نشریه زمان ظهور
3.9K subscribers
2.62K photos
498 videos
574 files
3.4K links
نشریه زمان ظهور تحت اشراف موسسه رسمی وارثین ملکوت

📬 ارتباط با ما :

🆔 @warethinmalakoot_publicrelation

🌐 varesin.org

📧 varesin.org@gmail.com
Download Telegram
🪴 سیوطی می‌گوید: در نقطه‌گذاری و شكل قرآن، اختلاف پیدا شد و گفته شده است: اولین كسی كه چنین كرد ابوالاسود الدؤلی به دستور عبدالملك بن مروان بود، و گفته شده حسن البصری و یحیی بن یمر، و گفته شد: نصر بن عاصم، و اولین کسی که همزه و تشدید و روم و اشمام را قرار داد، خلیل بود.
(ر.ک، الاتقان فی علوم قرآن، 2/171)

🪴 دکتر جواد علی می‌گوید: بیشتر روایت‌های اهل اخبار این است که خط اول عربی مشکلی نداشته است و این شکل فقط در اسلام پیدا شده است و توسط ابوالاسود الدؤلی ایجاد شد؛ بنابراین او به‌جای حرکات از نقطه استفاده می‌کرد؛ سپس الخلیل بن احمد الفراهیدی نقاط را با نمادهای دیگری جایگزین کرد.
(مراجعه کنید به المفصال فی تاریخ العرب قبل الاسلام، 8/190)

و این‌چنین می‌بینیم که مسئلۀ پایداری املای خط عربی و دستیابی به مرحلۀ "قوانین استاندارد" که در حال حاضر شاهد آن هستیم، تنها با طی‌کردن مراحل بسیاری که پس از مدت زیادی از نزول قرآن بود، انجام شد🌱


📌 قواعد آن در ابتدا در بعضی از کتب نحو و زبان؛ مانند "ادب الکاتب"، نوشتۀ ابن‌قتیبه (متوفی، 276ق) و "الجمل"، نوشتۀ الزجاجی (متوفی، 340هجری قمری) بیان شده است. سپس در کتاب‌هایی مانند "ادب الکتّاب"، نوشتۀ ابوبكر الصولی (متوفی، 336ق) و "عمدة الكتّاب"، اثر ابوجعفر النحاس (متوفی، 338هجری قمری) و دیگران جدا شده است.

📍و اگر این‌چنین باشد، محاكمۀ قرآن با قواعدی نوشتاری که حاکم بر رسم و نگارش و نگارش خوش‌نویسی عربی است، در زمانی دیرتر از هبوط قرآن به اتمام رسیده است، به بیهودگی نزدیک‌تر است تا انتقاد علمی که سزاوار است به آن اهمیت داده شود.

👌 پیش از آنکه فراموش کنم، در اینجا یادآوری می‌کنم یکی از دلایلی که باعث ایجاد این مشکل -اشکالی که در حال پرداخت آن هستیم- بیش از کمک به دفع و پاسخ آن شده، همان چیزی است که برخی از محققان مسلمان ادعا کرده‌اند که رسم عثمانی حاوی اسرار الهی است، همان طور که ادعا می‌کنند؛ به‌عنوان مثال الزرقانی می‌گوید: همان طور که نظم قرآن معجزه است، رسم آن نیز معجزه است، و چگونه اذهان به رمزوراز افزودن حرف الف در کلمۀ مائة غير از فئة و به رمزوراز افزودن حرف ياء در كلمۀ بأييد و بأبيكم يا به افزودن حرف الف در کلمۀ سعوا در سورۀ حج و نقصان آن در کلمۀ سعو در سورۀ سبأ و به رمزوراز افزودن آن در کلمۀ عتوا در سوره‌هایی که نقل شده و نقصان آن در کلمۀ عتو در سورۀ فرقان و افزودن آن در کلمۀ آمنوا و حذف آن از کلمه باؤ جاؤ تبوؤ فاؤ در سورۀ بقره و افزودن آن در کلمۀ یعفوا الذي و نقصان آن در کلمۀ یعفو عنهم در سورۀ نساء برسد، یا چگونه ذهن‌ها به وجه حذف برخی حروف از کلمات مشابه بدون برخی برسد؛ مانند حذف الف از کلمۀ قرءانا در سورۀ یوسف و زخرف، و اثبات آن در جاهای دیگر و اثبات الف پس از حرف واو در کلمۀ سموات در سورۀ فصلت و حذف آن از دیگر کلمات، و اثبات الف در کلمۀ المیعاد به‌طور مطلق و حذف آن از جایی که در انفال است؛ همچنین اثبات الف در کلمۀ سراجا همان‌ جایی که قرار دارد و حذف آن از کلماتی که در سورۀ فرقان قرار دارد. یا چگونه به رمزوراز فتحه‌بودن بعضی از حروف تاء و ربط‌دادن در برخی از آن خواهی رسید. همۀ این‌ها برای اسرار الهی و اهداف نبوی است، اما از دید مردم پنهان شد؛ زیرا آن‌ها اسراری باطنی هستند که فقط از طریق فتحی الهی شناخته و درک می‌شوند.
(مناهل العرفان، 1/83)

تردیدی نیست که آنچه او ذکر کرده، صرفاً استحسانات و فرضیاتی است که هیچ مدرکی برای آن‌ها وجود ندارد؛ نه نقلی -منظورم از قرآن و سنت رسول خدا و ائمۀ اطهار علیهم السلام- و نه عقلی🔥


✏️دکتر علاءالسالم حفظه الله
📆 3 آوریل 2021 م


🔰لینک پست
🔰متن عربی


📌 با ما همراه باشید...
💢 در #مهمانی_خدا

🍃@Zaman_Zohour
📌 و باری دیگر می‌گویند کسی که این جمع‌آوری را انجام داد، عمر بن خطاب بود، و او اولین کسی بود که مصحفی با املای سعید بن العاص و نوشتن زید بن ثابت جمع کرد و چهار نسخه از آن را به کوفه، بصره، شام و حجاز فرستاد.
(ر.ک، المقریزی، امتاع الأسماع، 4/288؛ ابن شیبه، المصنف، 7/184؛ الهندی، کنز العمال، 2/578).

📍بنابراین، برخی از آن‌ها سعی کردند سه جمع را که برای قرآن حاصل شد، به شکل زیر ترسیم کنند:
اول در زمان پیامبر (ص) به‌معنای نوشتن بر روی استخوان‌ها و تکه‌های چرم و مانند آن؛ دوم در زمان ابوبکر، به‌معنای جمع‌آوری آن از وصله‌های چرم در چند مصحف، و سومین بار در زمان عثمان به‌معنای نسخه‌برداری از مصحف‌های مذکور در یک مصحف و سوزاندن چیزی غیر از آن.
(ر.ک، المقریزی، امتاع الاسماع، 4/239؛ الزرقانی، مناهل العرفان، 1/238).

3⃣ سوم: فرآیند جمع‌آوری با حوادث و وقایع زیادی همراه بود؛ از جمله: جمع‌آوری ابوبکر بر پیگیری زید بن ثابت از وصله‌ها، شاخه‌های درخت خرما و مانند آن اعتماد داشت، همان طور که بخاری نقل کرده است. (صحیح بخاری، 6 / 98، كتاب فضایل القرآن) و نیز شهادت دو شاهد (ر.ك، الهندی، کنز العمال، 2/574) کما اینکه طبق برخی روایات، شهادت دو شاهد، روش معتمد جمع‌آوری عمر بن الخطاب بود (نگاه کنید به السیوطی، الدر المنثور، 3/296). و سخن او در خصوص دو آیه از سورۀ برائت را روایت کردند: "اگر سه آیه بود، من آن را یک سورۀ واحد قرار می‌دادم؛ سپس سوره‌ای از قرآن را بیابید و به آن ضمیمه کنید؛ بنابراین در آخر سورۀ برائت اضافه شدند.» (السیوطی، الدر المنثور، 3/296؛ تفسیر ابن‌کثیر، 2/406). همچنین آن‌ها آیاتی را از او و دیگران نقل کردند که امروز در قرآن وجود ندارد.

👌 اما در خصوص عثمان بن عفان، او کمیتۀ عالی تشکیل داد تا روند جمع‌آوری را پیگیری کنند، و روش جمع او بر اساس جمع‌آوری قرآن از هر کسی بود که از رسول خدا (ص) شنیده بود، همان طور که وی اظهار داشت و از او روایت کردند که وی همچنین وجود دو شاهد را شرط کرده بود (نگاه کنید به الهندی، کنز العمال، 2/585؛ السیوطی، الدر المنثور، 3/296)، و نیز او در عمل جمع‌آوری خود به مصحف‌هایی كه در نزد حفصه بودند، اعتماد كرده بود. انس روایت می‌كند: "حذیفة بن الیمان نزد عثمان آمد و او در فتح ارمنستان و آذربایجان به‌همراه مردم عراق به مردم شام حمله می‌کرد. حذیفه از اختلاف آن‌ها در قرائت ترسیده بود، پس به عثمان گفت: ای امیرمؤمنین، این امت را قبل از اینکه در کتاب، همانند اختلاف یهود و مسیحیان دچار اختلاف شوند، درک کن؛ بنابراین عثمان به حفصه پیغامی فرستاد که مصحف‌ها را برای ما بفرست، تا آن‌ها را در مصحف‌هایی نسخه‌برداری کنیم؛ سپس آن‌ها را به شما بازمی‌گردانیم، بنابراین حفصه آن‌ها را نزد عثمان فرستاد، عثمان به زید بن ثابت، عبدالله بن زبیر، سعید بن العاص، عبدالرحمن بن حرث بن هشام دستور داد، پس ایشان آن‌ها را در مصحف‌ها نسخه‌برداری کردند. عثمان به آن سه قریشیان گفت: اگر شما و زید بن ثابت در خصوص چیزی از قرآن اختلاف پیدا کردید، آن را به زبان قریش بنویسید؛ چراکه قرآن به زبان آن‌ها نازل شده است. بنابراین چنان کردند و هنگامی که صحف‌ها را در مصحف‌هایی نسخه‌برداری کردند، عثمان صحف را به حفصه بازگرداند؛ سپس مصحفی را از آنچه نسخه‌برداری کرده بودند به هر افقی فرستاد و دستور داد غیر از آن، هر قرآن دیگری در هر صحیفه یا مصحفی سوزانده شود." صحیح البخاری، 6/99. حفصه تنها کسی نبود که مصحف داشت؛ بلکه در آنجا مصحف‌هایی برای عایشه، ابی و ابن‌مسعود و دیگران وجود داشت.

