TVShow Tweet
2.58K subscribers
28.3K photos
1.17K videos
402 files
997 links
اینجا از همه سریال‌ها توییت پیدا میکنی😇💙
خطر اسپویل | Spoiler Alert

1⃣ #اولین‌توییت
📱 #وال‌توییت
#پیشنهادروزانه
💿 #سریال‌پیشنهادی
💦 #روزشمارسریال‌ها
📺 #دانلوداپیزودجدیدسریال
Download Telegram
TVShow Tweet
#کامنت_نیکی 🆔 @IanSomerhalder_per
#خلاصه_ترجمه_نیکی
Nikki Reed :

این یه خبر کاملا اشتباهه
و من تو TVD حضور ندارم 😢
و از فنای تی وی دی میخوام
که زیاد به هر چیزی که تو
اینترنت میبینن اعتماد نکنن
و توضیحاتی داده راجع به شایعات اینترنتی
و گفته که سایت IMBD
سایت قابل اعتمادیه
و اخبار درست و قرار میده 🌎
و آخرشم آرزوی روز خوش کرده واسه همه 😍💋
و گفته بیاید همه بیشتر مثبت هارو وارد دنیا کنیم تا منفی
چون بیشتر نیاز به چیزای خوب داره ذات دنیا.💞❤️

🆔 @IanSomerhalder_per
ســــــلام😌👑
من و #خلاصه هام از هز اپیزود به دلیل درخواست شما به آغوش کانال بازگشت😂
خدایی فکر نمیکردم طرفدار داشته باشه😍✌🏻

پ‌ن: حوصلم نمیشه #خلاصه اپیزود قبلیو بنویسم شرمنده😑

و اما #خلاصه این قسمت😋👇🏻

شروع اپیزود جناب جـــ😎ـــذاب (لازمه توضیح بدم که منظور دیمنه؟) مشغول کند و کاو درمغز یه آقایی بود.... که خب اصلا مهم نیست!
میایم یه کم جلوتر و میبینم که جذاب یارو رو میبره پیش اون زنه که بهش میگن پری دریایی (البته از پری دریایی بودن هم قیافه رو کم داره هم دم ماهی رو فقط علاقه به شنا داره انگار) خلاصه بعدم زنه میخوردش🤓

کرولاین مشغول خاطره نوشتن برای الیناست و داره میاد که چتر شه خونه دیمن اینا. (حالا درسته دیمن نیست ولی اینجا خونه دیمن ایناس😐)
بعد هم الاریک و اون زنه پرستاره بچه ها رو دیدیم که من شخصا مطمنم اخرش معلوم میشه اینم یه جوونوری چیزی هست😒

خب از قسمتای مسخره میگذریم و بر میگردیم سروقت جذاب جان که همچنان که جذابه خوابیده و خواب اولین دیدارش با الینا رو میبینه😍😍
اون زنه که معلوم شد اسمش سیبیله (البته سیبیل نداره ها) سعی میکنه به ذهن انزو نفوذ کنه ولی نمیتونه و تنها چیزی که دستگیرش میشه اسم سارانلسون هست. از اونجایی که این زنه خل و چله دیمن و انزو رو میفرسته سراغ سارا نلسون های کل کشور😁

و اینجاست که شست استفن خبر دار میشه و بانی و بلاندی رو میندازه تنگ ماشین و راه میوفتن میرن سراغ سارا😉
انزو و دیمن هم رفتن سراغ سارا خانوم... انزو خیلی هوشمندانه به سارا علامت میده که این جذاب که میبینی اسمش دیمن سالواتور هست! و سارا هم میزنه دیمن رو شتک میکنه😊

الاریک هم در همین حین مشغول سر و کله زدن با یه کاراموزشه که خیلی شیک داره علامت میده بابا من عاشقتم بیا منو بگیر🙄 البته این دختره به طرز جالبی یه سرهم جهنم رفته بوده ها ولی هنوز خداترس نشده و دست از این کاراش برنداشته😐😒

انزو سارا رو میبره خونه که بند و بساطش رو جمع کنه و میره کیو میبینه؟ افرین بانی! خلاصه هی از بانی اصرار که تو عاشق منی هی انزو میگه بابا من اگر بهت فکر کنم اونوقت اون زنیکه سیبیل میفهمه میاد میزنه شتکت میکنه ولی بانی نمیفهمه و در یک اقدام خیلی مسخره انزو رو ورمیداره میبره با خودش تا به قول خودش دوتایی فرار کنن☹️

و اینجاست که دیمن وارد میشود! دیمن اول میره کرولاین رو سوکس میکنه و بعد میره سراغ کشتن سارا که استف تازه بهش میگه داداچ داری اشتباه میزنی!! این فامیلامونه😂 خلاصه حرفای احساسی میزنه و جمله ی همیشگی " ایتس فور الینا" و این حرفا که دیمن سست میشه و سارا رو ول میکنه🙃

در این هنگام سیبیل جون میاد سارا رو میکشه و استف رو شتک میکنه و سپس میره تو مغز دیمن و....
(هرگونه فحش به جولی اعم از کش دار و بی کش رو در ذهنتون مجسم کنید)
سیبیل گند میزنه به خاطرات دیمن و خودشو جای الینا جا میزنه☹️😭

