🔻عطنا در پوشۀ شماره ۳ با عنوان "از بی خانمانی تا بازگشت به جامعه" مسئلۀ بیخانمانی را از منظر چهار متخصص فرهنگ، رسانه، ارتباطات و اقتصاد بررسی کرده است.
💢 چهار برگ از چهار دیدگاه
حسین راغفر، عباس کاظمی، حامد کیا، بهارک محمودی
¤ جامعهشناسان چه میگویند؟
¤ نقش دانشگاه چیست؟
¤ رسانهها چه میکنند؟
¤ ارتباطگران چه وظیفهای دارند؟
¤ فرهنگ چه نقشی در رشد بیخانمانی دارد؟
¤ متولیان اقتصاد چقدر مقصرند؟
@ATNAnews_ir
@VarijKazemi
💢 چهار برگ از چهار دیدگاه
حسین راغفر، عباس کاظمی، حامد کیا، بهارک محمودی
¤ جامعهشناسان چه میگویند؟
¤ نقش دانشگاه چیست؟
¤ رسانهها چه میکنند؟
¤ ارتباطگران چه وظیفهای دارند؟
¤ فرهنگ چه نقشی در رشد بیخانمانی دارد؟
¤ متولیان اقتصاد چقدر مقصرند؟
@ATNAnews_ir
@VarijKazemi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔻پوشه شماره ۳- از بیخانمانی تا بازگشت به جامعه (قسمت اول گفتوگو با دکتر عباس کاظمی)
«پوشه» مجموعه ویدئوهاییست که با هدف پیوند جامعه و دانشگاه توسط پایگاه خبری تحلیلی عطنا تولید و منتشر میشود. در پوشه شماره 3، با عنوان «از بیخانمانی تا بازگشت به جامعه» دکتر عباس کاظمی، مدیرگروه مطالعات فرهنگی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، به این پرسشها پاسخ میدهد: بیخانمانها چه امکانهایی برای کنشهای مقاومتآمیز دارند؟ ورود و حضور میدانی دانشگاهیان در عرصه بیخانمانی چه نقاط مثبت و منفیای را به همراه دارد؟
پخش در:
صفحه اینستاگرام
@atna.ir
کانال تلگرام
@ATNAnews_ir
آپارات
متن کامل گفتوگو در وبسایت عطنا atna.ir
لینک کانال دکتر عباس کاظمی
https://tttttt.me/Varijkazemi
«پوشه» مجموعه ویدئوهاییست که با هدف پیوند جامعه و دانشگاه توسط پایگاه خبری تحلیلی عطنا تولید و منتشر میشود. در پوشه شماره 3، با عنوان «از بیخانمانی تا بازگشت به جامعه» دکتر عباس کاظمی، مدیرگروه مطالعات فرهنگی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، به این پرسشها پاسخ میدهد: بیخانمانها چه امکانهایی برای کنشهای مقاومتآمیز دارند؟ ورود و حضور میدانی دانشگاهیان در عرصه بیخانمانی چه نقاط مثبت و منفیای را به همراه دارد؟
پخش در:
صفحه اینستاگرام
@atna.ir
کانال تلگرام
@ATNAnews_ir
آپارات
متن کامل گفتوگو در وبسایت عطنا atna.ir
لینک کانال دکتر عباس کاظمی
https://tttttt.me/Varijkazemi
عباس وریج کاظمی
Video
🔻پوشه شماره ۳_ از بیخانمانی تا بازگشت به جامعه ( قسمت دوم گفتوگو با دکتر عباس کاظمی)
بی خانمانی؛ مسئولیت اجتماعی دانشگاه و تعامل دانش تخصصی و دانش بومی
دانشگاه یک کل یکپارچه نیست. بلکه دانشگاه مجموعهای از دپارتمانهای مختلفی است که هرکدام کار متفاوتی انجام میدهد.
دانشگاهیها باید بدانند که از چه زاویهای وارد تعامل با موضوع بی خانمانی شوند.