جزئیات دیگری نیز وجود دارد که از ذکر آن‌ها چشم‌پوشی کردم؛ زیرا هدفم این است که توجه خواننده را معطوف کنم به تبیین دلیلی که شکاکان را به اشکال غیرالهی‌بودن قرآن سوق می‌دهد🌱

🙏 اگر این مسئله روشن شد، به پاسخ اشکال مطرح‌شده برمی‌گردم و می‌گویم: .....



✏️دکتر علاءالسالم حفظه الله
📆 4 آوریل 2021 م


🔰لینک پست
🔰متن عربی


📌 با ما همراه باشید...
💢 در
#مهمانی_خدا

🍃@Zaman_Zohour
3⃣ به نظر شک‌کنندگان ـ‌با اشکال‌گیری بر نحوۀ جمع‌آوری قرآن‌ـ روش جمع‌آوری قرآن با این خصیصه که قرآن، کتاب است الهی، تناسبی ندارد؛ و این یعنی آن‌ها فرض می‌گیرند روشی برای جمع‌آوری که متناسب با الهی‌بودن کتاب باشد وجود دارد⁉️ حال این روش چیست⁉️ این روش جمع‌آوری کتاب الهی در این عالم که فرد شک‌کننده آن را مناسب می‌داند، کدام است⁉️ و چه دلیل قطعی برای آن دارد⁉️


📌 واقعیت آن است که آن‌ها هیچ‌چیزی در این زمینه ارائه نداده‌اند، جز اینکه فرض می‌گیرند روش جمع‌آوری که قطعی نبوده و باب ازمیان‌رفتن بخش‌هایی از این کتاب را باز می‌گذارد، با الهی‌بودن کتاب منافات دارد؛ در حالی که ما به هیچ عنوان ملزم به پذیرفتن چنین فرضی نیستیم؛ زیرا فرضی است که از نظر نقلی و عقلی، باطل است:

📍اما از نظر نقلی؛ زیرا خود قرآن کریم بیان فرموده است کتاب‌ها و صحیفه‌های آسمانی و الهی قبل از قرآن نازل شده‌اند که در حال حاضر وجود ندارند و این وجودنداشتن، معنای الهی‌نبودن آن‌ها را نمی‌رساند. بنابراین یک کتاب می‌تواند الهی باشد، ولی به مرور زمان، خود کتاب یا قسمت‌هایی از آن از بین برود.

📍اما از نظر عقلی؛ زیرا نقض غرض، منافیِ حکمت است. غرض از این عالمی که ما در آن زندگی می‌کنیم ـ‌طبق اعتقادات دینی ما‌ـ امتحان مخلوقات است، و در نتیجه حتمیت و قطعیت در چنین مسئله‌ای که به مسائل دینی مرتبط می‌شود معنایی ندارد؛ زیرا این، به سادگی، غرض را نقض و امتحان را ملغی می‌کند، و چنین نتیجه‌ای از حکیم صادر نمی‌شود.

🌷 این موضوع آخرـ‌به‌تنهایی‌ـ می‌تواند پاسخی برای کسی باشد که چنین پرسشی به ذهنش خطور کرده است: چرا خودِ خداوند در خصوص قرآن کریم تصمیم نهایی را نگرفت، و نسخۀ آماده شده‌ای را به طریقه‌ای که جای هیچ شک و تردید و احتمالی درباره‌اش انتظار نرود، بر مردم واجب نگرداند⁉️

📝 پاسخ:
این مخالف امتحان است💯
حق‌تعالی می‌فرماید:
تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن كَلَّمَ اللّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِن بَعْدِهِم مِّن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَلَـكِنِ اخْتَلَفُواْ فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ وَمِنْهُم مَّن كَفَرَ وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا اقْتَتَلُواْ وَلَـكِنَّ اللّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ
🍃 برخى از آن رسولان را بر برخى ديگر برترى بخشيديم. از آنان كسى بود كه خدا با او سخن گفت و درجات بعضى از آنان را بالا برد؛ و به عيسى پسر مريم دلايل آشكار داديم، و او را به‌وسيلۀ روح‌القدس تأييد كرديم؛ و اگر خدا مى‌خواست، كسانى كه پس از آنان بودند، بعد از آن [همه‌] دلايل روشن كه برايشان آمد، به كشتار يكديگر نمى‌پرداختند، ولى آن‌ها با یکدیگر اختلاف كردند؛ بعضى از آنان كسانى بودند كه ايمان آوردند، و بعضى از آنان كسانى بودند كه كفر ورزيدند؛ و اگر خدا مى‌خواست با يكديگر جنگ نمى‌كردند، ولى خداوند آنچه را مى‌خواهد انجام مى‌دهد🍃
📖 سوره بقره آیه 253

این دنیا، دنیای امتحان است، و وجود قطعیت در آن معنایی ندارد؛ زیرا امتحان را لغو می‌کند💯🌱



✏️دکتر علاءالسالم حفظه الله
📆 4 آوریل 2021 م


🔰لینک پست
🔰متن عربی


📌 با ما همراه باشید...
💢 در #مهمانی_خدا

🍃@Zaman_Zohour
☝️ همچنین برای اثبات حجیت هر قرائت لازم است از نقل‌شدن آن توسط پیامبر (ص) اطمینان حاصل شود و نسبت‌دادن آن به شخصی که با ایشان معاصر بوده است؛ مانند ابی بن کعب یا ابن‌مسعود یا عثمان کافی نیست. مگر اینکه ثابت شود پیامبر (ص) کل قرآن را برای ایشان خوانده است. و او به نوبۀ خود قرائت را برای پس از خود روایت کند و همین طور تا وقتی که به قاری برسد، به همین دلیل برخی از آن‌ها تواتر را شرط قرار دادند؛ زیرا نزد آن‌ها خبر واحد موجب قطع‌ویقین نمی‌شود، و چنین چیزی اثری از آن نیست؛ بلکه اثبات یک سند صحیح برای برخی از قرائت‌ها دشوار است؛ به‌عنوان مثال: بزی راوی قرائت ابن‌کثیر، که ابن‌حجر در خصوص وی گفت: "عقیلی گفت: حدیث وی را باید منکر شد، و ابوحاتم گفت: حدیث وی ضعیف است، و از او روایت نمی‌کنم" (لسان المیزان، 1/283). و طبق تعبیر شوکانی: و اما دربارۀ تواتر آن از نظر پیامبر (ص) بسیار دور از ذهن است و "هیچ اثری از قطع‌و‌یقین بر آن نیست" (رجوع کنید به ارشاد الفحول، 63) ، و زرکشی می‌گوید: پژوهش نشان داده که آن‌ها از ائمۀ هفت‌گانه متواتر هستند، اما در خصوص تواتر آن‌ها از پیامبر (ص) در آن شک هست "(البرهان، 1/318)، به همین دلیل ابن‌جزری مجبور شد معیاری را برای پذیرش قرائت صحیح تعیین کند که نتوان آن را رد کرد، و آن این است:" هرآنچه به گونه‌ای موافق عربی باشد + مطابق‌بودن با یکی از قرآن‌های عثمانی حتی به‌طور احتمال + صحت سند آن "(رجوع کنید به النشر في القراءات العشر، 1/9). این همان چیزی است که توسط بسیاری از علمای مسلمان، شیعه و سنی، در رابطه با مسئلۀ قرائت در نماز صادر شده است.

برخی از آن‌ها سعی کردند هفت قرائت را به هفت حرفی که نقل کرده‌اند قرآن به‌وسیلۀ آن حروف نازل شده است، توجیه کنند، اما این توجیهی نادرست است؛ زیرا قرائت‌ها بسیار متأخر از نزول قرآن هستند و بیش از هفت قرائت هستند؛ علاوه بر این، آن‌ها در توضیح معنای هفت حرف اختلاف‌نظر دارند، برخی آن‌ها را تبدیل بعضی از الفاظ قرآن با آنچه مترادف و نزدیک آن‌ها باشند می‌بینند، و برخی آن‌ها را لهجه‌ها و لغت‌ها می‌پندارند، و برخی آن‌ها را ابواب هفت‌گانه"زجر و امر و حلال و حرام و محکم و متشابه و امثال" می‌بینند، و برخی وجه‌های اختلاف در قرائت‌ها می‌بیند... الی آخر؛ به همین دلیل ابن‌جزری، خلط بین دو موضوع را جهل و گفتۀ کسی می‌داند که هیچ اطلاعی ندارد (رجوع کنید به النشر، 1/33)؛ بلکه زرکشی معتقد است که آنچه از آن‌ها (قرائت‌های هفت‌گانه) در دسترس مردم است، - پس از جمع‌آوری عثمان - فقط یک حرف است که همان حرف زید بن ثابت است (نگاه کنید به البرهان،222/1).

🪴 حقیقت این است که، "قرآن بر یک حرف از یک شخص نازل شده است، اما اختلاف از طرف راویان است" ، همان طور که امام ابوجعفر باقر (علیه السلام) می‌فرماید (نگاه کنید به کلینی، الکافی، 2 / 630).

به‌طور کلی، این برخی نکات مربوط به مسئلۀ قرائت‌ها بود که به نظر تشکیک‌کنندگان چالشی برای قرآن کریم و اختلافی است که ویژگی کتاب آسمانی را انکار می‌کند.

پاسخ شک و تردید آن‌ها این است: .........


✏️دکتر علاءالسالم حفظه الله
📆 9 آوریل 2021 م


🔰لینک پست
🔰متن عربی


📌 با ما همراه باشید...
💢 در
#مهمانی_خدا

🍃@Zaman_Zohour
🌙#مهمانی_خدا
🌙#داستان_آموزنده

❄️ایمان ظاهری و ایمان واقعی

مرحوم قطب الدّین راوندی و دیگر بزرگان به نقل از عیسی شَلمقانی آورده اند:

روزی بر محضر مبارک امام صادق علیه‌السلام وارد شدم و تصمیم داشتم که درباره شخصی به نام ابوالخطّاب سؤال کنم. همین که داخل منزل حضرت رفتم و سلام کردم، امام علیه السلام فرمود: ای عیسی! چرا نزد فرزندم موسی - کاظم علیه السلام - نمی روی، تا آنچه که می خواهی از او سؤال کنی؟!