(به معنای واقعی کلمه فاک یو جولی🖕🏻)

انزو برای بانی توضیح میده که اگر از یه حدی از سیبیل دورتر بشه اون میفهمه چون ذهناشون به هم متصله و بعد هم نمیتونه طاقت بیاره و بانی رو میبوسه و برمیگرده❤️😭

وقتی برمیگرده سیبیل میفهمه که اون عاشق بانی هست و به فنا میره همه چیز😪😪

و اما
مسخره ترین پارت کل داستان😶
من شخصا تا جا داشت فحش دادم🖕🏻
استفن از کرولاین خاستگاری کرد😐😐
فاک😑

خب امیدوارم لذت برده باشین😌
ناموسا اسکی نرین🙄😕

#نفس_سامرهالدر
نظرات👈🏻 @nafas_somerhalder
ســــــ👻ــــــلام
من آمدم تا شما رو با #خلاصه ی خود شاد کنم😂
اول تچکر میکنم بابت کامنت هاتون درباره ی خلاصه قبلی😊
یعنی با دلقک یکی کردین منو😐✌🏻
بعد هم عارض شوم که محض خدا کپی نکنید😒
آخه خلاصه نوشتن هم اسکی داره؟؟☹️

خب دیگه بریم سراغ #خلاصه 💞

خب در ابتدای اپیزود فلش بکی داشتیم به سکانس مرگ مادر و پدر الینا و البته کلانتر فوربس خدا بیامرز رو دیدیم برای 5 ثانیه😐
خب اخه بازیگر بنده خدا این همه کوبیده اومده واسه 5 ثانیه فقط؟
یه فلش بکی چیزی...
من اولش کلی ذوق کردم که کرولاین قراره یاد مامانش کنه واسه این که نیست عروسیشو ببینه😑😑
جولی است دیگر😐✌🏻
آها داشت یادم میرفت سبیل کلا گند زد به خاطرات دیمن😭😭
الان از نظر دیمن کلا الینایی نبوده😩😩😩
کلا جولی با خاطرات دلینا پدر کشتگی داره😑🖕🏻

باز میگردیم به زمان حال،
کرولاین و بانی میخوان برن دنبال کارهای عروسی و کلی خوشحالن که یکیشون شوهر کرده😑😂
سبیل داره سعی میکنه بره توی ذهن انزو اما موفق نمیشه بنابراین به دیمن میگه که بره بانی رو بکشه🙂
دیمن میره سراغشون و میبینه داداشش داره ازدواج میکنه🙄
خلاصه کرولاین و بانی دهن دیمن رو سرویس کرده و سپس در می روند😌
سبیل میفهمه که دیمن دل به کار نمیده😇
بنابرین میره تو ذهن دیمن و گند میزنه به خاطرات دیمن و بانی😐
نتیجه میگیریم جولی کلا با دیمن مشکل داره نه دلینا😑

سبیل میره سراغ دخترها تا صحبتای دخترونه بکنن🙂
و میخاد بفهمه دیمن و انزو از چیه این دختره خوششون اومده🙄
و حتی مشکوک میشه که توی پریزن ورلد یه خبرایی بوده😂
خلاصه از سیبل اصرار و از بانی انکار😌
تا ناگهان دهن گشاد کرولاین کار دستشون میده😕
سبیل انزو و دیمن رو میفرسته بجنگن تا یکیشون برنده شه و اون یکی بمیره مگر این که بانی بینشون انتخاب کنه
کلا در این اپیزود به علت کمبود نینا/الینا از بانی استفاده شده بود😐😂

دیمن زنگ میزنه داداشش بیاد و توی دعوا کمکش کنه (دفان پاور👌🏻👌🏻)
بانی م به این نتیجه میرسه که خب چون دیمن استفن رو داره انزو خیلی بدبخته و فلان پس من انزو رو میخوام😁
نتیجه گیری در حد بنز بای جولی پلک👏🏻
سایرن جان که کلا دیوونه س میگه چون انزو رو انتخاب کردی پس انزو و بانی باس بمیرن😊
انزو هم میگه نه و فلان
و برای اینکه بانی نمیره احساساتش رو خاموش میکنه❤️
#بنزو 😻

از اون طرف الاریک و اون شاگردش که اهل خدا پیغمبر بود به این نتیجه میرسن که شیطون چنگال داره😆
خلاصه الاریک پنگال شیطان رو ورمیداره میاره و باهاش سایرن رو شکست میدن😇
و در حالی که همه انتظار داریم همه جا گل و بلبل و یا به قول دیمن رنگین کمون و تک شاخ بشه
هیچ اتفاقی نمیوفته دیمن هم مجبوره که بره🤔

بانی از دست استفن عصبانیه چون دیمن رو انتخاب کرده😒
خب چرا اخه؟؟؟
داداششه ها😒😒
ایــــــش😕
الاریک میاد استف رو دل داری میده میگه حاجی دیمن داداش منم هست نگران نباش نجاتش میدیم😍