در واقع هدف تعامل میان دانش بومی و دانش تخصصی است. دانش بومی در اختیار سمنها و کسانی است که به صورت تجربی این دانش را کسب کردند و میدانند به شکل عملی در مواجه با بیخانمانها چه کنند.
دانش تخصصی هم در دانشگاهها وجود دارد. این دو بعد باید باهم وارد گفتوگو شوند و هیچکدام اینها بر یکدیگر برتری ندارد. دو طرف باید بپذیرند هر کدام دانشی دارند متفاوت، که در تعامل با هم اصلاح میشود و درنهایت در مرحله آزمون و در برنامهریزیها و استراتژیها خودش را نشان میدهد.
پخش در:
صفحه اینستاگرام
@atna.ir
کانال تلگرام
@ATNAnews_ir
آپارات
https://aparat.com/v/v1nAI
لینک کانال دکتر عباس کاظمی
https://tttttt.me/Varijkazemi
متن کامل گفتوگو در وبسایت عطنا atna.ir
بی خانمانی؛ مسئولیت اجتماعی دانشگاه و تعامل دانش تخصصی و دانش بومی
دانشگاه یک کل یکپارچه نیست. بلکه دانشگاه مجموعهای از دپارتمانهای مختلفی است که هرکدام کار متفاوتی انجام میدهد.
دانشگاهیها باید بدانند که از چه زاویهای وارد تعامل با موضوع بی خانمانی شوند.
در واقع هدف تعامل میان دانش بومی و دانش تخصصی است. دانش بومی در اختیار سمنها و کسانی است که به صورت تجربی این دانش را کسب کردند و میدانند به شکل عملی در مواجه با بیخانمانها چه کنند.
دانش تخصصی هم در دانشگاهها وجود دارد. این دو بعد باید باهم وارد گفتوگو شوند و هیچکدام اینها بر یکدیگر برتری ندارد. دو طرف باید بپذیرند هر کدام دانشی دارند متفاوت، که در تعامل با هم اصلاح میشود و درنهایت در مرحله آزمون و در برنامهریزیها و استراتژیها خودش را نشان میدهد.
پخش در:
صفحه اینستاگرام
@atna.ir
کانال تلگرام
@ATNAnews_ir
آپارات
https://aparat.com/v/v1nAI
لینک کانال دکتر عباس کاظمی
https://tttttt.me/Varijkazemi
متن کامل گفتوگو در وبسایت عطنا atna.ir
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
پوشه شماره ۳_ از بیخانمانی تا بازگشت به جامعه۲
پوشه شماره ۳_ از بیخانمانی تا بازگشت به جامعه ( قسمت دوم گفتوگو با دکتر عباس کاظمی)
بی خانمانی؛ مسئولیت اجتماعی دانشگاه و تعامل دانش تخصصی و دانش بومی
دانشگاه یک کل یکپارچه نیست. بلکه دانشگاه مجموعهای از دپارتمانهای مختلفی است که هرکدام کار متفاوتی…
بی خانمانی؛ مسئولیت اجتماعی دانشگاه و تعامل دانش تخصصی و دانش بومی
دانشگاه یک کل یکپارچه نیست. بلکه دانشگاه مجموعهای از دپارتمانهای مختلفی است که هرکدام کار متفاوتی…
Forwarded from مطالعات فرهنگی اجتماعی علم و آموزش عالی
دومین همایش ملی مطالعات فرهنگی و اجتماعی آموزش عالی، علم و فناوری و فضای سایبر در ایران. به گزارش مفاد، علاقمندان میتوانند جهت آگاهی از جزئیات محورهای پیشنهادی و کسب اطلاعات بیشتر به سایت مؤسسه به آدرس http://iscs.ac.ir مراجعه کنند.
