۲، جمعیت حمایت از کودکان کر و لال را بنیان گذاشت. سپس آموزشگاه ویژه کر و لالها در منطقه یوسفآباد تهران ساخته شد. او درباره روش کار خود در این آموزشگاه نوشت:
" ... آموزشگاه من هیچ وقت به روی کودکان فقیر بسته نبوده و نخواهد بود... فرق دین و مذهب و ملیت و نژاد و وضع مالی کودکان، هرگز مانعی برای ورود آنها به مدرسه من نبوده و نخواهد بود، و یگانه شرط تحصیل در مدرسه من، کر بودن و بر اثر آن لال ماندن یک کودک است، نه چیز دیگری..."
🔹باغچهبان در سال ۱۳۲۵، ابزاری به نام تلفن گنگ، برای رساندن صوت از راه دندان به مرکز شنوایی اختراع کرد و آن را به نام خود به ثبت رساند. باغچه بان از سال ۱۳۲۳ تا سال ۱۳۲۶، مجله زبان را منتشرکرد. در سال ۱۳۲۵ یا ۱۳۲۶، با وزیر آموزش و پرورش، که از دانشآموختگان آمریکا بود، ناسازی پیداکرد. فرزندش، ثمین باغچهبان، دراینباره نوشته است:
" وزیر هرجور چوبی را لای چرخ او میگذاشت، تهمتهای سیاسی به او میزد، حقوقش را کم میکرد... میگفت مدرک تحصیلی ندارد و... "
- پدرم در جواب به این مهملات، مقاله تند و تیزی نوشت:
" آقای وزیر، من مانند فلانی برلن ندیده و مثل فلانی از پاریس نیامدهام.... قدرت من، فکر من، معلومات من و ایمان من، همه ایرانی است...؛ نه مثل تو کسب شرف کردهای از آمریکا. من انفاس پیغمبری را از زردشت، حس نوع پروری را از سعدی، قدرت تشخیص را از بوعلی و جسارت سربازی را از فردوسی... جرات انقلاب را از کاوه به ارث بردهام... من این دعوا را با شما در موقعی شروع کردهام که شما وزیر هستید و من آموزگاری بیش نیستم. من نمیتوانم در برابر ظلم و ستم و دروغ، مانند گوسفندی ساکت بمانم و تسلیم بشوم، زیرا در این صورت پرورش یافتگان من نیز اخلاق گوسفندی پیدا خواهند کرد..."
🔹باغچهبان در سال ۱۳۳۰، کانون کر و لالها را پایهگذاری کرد. در سال ۱۳۳۲ در آموزشگاه خود، دوره یکسالهای، برای تربیت آموزگار ویژه کر و لالها ترتیب داد. دانشآموختگان این دوره در همان آموزشگاه به کار پرداختند. باغچهبان در سال پایانی زندگی خود جمعیت سلام یا گرامیداشت را برای بزرگداشت نیکوکاران بنیان نهاد.
🔹باغچهبان افزون بر شماری از کتابهای کودکان همچون "زندگی کودکان"، "پیر و ترب"، "گرگ و چوپان"، ..."درخت مروارید"، آثاری در زمینه آموزش الفبا منتشر کرد...، "اساسنامه و برنامه کامل و دقیق تحصیلات پنجساله ناشنوایان برای آموزش زبان و حرفه"، کتاب "الفبای سربازان"، کتاب "حساب"و...از جمله دیگر آثار او برای بزرگسالان هستند.
🔹ثمین، فرزند باغچهبان، درباره روزهای پایانی زندگی پدرش نوشته است:
"" در آخرین روز آبان ماه ۱۳۴۵، دیروقت شب تلفن زنگ زد. از آموزشگاه خبردادند که حال پدرم بدشده، خودمان را فورا برسانیم... ؛ وقتی مامورین آمبولانس با شتاب زدگی او را بر روی برانکارد خوابانده و با سرعت از راهروی آموزشگاه میگذشتند، داد زد:
" خداحافظ آموزشگاه، خداحافظ آموزگاران، خداحافظ شاگردانم " "".
- باغچهبان در ۴ آذرماه سال ۱۳۴۵ چشم از جهان فروبست.
(https://s8.uupload.ir/files/%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C_(37)_2oci.jpeg)
#زادروز_جبار_باغچه_بان
📚 تاریخ ادبیات کودکان ایران، محمد هادی محمدی و زهره قائینی، جلد هفتم، تهران، شرکت نشر چیستا، صفحات ۹۵۴-۹۵۸.
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
🔺 جبار باغچهبان، معلم دنیای سکوت
✍نوشته محمد امیری
🔹جبارعسکرزاده (باغچهبان)، از پیشگامان آموزش و پرورش نو در ایران، ۱۹ اردیبهشت ۱۲۶۴ خورشیدی، در شهر ایروان، پایتخت ارمنستان، زاده شد...؛ پدرش از ایرانیان مهاجری بود که در ایروان، به کار معماری و شیرینیپزی اشتغال داشت. جبار به سبب سختگیری پدرش نتوانست به مدرسههای نو راه یابد. دوران آموزش او در کودکی و نوجوانی در مسجدها و نزد یک روحانی به قرائت قرآن و سپس زبان فارسی پرداخت. از ۱۵ سالگی به ناچار درس و مشق را رها کرد و برای گذران زندگی، همچون پدر، به کار معماری و شیرینیپزی پرداخت...؛ در سال ۱۲۸۴ شمسی در هنگامه درگیریهای ارمنیان و مسلمانان قفقاز به زندان افتاد. در آنجا با همکاری یکی از همبندان خود مجله فکاهی "ملانهیب" را منتشرکرد...