و اما دیمن....
دیمن معلوم نیست چی شده....😔
این طور که معلومه هنوز هم سایرن بهش نفوذ داره و کنترلش میکنه🤔
سایرن الان توی دهن دیمن هم بانی شده هم الینا🙃
دیمن داره از هم میپاشه...
دیمن فکر میکنه راه نجاتش سبیل هست💔

و اما این 30 ثانیه آخر که ما نفهمیدیم چی شد....
خواب بود؟ توهم بود؟ واقعی بود؟
تایلر لاکوود اومد واسه 30 ثانیه چرت و پرت گفت
بعد هم جان به جان آفرین تسلیم کرد😑
حالا حکمتش چی بود؟
جولی عالم است😐✌🏻

کلا این اپیزود خیلی بیخود بود امیدوارم جولی این فصل رو هم به فاک نده😩
با تچکر از همراهی شما منتظر نطراتتان هستم😋
#نفس_سامرهالدر

👤 @nafas_somerhalder
🆔 @IanSomerhalder_Per
سلام💜
با شما هستم با خلاصه‌ای دیگر🙈
پ‌ن: خیلی خسته‌م واسه همین خیلی #خلاصه میکنم😢

اول بگم که این اپیزود عالی بود👌🏻
بهترین اپیزود فصل ۸ تاکنون😌

در ابندای اپیزود فلش بکی داریم به دوخواهر در ۷۰۰سال پیش از میلاد مسیح که دارن واسه هم قصه اراکیدیوس رو تعریف میکنن.... اراکیدیوس اولین روشن بین جهان بوده که مردم بهش ظلم میکنن و میکشنش و اون هم واسه خودش یه دنیا میسازه به نام جهنم و خودش هم میشه شیطان👿

سپس کندیس میاد ۳مین بازی میکنه اونم پای تلفن و سپس همراه مایکل و کت میرن خوش گذرونی کلا بازی نمیکنن😐

خب بریم سراغ خلاصه😂
الاریک و استف میخوان از زیر زبون سیبل حرف بکشن🤔
سیبل هم براشون قصه ی خودشو میگه...💦

روزی روزگاری دختری به نام سیبل عجیب الخلقه بود و میتونست ذهن ملتو بخونه بنابرین تبعیدش کردن به یه جزیره... توی اون جزیره یه خلوچل مثل خودش پیدا کرد و باهم رفیق شدن...
اون دختره میشه خواهر سیبل...
اونا هیچی غذا نداشتن بنابرین اون دختره که از قبل تو جزیره بود مثه همیشه یه کشتی رو کشوند سمت جزیره و بعد گفت اینا غذای تو کشتی هه بود...
سیبل هم گف خب اینا گناه داشتن دیگه این کازو نکن و فلان...
اونم میگه باشه :)
خلاصه گشنگی بهشون فشار میاره و مجبور میشن برن گراز شکار کنن بخورن
ولی در واقع اون خواهره داشته گوشت آدم به خورد سیبل میداده...
بالاخره بعد سال ها سیبل میفهمه و خودکشی میکنه...
اما همون موقه اراکیدیوس به اذن خدا نازل میشه و میگه اگر بچه های خوبی باشین من جاودانتون میکنم و اونا رو جاودان میکنه😑

حالا ماجرای این دو خواهر شباهتی عجیبی داره به استف و دیمن خودمون🤔
استفن دیمن رو مجبور کرد تبدیل شه😮
البته باید اضافه کنم بازی پاول عاولی بود جاهایی که هی میگف مای برادر😍❤️

جورجی که چیزهای عجیبی دیده میره خونه الاریک تا یه سری مدارک رو بدزده که سلین اونو میبینه و زنگ میزنه به الاریک میگه😎
(رو در رو شدن این دو تا باحال بود)
الاریک میفهمه جورجی خواهر سیبل هست و میره که یه حرکتی بزنه اما توی اون سرداب زندانی میشه....
برای بیرون رفتن هم خب باید کر و کور باشه دگ میزنه خودشو کر میکنه😇
دوست داشتم حرکتشو💙😂

از طرفی دیمن توسط سیبل فرستاده شده تا یه یارو به اسم پیتر رو پیدا کنه👞
طی یه واکنش شیمیایی خیلی عجیب یارو میشه بابای مت! که واقعا عجیبه چون فکر میکردیم مت حروم زاده س😂😂
خلاصه افسر داناون میاد و دیمن رو شتک میکنه....
لازم به ذکر این باباهه کاملا داناونه چون نمیمیره👌😂
خلاصه دیمن به مت میگه باوو بیا برو تایلرو نجات بده منو ول کن😌
مت هم میره سراغ تایلر که میبینه تایلر مرده و میشینه عر میزنه
(شرمنده نمیتونم احساسی بنویسم هم از تایلر بدم میاد هم مت😑)