مطالعات فرهنگی اجتماعی دانشگاه
@lrmofad
مطالعات فرهنگی اجتماعی دانشگاه
@lrmofad
Forwarded from SocioMedia
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
غیبت لاجوردی
عباس کاظمی
@Varijkazemi
امروز از درد گردن و کمرم، نتوانسته بودم برخیزم، عصر وقتی خبر مرگ هاله را شنیدیم شوکه شدم، زبانم بند آمده بود و چشمانم مرطوب شدند اما نتوانستم گریه کنم. این سالهای اخیر چرا بیشتر تلاش نکردم تا او را ببینم. آخر هیچ راهی برای یافتن او نداشتم، هیچ خبری از هیچ جایی در مورد او نبود. هرکس چیزی میگفت، یکی میگفت به خارج از کشور مهاجرت کرده، یکی میگفت در خیابانی او را دیده که بسی پیر شده است خودم در خیالم بارها همان حوالی تجریش او را دیدهام اما خیلی زود مانند سایهای مبهم محو شدهبود. هاله لاجوردی درواقع هنگامی مرد که او را از دانشگاه بیرون انداختند و مثل همیشه به بهانههای نمیدانم چی! او مرده بود چرا که بعد از بیرون رفتن از دانشگاه به دلیل افسردگی شدید نتوانست کار کند.
بگذار برایتان تعریف کنم در دهه هفتاد فقط در مورد او شنیده بودم و ترجمه مقالاتش را در فصلنامه ارغنون خوانده بودم تا اینکه دم در اتاق رییس دانشکده وقت( سال ۱۳۷۸) برای مصاحبه دکتری او را دیدم. محمد رضایی، شهرام پرستش، نادر امیری، و... دوره دکتری ما عجیب بود اما نه صرفا بخاطر جمع کوچک خوب ما بلکه به دلیل همان سالهای اواخر دهه هفتاد. زمانهای که امید به دانشگاه بازگشته بود و نسل جوان بدش نمیآمد آرمانی داشته باشد و بدن دانشکده به چه رقصی افتاده بود!
سال ۱۳۸۳ او استخدام گروه ارتباطات دانشگاه تهران شد چنانچه سال ۱۳۸۴ من به او ملحق شدم و قرار شد گرایش مطالعات فرهنگی را در دانشگاه تهران به جلو ببریم. هاله خوب سخنرانی می کرد و کلاسهای درس پرباری داشت، در سنت نظریه انتقادی میاندیشید و میتوان گفت یکی از دانشجویان ارتدوکس یوسف اباذری بود. ترجمههای او در فصلنامه ارغنون همانند دیگر مقالههای این فصلنامه تاثیر زیادی در تقویت گرایشهای آلترناتیو در علوم اجتماعی ایران داشت.
در سال ۱۳۸۸ به بهانه اعلام شده عدم انتشار مقاله علمی- پژوهشی قرار داد او را لغو کردند. لاجوردی حتی برای یکسال بنا به توصیه یکی از همکاران به صورت حق التدریسی درس داد بلکه کارش درست شود اما نشد. در همان هنگامه مادرش را از دست داد، ناملایمات ناگفتنی دیگری هم بود و در نهایت خودش دچار مشکل روحی شدیدی شد و از دانشکده برای همیشه رفت.
زندگی بعد از دانشکده، برای همه ما عجیب تلخ بود. بعد از سال ۱۳۸۹ بندرت او را میدیدم، گاهی در حد چند ساعت با هم گفت و گو میکردیم. وقتی رخداد تازه راه افتاد از او خواستم که برای تدریس جلو بیاید شاید برای بازیایی روحیه او خوب باشد چنانچه برای همه ما بیرون راندگان در آن زمان فعالیتهای خارج از دانشگاه تسکین بخش بود. اما لاجوردی، دیگر روحیه نداشت گویا دکتر به او گفته بود به کل باید ارتباطش را با هرچیزی که نشانهای از گذشته است قطع کند و قطع کرد و در نتیجه تنهاتر ماند.
روانشناسان دروغ میگویند که افسردگی دلایل روانی دارد،بلکه بیماریهای روانی دلایلی سیاسی و اجتماعی دارد. افسردگی مادامی که یک استاد- روشنفکر را از کار کردن میاندازد ادامه ساختارهای ایدئولوژیک عمل میکند. من خود به چشم خویش دیدم که چگونه فرایند حذف، درون زندگی قبیلهای دانشگاه عمل کرده و اخلاق طرد و بیتوجهی و بیتفاوتی چگونه توسط همکاران در جامعه دانشگاهی کار کرده است.