من دیگر سخنی نگفتم و برای یافتن حضرت موسی کاظم علیه السلام روانه گشتم؛ و سرانجام او را در مکتب خانه یافتم، که نشسته بود و مدادی در دست داشت.

🔻چون چشم آن کودک معصوم بر من افتاد، اظهار داشت: ای عیسی! خداوند متعال در روز أزل از تمامی پیغمبران و خلایق، بر نبوّت محمّد بن عبداللَّه صلی الله علیه و آله ؛ و نیز خلافت و جانشینی اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام عهد و میثاق گرفته است؛ و همگان نسبت به آن وفادار و ثابت هستند.
ولیکن عدّه ای از افراد، ایمانشان حقیقت و واقعیّت ندارد، بلکه ایمان آن ها عاریه و ظاهری است، که ابوالخطّاب نیز از جمله همین افراد می باشد.

🗣عیسی شلمقانی گوید: چون از آن کودک، چنین سخنی عظیم را شنیدم، خصوصاً که از نیّت و قصد درونی من آگاه بود، بسیار خوشحال شدم؛ و آن حضرت را در آغوش گرفته و پیشانی او را بوسیدم و اظهار داشتم:
ذرّیه رسول اللَّه صلوات اللّه علیهم، بعضی از بعضی ارث می برند و همگان یکی می باشند.

🔎و پس از آن، نزد امام صادق علیه السلام بازگشتم و جریان را برایش بازگو کردم؛ و افزودم بر این که همانا او حجّت خدا و خلیفه بر حقّ رسول اللّه صلی الله علیه و آله است.
سپس امام صادق علیه السلام فرمود: چنانچه هر مطلب و سؤالی که داشتی، از این فرزندم - که او را مشاهده نمودی - سؤال می کردی، تو را پاسخ کافی و کامل می داد.


📚الخرایج والجرایح: ج 2، ص 653، ح 2،
📚بحارالأنوار: ج 48، ص 58، ح68


✈️@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
37👍8🕊1
🌙 #مهمانی_خدا
#مقالات_برگزیده

🟡محکم ومتشابه چیست؟
▫️بخش اول

به فرموده امام باقر (ع)، رمضان بهار قرآن است؛ پس چقدر شایسته و نیکوست که در روزها و شب‌های این ماه مبارک، با این کلام خدا بیشتر از پیش مانوس شویم. اگرچه به تلاوت قرآن بسیار توصیه شده است، اما بسیاری از آیات آن بلکه تمام آن برای ما متشابه است و حتی با هزاران بار مطالعه و تدبر، معنای حقیقی آن بر ما مکشوف نمی‌شود.

⚡️آری فهم درست این کتاب آسمانی، نیاز به معلمی آسمانی دارد. خطابِ اصلی و اولیه قرآن به پیامبر (ص) و اهل بیت پاک او است و سفارش موکد پیامبر (ص) به تمسک همزمان مردم به قرآن و عترت، درست به همین خاطر بوده است.
پس اگر متشابهات قرآن را کسی جز امام معصوم نمی‌داند، قطعا یکی از مطمئن‌ترین راههای شناخت امام نیز همین علم خارق العاده به قرآن است.

🗣سید احمد الحسن با ابراز چنین علمی و البته با احتجاج به وصیت پیامبر (ص) و دعوت به حاکمیت الله، حقانیت خویش را به همه حقیقت‌جویان عالم اثبات نموده است.
بر آن هستیم که در این ماه مبارک، مهمان علم سیداحمدالحسن شویم و تفسیر و تاویل حقیقی برخی از آیات قرآن را بیاموزیم. بی‌تردید، مطالعه آثار ایشان برای محققین با انصاف، راهی برای شناخت حق، و برای مومنین مایه ثبات قدم و رشد و ارتقاء در ملکوت خواهد بود.
اصطلاحاتی چون محکم و متشابه خود از مفاهیم مورد اختلاف قرآن هستند. قرآن کریم می‌فرماید:

🔺هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ۖ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ ۗ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ ۗ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا ۗ وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ [آل عمران : 7]

📌براستی، متشابه و محکم چیست؟ و چطور متشابه را از محکم تشخیص دهیم؟ پاسخ را از سید احمد الحسن بشنویم:

همان‌طور که از معصومین(ع) روایت شده است «متشابه چیزی است که بر جاهل به آن مشتبه می‌شود»(1) و آیات محکم، امّ‌الکتاب می‌باشند.(2) «اُم» (مادر): چیزی است که از آن زاده می‌شود و به آن بازمی‌گردد؛ به عبارت دیگر «ام» همان اصل می‌باشد. برای آن‌که مراد از آیات متشابه معلوم گردد، این آیات باید به محکم برگردانیده شود. برای شناخت تفاوت میان محکم و متشابه باید این شناخت به دست آید که قرآن، احادیث قدسی و کلام انبیا و ائمه (ع) مشتمل است بر:

🔹1- سخنی از ام الکتاب (کتاب محکمات): این همان لوحی است که در آن‌چه در آن نگاشته شده است، بَدا یا تبدیلی حاصل نمی‌شود و عبارت است از علم آن‌چه بوده و آن‌چه خواهد بود تا روز قیامت بدون هیچ تبدیل و تغییری. این همان علم غیب است که خدای سبحان احدی غیر از انبیا و فرستادگان و ائمه را بر آن مطلع نمی‌گرداند. خدای سبحان آن‌ها را به برخی از آن با توجّه به مصالح مقتضای تبلیغ رسالت یا اجرای وظایف امامت، مطلع می‌گرداند.

▫️(عَالِمُ الْغَيْبِ فَلاَ يُظْهِرُ عَلَىَ غَيْبِهِ أَحَداً * إِلاّ مَنِ ارْتَضَىَ مِن رّسُولٍ فَإِنّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَداً * لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَداً)(3)

▫️(او دانای غيب است و غيب خود را بر هيچ‌کس آشکار نمی‌سازد * مگر بر آن فرستاده‌ای که از او خشنود باشد که برای نگهبانی از او پيش روی و از پشت سرش نگهبانی می‌گمارد * تا بداند که آن‌ها پيام‌های پروردگارشان را رسانيده‌اند و خدا به آن‌چه نزد آن‌ها است احاطه دارد و همه‌چيز را به عدد، شماره کرده است).

🔹2- سخنی از لوح محو و اثبات (کتاب متشابهات): این نیز علم آن‌چه بوده و آن‌چه خواهد بود می‌باشد ولی بر وجوه و صورت‌های بسیار و احتمالات متعدد برای یک رخداد که یکی از آن‌ها واقع خواهد شد؛ همانی که در امّ الکتاب وجود دارد و سایرین به علتی حاصل نخواهند شد؛ چه بسا به دلیل حادثه‌ای معین که جلوی وقوعش را می‌گیرد. به عنوان مثال می‌گوییم: «برای فلانی که عمرش 50 سال است، نوشته شده در این روز به هنگام صبح با نیش عقرب می‌میرد؛ ولی اگر او صدقه بدهد، این بلا از او دفع خواهد شد و ده سال دیگر زندگی خواهد کرد. پس از گذشت ده سال اگر با پدر و مادرش نیکی کند، پنج سال دیگر به عمرش اضافه خواهد شد». در لوح محو و اثبات احتمالات زیادی برای زندگی انسان وجود دارد.


📖صفحه ۱
👇ادامه مقاله


🆔@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
17👍5👏3🕊1
👈شخص مذکور در مثال شاید پس از گزیده شدن توسط عقرب زنده نماند و چه بسا پیش از نیش زدن عقرب صدقه بدهد و ده سال دیگر زندگی کند و چه بسا پس از ده سال بمیرد و یا شاید با والدینش به نیکی رفتار کند و پنج سال دیگر زنده بماند.(4) اگر این تقدیر الهی نبود، عمل و دعا ضایع و بیهوده می‌گشت. خداوند متعال می‌فرماید:

▫️(مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللهِ يَسِيرٌ)(5)
▫️(هيچ مصيبتی به مال يا به جانتان نرسد مگر پيش از آن‌که بيافرينيمش درکتابی نوشته شده است و اين بر خدا آسان است).

اما در امّ الکتاب درباره‌ی این شخص از بین همه‌ی این چیزها، فقط یک‌چیز نوشته شده است و احتمال تغییر در آن راه ندارد. مثلاً نوشته شده است که فلانی 65 سال زندگی می‌کند یا فلانی 60 سال یا 50 سال زندگی می‌کند. در لوح ام الکتاب فقط یکی از این احتمالات وجود دارد.

ادامه دارد...

📚منابع:

1- از مسعدة بن صدقه روایت شده است که گفت: از ابا عبدالله ع درباره‌ی ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه پرسیدم. فرمود: «ناسخ آن حكمی است كه ثابت و استوار است و به آن عمل می‌شود و منسوخ آن حكمی است كه زمانی به آن عمل می‌شده و سپس آن‌چه نسخش کرده است آمد، و متشابه چیزی است که بر جاهل به آن مشتبه می‌شود». تفسیر عیاشی: ج 1 ص 11.
2- خداوند متعال می‌فرماید:
«هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ»
(او همان کسی است که اين کتاب را بر تو نازل کرد بعضی از آيه‌هایش محکماتند، اين آيه‌ها ام الکتاب می‌باشند، و بعضی آيه‌ها، متشابهاتند. آن‌ها که در دلشان ميل به باطل است، به سبب فتنه‌جويی و ميل به تأويل، از متشابهات پيروی می‌کنند، در‌حالی‌که تأويل آن را جز خداوند نمی‌داند، و آنان که قدم در دانش استوار کرده‌اند می‌گويند: ما به آن ايمان آورديم، همه از جانب پروردگار ما است، و جز خردمندان پند نمی‌گيرند) (آل عمران: 7).
3- جن: 26 تا 28.
4- از ابو جعفر ع روایت شده است که فرمود: «نیکی کردن و صدقه دادن، فقر را کفایت می‌کند، عمر را می‌افزاید و هفتاد بلای کشنده را دفع می‌کند». کافی: ج 4 ص 2.