بعد هم سلین میاد جورجی رو میکشه و میفهمیم سلین خواهر سیبله☹️

پ‌ن:
۱. مرگ جورجی و صحبتای راجب جهنم منو یاد مرگ کاترین و حرف دیمن که گفت توی جهنم میبینمت انداخت... شاید برگشت نینا به عنوان کاترین شایعه نباشه🤔
۲. دفان این قسمت عالی بود😍
۳. الان رسما قراره با خود شیطان رودرو شیم🤘🏻
۴. پایان کار تایلر توحلقم😟 جولی خیلی زودتر و بهتر میتونست بکشتش👎
۵.جولی با یک اپیزود دو تا زنی که میشد گفت روی الاریک کراش دارن رو به باد داد😐 با الاریک مشکل داره کلا☹️


اینا نطرات منه😉
ببخشید اگر بده🙄

👤 #نفس_سامرهالدر
🆔 @IanSomerhalder_Per
سلام گایز💞😋
اینجا هستم با #خلاصه ای دیگر

خب بعد از اینکه مت به کرولاین والاریک راجع به سلین گفت،
اونها رفتن دنبال بگه ها اما دیدن جا تره و بچه نیست😄
خلاصه زنگ زدن پلیس (نه که پلیس همیشه به درد بخور بوده😑)
الاریک زنگ میزنه به سلین تهدیدش میکنه و این حرفا و سلین هم میترسه😐
یعنی سایرن با اون ابهت از انسان باید بترسه؟؟؟😒
از طرف دیگه سیبل و دیمن به سلین میپیوندن تا ببینن میخواد بچه ها رو چیکار کنه🤔
سلین هم میگه میخواد بچه ها رو به عنوان جایگزین خودشون به کید پیشکش کنه😁

بانی و انزو مشغول عشق و حال اول صبح هستن (لامصبا خیلی خوبن😍)
که یهو گوشی انزو زنگ میخوره
و کسی نیست جز دیمن که قراره زندانی باشه!
و پشت تلفن هم کسی نیست جز سیبل که از فرار انزو خیلی عصبانیه😑
خلاصه انزو تلفنی شتک میشه😁

استف میره پیش کرولاین تا کمکش کنه و کرولاین در یک حرکت خیلی مسخره میگه لازم نکرده😐
بعدم میگه میخواد دیمن رو بکشه😑
و بعد هم حلقه استفن رو پس میده😊(این یکی باعث شد تا مرحله ذوق مرگ برم😂👌🏻)
خلاصه کرولاین و بابای بچه هاش میرن تا بچه ها رو پیدا کنن😐

بانی انزو رو میبره پیش استف تا کمکش کنه
استفن هم سعی میکنه با وارد شدن به ذهنش ببینه چه خبره که میبینه سیبل داره انزو رو میخوره😑😑
ولی از طرفی جای اونا رو هم پیدا میکنه و به الاریک و کرولاین خبر میده📲
سیبل و سلین و دیمن هم فرار میکنن🏃🏻
میرن یه متل(شبیه اون متله هست که دیمن و الینا همدیگه رو بوسیدن 3x19) تا کید رو خبر کنن😱

طی یک پیشنهاد مسخره از طرف دیمن😒
واسه اینکه دیمن بتونه خودش و برادرش رو از جهنم دور نگه داره🙄
استفن رو به اونجا میکشونن تا
سیبل به جای دوقلوها دیمن و استفن رو پیشکش کنه
در واقع دفان الان خدمتکاران شیطان هستن😐✌🏻

استفن قهرمان همیشگی بچه ها رو میده ننه باباش😑
و خیلی هیرو وار میره موهاشو درست کنه😊
که کرولاین میاد میگه غلط کردم داداچ🙃
حلقه رو بده بکنم دستم دوباره😒
استف میگه آبجی دیگه فایده نداره من دارم میرم جهنم👹
بای فور اور👋🏻

سیبل به سلین میگه من تو رو از معامله حذف کردم
تو دیگه سایرن نیستی
وقتی هم بمیری میری جهنم
(سیبل از سلین عبضی تره😂)

الاریک و مت (تیم منگل هیومن)😑
میشینن عقلای ناقصشونو یکی میکنن و نتیجه میگیرن همه چیز زیر سر دیمن بدبخته😕
راه میوفتن میرن سراغ دیمن
در حالی که نمیدونن دیمن جاودان شده🙃
دیمن توسط الاریک یا به عبارتی بهترین دوستش کشته میشه😐😐

👤 #نفس_سامرهالدر
🆔 @IanSomerhalder_Per
سلام گایز☺️
#خلاصه اپیزود ۷ رو به درخواست شما میذارم😇💙

ورودی سریال فلش بک از ریپر بودن استفن هست که نوید یه اپیزود توپ رو میده😍
استفن داره سعی میکنه برای روز آخر حضورش همه چیز رو عادی جلوه بده و یه کریسمس عادی داشته باشه🎄🎈
ریک بچه ها رو آورده ولی میخواد سریع بره تا کسی نفهمه دیمن رو کشته😑
اما اینجا میستیک فالزه و صدای ما رو از tvd می‌شنوید!!
دیمن و سیبل وارد میشن و گند میزنن تو برنامه ی همه😌😂