چه چیزهایی و چه کسانی عامل این افسردگی و این رنج شدند؟ چگونه دانشکده محصول خودش را ویران کرد، دختری که خوب تحصیل کرد، سواد بالا کسب کرد، و میتوانست آثاری ارزشمند بیشتری در علوم اجتماعی ایران تولید کند چگونه تنها رها شده است؟ اگر گروه ارتباطات بیشترکوشش میکرد تا او را نگاه دارد، اگر ريیس وقت دانشکده کمی در حفظ او پافشاری میکرد و اگر افرادی مانند من مقداری پایمردی بیشتر میکردیم چه میشد؟ ایا لاجوردی هنوز در بین ما و در حلقه دانشجویانش بود؟ اگر لاجوردی بود، شهرام پرستش بود، حتما دیگرانی چون محمد رضایی، بهزاد دوران، وحید طلوعی، مهدی فرجی، نفسیه حمیدی، علی پاپولی و بسیاری دیگر هنوز درون دانشکده بودند. خیلی از دانشجویان مهاجرت کرده هم بودند، الان ما چه فضایی در دانشکده داشتیم؟
دانشکده در دهه هفتاد و نیمه اول دهه ۸۰ چه نفسی داشت! چه امیدی در دوران اصلاحات درون دانشکده جوانه زده بود! چه موجهای آرامی که از درون لانه خود بیرون جهیدند و به بالا آمدند و سپس به آرامی درون خود دفن شدند و دیگر باز نگشتند! چه آدمهایی که فسردند و مردند و ما نامشان را حتی نمیدانیم، چه افسردهدلانی که در مهاجرتی بیپایان غوطهورشدند. امشب در صحبت با یکی از دوستان مهاجرت کرده بغضم بالاخره ترکید اما نه صرفا برای مرگ لاجوردی .... انگار زخمی قدیمی سرباز کرد، وقتی خشک ایستاده بودم خاطرهها جلوی من رژه رفتند، دردها دوباره کمرم را شکستند و گردنم را خرد کردند.
@Varijkazemi
#لاجوردی #سوگ_نگاری. #یاد_داشت
عباس کاظمی
@Varijkazemi
امروز از درد گردن و کمرم، نتوانسته بودم برخیزم، عصر وقتی خبر مرگ هاله را شنیدیم شوکه شدم، زبانم بند آمده بود و چشمانم مرطوب شدند اما نتوانستم گریه کنم. این سالهای اخیر چرا بیشتر تلاش نکردم تا او را ببینم. آخر هیچ راهی برای یافتن او نداشتم، هیچ خبری از هیچ جایی در مورد او نبود. هرکس چیزی میگفت، یکی میگفت به خارج از کشور مهاجرت کرده، یکی میگفت در خیابانی او را دیده که بسی پیر شده است خودم در خیالم بارها همان حوالی تجریش او را دیدهام اما خیلی زود مانند سایهای مبهم محو شدهبود. هاله لاجوردی درواقع هنگامی مرد که او را از دانشگاه بیرون انداختند و مثل همیشه به بهانههای نمیدانم چی! او مرده بود چرا که بعد از بیرون رفتن از دانشگاه به دلیل افسردگی شدید نتوانست کار کند.
بگذار برایتان تعریف کنم در دهه هفتاد فقط در مورد او شنیده بودم و ترجمه مقالاتش را در فصلنامه ارغنون خوانده بودم تا اینکه دم در اتاق رییس دانشکده وقت( سال ۱۳۷۸) برای مصاحبه دکتری او را دیدم. محمد رضایی، شهرام پرستش، نادر امیری، و... دوره دکتری ما عجیب بود اما نه صرفا بخاطر جمع کوچک خوب ما بلکه به دلیل همان سالهای اواخر دهه هفتاد. زمانهای که امید به دانشگاه بازگشته بود و نسل جوان بدش نمیآمد آرمانی داشته باشد و بدن دانشکده به چه رقصی افتاده بود!
