#اینگونه_بود ...
کوتاهنوشتهای از سیره و سبک زندگانی آیتالله بهجت قدسسره
از حرم حضرت امیر بیرون آمد، یک یا علی گفت و راه افتاد.
تازه به نجف آمده بود.
لحظۀ آخر که از حرم خارج میشد، رو به گنبد کرد و گفت: «مولا جان! یک زیبارو به ما نشان نمیدهی؟!»
چپقش را چاق کرد و رفت بهسوی بازار. نمیدانست کجا میرود، فقط میرفت...
به مدرسۀ سید که رسید، رفت داخل؛ آنجا کاری نداشت، فقط رفت سرکی بکشد.
مقابل یکی از حُجرهها نشست.
درِ یکی از حُجرهها باز شد، جوانی بیرون آمد، او را به داخل دعوت کرد.
همدیگر را نمیشناختند، اما بیاختیار هم را در آغوش گرفتند و گریه کردند!
هیچ حرفی نزدند؛ بعد هیچوقت همدیگر را ندیدند.
سالها بعد عکسی دید؛ صاحب عکس برایش آشنا بود؛
پرسید: «این کیست؟»
گفتند: «آیتالله بهجت»
یاد آن روزِ مدرسۀ سید افتاد؛
آهی کشید و زیر لب گفت: «من آن روز از مولا یک چهرۀ زیبا خواسته بودم!»
(این بهشت، آن بهشت، ص١٩و٢٠؛ بر اساس خاطرۀ حاج هادی ابهری بهنقل از مرحوم شیخ جواد کربلایی)
🍀🍀🍀🍀🍀
@AllaMeJafaRi
کوتاهنوشتهای از سیره و سبک زندگانی آیتالله بهجت قدسسره
از حرم حضرت امیر بیرون آمد، یک یا علی گفت و راه افتاد.
تازه به نجف آمده بود.
لحظۀ آخر که از حرم خارج میشد، رو به گنبد کرد و گفت: «مولا جان! یک زیبارو به ما نشان نمیدهی؟!»
چپقش را چاق کرد و رفت بهسوی بازار. نمیدانست کجا میرود، فقط میرفت...
به مدرسۀ سید که رسید، رفت داخل؛ آنجا کاری نداشت، فقط رفت سرکی بکشد.
مقابل یکی از حُجرهها نشست.
درِ یکی از حُجرهها باز شد، جوانی بیرون آمد، او را به داخل دعوت کرد.
همدیگر را نمیشناختند، اما بیاختیار هم را در آغوش گرفتند و گریه کردند!
هیچ حرفی نزدند؛ بعد هیچوقت همدیگر را ندیدند.
سالها بعد عکسی دید؛ صاحب عکس برایش آشنا بود؛
پرسید: «این کیست؟»
گفتند: «آیتالله بهجت»
یاد آن روزِ مدرسۀ سید افتاد؛
آهی کشید و زیر لب گفت: «من آن روز از مولا یک چهرۀ زیبا خواسته بودم!»
(این بهشت، آن بهشت، ص١٩و٢٠؛ بر اساس خاطرۀ حاج هادی ابهری بهنقل از مرحوم شیخ جواد کربلایی)
🍀🍀🍀🍀🍀
@AllaMeJafaRi
Forwarded from Deleted Account
Audio
علامه محمدتقی جعفری
Forwarded from درج زیرنویس
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگر قرار میگذاشتیم که #به_یکدیگر_رحم_کنیم شاهد این تصادفات وحشتناك روزانه نبودیم
جامعه ما به بازسازی #اخلاق نیازمند است.
https://telegram.me/joinchat/BkbnBj2Jv-nO7EAxi3uoqQ
جامعه ما به بازسازی #اخلاق نیازمند است.
