دانشنامه شهری
943 subscribers
554 photos
51 videos
113 files
33 links
این کانال به منظور نشر مطالب تخصصی شهرسازی راه اندازی گردیده است.

👤 ارتباط با ما
@Urbanencyclopedia_admin


صفحه دانشنامه شهری را در اینستاگرم دنبال کنید
http://instagram.com/urban_encyclopedia
Download Telegram
#شهر_و_ادبیات
#سفرنامه
#ابن_فضلان
ابن فضلان با نام کامل احمد بن فضلان بن العباس بن راشد بن حماد در نیمه دوم سده سوم و نیمه اول سده چهارم هجری می زیسته است. بیش تر شهرت وی به خاطر کتاب یا رساله سفرنامه ابن فضلان است ابن فضلان جهانگرد نبوده است، بلکه تنها حادثه ای سبب مسافرت او به همران گروهی به سرزمین اسلاوها شده است. احتمال می رود که ابن فضلان در بغداد از جایگاه دینی برخوردار بوده است، زیرا در سفر نیز به امور دینی بیشتر توجه دارد. سفر ابن فضلان در زمان مقتدر خلیفه عباسی رخ داد. رساله ابن فضلان تصویری روشن و زنده از مردم سرزمین‌های آسیای مرکزی و شمال خزر، جغرافیایی انسانی و حاکمان این مناطق ارائه کرده است. این رساله شرح سفری است یازده ماهه که از بغداد آغاز و پس از گذر از شهرهایی چون نهروان- حلوان- همدان- ساوه- ری- سمنان- دامغان- نیشابور- سرخس- مرو- آمل- جیحون- بخارا- خوارزم- جرجانیه- جیت- باشگرد- قبیله صقالبه (اسلاوها)- نهر اتل - خزر و بعد از پیمودن مسیرهایی از ماوراءالنهر و رسیدن به نزدیکی مسکو دوباره به بغداد منتهی می شود.
ابن فضلان پس از بازگشت، شرح سفر خود را به صورت کتاب درآورد. این رساله از آن جهت اهمیت دارد که می توان گفت قابل اعتمادترین گزارش درباره این مناطق، از سوی ابن فضلان ارائه شده است. در سال ۱۹۹۹ (میلادی) فیلم «سیزدهمین سلحشور» با کارگردانی جان مک تیرنان و با شرکت آنتونیو باندراس با چشم‌داشتی به داستان ابن فضلان ساخته شد. در ادامه بخشی از سفرنامه ی وی را که راوی شهرها، افکار و عقاید مردمان آنان است، باز میخوانیم:
"نخستین شب که در آن شهر به سر بردیم، یک ساعت پیش از غروب آفتاب دیدم سرخی شدیدی افق آسمان را فرا گرفته و صداهای سخت و هیاهوی بلندی از آسمان به گوشم می رسید. چون رو به بالا کردم، ابر سرخ فامی را همچون آتش نزدیک خودم دیدم. این سر و صدا از آن ابر بر می خاست. در آن ابر شکل هایی از مردم و چهارپایان مشاهده می شد.
در میان ابرها اشباحی که به مردم شباهت داشتند در نظرم مجسم می شدند که نیزه و شمشیرهایی در دست داشتند. ناگهان قطعه ابر دیگری مانند آن نمودار شد که در میان آن نیز چند تن مرد و چهارپا و مقداری اسلحه نمایان بودند، این تکه ابر پیش آمد و چون لشکری به سوی قطعه ابر دیگر هجوم برد. ما از مشاهده این وضع به وحشت افتادیم و به گریه و زاری و دعا پرداختید، اما اهل شهر به ما می خندیدند و از کار ما به شگفت آمده بودند.
این وضع تا پاسی از شب ادامه داشت، آن گاه دو ابر از نظر پنهان شدند. در این باب از پادشاه استعلام کردیم. وی ادعا می کرد که پدرانش می گفتند: آن ابرها از مؤمنان و کافران اجنّه هستند و هر شب با یکدیگر می جنگند و هنوز از میان نرفته اند."

🔍 دانشنامه شهری
🔈 @Urbanencyclopedia