سال ۱۳۸۳ او استخدام گروه ارتباطات دانشگاه تهران شد چنانچه سال ۱۳۸۴ من به او ملحق شدم و قرار شد گرایش مطالعات فرهنگی را در دانشگاه تهران به جلو ببریم. هاله خوب سخنرانی می کرد و کلاسهای درس پرباری داشت، در سنت نظریه انتقادی میاندیشید و میتوان گفت یکی از دانشجویان ارتدوکس یوسف اباذری بود. ترجمههای او در فصلنامه ارغنون همانند دیگر مقالههای این فصلنامه تاثیر زیادی در تقویت گرایشهای آلترناتیو در علوم اجتماعی ایران داشت.
در سال ۱۳۸۸ به بهانه اعلام شده عدم انتشار مقاله علمی- پژوهشی قرار داد او را لغو کردند. لاجوردی حتی برای یکسال بنا به توصیه یکی از همکاران به صورت حق التدریسی درس داد بلکه کارش درست شود اما نشد. در همان هنگامه مادرش را از دست داد، ناملایمات ناگفتنی دیگری هم بود و در نهایت خودش دچار مشکل روحی شدیدی شد و از دانشکده برای همیشه رفت.
زندگی بعد از دانشکده، برای همه ما عجیب تلخ بود. بعد از سال ۱۳۸۹ بندرت او را میدیدم، گاهی در حد چند ساعت با هم گفت و گو میکردیم. وقتی رخداد تازه راه افتاد از او خواستم که برای تدریس جلو بیاید شاید برای بازیایی روحیه او خوب باشد چنانچه برای همه ما بیرون راندگان در آن زمان فعالیتهای خارج از دانشگاه تسکین بخش بود. اما لاجوردی، دیگر روحیه نداشت گویا دکتر به او گفته بود به کل باید ارتباطش را با هرچیزی که نشانهای از گذشته است قطع کند و قطع کرد و در نتیجه تنهاتر ماند.
روانشناسان دروغ میگویند که افسردگی دلایل روانی دارد،بلکه بیماریهای روانی دلایلی سیاسی و اجتماعی دارد. افسردگی مادامی که یک استاد- روشنفکر را از کار کردن میاندازد ادامه ساختارهای ایدئولوژیک عمل میکند. من خود به چشم خویش دیدم که چگونه فرایند حذف، درون زندگی قبیلهای دانشگاه عمل کرده و اخلاق طرد و بیتوجهی و بیتفاوتی چگونه توسط همکاران در جامعه دانشگاهی کار کرده است.
چه چیزهایی و چه کسانی عامل این افسردگی و این رنج شدند؟ چگونه دانشکده محصول خودش را ویران کرد، دختری که خوب تحصیل کرد، سواد بالا کسب کرد، و میتوانست آثاری ارزشمند بیشتری در علوم اجتماعی ایران تولید کند چگونه تنها رها شده است؟ اگر گروه ارتباطات بیشترکوشش میکرد تا او را نگاه دارد، اگر ريیس وقت دانشکده کمی در حفظ او پافشاری میکرد و اگر افرادی مانند من مقداری پایمردی بیشتر میکردیم چه میشد؟ ایا لاجوردی هنوز در بین ما و در حلقه دانشجویانش بود؟ اگر لاجوردی بود، شهرام پرستش بود، حتما دیگرانی چون محمد رضایی، بهزاد دوران، وحید طلوعی، مهدی فرجی، نفسیه حمیدی، علی پاپولی و بسیاری دیگر هنوز درون دانشکده بودند. خیلی از دانشجویان مهاجرت کرده هم بودند، الان ما چه فضایی در دانشکده داشتیم؟
دانشکده در دهه هفتاد و نیمه اول دهه ۸۰ چه نفسی داشت! چه امیدی در دوران اصلاحات درون دانشکده جوانه زده بود! چه موجهای آرامی که از درون لانه خود بیرون جهیدند و به بالا آمدند و سپس به آرامی درون خود دفن شدند و دیگر باز نگشتند! چه آدمهایی که فسردند و مردند و ما نامشان را حتی نمیدانیم، چه افسردهدلانی که در مهاجرتی بیپایان غوطهورشدند. امشب در صحبت با یکی از دوستان مهاجرت کرده بغضم بالاخره ترکید اما نه صرفا برای مرگ لاجوردی .... انگار زخمی قدیمی سرباز کرد، وقتی خشک ایستاده بودم خاطرهها جلوی من رژه رفتند، دردها دوباره کمرم را شکستند و گردنم را خرد کردند.