https://telegram.me/joinchat/BkbnBj2Jv-nO7EAxi3uoqQ
#يادداشت هاي #روزانه
وِجدان
✅وقتى مى گوئيد "يافتم" يا "وِجدان "كردم،يعنى با تمامى وجود به آن پى بردم،فهميدم، به اطمينان رسيدم،يقين كردم. آن هم يافتن و اطمينان و يقينى كه ديگر هيچ ترديدى در آن راه ندارد و شكوك و شبهات هيچ خدشه اى به آن وارد نمى سازد. بايد گفت ما از چندين طريق به وجدان مى رسيم گاهى از طريق حواس است مثل آنكه دقتى دست خود را به بخاري داغ مى زنيد گرما را وجدان مى كنيد.گاهى از طريق عواطف روحى و قلبى است مثلاً علاقه خود را به مادر يا خشم خود را نسبت به دشمن وجدان مى كنيد.گاهى هم در پرتو عقل و علم ،موضوعى را وجدان مى كنيد مثلا در مى يابيد عدد چهار زوج است و هشت بيشتر از هفت است.گاهى هم از طريق فطرت خويش،وجدان مى كنيد مصنوع و وابسته و آويخته و نگهداشته شده ايد و قيوم و دگرگون كننده و نگهدارنده اي داريد ...در اين وجدان ها،ترديدي راه ندارد زيرا جان شما با آن واقعيت پيوند خورده و به يقين رسيده ايد.يقينى وجودي از طريق وجدان...
🔅چنان كه ديديم حصول يقين براي شما از راه هاي گوناگونى مثل حواس، عواطف روحى ، كنكاش هاي عقلى يا مبانى فطري صورت مى پذيرد.وقتى مى گوئيد "وجدان كردم"،منظورتان اين است كه با تمامى وجود به آن پي بردم و وجودم با آن حقيقت مماس گشته و پيوند خورده است.لذا وقتى مى گوئيد خدا را وجدان كردم،يعنى از سويداي جان و عمق وجود ،او را يافتم.ديگر اگر به فرض ، همه جهان منكر خدا شود يا همه بلندگوها و رسانه ها بسيج شوند كه مرا از اين باور منصرف نمايند،من متزلزل نمى شوم و از عقيده ام بر نمى گردم زيرا او را يافتم و وجدان كردم...
❓سوال: چگونه مى شود كسي را به وجدان خدا رساند بدون آنكه او را در چنبره استدلال هاي صناعى فلسفى كه نوعاً فنى و تخصصى است و براي همگان قابل فهم نيست،اسير كرد؟
‼️پاسخ: راهش تذكرات مداوم وجدانى در مورد تحولات و تبدلات و تغييرات نفسي اوست همچون اين تذكرات:چه كسي تو را از بيداري به خواب،از خواب به بيدارى، از بيهوشي به هشياري،از حفظ به نسيان ،از شادي به غم،از غم به شادى،از علم به جهل ،از جهل به علم،از ياد به فراموشي،از فراموشي به يادآورى و خلاصه صدها تحول ديگر كه دائماً در نفس تو ايجاد مى شود ، مى برد و متحول مى كند و تو مى يابى كه نقشي در آن نداري.اين تذكرات نفسي،وجدان او را بيدار مى كند و مى يابد كه قيّومى دارد كه به او قائم است و اين تحولات و تغييرات را در او ايجاد مى كند.از راه تذكرات آفاقى هم مى توان كسي را به حال وجدان در آورد:كيست باران فرستاد،دانه را گياه كرد،ميوه شيرين از خاك برون آورد،گردش زمين و ماه و خورشيد را به نظم آورد،آب و دريا و حيوان و عناصر را به تسخير شما در آورد،مرگ و حيات قرار داد و...
❓سوال:رابطه وجدان و تعقل و تفكر و تحقيق چيست؟
پاسخ:تعقل و تفكر و تحقيق مى توانند زمينه ساز وجدان باشند. بايد آنقدر قوى عمل كنند كه وجود انسان را با حقيقت مماس كنند و يقين ايجاد نمايند.باصطلاح وجدان در مشهد عقل است.كسي كه از عقل بى نصيب است،وجدانش ارزشي ندارد چنانكه انبوهى سخن و خطابه و موعظه كه كسي را به حالت وجدان نياورد و صرفاً تصوراتى را در ذهن ايجاد كند، تحولى را در فرد ايجاد نخواهد كرد...
🍀🍀🍀🍀🍀
@AllaMeJafaRi
وِجدان
✅وقتى مى گوئيد "يافتم" يا "وِجدان "كردم،يعنى با تمامى وجود به آن پى بردم،فهميدم، به اطمينان رسيدم،يقين كردم. آن هم يافتن و اطمينان و يقينى كه ديگر هيچ ترديدى در آن راه ندارد و شكوك و شبهات هيچ خدشه اى به آن وارد نمى سازد. بايد گفت ما از چندين طريق به وجدان مى رسيم گاهى از طريق حواس است مثل آنكه دقتى دست خود را به بخاري داغ مى زنيد گرما را وجدان مى كنيد.گاهى از طريق عواطف روحى و قلبى است مثلاً علاقه خود را به مادر يا خشم خود را نسبت به دشمن وجدان مى كنيد.گاهى هم در پرتو عقل و علم ،موضوعى را وجدان مى كنيد مثلا در مى يابيد عدد چهار زوج است و هشت بيشتر از هفت است.گاهى هم از طريق فطرت خويش،وجدان مى كنيد مصنوع و وابسته و آويخته و نگهداشته شده ايد و قيوم و دگرگون كننده و نگهدارنده اي داريد ...در اين وجدان ها،ترديدي راه ندارد زيرا جان شما با آن واقعيت پيوند خورده و به يقين رسيده ايد.يقينى وجودي از طريق وجدان...
🔅چنان كه ديديم حصول يقين براي شما از راه هاي گوناگونى مثل حواس، عواطف روحى ، كنكاش هاي عقلى يا مبانى فطري صورت مى پذيرد.وقتى مى گوئيد "وجدان كردم"،منظورتان اين است كه با تمامى وجود به آن پي بردم و وجودم با آن حقيقت مماس گشته و پيوند خورده است.لذا وقتى مى گوئيد خدا را وجدان كردم،يعنى از سويداي جان و عمق وجود ،او را يافتم.ديگر اگر به فرض ، همه جهان منكر خدا شود يا همه بلندگوها و رسانه ها بسيج شوند كه مرا از اين باور منصرف نمايند،من متزلزل نمى شوم و از عقيده ام بر نمى گردم زيرا او را يافتم و وجدان كردم...
❓سوال: چگونه مى شود كسي را به وجدان خدا رساند بدون آنكه او را در چنبره استدلال هاي صناعى فلسفى كه نوعاً فنى و تخصصى است و براي همگان قابل فهم نيست،اسير كرد؟
‼️پاسخ: راهش تذكرات مداوم وجدانى در مورد تحولات و تبدلات و تغييرات نفسي اوست همچون اين تذكرات:چه كسي تو را از بيداري به خواب،از خواب به بيدارى، از بيهوشي به هشياري،از حفظ به نسيان ،از شادي به غم،از غم به شادى،از علم به جهل ،از جهل به علم،از ياد به فراموشي،از فراموشي به يادآورى و خلاصه صدها تحول ديگر كه دائماً در نفس تو ايجاد مى شود ، مى برد و متحول مى كند و تو مى يابى كه نقشي در آن نداري.اين تذكرات نفسي،وجدان او را بيدار مى كند و مى يابد كه قيّومى دارد كه به او قائم است و اين تحولات و تغييرات را در او ايجاد مى كند.از راه تذكرات آفاقى هم مى توان كسي را به حال وجدان در آورد:كيست باران فرستاد،دانه را گياه كرد،ميوه شيرين از خاك برون آورد،گردش زمين و ماه و خورشيد را به نظم آورد،آب و دريا و حيوان و عناصر را به تسخير شما در آورد،مرگ و حيات قرار داد و...
❓سوال:رابطه وجدان و تعقل و تفكر و تحقيق چيست؟
پاسخ:تعقل و تفكر و تحقيق مى توانند زمينه ساز وجدان باشند. بايد آنقدر قوى عمل كنند كه وجود انسان را با حقيقت مماس كنند و يقين ايجاد نمايند.باصطلاح وجدان در مشهد عقل است.كسي كه از عقل بى نصيب است،وجدانش ارزشي ندارد چنانكه انبوهى سخن و خطابه و موعظه كه كسي را به حالت وجدان نياورد و صرفاً تصوراتى را در ذهن ايجاد كند، تحولى را در فرد ايجاد نخواهد كرد...
🍀🍀🍀🍀🍀
@AllaMeJafaRi
Forwarded from Deleted Account
Audio
علامه محمدتقی جعفری
کانال علامه جعفری
🔰 #خاطرات 4 🌿فطرت خداجویی 🍀🍀🍀🍀🍀 @AllaMeJafaRi
🔰 #خاطرات 4
🌿فطرت خداجویی
💎در سال 1355 که استاد جعفری سفری کوتاه به اروپا داشتند، در آلمان در خدمت ایشان بودم. در یکی از روزها به باغ وحش برلين، بزرگترين و قديمى ترين باغ وحش جهان رفتيم. در بخش آكواريوم آن باغ وحش كه قدمت حدود يك صد ساله دارد، ايشان بعد از تماشاى آكواريوم كه تمام ماهى ها، خزنده ها، سوسمارها و مارها در طبقه بسيار بزرگ نگهداری می شدند، گفتند: يكى از چيزهايى كه بشر را برمى انگيزد، اين است كه چه نظم دقيقى در اين تكامل حيات وجود دارد! اگر بشر فطرتش را قاضى كند، به خدا مى رسد.
شهرام تقى زاده انصارى
🔻استاد علامه_جعفری
https://telegram.me/joinchat/BkbnBj2Jv-nO7EAxi3uoqQ
🌿فطرت خداجویی
💎در سال 1355 که استاد جعفری سفری کوتاه به اروپا داشتند، در آلمان در خدمت ایشان بودم. در یکی از روزها به باغ وحش برلين، بزرگترين و قديمى ترين باغ وحش جهان رفتيم. در بخش آكواريوم آن باغ وحش كه قدمت حدود يك صد ساله دارد، ايشان بعد از تماشاى آكواريوم كه تمام ماهى ها، خزنده ها، سوسمارها و مارها در طبقه بسيار بزرگ نگهداری می شدند، گفتند: يكى از چيزهايى كه بشر را برمى انگيزد، اين است كه چه نظم دقيقى در اين تكامل حيات وجود دارد! اگر بشر فطرتش را قاضى كند، به خدا مى رسد.
شهرام تقى زاده انصارى
🔻استاد علامه_جعفری
https://telegram.me/joinchat/BkbnBj2Jv-nO7EAxi3uoqQ
Telegram
کانال علامه جعفری
@AllaMeJafaRi
👈 هدف: ترویج #اخلاق_جعفری
👈 هیچگونه وابستگی به بیت محترم آن مرحوم نداریم.
👈به امید ظهور مولایمان امام عصر(ع)
👈 این کانال توسط "رواق" مدیریت میشود
@rravagh
ارتباط با ادمین:
@rravaghi
👈 هدف: ترویج #اخلاق_جعفری
👈 هیچگونه وابستگی به بیت محترم آن مرحوم نداریم.
👈به امید ظهور مولایمان امام عصر(ع)
👈 این کانال توسط "رواق" مدیریت میشود
@rravagh
ارتباط با ادمین:
@rravaghi
کانال علامه جعفری
Photo
♻️حکایت و نکته عرشی:
حرفی که علامه جعفری را متحول نمود و باعث شد تا آخر عمر از مطالعه خسته نشود
🔆تا رسد دستت به خود شو کارگر .
🔆چون فتى از کار خواهى زد به سر
🔰علامه جعفری در جلد 13 شرح نهج البلاغه ماجرای عجیب رحلت استادش مرحوم شیخ مرتضی طالقانی را اینگونه بیان کرده است:
✅استاد بسیار وارسته از علائق مادّه و مادّیّات و حکیم و عارف بزرگ مرحوم آقا شیخ مرتضى طالقانى قدّس اللّه سرّه که در حوزه علمیّه نجف اشرف در حدود یک سال و نیم خداوند متعال توفیق حضور در افاضاتش را بمن عنایت فرموده بود دو روز به مسافرت ابدیش مانده بود که مانند هر روز بحضورش رسیدم، وقتى که سلام عرض کردم و نشستم، فرمودند: براى چه آمدى آقا؟ عرض کردم: آمدهام که درس را بفرمائید.
شیخ فرمود: برخیز و برو، آقا جان برو درس تمام شد.
◀️چون آن روز که دو روز مانده به ایّام محرّم بود، خیال کردم که ایشان گمان کرده است که محرّم وارد شده است و درس هاى حوزه نجف براى چهارده روز باحترام سرور شهیدان امام حسین علیه السّلام تعطیل است، لذا درسها هم تعطیل شده است،
👈عرض کردم: دو روز به محرّم مانده است و درسها دائر است. فرمودند:آقا جان به شما می گویم: درس تمام شد، من مسافرم، «خر طالقان رفته پالانش مانده، روح رفته جسدش مانده»
🔻این جمله را فرمود و بلافاصله گفت:
لا إله إلاّ اللّه در این حال اشک از چشمانش سرازیر شد و من در این موقع متوجّه شدم که شیخ از آغاز مسافرت ابدیش خبر می دهد با اینکه هیچ گونه علامت بیمارى در وى وجود نداشت و طرز صحبت و حرکات جسمانى و نگاههایش کمترین اختلال مزاجى را نشان نمیداد.
عرض کردم: حالا یک چیزى بفرمائید تا بروم. فرمود: آقا جان فهمیدى؟ متوجّه شدى؟ بشنو .
🌷 تا رسد دستت به خود شو کارگر .
🌷چون فتى از کار خواهى زد به سر .
بار دیگر کلمه لا إله إلاّ اللّه را گفتند و دوباره اشک از چشمان وى به صورت و محاسن مبارکش سرازیر شد. من برخاستم که بروم، دست شیخ را براى بوسیدن گرفتم، شیخ با قدرت زیادى دستش را از دست من کشید و نگذاشت آنرا ببوسم [ شیخ در ایّام زندگیش مانع از دستبوسى می شد]
🍀🍀🍀🍀🍀
@AllaMeJafaRi
حرفی که علامه جعفری را متحول نمود و باعث شد تا آخر عمر از مطالعه خسته نشود
🔆تا رسد دستت به خود شو کارگر .
🔆چون فتى از کار خواهى زد به سر
🔰علامه جعفری در جلد 13 شرح نهج البلاغه ماجرای عجیب رحلت استادش مرحوم شیخ مرتضی طالقانی را اینگونه بیان کرده است:
✅استاد بسیار وارسته از علائق مادّه و مادّیّات و حکیم و عارف بزرگ مرحوم آقا شیخ مرتضى طالقانى قدّس اللّه سرّه که در حوزه علمیّه نجف اشرف در حدود یک سال و نیم خداوند متعال توفیق حضور در افاضاتش را بمن عنایت فرموده بود دو روز به مسافرت ابدیش مانده بود که مانند هر روز بحضورش رسیدم، وقتى که سلام عرض کردم و نشستم، فرمودند: براى چه آمدى آقا؟ عرض کردم: آمدهام که درس را بفرمائید.
شیخ فرمود: برخیز و برو، آقا جان برو درس تمام شد.
◀️چون آن روز که دو روز مانده به ایّام محرّم بود، خیال کردم که ایشان گمان کرده است که محرّم وارد شده است و درس هاى حوزه نجف براى چهارده روز باحترام سرور شهیدان امام حسین علیه السّلام تعطیل است، لذا درسها هم تعطیل شده است،
👈عرض کردم: دو روز به محرّم مانده است و درسها دائر است. فرمودند:آقا جان به شما می گویم: درس تمام شد، من مسافرم، «خر طالقان رفته پالانش مانده، روح رفته جسدش مانده»
🔻این جمله را فرمود و بلافاصله گفت:
لا إله إلاّ اللّه در این حال اشک از چشمانش سرازیر شد و من در این موقع متوجّه شدم که شیخ از آغاز مسافرت ابدیش خبر می دهد با اینکه هیچ گونه علامت بیمارى در وى وجود نداشت و طرز صحبت و حرکات جسمانى و نگاههایش کمترین اختلال مزاجى را نشان نمیداد.
عرض کردم: حالا یک چیزى بفرمائید تا بروم. فرمود: آقا جان فهمیدى؟ متوجّه شدى؟ بشنو .
🌷 تا رسد دستت به خود شو کارگر .
🌷چون فتى از کار خواهى زد به سر .
بار دیگر کلمه لا إله إلاّ اللّه را گفتند و دوباره اشک از چشمان وى به صورت و محاسن مبارکش سرازیر شد. من برخاستم که بروم، دست شیخ را براى بوسیدن گرفتم، شیخ با قدرت زیادى دستش را از دست من کشید و نگذاشت آنرا ببوسم [ شیخ در ایّام زندگیش مانع از دستبوسى می شد]
🍀🍀🍀🍀🍀
@AllaMeJafaRi
Forwarded from Deleted Account
Audio
نهج البلاغه
🔸خطبه شماره ۱
🌷خطبهای است در ستایش خداوندی آفرینش جهان فرشتگان توصیفی از خلقت آدم برگزیدهشدن پیامبران بعثت خاتمالانبیاء، قرآن انواع تکلیف و حج بیت الله الحرام
ترجمه علامه جعفری
@AllaMeJafaRi
🌷خطبهای است در ستایش خداوندی آفرینش جهان فرشتگان توصیفی از خلقت آدم برگزیدهشدن پیامبران بعثت خاتمالانبیاء، قرآن انواع تکلیف و حج بیت الله الحرام
ترجمه علامه جعفری
@AllaMeJafaRi
علامه جعفری (ره) :
گمان نکنید که پدیده های درونی که در اطاعت دل بسر میبرند تنها همین حواس باطنی پنجگانه هستند بلکه شمارش نیروهای درونی که تسلیم فرمان دل میباشند از حد معمولی بیرون است.
🍀🍀🍀🍀🍀
@AllaMeJafaRi
گمان نکنید که پدیده های درونی که در اطاعت دل بسر میبرند تنها همین حواس باطنی پنجگانه هستند بلکه شمارش نیروهای درونی که تسلیم فرمان دل میباشند از حد معمولی بیرون است.
🍀🍀🍀🍀🍀
@AllaMeJafaRi
کانال علامه جعفری
🔰 #خاطرات 5 🌿عدم ملاقات با ژان پل سارتر 🍀🍀🍀🍀🍀 @AllaMeJafaRi
🔰 #خاطرات 5
🌿عدم ملاقات با ژان پل سارتر
💎علامه جعفرى براى اولين بار در سال 1355 شمسی عازم اروپا شدند. فرانسه نيز جزو كشورهايى بود كه چند روزى در آنجا اقامت داشتند. ايرانيان مقيم در پاریس كوشش مى كنند كه ايشان با «ژان پل سارتر» ديدار و بحثى داشته باشد، ولى ايشان قبول نمى كند. آقای جعفرى معتقد بود كه جهانشناسى ايشان خيلى عميق نيست؛ اگر «هايدگر» يا اگر «راسل» بود، اين ملاقات ارزش داشت، زیرا اينها اطلاعات عميق فلسفى داشتند. درباره علت عدم ملاقات با سارتر مى گفتند: «كتابهايى را از سارتر قبلاً ديده بودم. به هر حال، به دوستان گفتم: 5 يا 6 روز، آن هم روزى 2 ساعت براى بحث و گفتگو بايد مد نظر باشد. گفتند: نه، او بيمار است و 5 يا 6 روز زياد است. بنده هم گفتم نه و قبول نكردم.
سارتر براى ارزيابى وضعيت علامه جعفرى، شاگرد و همراه هميشگى خود، سيمون دوبووار را به ملاقات علامه جعفری مى فرستد، ولى باز هم اين ملاقات انجام نمى شود.
علی جعفری
✅ استاد #علامه_جعفری
🍀🍀🍀🍀🍀
@AllaMeJafaRi
🌿عدم ملاقات با ژان پل سارتر
💎علامه جعفرى براى اولين بار در سال 1355 شمسی عازم اروپا شدند. فرانسه نيز جزو كشورهايى بود كه چند روزى در آنجا اقامت داشتند. ايرانيان مقيم در پاریس كوشش مى كنند كه ايشان با «ژان پل سارتر» ديدار و بحثى داشته باشد، ولى ايشان قبول نمى كند. آقای جعفرى معتقد بود كه جهانشناسى ايشان خيلى عميق نيست؛ اگر «هايدگر» يا اگر «راسل» بود، اين ملاقات ارزش داشت، زیرا اينها اطلاعات عميق فلسفى داشتند. درباره علت عدم ملاقات با سارتر مى گفتند: «كتابهايى را از سارتر قبلاً ديده بودم. به هر حال، به دوستان گفتم: 5 يا 6 روز، آن هم روزى 2 ساعت براى بحث و گفتگو بايد مد نظر باشد. گفتند: نه، او بيمار است و 5 يا 6 روز زياد است. بنده هم گفتم نه و قبول نكردم.
سارتر براى ارزيابى وضعيت علامه جعفرى، شاگرد و همراه هميشگى خود، سيمون دوبووار را به ملاقات علامه جعفری مى فرستد، ولى باز هم اين ملاقات انجام نمى شود.
علی جعفری
✅ استاد #علامه_جعفری
🍀🍀🍀🍀🍀
@AllaMeJafaRi
Forwarded from Deleted Account
Audio
علامه محمدتقی جعفری
💠مگر آنهمه عظمت حیرت انگیز در کاخ مجلل هستی و اینهمه امتیاز و کمال بیکران در موجودی بنام انسان ، چیزی جز گسترش دمی از مشیت بی نهایت او است که آنرا با کلمه باش برافروخته است ؟ مگر بساط رازدار کائنات با آن قوانین و استحکام بنیاد ، و نوع انسانی با آن هوش و استعداد و وجدان و اندیشه که لحظه ای از جریانش جهانی را آباد و یا عالمی را ویران می سازد ، چیزی جز قطره ناچیزی از اقیانوس بی پایان قدرت او است ؟ از این رو است که سپاس و ستایش ما درخور موجودیت ما است نه بشایستگی آن مقام ربوبی (او)
علامه جعفری رحمة الله علیه ، #تفسیر_نهج_البلاغه ،جلد ٢
🍀🍀🍀🍀🍀
@AllaMeJafaRi
علامه جعفری رحمة الله علیه ، #تفسیر_نهج_البلاغه ،جلد ٢
🍀🍀🍀🍀🍀
@AllaMeJafaRi
🚩 دوازدهم تیرماه سالگرد احیا گر بزرگ غدیر شیخ عبد الحسین امینی نجفی گرامیباد.
📌 بزرگان با همین میزهای کوچک خدمات ماندگاری را از خود به یادگار گذاشتند نه با هزینه کردن های بزرگ !
@allamejafari
📌 بزرگان با همین میزهای کوچک خدمات ماندگاری را از خود به یادگار گذاشتند نه با هزینه کردن های بزرگ !
@allamejafari