📖صفحه ۲

🔗قسمت دوم


🆔@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
19👍4👏3
🌙#مهمانی_خدا
#مقالات_برگزیده

🟡محکم و متشابه چیست؟
🟡بخش دوم

... پس لوح محو و اثبات، همان لوح متشابهات است ولی برای کسی مثل ائمه(ع) که جزئیات این متشابهات را می‌داند محکمات خواهد بود؛ چرا که برای معصومین (ع) متشابهی وجود ندارد و همه‌ی قرآن برای آن‌ها محکم است.(1) همان‌طور که برای غیر آن‌ها محکمی وجود ندارد، مگر کسی‌که از آن‌ها (ع) برگرفته باشد. بنابراین قرآن برای غیر معصوم به طور کامل متشابه است؛(2) زیرا غیرمعصوم محکم را از متشابه آن بازنمی‌شناسد.

چگونه غیر از آن‌ها می‌تواند تشخیص دهد در‌حالی‌که امام صادق (ع) بر ابو‌حنیفه احتجاج می کند که جز ائمه(ع) محکم را از متشابه بازنمی‌شناسد؟!(3) مردم از قرآن چیزی جز الفاظش را نمی‌شناسند (4) در‌حالی‌که قرآن پوسته‌هایی دارد و از آن تنها چیزی از معنی‌اش را به دست می‌آورند؛ چه از وهم و ظنّیات و عوالم پایینی باشد که باطل است و یا از ملکوت و حقایق اشیای در آن باشد که از لوح محو و اثبات می‌باشد.(5) رویدادهای موجود در آن، یا اصلاً واقع نمی‌شوند و به دنبال آن معنی الفاظ مرتبط با آن نیز در هیچ زمانی از دوران‌ها تحقق نمی‌یابد، و یا واقع می‌شود و صادق خواهد بود ولی برای هر‌یک از آن‌ها وجوه و صورت‌های متعددی برای اهل زمان و مکانی که در آن واقع می‌شود، وجود دارد و در این عالم پایینی از طرف معصوم(ع) برای مردم تبیین می‌شود.

🔻یک آیه‌ی قرآنی در زمان امام صادق(ع) تأویلی به طور کامل مغایر با زمان امام مهدی(ع) دارد؛ به دلیل اختلاف در زمان و مکان و مردم؛ یا به عبارت دیگر: به دلیل تغییر و تبدیل ناسازگاری‌های موجود در عوالم نزول قرآن چه در عالم ملکوت و چه در مُلک.(6) به این ترتیب، استوار ساختن متشابهات وظیفه‌ی معصوم می‌باشد و محکم را از متشابه کسی جز معصوم باز نمی‌شناسد. (7)

☯️تشابه موجود در آیات، معانی و رویدادهایی که تحقق یافته‌اند و یا به مرور زمان محقق می‌شوند را دربر‌می‌گیرد. بنابراین ممکن است از یک لفظ قرآنی معانی متعددی مراد و منظور باشد و هر‌یک از این معانی بر رویدادهای متعددی منطبق گردد. بنابراین قرآن ظهورهای بسیاری دارد که جز خداوند و کسی‌که خداوند اراده فرموده است تا از آن مطلع شود کس دیگری نمی‌داند؛ این‌ها معصومین(ع) هستند و از همین رو غریب و دور از ذهن نیست که امیر‌المؤمنین علی (ع) بتواند در مورد بسمله بار هفتاد شتر مطلب بنویسد.(8)

🔸در متشابه، حکمت‌هایی وجود دارد: از جمله: فهمیدن نیاز و اضطرار به معصوم (ع).(9) از جمله: زنده نگه داشتن امیدواری در نفْس‌ها.(10) و از جمله: امتحان و آزمایش(11) و حکمت های بسیاری که در صدد بیانشان نیستم. متشابهات امری حتمی است که ملازم و همراه نازل شدن قرآن به هر دو عالم ملک و ملکوت می‌باشد یا نازل شدن لوح یا کتاب به عوالم کثرت و ناسازگاری‌ها و تکثیر شدنش در آن‌ها، تا لوح محو و اثبات تکوین یابد.(12)

♨️در متشابهات راه‌های برتری وجود دارد تا انبیا و فرستادگان و ائمه(ع) متناسب با مقدار عقل انسان‌ها با آن‌ها سخن گویند.(13) بنابراین محکم کردن متشابهات ـ‌که از وظایف معصوم(ع) می‌باشد‌ـ علامت و نشانه‌ای است که با آن امام مهدی (ع) و کسی‌که از جانب او (ع) ابلاغ می‌کند شناخته می‌شود و از همین‌رو ائمه (ع) روایتی با این مضمون فرموده‌اند: «اگر کسی مدعی آن شد، از عَظایم (بزرگ‌ترین امور) از او بپرسید؛ اموری که مثل او پاسخ می‌گوید» (14) و بزرگ‌ترین امور امروزه کشتی آل محمد (ع) را بر پهنه‌ی امواج فتنه‌ها و اقیانوس‌های ژرف و پایان دادن به حکومت طاغوت بر زمین سِیر می‌دهد.


📚منابع:

1- از برید بن معاویه از ابو جعفر ع روایت شده است: به او عرض کردم: در خصوص این سخت خداوند:
(بلکه قرآن، آياتی است روشن که در سينه‌ی اهل دانش جای دارد)،
2- جابر بن یزید می‌گوید: از امام باقر (ع) از تفسیر چیزی سؤال نمودم. ایشان (ع) پاسخ را دادند. سپس از ایشان ع دوباره همان را سؤال نمودم و پاسخ دیگری فرمود. عرض کردم در این مورد پاسخی غیر از این به بنده فرموده بودی! ایشان ع فرمودند: «ای جابر! قرآن باطنی دارد (و باطنش نیز باطنی) و همچنین قرآن ظاهری دارد و برای ظاهرش نیز ظاهری. ای جابر! هیچ‌چیز دیگری چون تفسیر قرآن دورتر از عقل‌های مردمان نیست؛ ابتدای آیه‌ای از قرآن در خصوص چیزی است و انتهایش در خصوص دیگری، و قرآن، کلامی است متصل و صرف شده بر وجه‌های متعدد». وسایل الشیعه (آل البیت): ج 27 ص 192.
3- علامه مجلسی در بحار‌الانوار به تفصیل این مطالب را بیان نموده است، به آن رجوع کنید. به عنوان شاهد قسمتی از آن را می‌آوریم:


📖صفحه ۱
👇ادامه


🆔@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
15👍6👏1
🌙#مهمانی_خدا
🌙#داستان_آموزنده

🕊یاری کبوتربازان و غرور بزرگان شیعه

روزی نامه‌ای به امضای عده‌ای از بزرگان شيعه به دست امام صادق علیه‌السلام رسيد كه چند نفر از آنان خود حامل نامه بودند.
شكايت درباره رفاقت (مفضل بن عمر) وكيل امام صادق(ع) در كوفه با عده‌ای كبوتربازان و به ظاهر بی‌بندوبار بود.

🔻امام(ع) پس از خواندن نامه، نامه‌ای دربسته به وسيله همان چند نفر براي مفضل فرستاد. از حسن اتفاق موقعی نامه رسيد كه امضاء كنندگان در خانه او بودند.
او نامه را در حضور آنان باز كرد و خواند و سپس به دست آنها داد . آنان از مضمون نامه مطلع شدند كه امام در اين نامه تنها دستور چند قلم معامله به مفضل داده كه انجامش مستلزم رقمی درشت پول نقد می‌باشد، و مفضل بايد آن را تهيه كند؛ و درباره رفاقت مفضل با آنان در نامه امام هيچ اشاره‌ای نشده بود.

💰چون مسئله پول بود، آنها سر به‌زير انداخته و گفتند: بايد پيرامون اين پول زياد فكر كنيم و بعد عذرخواهی هم كردند.
مفضل كه زيرك بود آنها را به صرف غذا دعوت كرد و نگذاشت از خانه بيرون روند؛ آنگاه پی‌ كبوتر بازان فرستاد و آنان آمدند، و در حضور آن عده برای اينان نامه امام را خواند.
كبوتر بازان بدون عذر تراشی رفتند و هنوز مهمانان مشغول غذا خوردن بودند پول‌های زياد (از هزار درهم تا ده هزار درهم) را جمع و آن را تسليم مفضل كردند و رفتند!

💥در اين موقع مفضل به امضاء كنندگان رو كرد و گفت : شما از من می‌خواهيد امثال اين جوانان را راه ندهم با اينكه امكان اصلاح اينان زياد است و در چنين مواردی باری از دين را به دوش كشند؟
شما می‌پنداريد كه خدا محتاج به نماز و روزه شماست كه به آن مغرور شده‌ايد، اما از گذشت مالی عذر تراشی می‌كنید و پاسخ امام را نمی‌دهيد!!
اينان كه رفاقت مفضل با كبوتربازان را خوار و كوچك می‌شمردند ، جوابی نداشتند بدهند ، از جای بلند شدند و رفتند.


📚با مردم اينگونه برخورد كنيم ص 78
📚منهج المقال استرآبادي ص 343



🌐@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🕊3319👍7
🌙#مهمانی_خدا
🌙#داستان_آموزنده

❄️چشم پوشی از غذای لذیذ به خاطر روزه...

سوید بن غفله می گوید: به حضور علی عليه‌السلام رسیدم. دیدم نشسته و ظرفی از شیر و مقداری نان جوی خشک در برابرش است؛ نان را با دستش خرد می کند، و هر گاه نان با دستش نمی‌شکند، آن را با زانو می شکند و در ظرف شیر می‌ریزد.

امام به من فرمود: بفرما و از این غذای ما بخور.

گفتم:‌ من روزه هستم.

⭐️حضرت فرمود: از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله شنیدم که فرمود: هر کس به خاطر روزه، از غذای مورد اشتهایش چشم بپوشد، بر خدا واجب است که او را از خوردنی و نوشیدنی بهشت بهره مند سازد.

🗣سوید بن غفله می افزاید: به خدمتکار امام که نزد او ایستاده بود، گفتم: ای فضه، آیا در مراعات حق این مرد، از خدا نمی ترسید؟ چرا نان نرم برایش نمی پزید؟

فضه پاسخ داد: امام با ما شرط کرده است که نان نرم برایش نبریم.

🔻و امام علی(ع) فرمود: پدر و مادرم فدای آنکه هیچ‌گاه نانش نرم نبود و تا روز فوتش هرگز سه روز پیاپی یک وعده کامل از نان گندم نخورد. من دیده‌ام رسول خدا(ص) نانی خشکتر از نان من می خورد و جامه ای خشن‌تر از جامه من می‌پوشید و من اگر او را الگو قرار ندهم می ترسم روز قیامت به او ملحق نشوم.


📚منابع:
بحارالانوار، ‌ج 40، ص 331 ------ مناقب


🚀@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
46💔8😢7👍1
🌙#مهمانی_خدا
🌙#مقالات_برگزیده
🌙#تفسیر

💥چطور ممکن است کشتن یک نفر، معادل کشتن همه مردم باشد؟


آیه 32 سوره مبارکه مائده، یکی از آیات متشابهی است که فهم آن مفسرین مسلمان را به تکاپو انداخته است. خدای متعال در این آیه می‌فرماید:

▫️«... مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً ...»
▫️(... هر كس يك انسان را بكشد بدون اينكه او كسى را كشته باشد و يا فسادى در زمين كرده باشد مثل اين است كه همه مردم را كشته، و هر كس يك انسان را از مرگ نجات دهد، مثل اين است كه همه را از مرگ نجات داده ...)

🔺ظاهر آیه شریفه این شبهه را در ذهن ایجاد می‌کند که کشتن یک بی‌گناه تفاوتی با کشتن همه بشریت ندارد و این معنا با عدل الهی در تعارض است؛ چنانکه قرآن كريم نیز فرموده:" مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزى‏ إِلَّا مِثْلَها: كسى كه گناه كند به جز كيفر آن گناه را نمى‏بيند." (سوره انعام، 160)

🔺صاحب تفسیر المیزان در تکمیل این اشکال می‌نویسد: «و ثانيا برابر بودن يك قتل با قتل جميع اگر به اين معنا باشد كه" قتل واحد برابر است با قتل جميعى كه اين واحد نيز جزء آن است"، لازمه‏اش اين است كه واحد يك مجموع مساوى باشد با مجموع خود و غير خودش كه محال بودن اين فرض از بديهيات است.»

👈ایشان سپس در مقام توجیه معنای آیه شریفه برمی‌آید و چنین می‌نویسد: «جمله:" مَنْ قَتَلَ نَفْساً ... فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً" كنايه است از اينكه ناس و يا انسان‌ها همگى يك حقيقتند، حقيقتى كه در همه يكى است، يعنى يك فرد از انسانها و همه انسانها در آن حقيقت مساويند، پس اگر كسى به يكى از انسانها سوء قصد كند گويى به همه سوء قصد كرده است، زيرا كه به انسانيت سوء قصد كرده كه در همه يكى است، نظير آب كه وقتى در بين ظرف‏هاى بى‏شمارى تقسيم شود اگر كسى بخواهد يكى از آن ظرف‏ها را بنوشد آب نوشيده و آن يك ظرف را بدان جهت كه آب است خالى كرده است و آنچه در ظرفهاى ديگر قرار دارد (بدان جهت كه آب است) چيزى زائد بر محتواى آن ظرف ندارد، پس كسى كه محتواى يك ظرف را نوشيده مثل اين است كه محتواى همه ظرف‌ها را نوشيده است ...»

💡اما بشنوید از سید احمد الحسن که اینگونه پرده از سیمای آیه مذکور می‌گشایند: «مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرائيلَ: از اين رو بر بنی‌اسرائيل مقرر داشتيم:» بنی‌اسرائیل، همان فرزندان یعقوب ع و ذریه‌اش، و منظور از آنان در اینجا، اوصیا (ع) می‌باشند؛ و در این امّت، منظور آل محمد (ص) هستند که بر جهانیان برتری داده شده‌اند. «يَا بَنِي إِسْرائيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ: ای بنی اسرائيل، به یاد بیاورید نعمتی را که بر شما ارزانی داشتم و شما را بر جهانيان برتری دادم.» (بقره: 47)

⚡️«بر بنی‌اسرائیل مقرر داشتیم»؛ یعنی بر اوصیاء؛ «أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً: که هر کس، کس ديگری را نه به قصاصِ قتل کسی يا ارتکاب فسادی بر روی زمين بکُشد، گویی همه‌ی مردم را کشته باشد»؛ یعنی کسی که یک وصی را بکشد، همه‌ی مردم را کشته است؛ چرا که وصی و پیامبر، پدر و رهبر و امام این امت می‌باشد. کسی که خود امام یا شخصیت امام را می‌کشد، امّتی را کشته است؛ چرا که باعث گمراهی و انحراف آنها می‌شود. کسی که وصی یا پیامبری را یاری دهد و فرمان او را آشکار، و او را یاری، و امرش را برای مردم بیان کند.

🔻«وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً: و هر کس به او حيات بخشد، چون کسی است که همه‌ی مردم را حيات بخشيده باشد.» فرستادگان (ع) بیّنات و دلایل روشن آوردند و با این حال مردم آنان را کشتند ـ‌خودشان و شخصیت‌هایشان‌ـ و از هر زیاده‌خواهِ متکبرِ ملعونی که خود را منتسب به جایگاه و مقام اوصیا ع می‌داند، پیروی نمودند؛ کسانی مانند سامری و امثال او ... وضعیت وصی امام مهدی (ع) نیز اینچنین است؛ کسی که او را حیات بخشد، گویی همه‌ی مردم را زندگی بخشیده است؛ تمام مردم زمین را؛ چرا که او برانگیخته شده است تا همه‌ی مردم زمین را هدایت نماید.

▫️«هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَى بِاللهِ شَهِيداً: او کسی است که فرستاده‌اش را با هدايت و دين حق فرستاد تا آن دين را بر همه‌ی اديان پيروز گرداند و خدا شهادت را کافی است.» (فتح: 28)

👈بنابراین کسی که وصی امام مهدی (ع) را به قتل برساند، گویی همه‌ی مردم را کشته است؛ گویی محمد، علی، فاطمه، امامان، پیامبران، اوصیا، فرستادگان (ع) را کُشته است!

📚منبع:
روشنگری‌هایی از دعوت‌های فرستادگان، ج 3، ص 136-141.


🆔@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍3216💔1
🌙#مهمانی_خدا
🌙#داستان_آموزنده


🟥هم سفره غلامان

یکی از اهالی بلخ گوید: من در سفر امام رضا عليه‌السلام به خراسان همراه او بودم، روزی همه غلامان خود را که اهل سودان و جاهای دیگر بودند بر سر سفره غذا دعوت کرد تا با آنها غذا بخورد.

💥عرض کردم: فدایت شوم اگر غلامان را جدا کنی و سفره دیگری داشته باشند بهتر است.
حضرت فرمود: ساکت باش! پروردگار تبارک و تعالی یکتاست و پدر و مادر ما (آدم و حوا) یکی هستند و پاداش هر کس هم به اعمال اوست.

📚(بحارالانوار، ج 49، ص 101)


🚀@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🕊3418👍7👏1
🌙#مهمانی_خدا
🌙#مقالات_برگزیده
🌙#تفسیر

خدای متعال در آیات 224 الی 226 سوره مبارکه شعراء می‌فرماید:

«وَ الشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ * أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وادٍ يَهِيمُونَ * وَ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ ما لا يَفْعَلُونَ»

(و شاعران را گمراهان پيروى مى‏كنند * مگر نمى‏بينى كه آنان در هر وادى سرگردانند * و چيزهايى مى‏گويند كه خود عمل نمى‏كنند؟)

مفسرین شیعه و اهل سنت عموما منظور از "شعراء" را شاعران مشرک دانسته‌اند، اما در معنای "غاوون" (گمراهان) اخلاف کرده‌اند. گروهی منظور از "گمراهان" را "راویان شعر" دانسته‌اند، گروهی "جنیان گناهکار" و گروهی "سفیهان"!

🗣اما در این میان، علی بن ابراهیم (ره) سوالی تامل برانگیز را به نقل از اهل بیت (ع) طرح کرده‌ است: آيا هرگز ديده‏ايد كه كسى از شاعرى تبعيت كند؟ مقصود اين است كه شاعر توانسته باشد دين و آئينى بنيان گذارده باشد كه‏ مورد قبول و اطاعت مردم قرار گيرد!

🔸آری، شایسته آن است که پای مکتب اهل بیت (ع) با کمال ادب زانو بزنیم تا تفسیر و تاویل حقیقی این آیات را دریابیم. خوشبختانه همین سوال از سید احمد الحسن پرسیده شده است. ایشان در پاسخ فرمودند:

💡این گمراهان، همان گمراهانِ آیه‌ی «فَكُبْكِبُوا فِيهَا هُمْ وَالْغَاوُونَ: پس آن‌ها و گمراهان در آن (آتش) افکنده شوند» (شعراء، 94) می‌باشند. امام صادق(ع) درباره‌ی این آیه فرموده است: «درباره‌ی قومی نازل شده است که عدلی را توصیف می‌کنند سپس با آن مخالفت نموده به غیر آن بگرایند».(کافی: ج 2، ص 300، ح 4)

🔅این گمراهان یا پیروانِ کسانی‌که از امامانِ گمراهی پیروی می‌کنند، حق را می‌شناسند و آن را توصیف می‌کنند و آن‌ها عدالت محمد و آل محمد(ع) را می‌شناسند؛ این‌ها همان مقلّدین علمای بی‌عملِ گمراه هستند که اگر به خود نیایند، عاقبت کارشان جنگ و ستیز با امام مهدی(ع) خواهد بود. «وَالشُّعَرَاء يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ: و شاعران که گمراهان از آنان تبعیت می‌کنند»: شاعران، همان علمای بی‌عملِ گمراه هستند و گمراهان نیز مقلّدین و پیروان آن‌ها می‌باشند.

«أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ: آیا ندیدی که آنان در هر وادی سرگردانند؟»: یعنی درباره‌ی هر ضلالت و باطل و درباره‌ی هر انحطاط و کوتاه آمدن از حق، سخن‌سرایی می‌کنند. «واد»: زمین پست، و نظیر باطل می‌باشد؛ چرا که باطل، هبوط به پایین و سقوط به هاویه است.

«وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لَا يَفْعَلُونَ: و چیزها می‌گویند که خود عمل نمی‌کنند؟»: علمای بی‌عمل همواره این‌گونه‌اند. آن‌ها را حریص‌ترین مردم به دنیا می‌یابی و هر‌یک از آن‌ها دوست دارد هزار سال عمر کند. آن‌ها رفاه و زندگی آسوده را دوست دارند و از زندگی انبیا و فرستادگان که ادعا می‌کنند پیروشان هستند، بسی دورند، و هیچگاه نمی‌بینی که آن‌ها در کنار حق بایستند یا با باطل نبرد کنند یا به ایتام و بیوه‌زنان انفاق نمایند.

💥از ابو جعفر (ع) روایت شده است که فرمود: «الَّذِي يَراک حِينَ تَقُومُ: آن‌که تو را می‌بيند آن‌گاه که برمی‌خيزی» در مورد نبوّت است، «وَ تَقَلُّبَک فِي السّاجِدِينَ: و نماز خواندنت را با ديگر سجده‌گزاران می‌بيند» در مورد اصلاب پیامبران است، «وَالشُّعَرَاء يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ: و شاعران که گمراهان از آنان تبعیت می‌کنند» در مورد کسانی نازل شد که دین خدا را با نظرات خود تغییر دادند و با فرمان خداوند مخالفت کردند.

⚡️آیا تا‌کنون شاعری دیده‌اید که کسی از او پیروی کند. منظور از شعرا کسانی هستند که با آرا و نظرات خود، دینی وضع کردند و مردم در آن از آن‌ها پیروی کردند و با این سخن بر این موضوع تأکید دارد.

💫 «أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ: آیا ندیدی که آنان در هر وادی سرگردانند؟»؛ یعنی با سخنان باطل و حجت‌های گمراه کننده، مجادله و مناظره می‌کنند و در هر طریقی پای می‌گذارند.

«وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لَا يَفْعَلُونَ: و چیزها می‌گویند که خود عمل نمی‌کنند؟»: مردم را موعظه می‌کنند، اما خود پند نمی‌گیرند، دیگران را از منکر نهی می‌کنند، ولی خود از آن اجتناب نمی‌ورزند و به معروف امر می‌کنند، اما خود به آن عمل نمی‌کنند. این‌ها کسانی هستند که حق آل محمد (ع) را غصب کرده‌اند. (تفسیر قمی: ج 2 ص 125)


📚منبع: متشابهات، ج 2، سوال 53


🚀@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
37👍10🕊5
🌙#مهمانی_خدا
🌙#مقالات_برگزیده
🌙#تفسیر

❄️جرعه ای از نهر صاد

❄️آیا خداوند همه موجودات زنده را از آب خلق کرده است؟


آیه 30 سوره مبارکه انبیاء خدای متعال در آیه 30 سوره مبارکه انبیاء می‌فرماید: «وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ: و هر چيز زنده‌ای را از آب پديد آورديم؟ چرا ايمان نمی‌آورند؟» مفسرین در خصوص خلقت هر موجود زنده‌ای از آب اقوال مختلفی بیان کرده‌اند. برخی گفته‌اند مقصود از آب در این آیه نطفه است، زیرا خداوند تمام حیوانات (از جمله انسان) را از طریق نطفه به وجود می‌آورد! برخی نیز گفته‌اند منظور از آن مطلقِ آب است که همه حیوانات با واسطه یا بی‌واسطه از آن خلق شده‌اند.

🔎جالب اینکه برخی از این مفسران نباتات و درختان را موجود زنده نمی‌شناخته‌اند و کسانی چون فخرالدین رازی کوشیده‌اند که کلیه نباتات و درختان را نیز مشمول این آیه معرفی کنند! اما آیا به راستی منظور قرآن می‌تواند همان آبِ شناخته شده در عالم ماده، با ترکیب شیمیاییِ H2O باشد؛ در این صورت آیا کسی می‌تواند معتقد شود که خلقتِ مجرّداتی چون ملائکه نیز ساختاری مادی و این‌جهانی دارد؟!

💥صاحب المیزان در مقام توجیه این اشکال می‌نویسد: «شايد واقع شدن اين مضمون در سياقى كه در آن آيات محسوس را مى‏شمارد، باعث شود كه حكم در آيه شريفه منصرف بغير ملائكه، و امثال آنان باشد، ديگر دلالت نكند بر اينكه خلقت ملائكه و امثال آنان هم از آب باشد ...» اما مخاطب آگاه از ایشان خواهد پرسید: چرا این مضمون، قرینه‌ای برای غیر محسوس بودن توصیفات پیشین قرآن نباشد؟ امام صادق (ع) چه نیکو فرمودند که: «هیچ چیز مانند قرآن از عقول مردم دور نیست.» (تفسیر عیاشی، ج 1)

حال به کتاب متشابهات سید احمدالحسن مراجعه می‌کنیم تا هم معنای حقیقی آیه را دریابیم و هم از رهگذر آن، معنای «و میراث النبوه عندکم» برایمان آشکار شود. ایشان در بیانی کوتاه و روشنگر فرموده‌اند:

📌«آب، حضرت محمد (ص) است؛ او نور خداوند سبحان و متعال می‌باشد، و "هر چیزِ زنده" شامل فرشتگان و ارواح می‌شود. به طور قطع و یقین، فرشتگان و ارواح از این آبی که می‌شناسیم خلق نگشته‌اند؛ بلکه مراد از آن، آب حیات و سرچشمه‌ی حیات است که خِضر(ع) ـ ‌‌زنده‌ی هر دو جهان ‌ـ از آن نوشید. این آب همان حضرت محمد (ص) است و جاری شدنش از طریق باب او یعنی علی(ع) می‌باشد. گشودگی آسمان‌ها و زمین به زندگی، پس از آن‌که بسته بود، یعنی خالی از حیات بود:

أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ
آيا کافران نمی‌دانند که آسمان‌ها و زمين بسته بودند، ما آن‌ها را گشوديم و هر چيز زنده‌ای را از آب پديد آورديم؟ چرا ايمان نمی‌آورند؟» (متشابهات، ج 2، سوال 66 )

🗣همچنین در سوال بعدی این کتاب، و در تبیین معنای آیه‌ی «وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء: و عرش او بر آب بود» (هود، 7) فرمودند: «عرش همان قرآن و آب، محمد (ص) نور خداوند سبحان و متعال است که در آسمان‌ها و زمین و در خلق جریان دارد، همان‌طور که آب در رودها جریان دارد.» این تفسیر نورانی را روایات اهل بیت (ع) نیز تایید می‌کند. برای نمونه، از طرفی امیر‌المؤمنین(ع) در پاسخ به رأس جالوت، آب را اصل اشیاء معرفی می‌کنند، (بحار الانوار: ج 40 ص 224) و از دیگر سو، امام باقر (ع) می‌فرمایند: «اولین چیزی که خداوند خلق فرمود خلقت محمد (ص) بود ...» (کافی، ج 1، ص 442)

همانطور که ملاحظه می‌کنید، یگانگی مخلوقِ اولِ خداوند سبحان، یعنی محمد(ص) با تعبیر قرآنی "ماء"، با توجه به روایات آل محمد(ع) کاملا واضح و روشن است.
والحمدلله

📚متشابهات ج ۲


🚀@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍3213🕊3👏1
🌙#مهمانی_خدا
🌙#داستان_آموزنده


☀️جسارت مرد مسیحی به امام باقر عليه‌السلام

روزی مردی مسیحی قصد داشت تا با مسخره کردن امام باقر (ع) ایشان را خشمگین کند و به این وسیله برای خود و برخی از رهگذران نادان، اسباب خنده و شادی فراهم نماید. برای اجرای نقشه‌اش، سر راه امام قرار گرفت.

وقتی امام به نزدیکش رسید، در حالی که نیش خندی به لب داشت، با صدای بلند گفت: سؤالی دارم. امام آماده شنیدن سؤال شد. مرد با بی‌ادبی گفت: آیا تو بقر هستی؟ و خنده احمقانه ای سر داد تا رهگذرانی هم که سؤالش را شنیده بودند، بخندند. امام باقر (ع) بدون این که ذرّه ای عصبانی شود، به آرامی گفت: نه، من باقر هستم.

🔎مرد مسیحی که به هدف خود نرسیده بود، سعی کرد به امام طعنه بزند. بنابر این از آن حضرت پرسید: آیا تو فرزند یک آشپز👨‍🍳 هستی؟ امام باقر (ع) با این که به قصد زشت او پی برده بود، با حوصله این طور پاسخ گفت: آشپزی حرفه مادرم بود [داشتن حرفه آشپزی که عیب نیست].

🔸مرد نادان که دیگر نمی دانست چه بگوید، با بی‌شرمی پرسید: آیا تو پسر آن کنیز سیاه بد زبانی؟ امام آخرین سؤال بی‌ادبانه او را به بهترین شکل پاسخ داد: اگر تو راست می گویی، خداوند او را بیامرزد و اگر تو دروغ می‌گویی، خداوند تو را بیامرزد!

از پاسخ مؤدّبانه امام، مرد مسیحی مات و مبهوت شد. انگار دنیا را بر سرش خراب کردند. از رفتار خود بسیار شرمنده شد و با خود اندیشید: این شخص، بنده برگزیده خداست وگرنه هر انسان معمولی با سخنان توهین آمیز من، از کوره در می رفت و عصبانی می شد. بی تردید، دین اسلام، دین حق و حقیقت است که چنین انسان بزرگی، امام و پیشوای آن است. او به دلیل اخلاق و رفتار بزرگوارانه امام باقر (ع) همان جا به دین اسلام گروید و مسلمان شد.


به نقل از:

📚آفتاب دانش، حسین صالح، ص 69
📚بحار الانوار، جلد 11
📚حالات امام باقر، صفحه 83.


🚀@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
45👍17👌3🕊3
🌙#مهمانی_خدا
🌙#مقالات_برگزیده
🌙#تفسیر

❄️آیا معنا دارد که حضرت مریم (س) از شخصی باتقوا به خدا پناه برده باشد؟


مطابق آیه 18 از سوره مبارکه مریم (س)، این بانوی بزرگ و مقدس در واکنش به نزول فرشته‌ وحی، که به صورت یک انسان در عبادتگاه ایشان متمثل و ظاهر شده بود، چنین می‌گوید: «إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمَن مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيًّا» که با توجه به ظاهر کلام و پیروی از رای مفسرین، غالبا چنین ترجمه می‌شود: «از تو به خدای رحمان پناه می‌برم، اگر پرهيزگار باشی اما آیا به راستی معنا دارد که انسان از شخصِ پرهیزگار به خدا پناه ببرد؟ در حالیکه با وجود تقوا، هرگونه تهدیدی از طرف آن شخص منتفی است و پناه بردن از او فعلی بلادلیل است.

🔻صاحب المیزان در توجیه این اشکال می‌نویسد: «چون تقوى وصف جميلى است كه هر انسانى از اينكه آن را از خود نفى كند كراهت دارد، و بر هر كس گران است كه به نداشتن آن اعتراف بورزد، پس برگشت معنا به اين مى‏شود كه من از تو به رحمان پناه مى‏برم، اگر تو با تقوى باشى، و چون بايد با تقوى باشى پس همان تقوايت بايد تو را از سوء قصد و متعرض شدنت به من باز بدارد. پس اين آيه از قبيل خطابى است كه در امثال آيه "وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ" و آيه "وَ عَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ" به مؤمنين شده است.»

💡روشن است که مقایسه آیه سوره مریم با دو مثالی که ایشان از قرآن ذکر می‌کند، قیاسی مع الفارق است؛ چراکه "تقوا" و "توکل" که در ابتدای این دو آیه ذکر شده، کاملا سازگار با "ایمان" است و از "مومنین" انتظار می‌رود، اما در آیه سوره مریم، "پناه بردن به خدا" از "شخص باتقوا"، به هیچ عنوان به‌جا و مورد انتظار نیست.

🔺بی‌تردید برای درک معنای درست این آیه و سایر آیات کتاب خدا، راهی جز رجوع به آل محمد (ع) وجود ندارد. سید احمد الحسن در تفسیر این آیه شریفه فرمودند:

«"إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمَن مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيًّا" یعنی به خدا پناه می‌برم از تو اگر پرهیزگار نبوده و یا نباشی، و «ان» در این‌جا نافیه می‌باشد. استعاذه یا پناه بردن به خداوند سبحان، در واقع پناه بردن به فرشتگان الهی است که شیاطین را از بنی‌آدم دور می‌سازند و در این جایگاه، استعاذه به خدا به معنی پناه بردن به فرشتگان خدا از فرشتگان خداوند سبحان و متعال معنایی ندارد. فقط استعاذه به خدا و فرشتگانش، از شیاطین معنا می‌دهد و استعاذه به خدا از بنده‌ی متقی و صالح بی‌معنی است؛ چرا که او با تقوا و ترسش از خداوند، از شرّ، ایمن شده است.

⚡️استعاذه‌ی مریم (ع) نیز بر همین منوال بود؛ زیرا وی گمان می‌کرد کسی‌که به سراغش آمده ـ ‌در حالی‌که او مشغول عبادت بود ‌ـ بنده‌ای صالح است؛ و گویی مریم (ع) در همان حال‌که از هویت او سوال می‌کند، از او به خدا پناه می‌برد ا‌گر فرد صالحی نباشد و او نیز چنین جوابش را می‌دهد: "قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيًّا: گفت من فقط فرستاده‌ی پروردگار تو هستم تا تو را پسری پاکيزه ببخشم." (مریم، 19)» (متشابهات، ج 2، سوال 43)

🔸خلاصه سخن آنکه واژه "إن" در آیه شریفه "نافیه" است و نه "شرطیه" و اداتِ شرط در تقدیر آیه قرار دارد. پس حضرت مریم (س) از آن شخص در صورتی به خدا پناه برده است که بدون تقوا باشد. نکته دیگری که از بیان سید احمدالحسن استفاده می‌شود این است که مریم مقدس (س) برخلاف گمانه ‌زنی مفسرین، از دیدن این شخص دچار وحشت نشده بود، بلکه گمان می‌کرد که او بنده‌ای صالح است، اما با این نحوه سخن و استعاذه قصد داشته از هویت شخص مورد نظر مطلع شود.


💥و الحمد لله


🚀@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍2511
🌙#مهمانی_خدا
🌙#مقالات_برگزیده
🌙#تفسیر

چرا خدا از کعبه در برابر اصحاب فیل دفاع کرد، اما بعدها سپاه بنی‌امیه توانست کعبه را ویران کند؟

‌خدای متعال در سوره مبارکه فیل داستان سوء قصد سپاه ابرهه به کعبه و سنگباران آنان توسط ابابیل را ذکر کرده است. اما برای اهل اندیشه این سوال پیش می‌آید که چرا لشکر اموی بعدها توانست کعبه شریف را منهدم کند و خدای متعال مانع آنان نشد؟ همانطور که می‌دانید لشگریان یزید پس او دو واقعه جنایتبار کربلا و حره، برای سرکوبی عبدالله بن زبیر مکه را محاصره کردند. وی به خانه کعبه پناه برد و لذا لشگریان یزید، داخل مسجدالحرام و کعبه را سنگباران کردند که در اثر آن قسمتی از کعبه خراب شد و پرده و سقف آن آتش گرفت. در این هنگام یزید مرد و سپاه امویان محاصره مکه را نیز ترک کردند.

🔻مدتی بعد عبدالملک بن مروان، حجاج بن یوسف را با سپاهی به جنگ او فرستاد. عبدالله نیز بار دیگر به خانه کعبه پناه برد! حجاج مکه را محاصره کرد و از منجنیق هایی که بر بالای کوه "ابوقبیس" نصب کرده بود، خانه کعبه را خراب کرد. عبدالله بن زبیر در این جنگ کشته شد و حکومت زبیریان پایان پذیرفت.

🔺پاسخی که غالباً متکلمان به سوال مذکور می‌دهند این است که امویان برخلاف ابرهه، قصد اصلی‌شان خراب کردن خانه خدا نبود، بلکه می‌خواستند ابن زبیر را نابود کنند، هرچند در این میان خانه کعبه نیز در هم کوبیده شد!

🔎حال، پاسخ سید احمد الحسن را بخوانیم:
"بیت الله الحرام (کعبه) حرمتی دارد و فرشتگان، این خانه را از تجاوزگری حفاظت می‌کنند. این محافظتِ معجزه‌وار، همیشه به وقوع نمی‌پیوندد، بلکه هنگامی اتفاق می‌افتد که مردم از این معجزه بهره‌مند شوند و از آن پند گیرند و به سبب آن، به راه مستقیم هدایت شوند. اما اگر انسان‌ها قسیّ القلب باشند و با هشدارها و عقوبت‌ها و مجازات‌های الهی یا آیات روشن خداوندی موعظه نشوند منع کردن آن‌ها از عصیان و طغیان و تکبّر و نیز بازداشتن اجباری آن‌ها از راه جهنم، معنایی نخواهد داشت و چنین چیزی با وضعیت امتحان و آزمایش کردن انسان بر این زمین منافات دارد.

⚡️در زمان عبد المطلب(ع) ـ‌جدّ محمد نبی(ص) ‌ـ مردم از این نشانه بهره‌مند می‌شدند و از آن پند می‌گرفتند. علاوه بر این، چنین معجزه‌ای به حرمت عبد المطلب و اهل‌بیت او و پیوند آن‌ها با آسمان اشاره داشت؛ چرا که عبد المطلب(ع) یکی از اوصیای ابراهیم(ع) بود؛ ولی در زمان یزید(لع) مردم قسیّ القلب بودند و موعظه نمی‌پذیرفتند، حتی آن‌ها حرمت بزرگتر از کعبه را که همان حرمت حسین (ع) بود شکستند، هنگامی‌که آن حضرت را کشتند و بدن پاک و مقدسش را مُثله کردند.

🔹حسین (ع) در خطبه‌اش این مطلب را برای آن‌ها توضیح داد که پس از کشتن او، آن‌ها از هیچ هتک حرمتی ابا نخواهند داشت یا از پایمال کردن آن هیچ واهمه‌ای به خود راه نخواهند داد. با این حال هنگامی‌که لشکر یزید لعنه الله از مدینه به سوی کعبه رهسپار شد، آن ملعون (مسلم بن عقبه) فرمانده لشکر اموی جان باخت ولی مردم بازنایستادند بلکه با فرماندهی حُصین بن نُمیر سکونی به پیشروی ادامه دادند تا کار به کوبیدن کعبه با منجنیق و کشتن ابن زبیر در حرم منتهی شد.

📶در انتهای کار یعنی در زمان امام مهدی (ع)، از آن‌جا که مردم به گوشه‌ای از فطرت بازمی‌گردند و با عقوبت‌ها و نشانه‌ها پند می‌گیرند، این نشانه دوباره به منصه‌ی ظهور خواهد رسید و این بار هنگامی است که پس از خروج امام مهدی(ع) از مدینه و پناه بردن او به مکه ‌حرم خداوند سبحان و متعال، ‌همان‌طور که از معصومین(ع) نقل شده است،‌ لشکر سفیانی بین مدینه و مکه به زمین فرو می‌رود. (بحار الانوار: ج ۵۲ ص ۲۲۲ و ۲۲۳)

مهم‌ترین علت در رخ دادن این نشانه یا تأخیر آن، بهره‌مند شدن مردم از آن، هدایت شدن‌شان به سبب آن و پند گرفتن، یا غفلت ورزیدن‌شان از آن و تکیه کردن آن‌ها به ماده و بازگردانیدن تمام اسباب و مسببات به آن می‌باشد.


📚 متشابهات ج ۲، سوال ۳۹


🚀@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍3313🕊6
🌙#مهمانی_خدا
🌙#داستان_آموزنده

☀️راه نجات...

محمدبن‌مسلم از حضرت باقر يا صادق (عليه السلام) نقل می‌کند كه به آنجناب عرض كردم بعضى از مردم را مشاهده ميكنيم جديت در عبادت دارند و با خشوع بندگى مى‏كنند ولى اقرار به ولایت ائمه (ع) ندارند و حق را نمی‌شناسند آيا اين عبادت و خشوع آنها را نفعى می‌بخشد؟!

💡فرمود محمد! مَثَل اهل‌بیت پيغمبر(ص) مثل همان خانواده‌ای است كه در بنی‌اسرائيل بودند. هر يك از آن خانواده كه چهل شب عبادت و كوشش می‌كرد پس از آن دعائى كه می‌نمود مستجاب مى‌شد.