@Varijkazemi
#لاجوردی #سوگ_نگاری. #یاد_داشت
👍2
Forwarded from SocioMedia
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
https://sharghdaily.com/fa/Main/Detail/277934/زندگی-علمی-هاله-لاجوردی
درباره هاله لاجوردی
عباس کاظمی
روزنامه شرق،،شنبه ۱۸ بهمن ۹۹
حدودا ده سال پیش هم در باب لاجوردی در همین روزنامه نوشته بودم که در ادامه بازنشر خواهم کرد
#هاله_لاجوردی
درباره هاله لاجوردی
عباس کاظمی
روزنامه شرق،،شنبه ۱۸ بهمن ۹۹
حدودا ده سال پیش هم در باب لاجوردی در همین روزنامه نوشته بودم که در ادامه بازنشر خواهم کرد
#هاله_لاجوردی
روزنامه شرق
زندگی علمی
هاله لاجوردی
هاله لاجوردی
عباس کاظمی
Forwarded from انجمن جامعه شناسی ایران
💢لینک ورود به مراسم یادبود شادروان دکتر هاله لاجوردی
https://b2n.ir/Lajevardi
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
https://b2n.ir/Lajevardi
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
عباس کاظمی
@Varijkazemi
بازنشر مطلبی که در ۱۳۸۹ در مورد کتاب لاجوردی نوشته بودم
تاملی در باب کتاب زندگی روزمره در ایران مدرن
مطالعات بازنمایی زندگی روزمره
روزنامه شرق پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۸۹، شماره ۹۹۶ https://www.magiran.com/article/2235680
@Varijkazemi
بازنشر مطلبی که در ۱۳۸۹ در مورد کتاب لاجوردی نوشته بودم
تاملی در باب کتاب زندگی روزمره در ایران مدرن
مطالعات بازنمایی زندگی روزمره
روزنامه شرق پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۸۹، شماره ۹۹۶ https://www.magiran.com/article/2235680
Forwarded from مطالعات فرهنگی اجتماعی علم و آموزش عالی
دومین همایش ملی مطالعات فرهنگی و اجتماعی آموزش عالی، علم و فناوری و فضای سایبر در ایران. به گزارش مفاد، علاقمندان میتوانند جهت آگاهی از جزئیات محورهای پیشنهادی و کسب اطلاعات بیشتر به سایت مؤسسه به آدرس http://iscs.ac.ir مراجعه کنند.
مطالعات فرهنگی اجتماعی دانشگاه
@lrmofad
مطالعات فرهنگی اجتماعی دانشگاه
@lrmofad
Forwarded from SocioMedia
◼️ دکتر سید مجید حسینیزاد، پس از سپری کردن یک دورۀ نسبتاً طولانی بیماری، دار فانی را وداع گفت. وی، تحصیلکردۀ جامعهشناسی و مدرّس دروس تخصصی جامعهشناسی سینما در دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران، دانشگاه صداوسیما و دانشگاه سوره و... بود.
⚫️ فقدان این جامعهشناس ایرانی را به خانوادۀ محترم ایشان و جامعۀ دانشگاهی تسلیت عرض میکنیم.
.
🆔 @SocioMedia
.
⚫️ فقدان این جامعهشناس ایرانی را به خانوادۀ محترم ایشان و جامعۀ دانشگاهی تسلیت عرض میکنیم.
.
🆔 @SocioMedia
.