بانی و انزو دارن لاو میترکونن😍❤️ میخوان برن پاریس❤️😱
قراره برن اون چنگال(دیاپازون) رو پیدا کنن تا دهن سیبل سرویس شه☺️
دیمن استف رو میکشه تا یه سر بره پیش کید😉
کید. هم استف رو میبره به مانتری تا یادی کنه از قتل عام استفن. درواقع کید استفن رو میخواسته ولی سلین وقتی ذهن استفن رو میبینه و میفهمه چه قدر پشیمونه از کارهاش براش دلش میسوزه و یه کاری میکنه که استفن قتل عامش رو یادش بره😔 در عوض سلین هم مثل استف عادت به نوشتن اسم قربانی‌هاش میکنه😄
کید به استف میگه مدت‌هاست که اونو میخواد... استف میگه من درنده میشم و انسانیتمو خاموش میکنم و کارا رو سریع پیش میبرم به جاش بعد یک سال آزادم کن😬 کید هم قبول میکنه😊

مت و باباش سر میرسن تا دیمن یه نفزو اذیت کنه بخندیم😂😂😂
دیمن میرینه به بابای مت👍💩
حرکت زیبایی میزنه😁
همون موقع بانی و انزو سرمیرسن تا سیبل رو بکشن ولی دیمن نجاتش میده😑😑
دیمن سیبل رو میبره بیرون. سیبل خودشو لوس میکنه و سعی میکنه از دیمن به زور کادو بگیره. دیمن از جیبش کادو درمیاره که چیزی نیست جز گردبند الینا🤗
(دلینا شیپرها جیغغغغ)
فلش بک و بازگشت خاطرات دیمن همانا و اقدام سیبل برای بوسیدن دیمن همانا😑
(حالا همه سینه بزنید)
که یهو دیمن سیبل رو میکشه😎😍
یسسسسس!!!

سکانس پایانی هم استف و دیمن سوار بر ماشین میزنن به جاده😇
و
ریپر استفن ایز بک🤘🏻🤘🏻

#نفس_سامرهالدر
سلام گایز☺️
#خلاصه اپیزود ۸ رو به درخواست شما میذارم😇💙
از دوستان عزیز اماده کپی هم تقاضا دارم اسکی نرن😐💦


سه هفته از آخرین باری که ما میستیک فالز رو دیدیم گذشته🙂🎈
دفان همونطور که انتظار میرفت رفتن سراغ آدم کشی😋
ولی استفن هنوز ریپر درونشو آزاد نکرده. تمیز کار میکنه. نمیذاره خونی بریزه همه خون ها رو میخوره و خودشو کنترل میکنه😇
کرولاین رفته سرکار و امروز قراره بره مدرسه و گزارش تهیه کنه📰
بانی و انزو رفتن پاریس و دارن عشق میکنن😍
الاریک هم با بچه ها رفته یه جا قایم شده☹️
مت در نبود الاریک قراره بره اسلحه‌خانه و کارا رو سروسامون بده (خدا رحم کنه)😎
سیبل خانوم هم رفته مدرسه و شده معلم تاریخ و یه کار کرده شاگرداش عاشقش شن💩😷
دیمن و استفن دنبال قربانی جدید میگردن. استف یه خانوم دکتر رو پیدا میکنه ولی دیمن مخالفه. خلاصه روی خوب بودن یا شیطان صفت بودنش شرط میبندن.
استف دیمن رو بیهوش میکنه تا مثلا دکتره بیاد کمک و اینا، توی بیمارستان هم بهش سرم شاهپسند میزنه تا ضعیف بمونه و مثلا مریض باشه😐
استف میره رو مخ دکتره بهش میگه دیمن همون کسیه که مامان و باباتو کشته و این حرفا و بالاخره دکتره رو راضی میکنه تا دیمن رو بکشه.
دیمن هم همچنان سعی میکنه جلوشو بگیره ولی نمیتونه.
استفن توی جیب دیمن گردنبند الینا رو پیدا میکنه.
خانوم دکتر قصه هم شباهت عجیبی به الینا داره و استفن میفهمه واسه همینه دیمن نمیخواد دکتره بمیره.
دیمن هم واسه این که بگه نه اینجوری نیست گردنبند رو پرت میکنه بیرون و دکتره رو میکشه. ولی فرداش میره و گردنبند رو پیدا میکنه ولی وقتی برمیگرده میبینه ۲دیقه استف رو ول کرده از دست دررفته و ریپر شده😁

پ‌ن: این وسط مت و باباش و کرولاین و سیبل دنبال یه زنگوله بودن که خب به ما چه دیمن و استف مهمن نه اینا😂😂😂

#نفس_سامرهالدر
سلام گایز☺️
خب بریم سراغ #خلاصه اپیزود ۹

استف ریپر شده😇
لامصب چه قدر جذاب میشه وقتی آفه💙💦

سیبل خانوم اون توپه که دیمن از بابای مت دزدید رو میخواد زنگ میزنه احضارش میکنه و دیمن هم مجبور میشه برگرده😑

زوج جوان و خوشبخت و عشق و کیوت و چیزای دیگه از پاریس برگشتن😍 انزو واسه بانی یه گردنبند خریده و توش از خون خودش ریخته☹️❤️ چه قدر گوگولیه انزو🙈

سلین به کرولاین میگه اون توپه که دست دیمنه در واقع اخرین بخش اون زنگه‌س و میتونه سیبل رو بکشه🤔خلاصه داناون میره تا مفید واقع بشه و زنگو پیدا کنه☺️

دیمن و استفن میان میستیک‌فالز درست در روز مراسم دختر شایسته😁 سیبل لباس ابی پوشیده درست رنگ لباس الینا😐 جولی خوشش میاد همه کلاغو جای قناری غالب کنه😑

دیمن به خاطر وجود گردنبند الینا در مقابل سیبل مقاومت میکنه😌 استف هم با سیبل دست به یکی میکنه دیمنو اذیت کنن و کاری کنن الینا رو فراموش کنه☹️ از طرفی کرولاین دلینا شیپر شده و سعی میکنه به دیمن کمک کنه😍

انزو از بانی میخواد بخاطر انزو تبدیل شه ولی بانی بخاطر الینا نمیتونه و از اونجایی که اونا عاشق همن و نمیتونن بدون هم زندگی کنن انزو تصمیمی میگیره ادم شه😍💦😭

استف میخواد دخترهایی که نامزد مراسم هستن رو خوناشام کنه و بعد بفرسته واسه کید که کرولاین نمیذاره ولی استف یکیشونو خوناشام میکنه و به کرولاین میگه داره بهش خوش میگذره و نمیخواد بعد یک سال کارشو ول کنن و کرولاین باهاش به هم میزنه😐❤️

دیمن الینا و احساساتش رو یادش میاد و میزنه سیبل رو داغون میکنه، سیبل هم واسه اینکه ازش انتقام بگیره همه خاطرات بدش رو یادش میاره و الان دیمن سرشار از حس گناهه☹️😭

#نفس_سامرهالدر
#خلاصه اپیزود ۱۱ فصل هشتم😌

کید اومده روی زمین و میخواد آدم بکشه.😱 روشش هم عالیه مغز ملتو میخونه میفهمه خوبن یا بد مثل دیمن و استفن نیاز نیست ملت رو کامپل کنه😄

استفن زندانی شده توی خونه سالواتورها و دیمن داره سعی میکنه انسانیتش رو روشن کنه🙂 ولی کید سر میرسه و استفن رو فراری میده 🙄به دیمن هم میگه یا تا غروب امروز ۱۰۰نفرو میکشی یا کرولاینو میکشی😐 و از اونجایی که دیمن خیلی آدم خوب و مثبت نگری شده کشتن کید رو انتخاب میکنه ولی خب کشتن کسی که میتونه ذهنت رو بخونه اونقدرا هم اسون نیست😏. از طرفی کید نه با دراوردن قلبش میمیره نه با آتیش🖕

کرولاین و الینا و بانی در ۱۱سالگی یه جعبه حاوی نامه و عکس برای خودشون در اینده رو دفن کردن که کرولاین اونو پیدا میکنه و عکس میفرسته واسه بانی که همراه انزو رفتن تا زنگ رو قایم کنن🙁

بانی به انزو میگه قبل از اینکه انسان بشه باید از خوناشام بودنش نهایت استفاده رو بکنه و راه میوفتن میرن عشق و حال😶

مت مثل همیشه این اپیزود جز پر کردن تایم و چرت و پرت گفتن راجب ومپایرها استفاده ای نداشت😒🖕

کید به استفن هم گفته یا الینا رو بکشه یا صد نفر استفن هم کشتن الینا رو ترجیح داده و راه افتاده بره سراغش😢😐

بانی یه خونه خریده ولی کسی نمیدونه و وقتی دیمن و انزو تحت نفوذ سیبل بودن الینا رو برده اونجا تا اتفاقی براش نیوفته الان هم انزو رو برده همونجا تا هم دارو رو بخوره هم زنگو قایم کنن🙄

برای کشتن کید راهی جز میرا کردنش نیست😕 بنابراین میخوان دارو رو به خوردش بدن و بانی میره که دارو رو بیاره ولی استفن همون موقه سر میرسه تا الینا رو بکشه😢
اول انزو رو میکشه😳 و بعد میره الینا رو بکشه که بانی از خودش دفاع میکنه😑 و دارو رو به خورد استفن میده و استفن آدم میشه😮😦


پ‌ن۱: نادیا دقیقا به کاترین گفت👇🏻
He needs every single drop of blood in your body
الان فک کنم جولی🖕 یادش رفته چون خونی که از الینا گرفتن و به استفن داد یه سرنگ بیشتر نبود🙁

پ‌ن۲: چرا انزو عاخه؟😣

پ‌ن۳: با استفن انسان چه کنیم؟😦 الان اگر دیمن هم بخواد دارو رو بخوره باید از استفن بخوره😑 باید صبر کنه استفن پیر شه بعد☹️ اصلا نمیتونم باور کنم😭 دفان هم خراب شد😞

#نفس_سامرهالدر
#clair_holt
#خلاصه اپیزود ۱۲ ومپایردایریز به درخواست ممبرهای عزیز😇💙


بانی به دیمن خبر مرگ انزو و انسان شدن استف رو میده 😭ولی میگه نمیخواد کسی رو ببینه☹️