🔻يك نفر از همان خانواده چهل شب را به عبادت گذرانيد، بعد از آن دعا كرد ولى مستجاب نشد. خدمت حضرت عيسى (ع) آمد از وضع خود شكايت كرد. عيسى (ع) تطهير نموده و نماز خواند آنگاه از خداوند راجع به آن مرد درخواست كرد. خطاب رسيد عيسى ! اين بنده من از راه و درى كه نبايد وارد شود وارد شده او مرا می‌خواند با اينكه در قلبش نسبت به نبوت تو شک وجود دارد، اگر آنقدر دعا كند كه گردنش قطع شود و انگشتانش از هم بپاشد دعايش را مستجاب نخواهم كرد.

⚡️عيسى (ع) رو به او كرده فرمود خدا را می‌خوانى با اينكه درباره نبوت پيغمبرش مشكوكى؟! عرض كرد آنچه فرمودى واقعيت دارد، از خدا بخواه اين شك را از دل من بزدايد. عيسى دعا كرد خداوند او را بخشيد و به مقام ساير آن خانواده نائل شد (كه پس از چهل شب عبادت دعاشان مستجاب شد)

📚[ اصول كافى ، ج 2، ص 400]


🚀@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
39👍13👏4🕊2
 🌙#مهمانی_خدا
🌙#مقالات_برگزیده
🌙#تفسیر


❄️کوری دل در قیامت

در بعضی از آیات مثل:
(وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى)[1]
(و هر کس که از ياد من روی گرداند، زندگيش تنگ
شود و در روز قيامت نابينا محشورش سازيم)
کوری بینایی در قیامت نتیجه دوری از یاد خدا دانسته شده اما در بعضی آیات مثل (وَ مَنْ کانَ في‏ هذِهِ أَعْمي‏ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمي‏ وَ أَضَلُّ سَبيلاً)[2]
(و هر که در اين دنيا نابينا باشد، در آخرت نيز نابينا و گمراه‌تر است)
کسی که در این دنیا کور باشد در آخرت نیز کور دانسته شده است.
آیا این دو آیه با یکدیگر فرقی دارند؟
آیا کوری دنیا همان نابینایی ظاهری است یا اینکه مقصود چیز دیگری است؟

🗣مفسرین در تفسیر این آیات نظرات مختلفی بیان کردند اما سیداحمدالحسن تفسیر دقیقی نسبت به این آیات ارائه کردند که به آن گوش جان می‌دهيم:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
والحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً.

📌کور بودن در هر دو آیه، کوری بصیرت است و نه کوری چشم.

آیهٔ (وَ مَنْ کانَ في‏ هذِهِ أَعْمي‏ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمي‏ وَ أَضَلُّ سَبيلاً) (و هر که در اين دنيا نابينا باشد، در آخرت نيز نابينا و گمراه‌تر است) یعنی کسی که نظرش به این عالم جسمانی باشد و از ملکوت خداوند سبحان و متعال غافل باشد، نشانه‌های ملکوتی خدا از قبیل رؤیا و مکاشفه را تصدیق نمی‌کند و به آنها متعقد نمی‌باشد و حتی برای ارتقای روحش در ملکوت آسمان‌ها تلاشی نخواهد کرد. منتهای دانش چنین کسی همین زندگی دنیوی است؛ پس او از بصیرت نابینا است؛ چرا که حق را نمی‌بیند حتی اگر به سان خورشید در وسط روز باشد!

💡اما این سخن حق تعالی (وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى) (و هر کس که از ياد من روی گرداند، زندگيش تنگ شود و در روز قيامت نابينا محشورش سازيم) 

📶درباره‌ی کسی است که به ملکوت آسمان‌ها صعود کرده و چیزهایی می‌بیند که مردم نمی‌بینند؛ یعنی بصیرتش گشوده است ولی هنگامی که ولیّ خدا مبعوث شود، از روی حسادت به او ایمان نمی‌آورد، همان طور که بلعم بن باعورا اینگونه بود. او تحت عرش را می‌دید ولی از روی حسادت، به حضرت موسی(ع) ایمان نیاورد و به سوی ستمگران متمایل شد. 

حق تعالی می‌فرماید: 
(وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنْ الْغَاوِينَ)[3]
(خبر آن مرد را برايشان بخوان که آيات خويش را به او عطا کرده بوديم و او از آن علم عاری گشت و شيطان در پِی‌اش افتاد و در زمره‌ی گمراهان درآمد) 

🔻و آیاتی که پس از این آیه وجود دارند، این معنا را روشن می‌سازد:
(قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَني‏ أَعْمي‏ وَ قَدْ کُنْتُ بَصيراً * قالَ کَذلِکَ أَتَتْکَ آياتُنا فَنَسيتَها وَ کَذلِکَ الْيَوْمَ تُنْسي)[4]
(گويد: ای پروردگار من! چرا مرا نابينا محشور کردی و حال آنکه من بينا بودم؟! * گويد: همچنان که آیات و نشانه‌های ما بر تو آمد و تو فراموش‌شان کردی، به همین صورت امروز، فراموش می‌شوی).

📚منابع:

1- طه: 124.
2- إسراء: 72.
3- اعراف: 175. از حسین بن خالد از ابو الحسن امام رضا(ع) روایت شده است که فرمود: (به بلعم بن باعورا، اسم اعظم داده شد. با آن دعا می‌کرد و مستجاب می‌شد؛ اما به سمت فرعون تمایل پیدا کرد. وقتی فرعون به دنبال موسی و یارانش افتاد، فرعون به بلعم گفت: خدا را دعا کن تا موسی و یارانش محبوس شوند تا به آنها برسیم. بلعم بن باعورا خرش را سوار شد تا به دنبال موسی برود. خرش از راه رفتن امتناع ورزید. شروع به شلاق زدنش نمود. خداوند عزّوجل زبان حمار را گشود و او گفت: وای بر تو! چرا مرا می‌زنی؟ می‌خواهی با تو بیایم تا پیامبر خدا و قوم مؤمنان را نفرین کنی؟! او را آن قدر کتک زد تا خر بمُرد. آنگاه اسم اعظم از زبانش گرفته شد. این سخن خداوند متعال است که می‌فرماید: 

⚡️(فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنْ الْغَاوِينَ * وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ) 

(و او از آن علم عاری گشت و شيطان در پی‌اش افتاد و در زمره‌ی گمراهان درآمد* اگر خواسته بوديم به سبب آن علم که به او داده بوديم به آسمانش می‌برديم، ولی او در زمين بماند و از پی هوای خويش رفت. مَثَل او چون مثل آن سگ است که اگر به او حمله کنی زبان از دهان بيرون آرد و اگر رهايش کنی باز هم زبان از دهان بيرون آرد) و او مصداق همین مثل است)
بحار الانوار: ج 13 ص 377.
4- طه: 125 و 126.


📚متشابهات ج۴ س۱۵۲


🌐@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
37👍9👏6
#مهمانی_خدا
#داستان_آموزنده

❄️امام حسن مجتبی(ع) مشاور و جانشین فرهنگی امام علی (ع)

امام مجتبی (ع) در تبیین مسائل علمی و اعتقادی بسیار توانا بود. این امر از همان اوان كودكی در ایشان نمودار گردید و حتی پیامبر (ص) و امیرالمؤمنین (ع) به دلیل آگاهی از فرهیختگی امام مجتبی در كودكی به او دستور حلّ مسائل را می‏دادند.

نوشته‏اند: علی در «رُحبَه» ـ از محله‏های كوفه ـ بود كه مردی نزد او آمد و بسیار ابراز ارادت نمود و گفت: «من از ارادتمندان شمایم». حضرت علی فرمود: «تو از ما نیستی، بلكه برای پادشاه كشور روم پرسش‏هایی پیش آمده بود كه آن را با پیكی به شام فرستاد و پاسخ آن را از معاویه خواست و اینك نیز آن‌جاست و چون معاویه از پاسخ آن ناتوان مانده است، تو را برای حلّ آن‏ها نزد ما فرستاده است». مرد با شگفتی، سخنان امام را تصدیق كرد و گفت: «ولی من مخفیانه این جا آمده‏ام و هیچ كس از آمدن من خبر نداشته است».

🔻امیرالمؤمنین فرمود: «پرسش‏هایت را با یكی از این دو فرزندم در میان بگذار.» مرد گفت: «از فرزندت حسن می‏پرسم». امام مجتبی زودتر فرمود: «آمده‏ای این پرسش را بپرسی: فرق حق و باطل چقدر است؟ میان آسمان و زمین چه فاصله‏ای است؟ مسافت میان مشرق و مغرب چه اندازه است؟ قوس و قزح چیست؟ ارواح مشركان در كجا جمع است؟ و...». امام حسن به شایستگی به پرسش‏های او پاسخ داد. سپس درباره این پرسش مرد شامی كه كدام ده چیز است كه بر یكدیگر غلبه دارد، فرمود:

♨️«سنگ را خدا محكم آفرید، ولی آهن از آن محكم‏تر است و آن را قطعه قطعه می‏كند. مقاوم‏تر از آهن، آتش است كه آهن را ذوب می‏كند. قوی‏تر از آتش، آب است كه آن را خاموش می‏سازد و چیره‏تر از آب، ابر است كه آب را به صورت باران جابه جا می‏كند. قوی‏تر از ابر، باد است كه آن را انتقال می‏دهد و پیروزتر از باد، فرشتگانند كه به آن دستور جابه جایی می‏دهند. نیرومندتر از فرشتگان «عزرائیل» است كه آن‏ها را می‏میراند و نیرومندتر از عزرائیل، مرگ است كه او را نیز می‏میراند و از همه اینها قویتر و بالاتر، فرمان خداوند بزرگ است كه مرگ را نیز می‏میراند و خود همواره می‏ماند.»

مرد شامی كه پاسخ تمامی پرسش‏های خود را گرفته بود، گفت: «شهادت می‏دهم كه تو فرزند رسول خدایی و به حق، علی بن ابی‏طالب از معاویه سزاوارتر بر خلافت و رهبری است».

🔻مرد شامی نزد معاویه بازگشت و معاویه نیز پاسخ‏ها را از قول خود برای پادشاه روم فرستاد، ولی او فهمید كه پاسخ‏ها را معاویه نداده است و به او نوشت: سوگند به عیسی كه این پاسخ‏ها برخاسته از پیامبران و خاندان آن‏هاست و به تو ربطی ندارد.


📚بحار الانوار، ج 43، ص 325.


🌐@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍3418💯5🕊4