🔹او خبرنگار روزنامه قفقاز و از طنزنویسان و شاعران روزنامه فکاهی ملانصرالدین و مدیر مجله فکاهی لکلک ایروان بود...؛ در سال ۱۲۹۸ شمسی، جبار با کاروان آوارگان جنگ از راه جلفا به ایران آمد. پس از پشت سرگذاشتن دشواریهای بسیار و بیماریهای سخت به مرند رفت و در دبستان احمدیه آن شهر آموزگار شد....؛ عسکرزاده در سال ۱۳۰۳، پس از بازدید از کودکستان ارمنیان در تبریز، کودکستانی در این شهر بازکرد و نام آن را باغچه اطفال گذاشت و پیشنهاد کرد که مربیان کودکستان را باغچهبان بنامند و برای خود نیز نام خانوادگی باغچهبان را برگزید.
🔹باغچه بان در سال ۱۳۲۲، جمعیت حمایت از کودکان کر و لال را بنیان گذاشت. سپس آموزشگاه ویژه کر و لالها در منطقه یوسفآباد تهران ساخته شد. او درباره روش کار خود در این آموزشگاه نوشت:
" ... آموزشگاه من هیچ وقت به روی کودکان فقیر بسته نبوده و نخواهد بود... فرق دین و مذهب و ملیت و نژاد و وضع مالی کودکان، هرگز مانعی برای ورود آنها به مدرسه من نبوده و نخواهد بود، و یگانه شرط تحصیل در مدرسه من، کر بودن و بر اثر آن لال ماندن یک کودک است، نه چیز دیگری..."
🔹باغچهبان در سال ۱۳۲۵، ابزاری به نام تلفن گنگ، برای رساندن صوت از راه دندان به مرکز شنوایی اختراع کرد و آن را به نام خود به ثبت رساند. باغچه بان از سال ۱۳۲۳ تا سال ۱۳۲۶، مجله زبان را منتشرکرد. در سال ۱۳۲۵ یا ۱۳۲۶، با وزیر آموزش و پرورش، که از دانشآموختگان آمریکا بود، ناسازی پیداکرد. فرزندش، ثمین باغچهبان، دراینباره نوشته است:
" وزیر هرجور چوبی را لای چرخ او میگذاشت، تهمتهای سیاسی به او میزد، حقوقش را کم میکرد... میگفت مدرک تحصیلی ندارد و... "
- پدرم در جواب به این مهملات، مقاله تند و تیزی نوشت:
" آقای وزیر، من مانند فلانی برلن ندیده و مثل فلانی از پاریس نیامدهام.... قدرت من، فکر من، معلومات من و ایمان من، همه ایرانی است...؛ نه مثل تو کسب شرف کردهای از آمریکا. من انفاس پیغمبری را از زردشت، حس نوع پروری را از سعدی، قدرت تشخیص را از بوعلی و جسارت سربازی را از فردوسی... جرات انقلاب را از کاوه به ارث بردهام... من این دعوا را با شما در موقعی شروع کردهام که شما وزیر هستید و من آموزگاری بیش نیستم. من نمیتوانم در برابر ظلم و ستم و دروغ، مانند گوسفندی ساکت بمانم و تسلیم بشوم، زیرا در این صورت پرورش یافتگان من نیز اخلاق گوسفندی پیدا خواهند کرد..."
🔹باغچهبان در سال ۱۳۳۰، کانون کر و لالها را پایهگذاری کرد. در سال ۱۳۳۲ در آموزشگاه خود، دوره یکسالهای، برای تربیت آموزگار ویژه کر و لالها ترتیب داد. دانشآموختگان این دوره در همان آموزشگاه به کار پرداختند. باغچهبان در سال پایانی زندگی خود جمعیت سلام یا گرامیداشت را برای بزرگداشت نیکوکاران بنیان نهاد.
🔹باغچهبان افزون بر شماری از کتابهای کودکان همچون "زندگی کودکان"، "پیر و ترب"، "گرگ و چوپان"، ..."درخت مروارید"، آثاری در زمینه آموزش الفبا منتشر کرد...، "اساسنامه و برنامه کامل و دقیق تحصیلات پنجساله ناشنوایان برای آموزش زبان و حرفه"، کتاب "الفبای سربازان"، کتاب "حساب"و...از جمله دیگر آثار او برای بزرگسالان هستند.
🔹ثمین، فرزند باغچهبان، درباره روزهای پایانی زندگی پدرش نوشته است:
"" در آخرین روز آبان ماه ۱۳۴۵، دیروقت شب تلفن زنگ زد. از آموزشگاه خبردادند که حال پدرم بدشده، خودمان را فورا برسانیم... ؛ وقتی مامورین آمبولانس با شتاب زدگی او را بر روی برانکارد خوابانده و با سرعت از راهروی آموزشگاه میگذشتند، داد زد:
" خداحافظ آموزشگاه، خداحافظ آموزگاران، خداحافظ شاگردانم " "".
- باغچهبان در ۴ آذرماه سال ۱۳۴۵ چشم از جهان فروبست.
(https://s8.uupload.ir/files/%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C_(37)_2oci.jpeg)
#زادروز_جبار_باغچه_بان
📚 تاریخ ادبیات کودکان ایران، محمد هادی محمدی و زهره قائینی، جلد هفتم، تهران، شرکت نشر چیستا، صفحات ۹۵۴-۹۵۸.
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran