🍃🍂 کسی که قابلیتِ دیدنِ #زیبایی را حفظ کند پیر نمی شود
🍂🍃 دنیای جوانی کافکا🥀 را مسحور می کرد. داستان «آتش انداز» ِ او سرتاسر لطافت و جذبه است. یک روز این را به او گفتم. گفتم: «در این داستان، کلی آفتاب و شادی هست. کلی عشق هست- گرچه در هیچ جایش صحبتی از عشق نمی شود.»
🍃🍂 کافکا🥀 با لحنِ جدی گفت: «این عشق در خودِ داستان نیست. در موضوعِ آن است. یعنی در جوانی. این جوانی است که آکنده از آفتاب و عشق است. تا جوانی هست، خوشبختی هم هست. چراکه جوانی قابلیت دیدنِ زیبایی را دارد. این قابلیت که از کف رفت، سنِ بی امانِ پیری آغاز می شود. سنِ زوال، بدبختی.»
🍂🍃 «پس یعنی پیری امکانِ خوشبختی را در خود ندارد❓»
🍃🍂 «این طور نگو. بگو خوشبختی پیری را در خود ندارد.» تبسم کنان سرش را به جلو خم کرد. گویی می خواست آن را میان شانه هایش پنهان کند.
🍂🍃 گفت: «کسی که قابلیتِ دیدنِ زیبایی را حفظ کند، پیر نمی شود.» ✨
#گفت_وگو_با_کافکا🥀
#گوستاو_یانوش🥀
ترجمه: #عباس_پژمان🥀
۴ خرداد ١٣٩۶
👌
@zehnekhatarnakema
🍂🍃 دنیای جوانی کافکا🥀 را مسحور می کرد. داستان «آتش انداز» ِ او سرتاسر لطافت و جذبه است. یک روز این را به او گفتم. گفتم: «در این داستان، کلی آفتاب و شادی هست. کلی عشق هست- گرچه در هیچ جایش صحبتی از عشق نمی شود.»
🍃🍂 کافکا🥀 با لحنِ جدی گفت: «این عشق در خودِ داستان نیست. در موضوعِ آن است. یعنی در جوانی. این جوانی است که آکنده از آفتاب و عشق است. تا جوانی هست، خوشبختی هم هست. چراکه جوانی قابلیت دیدنِ زیبایی را دارد. این قابلیت که از کف رفت، سنِ بی امانِ پیری آغاز می شود. سنِ زوال، بدبختی.»
🍂🍃 «پس یعنی پیری امکانِ خوشبختی را در خود ندارد❓»
🍃🍂 «این طور نگو. بگو خوشبختی پیری را در خود ندارد.» تبسم کنان سرش را به جلو خم کرد. گویی می خواست آن را میان شانه هایش پنهان کند.
🍂🍃 گفت: «کسی که قابلیتِ دیدنِ زیبایی را حفظ کند، پیر نمی شود.» ✨
#گفت_وگو_با_کافکا🥀
#گوستاو_یانوش🥀
ترجمه: #عباس_پژمان🥀
۴ خرداد ١٣٩۶
👌
@zehnekhatarnakema