کرولاین هم واسه همین زنگ میزنه مامان بانی که بیاد پیشش. 😶بانی یه صداهایی میشنوه... 😱صدای انزو!😯
مامان بانی بهش میگه احتمالا تو دریچه بین اینجا و جهنمو باز کردی ولی خیلی خطرناکه واسه همین جنازه انزو رو میسوزوزنه تا بانی فکر برگردوندش رو نکنه😔🤕

استفن هم که انسانیتش برگشته حالش خیلی بده😈 و در حال رانندگی پلیس میگیرتش ولی چون انسانه نمیتونه کاری کنه😑
کرولاین میاد نجاتش میده و به استفن کمک میکنه حالش بهتر شه😌

کید به دیمن میگه دیگه شما دو تا به دردم نمیخورید ولی استفن رو میخام بکشم😕
خلاصه میگه یا دفترچه خاطرات مکسول رو میدی یا استفو میکشم🖕 (بعد از خاطرات جان گیلبرت چشممون به جمال اهمیت خاطرات مکسول هم روشن شد😐)

دیمن میره که دفترچه خاطراتو گیر بیاره ولی؛😑

مت بخاطر طلسمی که از جدش بهش رسیده یه سری کابوس میبینه و توی خواب میره همون غار معروف😏... الاریک پیداش میکنه و میرن دنبال این که چرا اینجوری شده.😕 خلاصه میفهمن هرچی هست یه ربطی باید به خاطرات مکسول داشته باشه😑

همون موقع دیمن میاد و میگه مکسول کیه باوو من باید داداشمو نجات بدم (دفان پاور💪🏻)

الاریک که مدتیه عن💩 شده میزنه دیمنو شت و پت میکنه😲

مت رو میفرستن تو خاطرات(اینو از سریال فلش یاد گرفتن!) و هرچی میبینه بلند بلند تعریف میکنه.☹️

از قضا جد مت عاشق جد بانی بوده!😀 اینا میخواستن با هم شیاطین رو بکشن ولی سرو کله خواهران شیطانی پیدا میشه و سایرنش میکنن🙃 که زنگ رو بسازه تا اونا کید رو بکشن ولی نمیتونن و با دخالت جادوگرا و فداکاریشون نمیشه که بشه😅

این یارو تنها کسیه که میدونه چجوری شیطانو بکشی ولی سایرن شده نمیتونه حرف بزنه واسه همین همه چیزو مینوسه🙂. جد بانی هم که جادوگر بوده درواقع کسی بوده که اون غار رو ایجاد میکنه و سایرن‌ها رو گیر میندازه.😑 (واسه همین فقط یه بنت میتونست بازش کنه)

خلاصه دیمن دفتر خاطرات رو میدزده و میبره واسه کید و کید هم اتیشش میزنه.🙄

ولی دیمن از حرفای سیبل راه کشتن کید رو میدونست.😕 میره به الاریک میگه اقا من میدونستم😕 و این حرفا و میگه خب بیا بریم یه کم مشروب بزنیم و این کارا که همون موقه سروکله کای پیدا میشه!!😍😳
#clair_holt
#nafas
#fati_somerhalder

@iansomerhalder_per
TVShow Tweet
TVD.S08E13.x265.720p@Hollywood_DL.mkv
#خلاصه اپيزود ۱۳ ومپایر دایریز درخواست ممبرای گل😇💙(البته اینبار من نوشتم😐😂)


کای یهو سر و کلش پیدا میشه و میبینه تو رستورانه و بعد میفهمه دوباره زنده شده کلی خوشحال میشه و کلی غذا سفارش میده😂😂
ولی میبینه هیچ غذایی مزه نداره😕
چاقو برمیداره میکنه تو دستش باز میبینه حس نداره😂😂😂

خلاصه اون وردشو (موتِس😂) و میگه و یکی از پیشخدمت های بدبخت و میفرسته اون دنیا😂

کای همون جور در حال فک زدن با دیمن و الاریکه و میگه هنوزم میتونه با مکش جادو انجام بده ولی نیاز به تمرکز زیاد داره مثل این که تو مریخ باشی و گوشیت آنتن بده!!😂😂

یهو الاریک بهش حمله میکنه و میگه زنم و کشتی و فلان😑 منم میکشمت که یهووووو کای میگه اگه من بتونم الینا رو برگردونم چی؟؟؟😍
که خب قاعدتا دیمن جلو الاریک و میگیره و از این پیشنهاد کای خوشش میاد😍

کرولاینم زنگ میزنه به بانی و میگه که استفن برنگشته خونه (یکی شب پیش که استف میخواس بره خونه بانی عذرخواهی دزدیدتش😕)که سر و کله مت یالغوز پیدا میشه و به کرولاین میگه چن نفر قتل های قدیمی استف و گزارش دادن😳 و کرولاینم میفهمه چون استف انسان شده همه نفوذ ذهنی ها از بین رفته ملت یادشون اومده همه چی😑😐

استف و دوریان، شاگرد الاریک تو سربازخونه دزدیده بود چون نفوذ ذهنی از بین رفته، یادش اومد که استفن خواهر و پدرش و کشته بوده و حالا میخواد انتقام بگیره😭☹️
خلاصه به استفن شلیک میکنه و استفن کیوتم در حال مرگه😔

الاریک زنگ میزنه به دیمن و میگه بهم بگو چرا الان برام نوتیفیکشن اومد که اکانت کای تو توییتر بعد از ۴ سال پست گذاشته؟؟😐😂 و دیمن میگه یه سوال بهتر...چرا تو هنوز فالو داریش؟!!!😂😅😂😅😂(بهترین قسمت بود😂👌)
کای هم که شروع میکنه سلفی گرفتن با دیمن از دماغش خون میاد و میفهمه که وقتش داره تموم میشه🙄

کای در حال چونه زدن با دیمن که باید واسش آدم بد پیدا کنه که اونارو بکشه و اونارو جایگزین خودش تو جهنم کنه و دیمنم به خاطر آیندش با الینا به سختی قبول میکنه و کای خون یکی و میخوره و میکشتش:/🤘

الاریکم میبینه دوقلو ها یهو جادوشون زیاد شده و نمیتونن کنترلش کنن پس زنگ میزنه به کرولاین که برن به دیدنش👏🙆

بانی میره پیش کید که بهش یاد بده چطور با انزو ارتباط برقرار کنه و کید گنده بکم بهش یاد میده و بانی انزو رو میبینههه😭😍ولی انزو بهش میگه که به کید اعتماد نکنه😲💁‍♂
کید هم به بانی میگه که بانی یه چیز جدید خلق کرده که تا به حال سابقه نداشته و مثل یه بعد خصوصیه که فقط به بانی متصله😳🤔

دوریان از کارش پشیمون شد و زنگ زد به مت، کرولاینم که پیشش بود میشنوه و میره پیش استف و آمبولانس میاد و این داستانا و خلاصه استف از مرگ نجات پیدا میکنه😭😤💪

الاریک بچه هارو میاره پیش کرولاین ولی بچه ها خیلی مکش جادوشون قوی شده و کرولاین و الاریک نگرانن☹️😣

کای و دیمن میرن بالا سر تابوت الینا و کای به دیمن میگه که برداشتن این ارتباط بین بانی و الینا نیاز به یه منبع جادو خیلی قوی داره😟😬بعد دست دیمن و میگیره و کل جادوشو از دیمن میگیره و دیمن میمیره و کای دوباره خودشو با جادو مخفی میکنه😐😐
در واقع کای زد زیر قولش😒ولی دیمن چون روحشو به کید فروخته دوباره زنده میشه🤤❤️


خلاصه نویسی من همیشه بد بوده ببخشید دیگه😐✌️💋


[🚫🏂🚫]

@LonelyVampire💙👐
@IanSomerhalder_Per
#خلاصه اپیزود ۱۴

استف میره پیش بانی حلالیت بطلبه که متاسفانه بانی تو مود حلال کردن نیس...😑

کای پس از دزدیدن تابوت الینا اونو در ازای آزادیش به کید فروخت😕... کید هم به دیمن میگه اگر الینا رو میخوای باید اون خنجری که میتونه منو بکشه رو از کای بگیری...😐

خلاصه دیمن میره پیش داداشش که فاز بالا برداشته و میخواد بره ددر... قضیه رو به استف میگه و با هم نقشه میکشن... میرن سراغ کای... کای هم کلا فرت و فرت دسشویی هم میره توییت میزنه😂 رفته توی یه بار وا داره آواز میخونه که عالی هم میخونه👌🏻😍 خلاصه کای رو خفت میکنن و خنجرو میگرن ازش و کای میبرن اسحله‌خونه زندانی میکنن....

استف میگه من باید کید رو بکشم... خلاصه خل شده و این حرفا میزنه دیمن رو بیهوش میکنه و میره سراغ کید...😶
عاخه انسان اینقدر شجاع؟!
میره بزنه دهن کید رو سرویس کنه که خودش سرویس میشه🙄
دیمن سرمیرسه...
کید اصابش خورد شده به دیمن میگه بین الینا و استف یه نفرو انتخاب کن😨
دیمن طی یک اقدام فوق احساسی خودش رو انتخاب میکنه😱
دیمن خودکشی میکنه و برادر و دوست دخترش رو نجات میده😫😫
بانی سرمیرسه و با کید درمیوفته و میگه غلط کردی و این حرفا خلاصه کید رو میکشن و همه چی گل و بلبل میشه😇💙

اما....
از اونجایی که دارین tvd میبیند
و نویسنده جولی فاکر خودمون هست
نو هپی اندینگ ات عال😄
بانی کای رو میفرسه پریزون ورلد☹️
حقش بودا ولی گناه داره بچه‌م🙂🙁
و امااااا....

الان کید مرده ولی جهنم هنوز سرجاشه...🙄
و الان جهنم دست کیه؟!
افسانه...
اسطوره...
بدترین خوناشام دنیا...
کسی که همیشه نجات پیدا میکنه...
کسی که شدیدا دنبال انتقامه....
کترین پیرس😍

+عررررر😭❤️😍

#نفس_سامرهالدر