#شهید_محمدابراهیم_همت
روز سوم عمليات بود. حاجی هم ميرفت خط و برميگشت.
آن روز، نماز ظهر را به او اقتدا كرديم. سر نماز عصر، يك حاج آقای روحانی آمد. به اصرار حاجی، نماز عصر را ايشان خواند. مسئلهي دوم حاج آقا تمام نشده، حاجی غش كرد و افتاد زمين. ضعف كرده بود و نميتوانست روی پا بايستد.
سرم به دستش بود و مجبوری، گوشهی سنگر نشسته بود. با دست ديگر بيسيم را گرفته بود و با بچهها صحبت ميكرد؛ خبر ميگرفت و راهنمائی ميكرد. اينجا هم ول كن نبود.
#حاج_ابراهیم_همت
#خیبر_شکن
#کلید_بنفش
🆔 @Violet_Key
روز سوم عمليات بود. حاجی هم ميرفت خط و برميگشت.
آن روز، نماز ظهر را به او اقتدا كرديم. سر نماز عصر، يك حاج آقای روحانی آمد. به اصرار حاجی، نماز عصر را ايشان خواند. مسئلهي دوم حاج آقا تمام نشده، حاجی غش كرد و افتاد زمين. ضعف كرده بود و نميتوانست روی پا بايستد.
سرم به دستش بود و مجبوری، گوشهی سنگر نشسته بود. با دست ديگر بيسيم را گرفته بود و با بچهها صحبت ميكرد؛ خبر ميگرفت و راهنمائی ميكرد. اينجا هم ول كن نبود.
#حاج_ابراهیم_همت
#خیبر_شکن
#کلید_بنفش
🆔 @Violet_Key